°| #فتوا_جاتے(11) 👳🏻 |°
ســلام علیکم ☺️
چند روزے هســت کــه متاســفانه😔 هموطنان عزیزمــون دربعضـے از منــاطق وشــهرها دچــار ســـیل زدگــے شدند.
اما درپــس این حادثـــه غــم انگــیز و تاســف بار
قــراره ان شاء الله یه اتــفاق خوبـ👌ـ بیفتــه.
چـــه اتــفاقے❓
امــام صادق "ع" جانـــ❤️ــمون درمورد ایـــن اتــفاق
✨بــزرگ ✨
فرمودند: وقتی که زمان قیام قائــ💚ـم نزدیک شود، در ماه رجب بر مـــردم بـ🌨ـاران
فرو خواهد ریخت؛ بـارانی که ماننـ😳ـدش
دیده نشده ...و آب 🌊 از روی آنان بالا می رود،
و از موهای سر و رویشان خاک می ریزد .
و اما #نکته : استفاده از اینـ👆ـگونه احادیث🍃 هرگز❌ به معنای تطبیق دادن اتفاقات (که از آسیبهای مهدویــ💚ـت باشه) نیست. فقط جهت آمــادگــی ذهنی و انتشار روایات اهل بیتــ💚
#منبع: ✨الارشــاد⬅️ ج۲⬅️ ص۳۸۱✨
#ظهــور_نزدیک_اسـت
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج❤️
#مهدیار💚
#ڪپے ⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
.
─═┅✫✰💎✰✫┅═─
این ڪانال دیگه هیچ شبهـهاے رو
بے پاسخ نذاشته؛ بدو جوــین شو😉👇
🍃:🌹| @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 •°| #قصه_دلبرے(4) 📚 |•° رمان : #دل_آرام_من قسمت 9⃣0⃣ انگار داشتیم کَل کَل میکردیم!
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
•°| #قصه_دلبرے(4) 📚 |•°
رمان : #دل_آرام_من
قسمت 0⃣1⃣
دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند،خوابی دیده بودم که نگرانی من را نسبت به مأموریت دو چندان کرده بود..😢
خواب دیدم😴یک صدایی که چهرهای از آن به خاطر ندارم،نامهای📝برایم آورد که در آن دقیقاً نوشته شده بود"جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)منصوب شده است"و پایین آن امضا شده بود..😦
😭گریه امانم نمی داد..!
گفت:«زهرا این طور بروم خیلی فکرم مشغول است.نه میتوانم تو را در این وضعیت بگذارم و بروم و نه میتوانم سفر را کنسل کنم تو بگو چه کنم؟»😔
گفتم:«به من قول بده که این اولین و آخرین سفرت به سوریه باشد.»☹️
قول داد آخرینبار باشد.
گفتم:«قول بده که خطری آنجا تهدیدت نکند.»😢
خندید و گفت:«این که دیگر دست من نیست!»
گفتم:«قول بده سوغاتی هم نخری.تو اصلاً بیرون نرو و در همان حرم بمان.»
گفت:«باشه زهرا جان.اجازه میدهی بروم؟ پاشو قرآن را بیاور...»
اشکهایم امانم نمیداد..😭
واقعاً از صمیم قلبم راضی نشده بودم فقط به احترام امین و برای اینکه به عشقش برسد و آرام شود ساکت شدم😔اما به هیچ عنوان راضی نشدم که شوهرم به آنجا برود و خطری او را تهدید کند..
گفت:«برویم خانه حاجی؟»
پدرم را میگفت..قبول نکردم!
گفت:«برویم خانه پدر من؟»
نمیخواستم هیچجا بروم.
گفت:«نمیتوانم تو را اینطور بگذارم و بروم. تمام فکر و ذهنم پیش تو میماند.پس بگذار بگویم آنها به اینجا بیایند.»
گفتم:«نه، حرفش را نزن!میخوام تنها باشم. میخواهم گریه کنم.»😭😔
گفت:«پس به هیچوجه نمیگذارم تنها بمانی.»
با وجود تمام تلاشهایم،امین اما به اهدافش اعتقاد و ایمان داشت..
امین وابستگی زیادی به زن و زندگیاش داشت اما وابستگیاش به چیزهای دیگری خیلی بیشتر بود..👌
آن خواب سوریه ذهنم را آشفته کرده بود😣وقتی که راضی نشد بماند،به او گفتم:
«امین درست است که من راضی به رفتن تو نیستم اما یک خوابی دیدم که میدانم حضرت زینب(سلام الله علیها)تو را دعوت کرده.»
با خودم فکر میکردم خانم فقط برای زیارت امین را دعوت کرده.
به من گفت:«چطور زهرا؟»🤔
خوابم را برای او گفتم و گفتم که حس کردم امضا حضرت زینب (سلام الله علیها) پای نامه بود...📝
به قدری خوشحال شده بود که حقیقتاً این خوشحالی با تمام شادیهایی که همیشه از او میدیدم بسیار بسیار متفاوت بود😍
اصلاً از خوشحالی در پوست خودش نمیگنجید..
میگفت:«اگر بدانی چقدر خوشحالم کردهای زهرا جان،خانمم،عزیزم»😊🌹
عصبانیتر شدم😡ترس یک لحظه رهایم نمیکرد..😥
گفتم:«بله،شما که به آرزویت میرسی، میروی سوریه،چرا که نه؟ چرا خوشحال نشوی مرا که تنها میگذاری؟مرا میخواهی چکار؟»😏
گفت:«انصافاً خودت که خوابش را دیدهای دیگر نباید که جلویم را بگیری.»
گفتم:«خوابش را دیدهام اما این فقط خواب است!»
گفت:«نگو دیگر!انگار انتخاب شدهام»😇
برای نرفتنش به او میگفتم:«امین میدانی عروسی بدون تو خوش نمیگذرد.»☹️
میگفت:«باور کن برای من هم رضا خیلی عزیز است اما اگر عروسی برادر خودم،حسین هم بود باید میرفتم.قول میدهم جبران کنم.. انشاء الله اربعین به کربلا میرویم.»
گفتم:«انشاء الله..سلامتی تو برای من بس است.»✋😔
وابستگی خاصی به هم داشتیم.واقعاً ارتباطمان عجیب و غریب بود.
29 مرداد 94،اولین اعزامش به سوریه بود که حدود 15 روز بعد برگشت..🚶
با اینکه رضا تنها برادرم است و خیلی برای ازدواجش شوق داشتم اما در روز جشن همه فهمیدند که من چقدر آشفته و ناراحتم😔غمگین و ماتمزده فقط نشستم و با هیچکس حرف نمیزدم!مهمانها از مادرم میپرسیدند همسر زهرا کجا رفته که زهرا اینطور میکند..!؟🤔
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم: #زندگےنامهشهیدامینڪریمے
#بهروایتهمسرشهید
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است...🍃
🌹| @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
😎°•| #مغزبانے (976) |°•😎
عـــیدِ دیگهـ
#دڪتر_سلام، تحــلیگـــر #مغزبانے
چنــد روز اولِ عید و بــود و نــبود
بالت این اتفاق بسیــــــــار ازتون عذرخواهےمےڪنهـ.
ان شاءالله از همین الان روزهای ڪاری
1398 را آغـــاز مےڪنیم پــر قدرتـر
و با انـــرژی ببشتـــر😎
بستــهـ خـــبری امشب #مغزبانے را
بــا #مجـله_شبانگاهے دنبال ڪنید.
حــضرت آقـــا در روز اول عید
فــــرمودند: من معتقدم سال 1398 به توفیق الهے سال فرصتهــا است؛ سال امڪانات و سال گــشایش.
بــهـ اتفاقے میشه به دید مثبت نگــاه ڪرد.
سیلے ڪه در شیراز اتفاق افتاد باعث
شـــد مـــردم همدل تــر شوند و حتے عڪس هایے منتشــر شد ڪه مــردم شیراز از افــرادی ڪه در این سیل خسارت دیده اند دعوت ڪنند تا در خــانه هایشان سڪونت ڪنند.
ایشــون👆
بعـــــد از حضرت آقا مهمتـــرین
شخــص نظامے ڪشورمون هستن
و اینجــوری👆 واردد میدون شدن
تـــا بــا گــوش دادن بهـ صحبتهای مـردم مــرهمے شوند بر دل آنها☺️
•|😎|• @heiyat_majazi
[• #وقت_بندگے💓 •]
.
.
نمـــاز شب (22) مــاه رجب
✨8رڪعت✨
حـمد یڪمرتبه
سوره ڪافرون 7مرتبــــه
پـس ازین که ازنمازفارغ شد
۱۰مــرتبه صلوات میفرستد
✨ثــواب✨
نمےمیــرد مگراینڪه جایش رادر بهشت ببیند
.
.
یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇
[•🍃⏰•] @heiyat_majazi
°| #ازخالق_بہمخلوق (73)☎️ |°
ستمگـرانـ ڪسانے هستنـد ڪہـ😢👇
وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَاُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ 🔥
ڪسانے ڪه از حدود الهے ٺجاوز ڪنند ستمگرند😱
📖منبع←قرآن ڪریمـ
🌺سوره عشق←بقـره
✨آیہ زیبـا←229
.
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
|•💚•| @heiyat_majazi
°| #حرفاے_خودمـونے(602) 😊✋ |°
.
.
.
•دلتـــ ڪ گرفتـــ💛
•با رفیقـے😌
•درد و دلــ ڪنــ😔
•ڪ آسمانـے باشد☁️
•اینــ زمینـے ها 🌏
•در ڪارِ🌆
•خود ماندهـ اند😕
.
.
.
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| #منبر_مجازے(584) |⌛️°
رسول گرامے اسلام (ص)میےفرمایند:😇
هر ڪس صبح ڪند و به امور مسلمانان همت نورزد، از آنان نیست😢
و هرڪس فریاد ڪمڪ خواهے ڪسے را بشنود و به ڪمڪش نشتابد، مسلمان نیست😱
📚کافى/جلد٢/صفحه۱۶۴/حدیث۵
پاتوق [ #منبر_مجازے👳🎙: 👇]
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍•| #مغزبانے (977) |•✍
اولــــین بستهـ خبری امــروزِ
مغـــزبانے و با جــذابتــرین
#تیــــتر_خبری آغــــاز مےڪنیم😎
#چهــارشنبهـ_های_گِــــلے😜
پـــیام ویـــژه بچهـ های
جـهـــــادی😱 بهـ مســــیح جــان
ســــلام مسیــح✋😃
بهـ شدت توصــیهـ مےڪنم😌
دانلـــود ڪنید 📤
جــذابتــرینهای خبری را بـا
مــا دنبال ڪنید👇👇
•|✍|• @heiyat_majazi
°| #حرفاے_خودمـونے(603) 😊✋ |°
🍃🌺🍃🌸🍃
🌺 فلسفہ واسہ من درس سختے
بود☹️
🍃🌸 ما یہ دبیر فلسفہ داشتیم
بهمون گفت واسہ اینڪہ یادتون
بمونہ خوشگلش کنین.
👌اینڪار در مورد من ڪہ
جواب داد. 😁
🍃🌸 شمام امتحان ڪنین🌸🍃
✨ مثلا اگہ نماز خوندن واسہ
تون سختہ مےتونین با خرید
یہ سجاده خوشگل و چادر
نماز جدید و دلبر😍
شروع کنین✨.
🍃🌺🍃🌸🍃
.
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| #منبر_مجازے(585) |⌛️°
•| #بنگرڪهچگونهاے°🌱
عملِایݩهفتهاٺجورےبودڪه
امامزمانٺ(😍)ببینه؛خجالتنکشے ؟!
یابازمباگناهاٺسیلےزدۍتوصورٺِ
پسرفاطمه؟! (😔)
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ❤️
.
.
پاتوق [ #منبر_مجازے👳🎙: 👇]
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [215] °
🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃
✨بہ نام خـــــــداے علے✨
| کارگاه دنیا شناسی|
😎 سؤالی که قرار است در این
کارگاه به آن پاسخ داده شود این
است که:
{ دنیا را چگونه توصیف کنم؟ }
😎 اولین چراغ رو چه کسی
روشن می کنه؟
🙂 من فقط شنیدم( #ابتدای
آن #سختی و #مشقت و پایان
آن #نابودی است)
😀 در #حلال دنیا #حساب و
در #حرام آن #عذاب است.
کسی که #ثروتمند شود #فریب
می خورد و کسی که #نیازمند
باشه #اندوهگین میشه.
😎 تلاش کننده #دنیا به اون
نمی رسه ولی دنیا به کسی که
اون رو #رها کرده باشه روی
میاره!
😊 به کسی که با چشم #بصیرت
در اون نگاه می کنه #آگاهی میده
و کسی که چشم به دنیا داشته باشه
دنیا اون رو کوردل می سازه.
😎 سپاس از حضور عزیزان
شرکت کننده! کارگاه خوبی بود
📚|• #نهج_البلاغه. خطبه ۸۲
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
✍•| #مغزبانے (979) |•✍
ابتدا دستور رهبری به
نیروهای مسلح و سپس جزئیات
سردار #جعفری برای نجات #آق_قلا
زنده باد سپـــاه🇮🇷🇮🇷
#مجـله_شبانگاهے(12)
•|✍|•@heiyat_majazi
[• #وقت_بندگے💓 •]
.
.
نمـــاز شب (23) مــاه رجب
✨2رڪعت✨
حمــد یڪمرتبـــه
سوره ضحــے 5مــرتبــه
ثــواب
خــداوندبه او به تعداد حرف
وتعداد هرڪافرزن و مردے درجه اي
دربهشت میدهــد
وهمچنیـــن ثواب هفتــاد حج
وثواب کسی که هزار جنــازه راتشیع کرده
وازهزار مریض عیادت کرده
وکسی که کار هزار مسلمان را راه انداخته
.
.
یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇
[•🍃⏰•] @heiyat_majazi
°| #ازخالق_بہمخلوق (74)☎️ |°
اصلا حـال میده خـداوند مےفرمایند این بندهـ مالہ خودمہـ😍👇
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِے💫
و من ٺو را براے خودم پرورش دادم!😃
📖منبع←قرآن ڪریمـ
🌺سوره عشق←طٰہ
✨آیہ زیبـا←41
.
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
|•💚•| @heiyat_majazi
°| #حرفاے_خودمـونے(604) 😊✋ |°
.
.
.
وقتی تلفــ📱ـن روے آیفـون بـاشـہ
حـاضـرے هـرحـرفی روبـزنی؟!
#عالـــــمروےآیفونه!!🌍📞
خـدا هـم صدامـونـو میشنوه
هم تصـویـرمـونـو میبینـه..!!
او بہ بنـدگانش آگاهو بینـاستـــ😎✋
.
.
.
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| #منبر_مجازے(588) |⌛️°
پیامبر اڪرم(ص)😇
هر لحظهاے ڪه بر انسان بگذرد🕑
و به یاد خدا نباشد
قیامٺ حسرٺش را خواهد خورد😔
📚نهج الفصاحه
پاتوق [ #منبر_مجازے👳🎙: 👇]
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
✍°•| #مغزبانے (980) |°•✍
بهـ اولین بستهـ خبری #مغزبانے
تحــت عنوان #_تـــیــ💻ـتر_خبری
خــوش آمـــدید😎
#زوجے_از_دیـــار_هشتمین_خورشید🌞
همــدلے ای دیگــر برای سیـــل زدگـان
#آق_قـــلا☺️
یڪ زوج مشهــدی ڪه هر دو پــزشڪ
هستنـــد، تعــطیلات نــوروزی خــود را بهـ منطقهـ سیل زده #آق_قلا رفتنــد تا مصدومــان و بیمـــاران را #ویزیت
ڪننــد.✋
🔰 گفــت و گوی خبرگزاری #فارس
بـــا این زوج جوان در لینڪ زیر👇
👉 fna.ir/d8xpp1
•|✍|• @heiyat_majazi
°| #حرفاے_خودمـونے(605) 😊✋ |°
🍃🌺🍃🌸🍃
🍃🌸هیچ وقتـــ بہ خودتون
و ✨خدا✨ شڪـ نڪنین
🍃اینے ڪہ الان هستین
نتیجہ اراده خداست ڪہ شما
اونو عملے ڪردین.
🌺 مؤفقیتـــ هاتون رو بشمارین
حتے اگہ خیلے ڪم هستن نشون
مےدن ڪہ ✨خـــــدا✨ رو شما
حساب کرده.
🍃🌼و حالا این شمایین ڪہ باید
رو ✨خدا✨
حسابـــ کنین.
🌹 من مطمئنم ڪہ ✨خــدا✨
هیچ وقت پشتم و خالے نکرده.
🍃🌺🍃🌸🍃
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [216] °
🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃
✨بہ نام خـــــــداے علے✨
😁 من یه جمله میگم ادامه ش
رو بگو.
😉 باشه.
😁 آن کس که نسبت به خود
#خیرخواهی اش بیشتر باشد...
😉 در برابر #خدا از همه
#فرمانبردار تر است.
😁 آن کس که #خویشتن را
می فریبد...
😉 نزد #خدا #گناه کارترین
#انسانها است.
😁 #زیانکار #واقعی کسی
است که....
😉خود را بفریبد
😁 آن کسی مورد #غبطه است
و بر او #رَشک برند که ...
😉 #دین او سالم باشد
😁 #شقاوتمند کسی است که...
#فریب #هوا و #هوس ها را
بخورد
😳 اینم بازیه؟؟
😉 آره!! بازی جمله کامل کن.
😉 خب کجا بودیم؟؟
😁 #همنشینی با #هواپرستان...
😉 #ایمان را به دست #فراموشی
می سپارد.
😁 #راستگو در راه #نجات و
#بزرگواری....
😉 و #دروغگو بر لبه پرتگاه
#هلاکت و #خواری.
😳 ای بابا!!!! گیج شدم!!!!!
😉 نمی خواد گیج بشی بیا
پیش ما لذت ببر
📚|• #نهج_البلاغه. خطبه۸۶
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
°| #فتوا_جاتے(12) 👳 |°
ایشـــون☺️ همســـر آقـــا جــانــ💚مون حــضرت مهــدی "عج" هســـتند.
بـــراے اثــبات مزدوجــیشون باحضـرت"عج"
عرض کردنــد : با آقـــا در ارتباطــند و در
خـ😴ـواب آقـ💚ـا فرمودند بــه بــانو :مــا از شــما خیــلی خیـــلی
ممنـ🙏ـونیم شــما با اعمــالتــون چهــل ســال
ظهــور مــارو جلــو انـداختیــد .
دیگـــه بانــو عرض کردنــد که : نمیتونند مابقــی صحبتها رو بیان کنند برای( اثبــات) به هر حــال
روابــط و حرفهــای زوجیــن خصــوصی هستــش
و نمیــشه گفــت.😅
بــانو فعلا دارنــد در زنــدان بــه سیــر وسلــوک میــپردازند.
#دروغ_و_توهــم
#التماس_کمی_تفکــر🙏
#ظهور_نزدیک_است
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج❤️
#مهدیار💚
#ڪپے ⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
.
─═┅✫✰💎✰✫┅═─
این ڪانال دیگه هیچ شبهـهاے رو
بے پاسخ نذاشته؛ بدو جوــین شو😉👇
🍃:🌹| @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 •°| #قصه_دلبرے(4) 📚 |•° رمان : #دل_آرام_من قسمت 0⃣1⃣ دو شب قبل از اینکه امین حرفی از
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
•°| #قصه_دلبرے(4) 📚 |•°
رمان : #دل_آرام_من
قسمت 1⃣1⃣
فردای آن شب وقتی به سوریه رسید به من زنگ زد..📞
گفت:«زهرا اگر بدانی خوابت چقدر مرا خوشحال کرده!😊برای همه دوستانم تعریف کردهام»
گفتم:«واقعاً یک خواب این همه تو را خوشحال کرده؟»🤔
گفت:«پس چی؟اینطور حداقل فهمیدم با همه ارادتی که من به خانم زینب(س)دارم خانم هم مرا قبول کرده»😊
گفتم:«خب مطمئناً تو را قبول کرده با این همه شوق و ذوقات..»
خوشحالیاش واقعی بود..هیچوقت او را اینطور ندیده بودم..😕
با خوشحالی و خندان رفت..😊🚶
هر روز با من تماس میگرفت گاهی اذان صبح،گاهی 12 شب و ...به تلفن همراهام زنگ میزد..📱
روی یک تقویم برای مأموریتاش روزشمار گذاشته بودم🗓هرروز که به انتها میرسید با ذوق و شوق آن روز را خط میزدم و روزهای باقیمانده را شمارش میکردم..📆✏️
وقتی برگشت مقداری خوردنی از همانهایی که خودش آنجا خورده بود برایم آورده بود..😋 میگفت:«چون من آنجا خوردهام و خوشمزه بود،برای تو هم خریدم تا بخوری!»😊
تقصیر خودش بود که مرا خیلی وابسته خودش کرده بود..حتی گردو هم از آنجا برایم خریده بود..😁
وقتی هم مأموریت میرفت اگر آنجا به او خوردنی میدادند،خوردنیها را با خودش میآورد.این درحالی بود که همیشه در خانه میوه،تنقلات و آجیل داشتیم😃
وقتی از اولین سفر سوریه برگشت 14 شهریور بود.حدود 12:30 بامداد از مهرآباد تماس گرفت که به تهران رسیده است.نگفته بود که چه زمانی برمیگردد.خانه مادرم بودم. پدر،مادر و خواهرهایم را از خواب بیدار کردم و به آنها گفتم امینم آمد!همه از خواب بیدار شدند و منتظر امین نشستند..😴
حدود ساعت 3-2 امین رسید.تمام این فاصله را دائماً پیامک میدادم و میگفتم «کی میرسی؟» آخرین پیامها گفتم «امین دیگر خسته شدم 5 دقیقه دیگر خانه باش!دیگر نمیتوانم تحمل کنم.»😢
آن شب با خودم گفتم:«همه چیز تمام شد.»آنقدر بیتاب و بیقرار بودم که فکر میکردم وقتی او را ببینم چه میکنم؟🤔 میدوم🏃بغلش میکنم و میبوسمش..شاید ساکت میشوم😶شاید گریه میکنم😭
دائماً لحظه دیدن امین را با خودم مرور میکردم که اگر بعد 15 روز او را ببینم چه میکنم؟🤔
حال خودم نبودم.آن لحظات قشنگترین رؤیای بیداری من بود..😍
امینِ من،برگشته بود..🚶
سالم و سلامت..☺️
و حالا همه سختیها تمام میشد!
مطمئناً دیگر قرار نبود لحظهای از امین جدا شوم!بی او عمری گذشت..😔
وقتی امین رسید واقعاً امین دیگری را میدیدم!خیلی تغییر کرده بود.
قبلاً جذاب و نورانی بود،اما اینبار حقیقتاً نورانیتر شده بود..😊
👕یک لباس سبز تنش بود که خیلی به او میآمد.کمی هم لاغر شده بود..☹️
تا همدیگر دیدم؛امین لبخند زد،
من هم خندیدم..😃
❤️انگار تپش قلب گرفته بودم..!
دستم را روی قلبم گذاشتم!
امین تمام دارایی من بود..❣
آن لحظه گفتم:
«آخیش تمام سختیهای زندگیام تمام شد.. ان شاءالله دیگر هیچوقت از من دور نشوی.
اگر بدانی چه کشیدهام.»😢
سکوت کرده بود،گویا برنامه رفتن داشت اما نمیدانست با این وضعیت من چگونه بگوید!
نزدیک عصر بود که گفت«به خانه برویم. میخواهم وسیلههایم را جمع کنم،باید بروم.» جا خوردم😦حس کرختی داشتم..
گفتم:«کجا میخواهی بروی؟بس است دیگر. حداقل به من رحم کن😔تو اوضاع و احوال مرا میدانی!قیافه مرا دیدهای؟»
خودم حس میکردم خُرد شدهام..😔
گفتم:«میدانی من بدون تو نمیتوانم نفس بکشم!دیگر حرفی از رفتن به سوریه نزن! خودت قول داده بودی فقط یکبار بروی»
گفت:«زهرا من وسط مأموریت آمدهام به تو سر بزنم و بروم.دلم برایت تنگ شده بود.باور کن مأموریتم به اتمام برسد آخرین مأموریتم است دیگر نمیروم»
گفتم:«امین دست بردار عزیز دلم..من نمیتوانم تحمل کنم باور کن نمیتوانم..دوری تو را نمیتوانم تحمل کنم..😔»
حرف دانشگاهام را پیش کشیدم..
گفتم:«امینم،من بدون تو نمیتوانم درس بخوانم.اگر هم درس میخوانم به خاطر تو است.»
خندید و گفت😃«بگو به خاطر خدا درس میخوانم.»
گفتم:«به خاطر خدا است اما ذوق و شوق زندگیم فقط تویی..»
حتی من وقتی از خانه بیرون میرفتم ذوق خرید وسایل آشپزخانه و غیره را نداشتم!فقط بلوز،تیشرت،شلوار،کفش،کتتک یا هر وسیله دیگری برای امین میخریدم.او هم عادت کرده بود..
میگفت:«باز برایم چه خریدهای؟»میگفتم: «ببین اندازهات هست؟»
میگفت:«مطمئنم مثل همیشه دقیق و کاملاً اندازه برایم میخری»😊
مدتی که نبود،برایش کلی لباس خریده بودم. وقتی به خانه رسیدیم گفتم:«امین اینها را بپوش ببین برایت اندازه است؟» با غصه این حرفها را به او میگفتم واقعا دلم میخواست بماند و دیگر نرود..😔
.
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم: #زندگےنامهشهیدامینڪریمے
#بهروایتهمسرشهید
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است...🍃
🌹| @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
°| #نوستالژے(217) 📺🎈 |°
•• حموم رفتنـ🚿 دهـه شصتیـ60ـا••
میرفتیم تو حمومـ
یه شیرو باز میڪردیم،
دندونامون میریخت ڪف حموم از سرما!
اون یڪیو باز میڪردیم،
مثل آب سماور در حال جوش بود!
یه داد میزدیم از سوزش،
مامانمون مےزد پس ڪله مون
ڪه اذیت نڪن، آروم بگیر.😐
بعد با اون صابون زرد گنده ها ڪه مثل چرکِ خشڪیده بود، میوفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامونـ👀 از
ڪاسه دربیاد! یعنےما از نظر مامانمون کثافتےبودیم که میخوایمدرمقابل نظافت مقاومتکنیم!😑
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو ڪه انگار داعش به شپشا حمله ڪردهـ😂
بعدش با شامپوى پاوه ڪل هیکلمونو غربال گرى میڪردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش
ڪیسه کشیدن بود!😓
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فکر میکردن چرڪه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکے هم روى همش. بعد از شدت کوفتگے و خستگے بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!😂
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
°|کلےشادابیجاتِـ باحالگونہ
از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد😎👇
{📻} @Heiyat_majazi
°| #ازخالق_بہمخلوق (75)☎️ |°
امـوالـ😊👇
و آتے المال على حبِّه ذوے القربے
و الیتامے و المساڪین و ابن السَّبیل
و السائلین و فے الرِّقابِ💫
و مال خود را با آن ڪه دوستش دارد
بہ خویشاوندان نیازمند و یتیمان و
درماندگان و به راه مانده و مستمندان
و براتے آزادے دربندماندگان ببخشد❤️
📖منبع←قرآن ڪریمـ
🌺سوره عشق←بقـره
✨آیہ زیبـا←177
.
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
|•💚•| @heiyat_majazi
°⏳| #منبر_مجازے(590) |⌛️°
(❤️)اثر محبت اهل بیٺ(ع)
یڪے از چیزهایے ڪہ انسان را
در «قبر» از عذاب و ناراحتے نجاٺ
مےدهد و از همہ اعمال ڪارسازتر اسٺ (😃)محبٺ اهل بیٺ عصمٺ و طهارٺ (ع) اسٺ
حضرٺ امام رضا علیه السلام) فرمود:😇
از مواردے ڪه به زیارٺ زائرم
مے آیم شب اول قبر اوسٺ👌
📚منبع : معاد در قرآن؛ ؛ ص140؛ مظاهرے، حسین
پاتوق [ #منبر_مجازے👳🎙: 👇]
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
5c95e2d6ce85a497af242a42_6128457534563922843.mp3
2.84M
🍃🇮🇷
🇮🇷|🇮🇷•| #خادم_مجازی |•🇮🇷|🇮🇷
#مغزبانے(981)🇮🇷🇮🇷
مــا مــدیونیم بهـ پــدربزرگها
و مادربزرگها، مــا مدیونیــم بهـ
پدر و مادرا و جوونایے ڪه سال 1358 بـــا عشق و علاقـهـ و درایت😎
#جمهوری_اسلامے 🇮🇷|🇮🇷
را انتخــاب ڪردند.
فـــردا دقیقـــاااا چهـــل سالگــے
این انتخاب آغـــاز مےشه.
چهـل سالِ ڪه پـــای این انتخاب
قـــرص و محڪم ایستـــادیم✋💪
و ڪور مےڪنم چشمے و ڪه
بهـ ایــن انتخـــاب نگــاهـهـ چـــپ
بنـــدازه👊👊
مــا مےسازیم✌️
آینــــده این ڪشور🇮🇷🇮🇷
مـــا مےسازیم✌️
آینـــده ایــن انتخـــابُ🇮🇷🇮🇷
آهااااای دشمــناای داخلے🗣(در آینده سڪونت پیدا مےکنید در #ڪانادا)
آهااااای دشمـــنااای خارجے🗣
مـــا نــوووجونا و جووونای #ایرانے_انقلابے
جـــوری ڪشورمونو مےسازیم ڪه آرزوتون ایــن باشهـ فقط یڪبار بیایید ایران، و از نزدیڪ پــیشرفتامـــونو ببینید✌️💪
#آرزو_بهـ_دل_مےمانید✋
#پــیشاپیش_زاد_روزت_مبارڪ
#ایرانِ_عزیزتـــر_از_جااانم🇮🇷🇮🇷
#تولـــدی_دوباره🇮🇷
12#فروردین
•|🇮🇷|🇮🇷 @heiyat_majazi
°| #حرفاے_خودمـونے(606) 😊✋ |°
🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃
📜 #حــڪایتآمـــوزنده
✍در روزگاران پیشین شـغلے
بہ نام #خــوشہچــینے 🌾
وجـود داشت.
🌺آنها ڪہ دست شان تنگ بود
و خرمن و مـــزرعہ ای نـداشتند
#پـــشت سرِ دِروگر ها راه مےرفتند
و خوشههای🌾🌾🌾
جامانده رو از زمـــین بر مےداشتند!
👌گاها صاحب مــزرعہ بہ دروگران
دستور مےداد ڪہ #شـلختہ درو کنند
تاچیزی هم گیر خوشہ چینها بیاید.
🌹حافظ نيز در شعرى
چنين میفرماید:
🌼«ثـــوابت باشد ای دارای خــرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی»🌼
🍃🌸#دستــفروشان خـــوشہ چینهای
روزگار ما هســــتند :
🍀آنهايى ڪه در
این هـــوای ســـرد چشـم دارند
بہ اینڪہ از جیــب ما
#اســڪناسی💴
بیـــرون بیاید و چــــیزی از
بساط مختــصرشان بخــریم.
👈گاهے لازم است شلخــــتہ درو
ڪنیم و شلختہ خــــــــرج ڪنیم.
🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| #منبر_مجازے(591) |⌛️°
لذت زندگی به بندگی
و لذت بندگی با شهادت
کامل می شود.
.
لایق نبودن معنی اش
تلاش نکردن نیست!
#تلاش_کنیم
شاید لایق شدیم.
.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
.
.
پاتوق [ #منبر_مجازے👳🎙: 👇]
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi