💠🍃
🍃
°•| #انرجے(34)😍💪|°•
°•|مـ❄️ــوضوع:دوســــــت👩❤️👩|°•
تعریف شما از دوست چیہ؟
بہ نظرتون چطور میشہ یہ دوست خوب پیدا ڪرد؟
-واے😱عجب سوالایے مےپرسے😩
تازه امتحانامون تموم شده😢😬
یڪم استراحت بده😍💤
باشہ پس دیگہ سوالے نمےپرسم😊
ولے موضوع مون بس مهم هست، لطفا بخون و استفاده ڪن☺️
-باشہ😴😉
در روابط دوستے باید بہ چند نڪتہ بسیار مهم توجہ ڪرد:
1⃣انتخاب درست و صحیح دوست؛
هیچ وقت از روے ظاهر ڪسے رو بہ عنوان دوست انتخاب نڪنید،مثلا نگید چون پولداره💶و یا خوشگلہ[👩👱] پس
براے دوستے با من هم مناسبہ بلڪہ
از روے اخلاق و رفتار هایش اون رو انتخاب ڪنید،
چیزایے مثل اهل نماز،نیڪے،صداقت و...
2⃣ڪسے را براے دوستے انتخاب ڪنید ڪہ اگہ خداے ناڪرده گناهے مرتڪب شد نادم و پشیمون باشہ🤕😪نہ اینڪہ با آب و تاب براے شما تعریف ڪنہ از گناهے ڪہ مرتڪب شده...
این گونہ افراد در روایات بہ
شمشیر زهر آلود تشبیہ شدند اگر چہ ظاهرشان براق و زیباست اما بسیار خطرناڪ هستند⚔
3⃣دوستے رو انتخاب ڪنید ڪہ مثل آیینہ باشہ،یعنے همہ ے عیب ها و ڪاستے هاتون رو بهتون بگہ🗣 اما نہ در مقابل دیگران...👥
امیدوارم از #انرجے امشب خوشتون اومده باشہ😍
تا #انرجے بعدے بدرود✋
دوستے هاتون پایدار 😍
.
.
.
یڪ فنجانمعنوےجاتهمراهانرجے😍👇
[°🍹°] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 3⃣8⃣1⃣ پیرمرد همان طور که مشغول تیز
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت4⃣8⃣1⃣
آن روز صبح وقتی وارد شبستان مسجد شد، معاویه در محراب بود و نماز گزارها در چند صف ایستاده بودند.
معاویه تكبيرة الحرام را که گفت، سکوت فضای شبستان را پر کرد.
برک در انتهای شبستان ایستاد.
📚📚📚 @Heiyat_Majazi
قبضه ی شمشیرش را محکم در دست فشرد.
تصمیم داشت در همان رکعت اول کار را تمام کند.
ترسی به دل نداشت و زیر لب ذکر می گفت و از خدا می خواست تا مأموریتش را به خوبی انجام دهد.
معاویه و نمازگزاران به رکوع رفتند.
برک چند ثانیه فرصت داشت تا به سمت معاویه یورش ببرد.
وقتی حرکت کرد که معاویه برای سجده ی دوم خم شده بود.
برک بسم اللهی گفت و با گام های بلند پیش رفت.
معاویه در سجده بود که برک شمشیرش را بلند کرد و فرود آورد.
شمشیر بر زانوی معاویه اصابت کرد و آن را شکافت.
فریاد دلخراش معاویه سکوت را شکست.
برک شمشیرش را بلند کرد تا ضربه ی دیگری بزند، اما دستی مچ دستش را گرفت و بعد دست هایی او را از پشت کشیدند و بر زمینش انداختند.
شمشیر از دستش بیرون کشیده شد.
بدون هیچ مقاومتی، ضربه های مشت و لگد را تحمل کرد و دم بر نیاورد.
طولی نکشید که چشم هایش سیاهی رفت و دیگر نه چیزی دید و نه صدایی شنید.
برک توی سیاه چالی در غل و زنجیر بود.
تنها از یک روزنه ی کوچک در سقف بلندش نور اندکی به داخل می تابید.
از نماز صبح روز قبل که به اسارت در آمده بود، انتظار می کشید بیایند تا او را به آرزویش که شهادت در راه خداست، برسانند.
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منـــبع📥
📩 @chaharrah_majazi
رمــان فوق العاده😍☝️
هرشب ساعت 🕘
و هر روز 14:30 از،این ڪانال👇
📚 @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت4⃣8⃣1⃣ آن روز صبح وقتی وارد شبستان م
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت5⃣8⃣1⃣
تنها ناراحتی اش شکست در انجام مأموریتش بود.
دعا می کرد که عمر وعبدالله کار آن دو را ساخته باشند.
وقتی در سیاهچال با صدای گوشخراشی باز شد و نور شدید به داخل هجوم آورد، برک چشم هایش را بست و منتظر ماند تا مأموران بیایند و با نفرت و کینه، او را به میدان شهر ببرند و سرش را از تن جدا کنند.
اما بر خلاف انتظارش، او را به میدان شهر نبردند...
سالن کاخ معاویه عریض بود و طویل.
دیوارها و ستون های آن از سنگ سفید مرمر بود.
معاویه روی تخت خلافتش، مایل به راست لم داده بود.
عمامه ای سیاه و عبای نارنجی تیره پوشیده بود و پارچهی سفیدی روی پاهایش انداخته بود.
📚📚📚 @Heiyat_Majazi
برک را با این که می توانست روی پاهای به زنجیر بسته شده اش راه برود، اما دو سرباز تنومند، کشان کشان تا نزدیک معاویه بردند.
برک با این که خسته بود و خواب آلود و گرسنه، اما سرش را بلند کرده بود و به معاویه نگاه می کرد تا نشان دهد که از کردهای خود نادم و پشیمان نیست. نگاه جسور و بی پروای او از چشم های معاویه دور نماند.
معاویه در مقابل خود، مردی را دید که چهره اش به عرب های حجاز می مانست، اما لباس شامی پوشیده بود؛ مردی که در سیمای سیاه چرده اش آثاری از پشیمانی نبود و گستاخ و جسورانه نگاهش می کرد.
در کنار معاویه عده ای با لباس های فاخر ایستاده بودند که برک نگاه های خشمگین و کینه توزانه ی آنها را حس می کرد.
در دل گفت: مگسان دور شیرینی ...
سربازها او را رها کردند، اما در دو طرفش ایستادند.
معاویه که بر اثر خونریزی، رنگ چهره اش روشن تر شده بود و هنوز هم درد ناشی از ضربت شمشیر را در بدن داشت، رو به برک پرسید:
-کیستی و از کجا آمده ای؟
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منـــبع📥
📩 @chaharrah_majazi
رمــان فوق العاده😍☝️
هرشب ساعت 🕘
و هر روز 14:30 از،این ڪانال👇
📚 @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
🇮🇷
💪🇮🇷
🇮🇷•| #خادم_مجازی |•🇮🇷
تقـــریبــا از یڪ مــاه قــبل
روزشمـــاری میڪردم😎
مــاه بهمــن از راه بــــرسه😉
تـــا بتــــونم به عنـــوان یه
#دهـه_هفتـــادی💪
حــــقے ڪه نسبـــت به انــقلاب
دارم و ادا ڪنـــم😌
امـــروز ڪه از،صــبح بیدار شدم😎
بـــه شــوق اینڪه وارد بهتـــرین
مــاه ســـال شـــدیم☺️
لبخنــد از روی چهـــرم
ڪنـــار نمےرفت☺️☺️
حـــال عجیبے واقعــا🤗
بـــــه امتحـــان ڪردنــش
خیلےمےارزه🤓
پـیشنــهاد مےڪــنم دانـــلودش ڪنید
از ســــایــت #انقــلاب🇮🇷
و تجــربش ڪنــید🇮🇷
مـــن برای اولیـــن قــدم👣
دوس دارم آشنــاتون ڪنم بــا خیلے
چـــیزا، و خیلے اتفــاقا ڪه توی این
#چـــهل_سال رخ داده😎💪
مےخـــوام حـــس امــید، انگــیزه،
عـــزت و افتـــخار و توی وجــودتون
نسبـــت بـــه ڪشورتون، پـــررنگ ڪنم😉
جـــوری ڪه واقعـــا حس
ڪنـــید امـــسال خیلے بــا سال قبل
و ســــــــالهای قبــل تـــر فرق داره😎
بنـــابراین از،فــــردا💪
هــــر دو ڪــانالمــون😌
#عاشقانه_های_حلال😍
#هیئت_مجازی💚
ڪـــاملا رنـــگ و بوی #چهل_سالگـے و
بــه خـــودشون مےگــیرن💪💪🇮🇷
بــا ســه هشتڪ دلبــر😍👇
#رادیو_انقلاب📻
#ڪارنامه_سیاه_پهـلوی📸
#چـهل_بـــرگ☘☘☘
#ڪارنامه_سیاه_پهلوی👇
ســاعت 19/30 از #عاشقانه_های_حلال
#چهل_برگ👇
سـاعت 21:15 بــا موضوع
دستـــاوردهای انقلاب💪💪
از #هیئت_مجازی🇮🇷
#رادیو_انقلاب👇
سـاعت 19:00 از #هیئت_مجازی💚
تــوصیه مےڪنم
حتمــا باهامـــون همــراه باشید😎
چــون خیلےبراتــون برنــامه داریم📝
•|🇮🇷|• @heiyat_majazi
🇮🇷
💪🇮🇷
°| #ازخالق_بہمخلوق (8)☎️ |°
یهـ مواقعے هستـ ڪهـ بعضےها بدون فڪر و شاید از روے حسادت و... 😒 بینـ افراد فتنهـ می اندازنـد خداوند مهربان مےفرمایند😊👇
(❤️) وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (❤️)
فتنه انگیزی از کشتار سخت تر (وبدتر) است(😱)
📖منبع←قرآن ڪریمـ
🌺سوره عشق←بقره
✨آیہ زیبـا←191
.
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
|•💚•| @heiyat_majazi
°| #حرفاے_خودمـونے(475) 😊✋ |°
|•😌•| اعتماد به نفس ،
|•😍•| جذاب ترین ویژگے یک فرد است.
|•❗️•| اما ،
|•🤔•| چطور یک نفر مےتواند
|•😎•| عظمت را در وجود شما ببیند ،
|•✌️•| اگر قبلا خودتان آنرا ندیده باشید؟
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
•| #خانمےڪه_شماباشے (18)👛|•
💥خوشبوڪردن فضاےخـــانه💥
2/3 تابه را از آب پر ڪنید
1 لیمـــو قطعه شده🍋+3شاخه رزمارے
+ 1 ق.چ عصاره وانیل را اضافه و بگذارید
به آرامےبجوشد و عطر فوق العاده آن ڪل
خانه را پر ڪنـــد☺️👌
یہ عالمہ نڪتہ هست؛جانمونے😍👇
•|👒|• @heiyat_majazi
°⏳| #منبر_مجازے(475) |⌛️°
آیت الله بهجت😊
برای بیماری ها چه کنیم،؟🤔
آیت الله بهجت پاسخ دادند:🤗
خداوند متعال کپسولی درست کرده
است که تمام ویتامینها در آن است😄
آن هم کپسول صلوات است😍👌
✨اللهمصلعلیمحمدوآلمحمد✨
.
.
.
پاتوق [ #منبر_مجازے 👳🎙:👇]
🍃:🌸| @heiyat_majazi
4_532582159521723504.mp3
8.02M
🎧🍁
🍁
|° #نوحه_خونے (183)🙏°|
•| یٰارٰالِـےٖ «نـَنـَهْ» لاٰے لاٰے |•😔
#کربلاییحسینعینےفردے🎤
#نواےفاطمے😓
#دان_ڪن_شارژ_شے👇
🍁 @Heiyat_Majazi
🎧🍁
°| #مغزبانے(920) 😎💪 |°
#فلـــش_بڪ👉👉_بهمن_57
دقـــیقا الان شش روز،است
ڪه محمــدرضــا به امــید بـازگشت
دوبـــاره به مهـــین😃
ڪشــور را با همــسرش فــرح
تــــرڪ ڪرده😎
خــــودمــونیم، فـــرار ڪرده😱
از،آن طــــرف مـــردم دلگـــرم به
بـــازگشـــت امـــام به میهــن💪
خوش حـــال و خــرسنـــد هستنـد😉
و ڪــــورسوی امــیدی در دلشــان
نمـــایان شــده است☺️
اگــــر ملت سال 57 نبودند🇮🇷
قطـــعا ایـــن اتفــاق بــزرگ
رخ نمےداد🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ملتی،ڪه غیـــرتمنــدانه
پــای امــامشــان ایستادند🇮🇷🇮🇷
#هشتڪ_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
.
••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈••
تحلیلهاے نابے ڪه هیچجا نخواندید
با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇
~° 📡: @Heiyat_Majazi °~
¯\_______(ツ)_______/¯