eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
𐇻🪞𐇻 غیبت میکنی میگی دیدم که میگم؟! رفیق!🖐🏽 اگه ندیده بودی که تُهمت میشُد!!❗️ ستارالعیوب باش؛ اگه چیزی هم میدونی نگو ((: 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🪞𐇻
‹ كان رَجُلاً يعيشُ في‌الدنيا لكنّه لم يكن من أهلِها › مردی بود که در دنیا زندگی می‌کرد اما اهل‌ دنیا نبود!♥️(: ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
𐇻🩺𐇻 🖇 دلیل اصلی خشونت😤 در کودکان اینه که ⬇️ ⚠️نمی‌تونن احساسات‌شون رو بیان کنن😣 و آنچه در درون‌شون اتفاق میوفته رو نمی‌تونن بیان کنن...🤓🥲 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🩺𐇻
••|🌱|•• وَ ارْحَمْنِي صَرِيعاً عَلَي الْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِي أَيْدِي أَحِبَّتِي و به من در حال افتادن در بستر مرگ كه دستهاي دوستانم مرا اين طرف و آن طرف كند رحم فرما |دعای ابوحمزه ثمالی| ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𐇻🎐𐇻 سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه‌ی توست .. ورنه «عشق تو» کجا این دل بیمار کجا .. ❤️ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎐𐇻
"🌧" نماز در هر شب که باعث استجابت دعا می شود.💫💚 در روایت آمده است در هر شب ماه رجب، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت بعد از حمد سه مرتبه سوره کافرون و یک مرتبه سوره توحید خوانده شود و چون سلام دهد دستها را بلند کند و بگوید: لا إلهَ الا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيْكَ لَهُ له الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيى وَ يُميتُ وَ هُوَ حَىُّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيْرٌ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيْرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الا بِاللَّهِ العَلِىِّ العَظِيْمِ اللّهُمَ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ النَبىِّ الأُمِّى‏ و بکشد دستها را به صورت خود. از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت شده است که کسی که این عمل را به جا آورد، حق تعالی دعای او را مستجاب گرداند و ثواب شصت حج و شصت عمره به او عطا فرماید.♥️✨ 🌱این نماز را باید از امشب شروع کرد و در مجموع در کل ماه رجب ۶۰ رکعت نماز میشود. مفاتیح الجنان / . . 🌧 =) @Heiyat_Majazi
خوش به حال اونا که.mp3
5.27M
𐇻🎧𐇻 خوش به حال اونا که با نفست هم نفسن پای مکتب تو به مکتب زهرا میرسن💚✨ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎧𐇻
𐇻🌱𐇻 خدایا، شکرت که به ماهِ قشنگِ رجب رسیدیم و می‌تونیم دوباره بعد از یک سال شیرینی‌های این ماه پربرکت رو بچشیم💚 شکرت که توی این ماه‌های عزیزی که پیش رومونه، درهای رحمت و برکتت رو بیشتر از قبل به رومون باز می‌کنی خدای مهربون🌻✨ رو می‌شنویم... 📬- @Khadem_Daricheh 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🌱𐇻
••|🌱|•• تا در دل ما حب‌الدنیا که رأس کُلِّ خَطیئَهِ است خارج نشود حب‌المولا که کل‌الخیر فی باب‌الحسین است وارد نمی‌شود.. -حاج‌حسین‌یکتا- ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𐇻🧷𐇻 ¦ 𝙿𝚁𝙾𝙵𝙸𝙻𝙴 به‌ذکر‌سجده‌هایت‌سوگند‌ دلم‌برایت‌تنگ‌شده‌است:)💔 ‹ 🥀 ›↝ ‹ 🫶🏻 ›↝ ꩜ 🚩پاتوق‌بچه‌حزب‌اللهیا ╰─ @Heiyat_Majazi 𐇻🧷𐇻
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :48 حدود ساعت 8 شب بود كه رفت بيمارستان ... وقتي اومد بيرون رفتم سراغش ... مطمئن بودم رفتنش اونجا يه ربطي به ماجراي مواد داشت ... هر چي بهش اصرار كردم ... اولش چيزي نمي گفت ... اما بالاخره حرف زد ... مي خواست ماجرا رو به آقاي ساندرز بگه تا با اون بچه ها صحبت كنه ... و يه طوري قانع شون كنه كه از اين كار دست بردارن ... نمي دونست بايد چي كار كنه ... خيلي دو دل بود ... مدام به اين فكر مي كرد اگه بره پيش پليس چه بلايي ممكنه سر اون بچه ها بياد ... براي همين رفته بود سراغ ساندرز ... اما بدون اينكه چيزي بگه برگشت ... وقتي ازش پرسيدم چرا ... هيچي نگفت ... فقط گفت ... آقاي ساندرز شرايط خاصي داره ... كه اگر ماجرا درست پيش نره ممكنه همه چيز به ضررش تموم بشه ... نمي خواست ساندرز به خاطر حمايت از كريس آسيب ببينه و بلايي سرش بياد ... براي همين تصميم گرفت چيزي نگه ... اون شب ... من تا صبح نتونستم بخوابم ... من خيلي كريس رو دوست داشتم ... خيلي ... مخصوصا از وقتي عوض شده بود .. يه طوري شده بود ... مي دونستم واسه من ديگه يه آدم دست نيافتني شده ... خوب تر از اين بود كه مال من بشه ... اما نمي تونستم جلوي احساسم رو بگيرم ... صبح اول وقت ... رفته بودم جلوي مدرسه شون ... مي خواستم بهش بگم تو كاري نكن ... من ميرم پيش پليس و طعمه ميشم ... حاضر بودم حتي به دروغم كه شده به خاطر نجات اون برم زندان ... مي ترسيدم بلايي سرش بياد ... كه ديدم داشت با اون مرد حرف مي زد ... خيلي با محبت دستش رو گذاشته بودي روي شونه كريس و با هم حرف مي زدن ... برگشت سمت ماشينش همه چيز توي يه لحظه اتفاق افتاد ... كريس دو قدم به سمت عقب تلوتلو خورد ... و افتاد روي زمين ... انگار تو شوك بود ... هنوز به خودش نيومده بود ... سعي كرد دوباره بلند بشه ... نيم خيز شده بود ... كه اين بار چند ضربه از جلو بهش زد ... همه جا خون بود ... از دهن و بيني كريس خون مي جوشيد ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻