{ #دل_آرا🌻' }
.
.
.
میآیین یه درِگوشی کوچولو با خدا داشته باشیم؟🥲
خدایا 🕊
با اینکه توی تکتک دقایقمون به یادت نیستیم...⏳
با اینکه همهش ناشکری میکنیم... 🎁
با اینکه هنوز رنگمون خدایی نشده... 🎨
با اینکه هنوز کولهبارمون رو واسه پرواز به سمتت نبستیم...🎒
با اینکه هنوز باورمون نشده مسافریم...🚌
با اینکه قرآنِ رو طاقچههامونو یادمون میره...💔
ولی تو همیشه حواست بهمون هست 🕯
پس چون دوستت داریم ، قول میدیم که بیشتر خدایی بشیم! :)💚
.
.
.
حرفهاۍ خودمونیمون..
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
‹ #سر_به_مهـر 💚' ›
13- گزينش حق بر باطل
تمام مفاسدى كه در تمام روزگاران دامن حيات انسان را لكّهدار كرد و از او كه ذاتاً موجودى پاك و لايق خلافت رب الافلاك بود، حيوانى وحشى، درندهاى بىنظير، آلودهاى ظالم و بدمستى زنگى ساخت، انتخاب باطل بر حق، نور بر ظلمت و سلامت بر مرض و دنيا بر آخرت و حقيقت بر غيرحقيقت بود.
اين اختيار و انتخاب، ناشى از هواى نفس و طغيان غرايز و شهوات و خودخواهى و عافيتطلبى و تكبر و غرور است. انتخاب نمرود بر ابراهيم، فرعون بر موسى، ستمگران يهود بر عيسى، ابوسفيان بر احمد (صلى الله عليه و آله)، مُعاويه بر امام على (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و يزيد پليد بر حضرت سيّدالشهداء (عليه السلام) و ..... چه ستم سنگين و ظلم قبيحى بود كه بر پيكره انسانيت در طول تاريخ فرود آمد.🪴
عجيب است كه بعضى از آدميان در حالى كه حقيقت حق را كه همراه با دليل و برهان و حجت از آفتاب روشنتر است و بدون شك ضامن سعادت دنيا و آخرت است رها كرده و براى عيش و نوش چند روزه به اختيار باطل و انتخاب شيطان دست مىزنند.😔
#صحیفه_سجادیه
#دعاے_هشتم
#فراز۲
#محرم
.
.
|| سجّاده هم به او دلبستھ بود..
🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟨ #ڪتابچه📚🌱'' ⟩
کتاب دکل
مستند داستانی گام دوم انقلاب
نویسنده:
روحالله ولیابرقویی
کتاب دکل، داستانی نوشته روحالله ولی ابرقویی است. این داستان که اولین مستند داستانی گام دوم انقلاب است، با همین محوریت و در یک دبیرستان رخ میدهد و هدف آن، آشنایی جوانان با بیانیه گام دوم انقلاب است
.
.
فڪر خوب همراه با
معرفےِ ڪتابهاے خوب😁👇
●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
|• #خانواده_درمانے🍃•|
🍃آقایان شیفته زنانی هستند که حتی در سنین بالا ، مثل دختربچه ای پرشور و پرهیجانند 🥰😋🤩
🌱و نیازهای کوچکشان راهم به همسرشان می گویند ...🤗😍☺️
#خانواده_خوشبخت
#سبک_زندگی_درست
#هر_دو_بدانیم
.
.
.
در سـاحل آرامش خانوادھ ☺️
🍃💛•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوریجات 🪁.•
«عـشـق،یعنے بـشـوم آهــوے آوارهٔ تـو،
بدهم دل به صداےخوشِ نـقارهٔ تـو💚»
•-------------------------------------------------•
#چهارشنبه_های_امام_رضایی:)
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
.•🎥 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
KAM ZENDAM 12.mp3
6.82M
|••| #دل_صدا 🎼 |••
اگه رومو نزنی زمین میام❤️🔥
#جاماندگان_اربعین◾️
#بسیار_دلنشین👌
صد مرده زنده مےشود از ذڪر یاحسـین🖤🍂
🎧 |•Eitaa.com/Heiyat_Majazi
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| #نسل_مهدوے🍃|•
🚩#اربعین_نوشت
💠اربعین می تواند یک فرصت،
نماد و حلقه وصلی برای رشد خانواده
🔆و مسیری که اباعبدالله الحسین
(علیه السلام) ایجاد کرده باشد.
✅ از بزرگترین ویژگی های کربلا انسان
ساز بودن آن است و شایسته است
🌀این ویژگی را به درون خانواده آورده
و برای تقویت آن تلاش کنیم.
📝«استاد تراشیون»
🚨ادامه دارد ...
#اربعین
#مکتب_تربیتی
#خانواده_حسینی
.
.
ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️
°•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•| #عرفات🎐
لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الْخائِفِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الْوَجِلِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الرَّاجِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الرَّاغِبِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ السَّائِلِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّى کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرِینَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ رَبِّى وَرَبُّ آبائِىَ الْأَوَّلِینَ؛
معبودی جز تو نیست من از آمرزشخواهانم، معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم، معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست، من از بیمناکانم، معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم، معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم، معبودی جز تو نیست من از «لا اله الّا الله» گویانم، معبودی جز تو نیست من از درخواستکنندگانم، معبودی جز تو نیست من از تسبیح کنندگانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو، من از تکبیرگویانم، معبودی جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من؛
.
.
دانه دانه ذڪر تسبیحم فقط شد حسیـــن
🎐🍃 @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارتهشتادم! › و سر حرف زدن رو باز کرد
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارتهشتادویکم! ›
بدجور کپ کرده بود ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... صدام بریده بریده درمی اومد...
- کاری داشتی آقا سینا؟ ...
با شنیدن جمله من، کمی به خودش اومد ... زبونش بند اومده بود ... و هنوز مغرش توی هنگ بود ...
حس می کردم گلوش بدجور خشک شده ... و صداش از ته چاه در میاد ... با دست به پشت سرش اشاره کرد ...
ـ بالا ... چایی گذاشتیم ... می خواستم بگم ... بیاید ... خوشحال میشیم ...
از حالت بهم ریخته و لفظ قلم حرف زدنش ... می شد تا عمق چیزهایی رو که داشت توی ذهنش می گذشت رو دید... به زحمت لبخند زدم ... عضلات صورتم حرکت نمی کرد...
- قربانت داداش ... شرمنده به زحمت افتادی اومدی ... نوش جان تون ... من نمی خورم
برگشت ... اما چه برگشتنی ... ده دقیقه بعد دکتر اومد پایین ...
- سر درد شدم از دست شون ... آدم میاد کوه، آرامش داشته باشه و از طبیعت لذت ببره ... جیغ زدن ها و ...
پریدم توی حرفش ... ضایع تر از این نمی تونست سر صحبت رو باز کنه ... و بهانه ای برای اومدن بتراش
بفرما بشین ... اینجا هم منظره خوبی داره ... نشست کنارم ... معلوم بود واسه چی اومده ...
- جوانن دیگه ... جوانی به همین جوانی کردن هاشه که بهترین سال های عمره ...
یهو حواسش جمع شد ...
- هر چند شما هم ... هم سن و سال شونی ... نمیگم این کارشون درسته ... ولی خوب
سرم رو انداختم پایین ... بقیه حرفش رو خورد ... و سکوت عمیقی بین ما حکم فرما شد
زمان پیامبر ... برای حضرت خبر میارن که فلان محل ... یه نفر مجلس عیش راه
انداخته و
پیامبر از بین جمع ... حضرت علی رو می فرسته ... علی جان برو ببین چه خبره؟ ...
حضرت میره و برمی گرده ... و خطاب به پیامبر عرض می کنه ... یا رسول الله ... من هیچی ندیدم ...
شخصی که خبر آورده بوده عصبانی میشه و میگه ... من خودم دیدم ... و صدای ساز ودهل شون تا فاصله زیادی می اومد ... چطور علی میگه چیزی ندیدم؟
پیامبر می فرمایند ... چون زمانی که به اون کوچه رسید ... چشم هاش رو بست و از اونجا عبور کرد ... من بهش گفته بودم، ببین ... و اون چیزی ندید ...
مات و مبهوت بهم نگاه می کرد ... به زحمت، بغض و اشکم رو کنترل کردم ... قلب و روحم از درون درد می کرد ...
ـ به اونهایی که شما رو فرستادن بگید ... مهران گفت ... منم چیزی ندیدم ...
و بغض راه گلوم رو سد کرد ... حس وحشتناکی داشتم ... نمی دونستم باید چه کار کنم توی اون لحظات، تنها چیزی که توی ذهنم بود ... همین حکایت بود و بس ... بهش نگاه نمی کردم ... ولی می تونستم حالتش رو حس کنم ... گیج و سر درگم بو با فکر و انتظار دیگه ای اومده بود ... اما حالا ...درد بدی وجودم رو پر کرده بود ... حتی روحم درد می کرد... درد و حسی که برای هیچ کدوم قابل درک نبود
به خدا التماس می کردم هر چه زودتر بره ... اما همین طور نشسته بود ... نمی دونم به چی فکر می کرد ... چی توی ذهنش می گذشت ... ولی دیگه قدرت کنترل این درد رو نداشتم ... ناخودآگاه اشک از چشمم فرو ریخت ...
سریع خودم رو کنترل کردم ... اما دیر شده بود ... حالم دست خودم نبود ... نگاه متحیرش روی چهره من خشک شده بود...
ـ ما واسه وجب به وجب این خاک جون دادیم ... جوان هایی که جوانی شون رو واسه اسلام گذاشتن وسط ... اونها هم جوان بودن ... اونها هم شاد بودن ... شوخ بودن ... می خندیدن ... وصیت همه شون همین بود ... خون من و
با حالتی بهم نگاه می کرد ... که نمی فهمیدمش ... شاید هیچ کدوممون همدیگه رو....
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ #وقت_بندگی 🌻 •
"قدیم همه ی مردم صورت نورانی ای
داشتند چون نماز شبشان قضا نمیشد.
الان همه صورتها کدره چون نمازِ اول
وقتشون ترک شده چه برسه نماز شب! "
#آیتاللہمجتهدےره 💚
#حرفقشنگ 🌱
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
.🖤⃟🌿.
#مخاطب_خاص
أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ
سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت🥲
.
.
اَمیٖرےٖحُسِینٌوَنِعْمَالْاَمیٖر↯
.🖤⃟🌿. https://eitaa.com/heiyat_majazi
┋#ازخالق_بهمخلوق💚┋
"آیا گمان کردید که شما را بیهوده و
بی هدف آفریدیم، و به سوی
ما بازگردانده نمی شوید؟"
•🌱ســوره مؤمـنـون،آیـه 115🌿•
- چهکسے ما را شنیـد الا خدا؟ :)
♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi