eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
419 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤•• سلام‌علیڪم ممنون که وقت میزارید و حرفای این حقیر رو گوش میدید!✋🏻🌱
🖤•• قضیہ برمیگرده بہ حدود یڪی دوسال پیش! غرق بودم تو دنیای خودم بدون اینکه خودم متوجه باشم داشتم غرق میشدم. انگار این دنیا خیلی به چشمم اومده بود منم غافل..💔 🖤••
🖤•• بگذریم.. یه روز رفتم یه مهمونی کوچیک کنار خونه یه میز کوچیک گذاشته بودن و روش پر بود از کتاب📚 یه مقرکتاب کوچیکی بود واسه خودش✋🏻 🖤••
🖤•• من کتاب خوندنو خیلی دوست داشتم برای همین تصمیم گرفتم یه کتاب بخرم بین دوتا کتاب مونده بودم🤔 نمیدونم چرا یهو به دلم افتاد کتابی رو بردارم که انگار دخترونہ به نظر میرسید✨ 🖤••
هیئت مجازی 🚩
🖤•• دروغ چرا😅 فقط چون جلد قشنگے داشت خریدمش📖 🖤••
🖤•• شروع ڪردم بہ خوندنش یادمه بغض گلومو گرفته بود و چشام خیس اشڪ بود..💔 ڪتابو تند تند ورق زدم میخواستم ببینم تَہ این قصه چے میشه.. 🖤••
🖤•• مخاطب این قصه دختری درست همسن اون موقع های من بود اسمامونم یکے بود! هم رشته ایم بودیم.. :)♥️ 🖤••
🖤•• یه لحظہ شڪستم به خودم گفتم کجاے کارے؟! این همه بهونه آوردے گفتے دخترا شهید نمیشن گفتے جبهه جای شهید شدنه گفتی همه ی کسایی که شهید شدن از نظر جسمے کاملا بالغ بودن..❌ 🖤••
🖤•• انگار این دفعه خدا این پروانشو فرستاده بود تا بهم بگه دیگه بهونه آوردن بسه :)🦋 اسم اون کتاب بود.. خیلی برام عجیب بود و از خودم میپرسیدم چرا چنین اسمی برای چنین کتابی گذاشتن..🤔♥️ 🖤••
🖤•• بعد از خوندن کتاب متوجه شدم اسم ایشون رو میترا گذاشته بودن.. بعد از متحول شدنشون تصمیم میگیرن اسمشون رو تغییر بدن و شدن زینب🙂♥️ 🖤••
🖤•• زینب متولد شهر آبادان بود.. ولی به خاطر جنگ و بمبارون همراه خانوادشون رفتن اصفهان الانم مزارشون اصفهانه.. :) هروقت میگن رفیق شهید همیشه این اسم و فامیل تو ذهنم میاد: 🌿 🖤••