اگر میتونید برای داداش مجید زیارت عاشورا بخونید ایشون خیلی بامرامن
مطمئن باشید جوابتون رو میدن❤️
التماس دعا داریم
خدانگهدارمون✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴿• #ازخالق_بہمخلوق📿 •﴾
.
.
توبه... :)
سوره 👈 توبه
آیه 👈 118
.
.
.❣↻ نامـہ اے از عآشق تَـرین رفیـقِ تو👇
.📖↻ Eitaa.com/Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯. . . #افزایش_ظرفیت_روحی 40 🔶 گفته شد که خداوندمتعال مهربونی های خودش رو "در
.↯ #حرفاے_درگوشــے🌿 ↯.
.
.
#افزایش_ظرفیت_روحی 41
امتحان مجدد
🔶 یکی دیگه از تفاوت های امتحانات مدرسه با امتحانات الهی اینه که در مدرسه معمولا یه بار امتحان مجدد گرفته میشه یا نهایتا دو بار.
💢 اگه آدم رد بشه دوباره باید سال بعد همون درس ها رو بخونه.
🌷 ولی خداوند متعال معمولا خیییلی امتحان مجدد میگیره. هرچی آدم خراب میکنه بازم امتحانات بیشتری از انسان میگیره
💕 کلا خدای مهربون به این سادگی ها انسان رو کنار نمیذاره...
بالاخره بنده ش هست دیگه! باید هواشو داشته باشه.🌹😌
هر چی آدم توی امتحاناتش رد میشه و فرشته ها هی میگن خدایا این خیلی خراب کرده و باید باهاش برخورد کنی!
🌷🌺 خداوند میفرماید نه بذار یه امتحان دیگه بگیرم این بار خراب نمیکنه... این بار حتما قبول میشه...
اما آدم دوباره خراب میکنه....
🌹 باز خدا میفرماید: بازم امتحان میگیرم... این دفعه میتونه... این دفعه بیشتر کمکش میکنم تا متوجه بشه...
اما بازم آدم خراب میکنه... و...💢
ما چه میکنیم...؟
.
.
↯.♥.↯ یـٰا مـَنْ عِشـقَہُ شِـفٰـاء ..👇
.↯🌱↯. @Eitaa.com/Heiyat_majazi
•🍃⇩ #منبر_مجازے ⇩🔑•
.
.
📝•|بزرگترین آزمون ایمان
زمانے اســت کھ چیزے را
میخواهید و بھ دست نمےآورید!
با این حال قادر باشید کھ بگویید :
خدایاشکرتــ💚! :)
#حاجاسماعیلآقادولابی
.
.
↫ و عشـق؛
مَرڪبِحرکتاستنہمقصـدِحَرکتـ👇
•🔐⇩ Eitaa.com/Heiyat_majazi
°! #مغزبانـے😎 ¡°
❇️ ۳ اسفند بازرسان
آژانس را اخراج میکنیم
🔰امیرآبادی عضو هیئت رئیسه مجلس:
🔸 اگر تحریم رفع نشود، بازرسان
آژانس را سوم اسفند اخراج میکنیم.
🔸 آقایان اقتصاد کشور را به تماس
مکرون و سفر نخست وزیر ژاپن گره زدند.
🔸 مقام معظم رهبری تمام
مسیرهای سوءاستفاده دولت
آمریکا را بست.
🔸 اروپایی ها عرضه ایستادن در مقابل
آمریکا نداشته و ندارند. نباید به اروپایی
ها امید می بستیم.
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
#تولیدی_خودمون
.
✌️🏿°¡ جوان حزب اللهے بصیر باشیمـ 👇
📡°! Eitaa.com/Heiyat_majazi
Ghiamat-Ashnae-Zahra-Misheh.mp3
5.91M
∫ #نوحه_خونے🎤 ∫
⚫️قیامت آشنای زهرا میشه
#جواد_مقدم
#بسیار_دلنشین👌👌
#ایام_فاطمیه🏴
#یک_شنبه_های_علوی_و_فاطمی
.
- گاھیدراینھیاهویدنیا . . ؛
یڪصوتحرفھاییبرایگفتندارد👇
∫🍃🎙∫ Eitaa.com/Heiyat_majazi
░•. #فتوا_جاتے👳🏻 .•░
.
.
سؤال:
اگر #مأموم زمانی که #امام در #رکوع باشد #اقتدا کند و امام سر از رکوع بردارد، چه وظیفه ای دارد🤔؟
جواب:
اگر پيش از آنكه به اندازه ركوع خم شود، امام سر از ركوع بردارد، در اين صورت مى تواند #نيت_فرادا كند.☺️😌
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
.
.
🧐.•░ درمیانِشڪوشبہبارهاگمگشتھام
یڪنشانےازخودت؛درجیبِایمانمـگذار👇
📖.•░ Eitaa.com/Heiyat_majazi
هدایت شده از رصدنما 🚩
بسم الله الرحمن الرحیم
✅معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ
در نظر دارد با هدف تربیت تحلیلگر سیاسی، به لطف الهی سومین دوره شهید اسداللهی ویژه خواهران طلاب، اقشار و نواحی بسیج شهری را به صورت مجازی برگزار نماید
لذا از خواهران دغدغه مند دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی دعوت بعمل می آید جهت شرکت در این دوره، اطلاعات خود را حداکثر تا تاریخ ۳۰ دی به آیدی زیر ارسال نمایند👇
@nasimvelayat313
توضیحات:
✅ جلسات به صورت مجازی وهفته ای یکبار در روزهای پنج شنبه از ساعت ۹ الی ۱۰:۳۰ برگزار می گردد.
✅سرفصل های اصلی
۱_ولایت فقیه
۲_روش تحلیل سیاسی
۳_تحلیل مسائل روز
۴_مسائل منطقه
۵_تبیین بیانیه گام دوم انقلاب
✅مباحث توسط اساتید برتر و مورد تأیید سپاه تدریس می گردد.
✅شرایط ثبت نام:
۱_عضویت در بسیج
۲_قبولی در ازمون ورودی (محتوای ازمون متعاقبا اعلام می گردد)
۳_تعهد حضور تا پایان دوره.
✅شروع دوره هفته سوم بهمن ماه همزمان با دهه مبارک فجر
اطلاعات زیر را جهت ثبت نام اولیه به
این آیدی ارسال نمایید👇
@nasimvelayat313
نام ونام خانوادگی:
تحصیلات و رشته تحصیلی:
شماره تماس:
شماره فضای مجازی:
ناحیه مقاومت بسیج یا نام قشر:
#منبر_مجازے |≡⚫️≡|
.
.
◾️پیامبر اڪرمﷺ :
قرآن را بیاموزید؛
زیرا قرآن در روز قیامت
براے پیروان خود شفاعٺ مےڪند.
📗مسند احمد، ج۵، ص۲۵۱
#فاطمیه
#یازهراۜ🖤🥀
.
.
- خدایانَـزارازدَستِـتبِـدَمـ👇
|≡⬛️≡| Eitaa.com/Heiyat_majazi
•| #تَمنآےظهـور✨ |•
.
.
[أَيْنَ الأَْنْجُمُ الزَّاهِرَهُ✨]
کجایے ستارهـ شبهاے دلتنگے؟
چشم هایـم خیره اسـٺ
بهـ آسمان کہ شایـد
نشانه اے
از #تـو پیداڪنم✋🏻
#فرازےازدعاےندبہ💌
#یاصاحبالزمانادرکنے♡
.
.
۞|• ـتٌورانَدیدنومٌردنبهاینمعناست؛
بھبادرفتھتمامےعٌمرِڪوتاهمـ👇
۞|• Eitaa.com/Heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
°/• #قصه_دلبرے💞 •/° #رهایی_از_شب #قسمت_چهلم فاطمه خودش را بهم رسوند و بازومو با مهربانی گرفت.نمی
°/• #قصه_دلبرے💞 •/°
#رهایی_از_شب
#قسمت_چهل_و_یکم
تلفنم زنگ خورد.
کاش میشد جواب نداد.
کاش میشد تمام پلهای ارتباطیم با سایه های شوم زندگیم ویران میشد..
خیلی دلم میخواست بدونم اگر فاطمه میدانست چه دردسرهایی پشت خط انتظارم رو میکشند باز هم بهم تذکر میداد گوشیم رو جواب بدم؟؟
از زیر چادرم با دستان عرق کرده گوشی رو نگاه کردم.
نسیم بود.
میدانستم چرا زنگ زده و اینجا بین این دونفر واقعا نمیشد با او بحث کرد.گوشیم رو در حالت بی صدا گذاشتم . نگاه معنی داری بین من وفاطمه رد وبدل شد.دیگه غذا از گلوم پایین نمیرفت.گوشیم لرزش کوتاهی کرد.قاشقم رو روی بشقابم انداختم و پیامک نسیم رو از لای چادرم باز کردم.نوشته بود:
*گوشی رو جواب بده..داری چه غلطی میکنی؟ *
نمیدانم چرا اینقدر میترسیدم. اصلا تمرکز حواس نداشتم.قلبم طبق معمول محکم به قفسه ی سینه ام میکوبید و تنفسم رو مختل کرده بود.حاج مهدوی کاملا مشخص بود که فهمیده مشکلی هست.فاطمه هم با نگرانی نگاهم میکرد.
حاج مهدوی در حالیکه سالادش رو چنگال میزد با لحنی خاص پرسید:
- ببخشید مشکلی پیش اومده؟
من سرم رو بالا گرفتم ونگاهی کوتاه به صورت محجوب و مغرور او انداختم و مثل نجوا گفتم:نه...
صدای ویبره گوشیم کلافه ام کرد با عصبانیت گوشی رو در دستم فشار دادم و خواستم خاموشش کنم که حاج مهدوی دوباره با حالتی خاص گفت: گوشیتون رو جواب نمیدید!!! این یعنی مشکلی هست!!
در یک لحظه فکر کردم وتصمیم نهاییم رو گرفتم.
صندلیم رو عقب کشیدم وبا حرکتی سریع بلندشدم
-عذر میخوام.اگر اجازه بدید من جواب تلفنم رو بدم وبرگردم.
حاج مهدوی با نگاهی خاص و سوال برانگیز گفت: اختیار دارید.راحت باشید.
و من در حالیکه گوشی رو کنار گوشم میگذاشتم به سمت بیرون رفتم و با نفسی عمیق سعی کردم عادی صحبت کنم.
_بله
نسیم بدون سلام احوالپرسی با عصبانیت بهم حمله کرد:
_حالا دیگه گوشی رو جواب نمیدی؟؟ معنی این کارها چیه؟! چیشده؟ نمیگی ما نگرانت میشیم؟ !
هه!! فکر کن منم باور شه که تو نگرانمی!!
با لحنی سرد وناراحت گفتم:
_چیشده حالا یک دفعه دلتنگ من شدی؟! تو هیچ وقت اینقدر پشت هم زنگ نمیزدی!
_خیلی بی انصافی! ! من تا حالا بهت زنگ نمیزدم؟!
_نگفتم زنگ نمیزدی.!!! گفتم پشت هم میس نمینداختی.حتما اتفاق مهمی افتاده که اینقدر مسر بودی باهام حرف بزنی!
او نفس عمیقی کشید و گفت:
_اول بگو الان کجایی؟ !
_مسافرت!!! سوال بعدی؟؟
او با تعجب سوالم رو تکرار کرد.
_مسافرت؟؟؟؟ تو که جایی نداشتی بری؟! کس وکاری نداشتی!! کجا رفتی؟
دروغ گفتم:
_اومدم قشم!! و فرداصبح برمیگردم
_تو درقشم چیکار میکنی؟ چرا تنها رفتی؟!چرا بی خبر.؟
_توقع داشتی با کی برم؟ با کامران که کار دستم بده؟؟ یا با تو که همش تو اون شرکت لعنتیت هستی!!! خسته بودم ..احتیاج داشتم آب وهوایی عوض کنم.این کجاش اشکال داره؟
او که لحنش آرومتر ومهربانتر شده بود با نگرانی پرسید:
_ببینم چیشده عزیزم؟ کسی اذیتت کرده؟ نکنه کامران حرکتی کرده؟
حدسم درست بود.زنگ زده بود تا از زیر زبانم حرف بکشد چرا کامران را دک کردم.پس کامران با مسعود تماس گرفته بود.حالا چه حرفهایی بینشون رد وبدل شده بود خدا میدانست.هرچند پیش بینی آن حرفها زیاد هم سخت نبود.
گفتم:نه کامران تا حالا که یک جنتلمن کامل و بوده واز ناحیه ی او خطری تهدیدم نکرده!
او با کلافکی پرسید:
_پس دیگه چه مرگته؟؟
حوصله ی سین جین شدن نداشتم .با بی حوصلگی گفتم:
_نسیم من واقعا حوصله ی حرف زدن ندارم.وقتی برگردم همه چیز رو توضیح میدم.. فقط الان کاری به کارم نداشته باشید.
نسیم آهی کشید و با لحن دوستانه ای تهدیدم کرد:
_والا من که نفهمیدم تو دقیقا چه مرگته.وحتی نفهمیدم تو چطوری تک وتنها رفتی قشم! فقط امیدوارم این تنهایی کمکت کنه تصمیم درستی بگیری و کاری نکنی که بعدها پشیمون شی.
بی اعتنا به تهدیدش گفتم:
_بسیارخوب ممنون که درک میکنی...فعلا ..
و گوشی رو قطع کردم.
رفتم سمت میزمون.حاج مهدوی اونجا نبود.فاطمه تا منو دید در حالیکه باقی مونده ی غذاها رو داخل ظرف یکبار مصرف میریخت گفت:
دیرکردی چقدر!!! غذات از دهن افتاد!
پرسیدم :حاج آقا کجاست؟
گفت:نمیدونم.غذاشو سریع خورد و پاشد رفت.بنده خدا معذب بود.نباید اصرارش میکردی اینجا بشیند
ادامه دارد...
✍بھ قلمِ:ف.مقیمے
°\•💝•\° اوستگرفتہشهردل
منبھڪجاسفربرم...👇
°\•📕•\° Eitaa.com/Heiyat_majaz