4_5855017168730587365.mp3
8.12M
🎧🍃
🍃
[• #نوحه_خونے🎤•]
.
.
🔸سلام آقا منم غلام سیاهتون
🔸خیلی دلم تنگ شده بود براتون
#کربلایی_حمید_علیمی
#مناجات_ماه_مبارک_رمضان
.
.
بفرماییــد انرژے😌👇
@Heiyat_Majazi
🍃
🎧🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_هشتم احساس میکنم میتونم باهاش
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#اسمرمان #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_نهم
توی راه به حرفای امروز فاطمه فکر میکردم. به اتفاقاتی که توی دزدیدن زن وبچه های مردم توی سوریه و عراق به عنوان برده ی جنسی
و... افتاده بود فکر میکردم. به حرفای حق پرست معاونت خارجی اداره فکر میکردم. به حرفای بهزاد که دختر حاج کاظمو میخواست فکر
میکردم.
خسته بودم. نمیدونستم باید چیکار می کردم. نیاز به آرامش داشتم. آرامش روحی و روانیو و جسمی. لت و پار بودم!
رادیوی ماشینو روشن کردم. روی رادیو معارف تنظیمش کردم. صدای قرآن رو که شنیدم آرامش گرفتم.
چقدر نیاز داشتم به این صدا!
توی سوریه خواب و خوراکم حتی مشخص نبود. چه برسه بخوام چیزی گوش کنم.
توی سوریه همش توی گل و خاک و راههای زیر زمینی و نفوذ توی داعش و... بودم.
سر راه زدم کنار و پیاده شدم رفتم یه لباس فروشی توی پاساژ. برای فاطمه یه دست لباس خونگی از شلوارو پیرهن و تاپ و یه پالتوی
بیرونی و یه روسری صورتی کم رنگ با گلهای تقریباً متوسطی که روی اون کار شده بود خریدم و همونجا گفتم کادو پیچش کنند.
حرکت کردم سمت خونه. توی راهیه سبد گلِرُز هم گرفتم. توی آینه ی ماشین یه نگاهبه خودم کردم. خیلی ریشم بلند شدهبود. باخودم
گفتم اآلن فاطمه منو ببینه میگه یا خدا، داعش اومده خونه مون!
رسیدم درخونه، کنترل از راه دور رو زدم و یه راست رفتم توی پارکینگ.
پیاده شدم و با آسانسور رفتم باال. وسیله هارو گذاشتم پشتِ در و زنگ زدم. سریع رفتم توی راه پله ها مخفی شدم. فاطمه درو باز کرد.
منم یواشکی طوری که فاطمه نبینه داشتم نگاه می کردم.
فاطمه نشست و نگاه به وسیله ها کرد. بالفاصله از گل و لباسای کادو پیچ شده فاصله گرفت!
چون همسر یه آدم امنیتی نباید بی گدار به آب بزنه و دست به همه چی بزنه. اینارو قبالً توی کالس های آموزشی که برای همسران و
فرزندان نیروهای اطالعاتی گذاشته بودن فاطمه یاد گرفته بود. البته خودمم بهش خیلی مسائل رو گوشزد کردم.
آروم اومدم جلو و یهویی گفتم:
+ سالم عزیز دلم!
یه جیغی زد و گفت:
- واااااایییی محسن تویییی؟؟ خدا بگم چیکارت کنه! این چه قیافه ایه واس خودت درست کردی. چقدر دیر کردی از فرودگاه تا اینجا؟!
پرید توی بغلمو سرشو گذاشت روی قلبم. بغضم گرفت. گفتم:
+ عزیزم! بریم توی خونه، یه وقت یکی از همسایه ها میاد از واحدش بیرون و میبینه. خوبیت نداره و سوژه میشیم!
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
kheymegahevelayat_ir1
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
[• #وقت_بندگے💕 •]
.
.
🔰نماز شب یازدهم ماه مبارڪ رمضان
دو رڪعت است
در هر رڪعت بعد از حمد
۲۰ مرتبہ سوره ڪوثر خوانده شود.
✨حضرت علے(ع) فرمودند:
هرڪس این نماز را بخواند در آن روز گناه نمےڪند اگر چہ شیطان ڪوشش خود را بڪند.
📔وسائل الشیعہ، جلد۵
.
.
یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇
[•🍃⏰•] @heiyat_majazi
سلام
خدمت رفقای درجه یک
و بامعرفت و با خدای من✋
نماز روزه ها
عبادات و طاعات
خوش رویی ها
مهربونی ها
گذشتن های از صدق دل
ذکرها خوش خلقی ها
محبتای حلالتون
خلاصه تمام اعمال نیک و صالحتون👌
تو این ماه قبول حق واقع بشه الهی🙏
من اینقدر پای شما از خوبیاتون گفتم
از اول ماه رمضونم گفتم هر کار در توانم باشه میکنم تا این ماه به خوبی هممون بندگی کنیم
هرچی رفیق و رفیق بازه باید پیش خدا غلاف کنن
تو بهترین رفیق عالم رو در نظر بگیری
یبار...دوبار ... سه بار....
میاد سراغت