eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
•᯽🌗᯽• . . •• •• شهید رئیسی چگونه بود؟ ملاکِ انتخاب..⁴ . . ᯽شھـادتت‌سنگ‌رابوسیدنےکرد᯽ Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽🌗᯽•
•᯽📖᯽• . . •• •• •ڪتاب: # با دشمنان خدا •قسمت‌:(پانزدهم) گریه ام گرفته بود ... به خاطر اینکه به ایران اومده بودم عصبانی بودم و خودم رو سرزنش می کردم ... بین زمین و آسمان، و حق و باطل گیر کرده بودم. ... موضوع علی و خلفا و شیعه و سنت نبود ... باور کشته شدن دختر پیامبر با چنین شان و جایگاهی در کتب شیعه و سنت، اون هم به دست خلیفه اول و دوم برام غیر ممکن بود. ... یک لحظه عمل اونها رو توجیه می کردم و لحظه بعد ... یادم میومد دشمن فاطمه زهرا، دشمن خداست ... خدا ... خدا ... خدا.آتش خانه فاطمه زهرا، به جان من افتاده بود. ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... شبانه روز فقط مطالعه می کردم ... هر کتابی که در مورد شیعه و اهل سنت و شبهات بود رو خوندم ... مهم نبود نویسنده اش شیعه است یا سنی ... و تمام مطالب رو با علمای عربستانی مناظره و مقایسه می کردم. ... آخر، یه روز رفتم پیش حاجی ... بهش گفتم بزرگ ترین اساتید حوزه رو در بحث مناظره شیعه و سنی می خوام ... هزار تا حرف و بهانه چیده بودم و برای انواع و اقسام جواب ها، خودم رو آماده کرده بودم ... اما حاجی، بدون هیچ اما و اگری، و بدون در نظر گرفتن رده و جایگاه علمی من، فقط یه جمله گفت ... همزمان مناظره می کنی؟. ... دو روز بعد، با سه نفر از بزرگ ترین اساتید جلسه داشتم ... هر کدوم دو ساعت ... شش ساعت پشت سر هم. ... با هر شکست، کلی کتاب و مطلب جدید ازشون می گرفتم و تا هفته بعد همه اش رو تموم می کردم ... به حدی فشار درس و مطالعه و مناظرات زیاد شده بود که گاهی اوقات حتی فراموش می کردم غذا نخوردم ... بچه ها همه نگرانم بودند ... خلاف قانون کتابخونه برام غذا میاوردن اما آتشی که به جانم افتاده بود آرام نمی شد... از شدت فشاری که روم وارد شده بود 3 مرتبه از حال رفتم و کار به اومدن آمبولانس و سرم کشید ... و از شانس بدم، دفعه آخر توی راه پله از حال رفتم ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!📌 . . Eitaa.com/Heiyat_Majazi •᯽📖᯽•
شب ولادت آقا امام کاظم علیه‌السلام باب الحوائج چهارشنبه ٦ام تیرماه ۱٤۰۳
سلام و خداقوت به اهل هیئتی ها و هیئتی ها، میدونم حال و هوای جبهه‌ی انقلاب، الان چطوریاست.. ولی! مجاهدتتون میدونید چیه دیگه؟!
امشب شب ولادت اقامون امام موسی‌‌بن‌جعفره
امشب شب توسله؛
امشب شب اضطراره..
امشب شب جهاده..
شبِ مجاهدته..
شب، شبِ عملیاتیه که با رمز موسی‌بن‌جعفر میزنن تو دل دشمن!
کمتر از ٤۸ ساعت دیگه متوجه میشی که واقعا عرق ریختی؟ واقعا عرق ریختنات نتیجه داده یا نه؟
مثل چشمای رزمنده ای که همیشه به رنگ قرمز بود، حالا تو دوشب اونقدر دو بگیر و بدو بدو کن که خواب برات حروم باشه و چشمات قرمز بشه..
که وقتی شهید شد خانومش میگفت الحمدالله که شهید شد! حالا میتونه استراحت کنه..
چه تو فضای حقیقی چه فضای مجازی اینطوری اهل دغدغه و شب‌بیداری هستیم؟
حالا این ساعات پایانی چیکار کنی؟
نیت کن، به نیت پدر آقا امام رضا که شب ولادتشونه
تو هم دل ۸ نفرو راضی کنی که به کاندیدِ اصلح رای بدن
دل رو، صاحبِ دل راضی میکنه
صاحب الامر که پدر امام رضا علیه‌السلام باشه
رضایت دلها به عهده‌ی همین پدر از خانواده‌ی آل الله ست
شما فقط انجام تکلیف میکنید
نتیجه‌ش با خداست..
کاندید اصلح کیه؟