خاکریز یا دکل .mp3
2.31M
🎧🍃
🍃
[• #نوحه_خونے🎤•]
.
.
خاڪریز
یا
دڪل
#حاجحسینیڪتا🎤
#ازبالاےدڪلنہپشتخاڪریز👌
.
.
بفرماییــد انرژے😌👇
@Heiyat_Majazi
🍃
🎧🍃
#ترکش_خنده
بهانه های بنی اسرائیلی😂😂 این شکلی حتما زیاد دیدید... منطق شون همین سیکل و طنز بامزه و خنده داره 👆😄
راست میگه بخدا #عرفه و #روز_عرفه هم تموم شد شما ها ادم نشدید دیگه ما چیکار کنیم بخدا 😂😂
میگن یه بار یه روغنفکر از دین بهانه نگرفت، لال شد مُرد 😐😂
اینم از روغنفکران در #عید #قربان که در رابطه با #عید_قربان بزرگواران نظر میدن😂
😅🔊 @heiyat_majazi
[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
.
.
+خداجانم -💗-
گوشِت با منه؟! -🗣-
خیلےخستم... -😓-
#خستگےوقتےازبینمیره
#ڪہباتوحرفبزنم...🙏
.
.
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi
[• #منبر_مجازے📿 •]
🕯|• آیتاللهبهاءالدینی:
•|🍁|•حقالناس اوج حماقت است
نہ زرنگے
🍃| زرنگے بندگے خداسـت |🍃
•|🌸|•در روز قیامت نیڪےهایمان را
بہ محبوبترین فرد زندگیمان نمیدهیم؛
اما مجبور میشویم آن ها را بہ ڪسے
بدهیم ڪہ غیبتش را ڪردیم!!
.
پاتوق نخبگـــان😌👇
[•⏳•] @Heiyat_Majazi
[• #نھج_علے(ع)☀️ •]
✨بہ نام خـــــــداے علے✨
🤓 اوستا!!! این خونه چرا یه
ستون داره؟؟
🙂 اگه همین یه ستون باشه
همه چی درسته .
🤓 ولی اوستا این ستونه خودش
که روی سه تا پایه دیگه است!!!!!
🙂 خب اون سه تا پایه چیه؟؟
🤓 شناخت با قلب .اقرار با زبان
عمل با اعضا و جوارح .
🙂 پس نگران نباش پایه هاش
درسته.
📚|• #نهج_البلاغه. حکمت ۲۲۷
مطابق با ترجمه #محمد_دشتی.
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇
[•✍•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 [• #قصه_دلبرے📚•] #مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف #قسمت_سوم +گزینه بعدیم که تاکید دارم بشه و ه
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
[• #قصه_دلبرے📚•]
#مستند_سیاسی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهارم
به حاجی گفتم:
+حاج کاظم من این یه کارو ازت میخوام. من کسی رو غیر عاصف درون ذهنم ندارم، حقیقتش هم اینه اصلا به غیر اون به کسی فکر نکردم. من با عاصف هماهنگم. ضمنا جدای این مسائل ، ما سال ها در پرونده های مختلف داخلی و بین المللی باهم دیگه کار کردیم. روحیاتمون به هم نزدیکه. فکرامون و هوشمون باهم نزدیکه. داشتم امروز پروندش و میدیدم، نوشته بود از هفت سال گذشته تاکنون حدود سیصد و شصت و چهارتا عملیات و ماموریت های موفق داشته. این کم چیزی نیست. خیلی ها از عاصف ده سال بزرگتر هستن و بشتر از اون داخل این سیستم بودن، وَ هنوز هم هستن، اما نصف عاصف موفقیت ندارن. پس کمک کن بیاد برای من بشه. حضورش برای من دلگرمیه، اونم در این واحد حساس.
_باشه. بزار ببینم چی میشه. الان دارم میرم دفتر حاج آقا. حتما این مسئله رو خدمتشون مطرح میکنم. چندساعت قبل که بودم دفترشون چنددقیقه ای صحبت تو شد و پیگیرت بود. اما بازم تاکید میکنم عاکف جان، بهت قول نمیدم در این شرایط کنونی. ولی مثل همیشه از پیشنهاداتت تمام و کمال حمایت میکنم، وَ همچنین در جلسه ی با ریاست که تا چنددقیقه دیگه برگزار میشه این موضوع رو جهت اقدامات لازم عنوان میکنم.
+به نظرت قبول میکنه؟
_ باز گیر دادیا. میگم نمیدونم.. فعلا نمیتونم نظری بدم.. اما بعید میدونم قبول نکنه. با روحیاتی که ازش سراغ دارم ،وَ اینکه پروندت و مطالعه کرده کامل، فکر میکنم 70 درصد این قضیه رو میپذیره. هادی هم که با منف ردیفش میکنم. از طرفی چون که عاصف هم رزومه پر و پیمونی داره دستم باز هست که بتونم روی این موضوع مانور بدم. اینطور دست من برای گفتگو بازتره. اما خب همین پر و پیمون بودن ممکنه کار و به جایی برسونه که رییس بگه عاصف نمیتونه بره ضدجاسوسی، باید بمونه همون جایی که هست تا جای عاکف و پر کنه. اینم ممکنه.
+امیدوارم شیش بیارم، اونم در حد تیم ملی..خب! آقا اجازه میدید من برم؟ البته اگر کاری ندارید بامن.
_نه پسرم.. کاری ندارم، برو خدا به همرات.
حاجی بلند شد اثر انگشت زد در باز شد رفتم بیرون از دفترش، بعدشم مستقیم رفتم سمت دفتر خودم. بلافاصله با تیم های عملیاتی واحد ضدجاسوسی هماهنگ کردم و یه جلسه تشکیل دادم. اون عصری که پس از معارفه برگشتم اداره، تا ساعت 9 شب در جلسه بودم. چیزی حدود 5 ساعت. فقط موقع نماز مغرب رفتیم حسینیه ی اداره به امامت یکی از روحانیون محترم نماز جماعت خوندیم بعدش فوری برگشتیم بالای داخل اتاقم برای ادامه کار. در اون جلسه خیلی از مسائل و طرح ها بررسی شد. از اینکه چیکار باید کنیم و چیکار نباید کنیم و از بایدها و نبایدها و...
پنج روز اول معارفه به طور مستمر با قسمت های مختلفی که زیرمجموعه ضدجاسوسی و ضد تروریسم میشدن جلسه میگذاشتم و کارها رو پیگیری میکردم.
یه روز صبح که خاطرم هست سه شنبه بود رفتم اداره، بعد از اینکه وارد ساختمون شدم دیدم حاج کاظم داره سوار آسانسور میشه. فوری صداش زدم و از حفاظتم جدا شدم رفتم به سمتش. سوار آسانسور شدیم که بریم بالا، باهاش درمورد مراحل جابجایی عاصف و بهزاد صحبت کردم که گفت:
« امروز معرفی میشن به واحد ضدجاسوسی و میتونی ازشون استفاده کنی، ان شاءالله تا ساعت 10 میان اونجا بهت دست میدن. »
درب آسانسور باز شد، از حاجی جدا شدم. خوشحال بودم بابت اون خبر، چون وقتی میتونستم یه تیم قوی تشکیل بدم، پیروی خودمم در پرونده ها بیشتر میشد و درصد شکست و اشتباه هم کمتر! رفتم سمت دفترم اثرانگشت زدم درب اتاق باز شد وارد شدم مستقیم رفتم پشت میزم تا شروع به کار کنم. همون اول کار چندتا کار مهم داشتم که انجامشون دادم. زنگ زدم به موبایل عاصف اما جواب نداد. زنگ زدم اتاقش که تلفن رو برداشت.
بہ قلــم🖊: #عاکف_سلیمانی
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست...
🌐 @kheymegahevelayat_ir1
[•🌹•] @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
[• #وقت_بندگے💕 •]
.
.
•••🌹•••
بیداری برای نماز شب به روز بستگے دارد،اگرچشم ،گوش ،زبان،وبقیه جوارح ڪنترل بشوند،بیدارے درسحر راحتتر میشود،چون وقتے خودمونو ڪنترل ڪردیم،
روز ما را به شب تحویل میدهد،وقتے که شب اعمال را انجام دادیم شب ما را به روز تحویل مےدهد.
•••🌹•••
.
.
یڪ ـجُرعـہ آرامش😌👇
[•🍃⏰•] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 سوال مسابقه #قربان_تا_غدیر(1) گفت و گوے فوق حاوےچه پیامے و از ڪدام نامه ڪتاب نورانی نهج ابل
💌🍃
🍃
سلام علیڪم☺️✋
شبتـــون بخیــــر
واما اتمام وقت سوال اول
جواب سوال امشب ما گزینه (۱)
فریبندگے دنیـــا مےباشــد(نامه۶۸)
(نامه به سلمان فارسى، قبل از ايّام خلافت)
پس از ياد خدا و درود دنياى حرام چونان مار است، كه پوستى نرم و زهرى كشنده دارد، پس از جاذبه هاى فريبنده آن روى گردان، زيرا زمان كوتاهى در آن خواهى ماند، و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدايى، و دگرگونى حالات آن را دارى، و آنگاه كه به دنيا خو گرفته اى بيشتر بترس، زيرا كه دنيا پرست تا به خوشگذارانى اطمينان كرد زود او را به تلخ كامى كشاند، و هر گاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مى گردد.
نهج البلاغه، نامه ۶۸
🍃
💌🍃
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 ✨بہ نام خـــــــداے علے✨ 😍 این و ببین چه جنس نرمی داره. ☺️ آره ولی به درد نمی خوره. 😍 چرا؟؟
💌🍃
🍃
مسابقه #قربان_تا_غدیر (۲)
😐قیافهش و ببین!!
با یه مَن عسلم نمیشه خوردت.
😠چی میگی تو؟؟
🙂من میگم یه ذره کمتر عصبانی شو.
عصبانیت سبکمغزیه...
☺️یه قاعده اے هست بین خدا و خودمون ڪه میگه...
🙂حواست باشه!!!!!
🍃 @heiyat_majazi
💌🍃
هیئت مجازی 🚩
💌🍃 🍃 مسابقه #قربان_تا_غدیر (۲) 😐قیافهش و ببین!! با یه مَن عسلم نمیشه خوردت. 😠چی میگی تو؟؟ 🙂من
💌🍃
🍃
سوال مسابقه #قربان_تا_غدیر(2)
گفت و گوے فوق حاوے چه پیامے و
از ڪدام نامه ڪتاب نورانے نهج ابلاغه می باشد؟!
۱)احسان به والدین_ نامه۹۱
۲) پرهیز از خشم و سعے گشاده رو بودن _نامه۷۶
۳) ترس از روز قیامت_نامه۴۰
۴)پرهیز از غرور و تڪبر_نامه ۵۶
🍃 @DokhtarAbani
💌🍃
[• #ازخالق_بہمخلوق☎️ •]
.
.
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
سوره👈اعراف
آیه👈9
♡ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ
♡ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما
♡ کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ
و هر کس،اعمال وزن شده اش سبک
باشد،پس آنان کسانی هستند که به
خود زیان زدند،زیرا(با انکار خود،)به
آیات ما ستم می کردند.
🍃تفسیــر🍃
1⃣برای یک انسان،چندین وسیله ی سنجش
در کار است.
2⃣کم داشتن عمل صالح در روز قیامت
خسارت است،تا چه رسد به نداشتن آن.
3⃣دنیا همانند بازاری است که ایمان،
«سود»آن و انکار و کفر،«خسارت»آن
است.
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب☺️👇
[•💚•] @heiyat_majazi
[• #حرفاے_خودمـونے☺️ •]
✨خداوندا توخود گفتے ڪه
در قلبــ شڪستہ خانہ داری!
🍃|جانا به عهدِ خود وفا کن!|🍃
😭کلبه ای شکسته دارم 💔💔
.
خــدا رو احساس ڪن👇
[•🕊•] @Heiyat_Majazi