eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
419 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🎀 ↬ . . خدایا ، شکرت که شیعه شدیم و تو اوج مشکلات هم می‌دونیم‌ که یه پناه بزرگ داریم💚 یه‌ پدر مهربون که حتی حواسش به بچه های ناخلف اش هم هست :) أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِـوَلـیِّڪَ الفَـرَج...🌿 . . شکرانه‌هاتون رو می‌شنویم👀 •📬• @Daricheh_khadem . . بہ وقتِ دست‌بوسے... •🌸• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
مداحی_آنلاین_فاصله_ما_با_امام_زمان.mp3
4.71M
|••| 🎼 |•• فاصله ما با امام زمان عج 💔😔 صد مرده زنده مےشود از ذڪر یاحسـین❤️🍃 🎧 •| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋◖ "ای پیامبر!یقیناً تو از فرستادگانی، بـر راهی مستـقیم قـرار داری... این قرآن از سوی خدای مقتدر و مهربان نازل شده است! " 🌨﴿آیات زیبای 1-6سـوره یٰـس﴾🌧 🎧💙 - چه‌کسے ما را شنیـد الا خدا؟ :) ♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ 🌻' ‌} . . ریشه همه گناه‌ها محبت و دلبستگی به غیر خداست.. . . حر‌ف‌هاۍ‌ خودمونیمون.. ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
💚' › خلقت انسان در قرآن‌ قرآن كريم در آيات زيادى به ضعف او و اين كه مايه اصلى ساختمان ظاهرش آبى بدون ارزش است اشاره مى‌كند، باشد كه از خواب خرگوشى و غفلت حيوانى برخيزد وبه داد خود برسد و با عنايات و الطاف حضرت حق، بيچارگى خود را جبران نمايد.🌺 اگر اين انسان ناتوان تحصيل معرفت مى‌كرد، گردن زير بار بت پرستى خم نمى‌نمود، راستى كه بت و بت پرستى هر دو ضعيف و ناتوانند.🌿 در دعاهايى كه از ائمّه معصومين (عليهم السلام) و اولياى الهى رسيده و به طور دائم به‌ ضعف وناتوانى انسان اشاره شده و اين كه اين ناتوانى و سستى جز با قوّت و قدرت حضرت حقّ قابل جبران نيست و اگر عنايت او نباشد ذرّه‌اى خوبى و درستى‌ به وسيله خود انسان قابل جلب و قابل حفظ نمى‌باشد.🍀 . . || سجّاده هم به او دل‌بستھ بود.. 🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majaziا
|• 🍃•| تاثیرشنوندگی👂 📝 اگر همسرتون رو دوست دارید و میخواید رابطه پایدار داشته باشید🥰 شنونده خوبی باشید تا آرامش بدید.🤗😍 شنونده خوبی باشید تا وضعیت رو خوب کنترل کنید.😇🤩 📝 اگه همسرتون چیزی گفت که باب میلتون نبود؛ یهو نپرید بهش!😤 نزنید تو ذوقش!😒 فقط گوش بدید بعد با آرامش نظرتون رو بگید☺️ اونوقت معجزه رو می بینید.✨☺️‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ . . . در سـاحل آرامش خانوادھ ☺️ 🍃💛•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪁.• به خدا اعتماد کن🌹🌈 ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 .• 🎥 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
زیارت‌پیامبر(ص)روزشنبه۩فانی.mp3
3.24M
|••| 🎼 |•• 🕌 زیارت پیامبر ﷺ در روز شنبه روز شنبه متعلق است به رسول اکرم حضرت محمد مصطفی ﷺ صد مرده زنده مےشود از ذڪر یاحسـین❤️🍃 🎧 •| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| 🍃|• 🔰 💠 عوامل پیش برنده تربیت 6⃣ تقویت انگیزه 🔆انگیزه بچه‌ها را برای کارهای خوب زیاد کنید. 🌀مثلاً اگر میخواهید به مسجد برود پیشنهاد دهید با دوستش به مسجد بروند. ♦️یا پیشنهاد دهید دوست او بیاید اتاق او را مرتب کند و روز بعد فرزند شما اتاق دوستش را مرتب کند. 📢 در اینصورت انگیزه او بالا می‌رود، گاهی به قدری انگیزه پیدا می‌کند که قبل از حضور دوستش، اتاق را مقداری مرتب می‌کند. ✅ یکی از هنرهای والدین، پیدا کردن عوامل انگیزه‌ساز است، آن عوامل را در بچه‌ها پیدا کنید. 🔎یک وقت ممکن است این عامل ▫️ دوستش ▪️تفریح ▫️یا ایجاد حس خوب در او باشد. 📝«استاد تراشیون» . . ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️ °•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ ⛱' } . ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ تو ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍهی ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺨشی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭ من ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ.. فقط کافیست بسویش قدم برداریم... یک قدم بسوی نور(: . - اۍ آرامِ دل هـر غریبِ وحشت‌زدهـ '🌱 ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⚘️ ⟯ متعهد به قول و قرار🤝 . . . ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️کتاب #طنزِفریبرز به‌قلم ناصر کاوه 《 قسمت‌چهاردهم 》 ارتشــی ها شروع كــردن بــه
☺️✌️➻ ◽️کتاب به‌قلم ناصر کاوه 《 قسمت‌پانزدهم》 در پــادگان آموزشــی بســیج مســئول دســته مــان، رو بــه فریــرز گفــت، بچــه! تــو بـرای چـی آمـدی اینجـا؟... فریبـرز گفت:شمـا بـرای چـی آمـدی؟ مسـئول دسـته مـان گفـت: مـن بـرای پیـاده کـردن اسـلام.» فریبـرز هـم گفـت:«مـن هـم بـرای تماشـای آن چیزهایـی کـه شـا همیشـه بـا آب و تـاب از جبهـه برایمـان تعریـف میکنیـد، آمـده ام.»« بعـد هـم بـا هـم زدیـم زیـر خنـده **** همـه ترسـم ایـن بـود کـه فریبـرز بـا بچه هـا صمیمـی بشـود و سـپس بـا آن قیافـه مظلـوم و حـق بـه جانـب خـود, شـیطنت هایـش شروع بشـود... بلـه حدسـم درسـت بـود... فریبـرز شـده بـود "داش فـری بچه هـا"... و موقعیـت بـرای کارهایـش فراهـم شـده بـود... معمـولا بچه هـای رزمنـده بـرای نمـاز شـب یـک جـای خلـوت را انتخـاب مـی کردنـد و آهسـته مـی رفتنـد مشـغول بـه نمـاز شـوند تاخـدا نکـرده ریـا نشـود. اما فریـبرز بـه پـای بچه هـای نمـاز شـب خـوان زمل زیمبـو )قوطـی کمپوتهـا را بـا سـیم بـه هـم وصـل کـرده بـود( میبسـت تـا نصفـه شـب کـه میخواهنـد بـی سر وصـدا از چـادر برونـد بیـرون وضـو بگیرنـد، سر و صـدا راه بیفتـد؛ وبچه هـا بیـدار شـوند پتـو را بــه پیراهــن و شــلوار بچه هــا میدوخــت؛ تــوی نمکدان تایــد میریخــت و هــزار شـیطنت دیگـر کـه بـه عقـل جـن هـم بـه آن نمیرسـید و... **** تیـپ مـا، دو شـب در اردوگاه پـاوه مانـد، شـب سـوم بـود کـه مـا را حرکـت دادنـد، کجـا؟ هیـچ کـس نمـی دانست.مسـئول دسـته را دیـدم. ایشـان معلـم بودنـد، پرسـیدم: شـما مـی دانیـد مـا را کجـا مـی برنـد؟... خیلـی عـادی گفـت: معلـوم اسـت، کربـا. از دوسـتی بـه نـام فریبـرز سـؤال کـردم، میگفـت، رو بـه خـدا مـی رویـم، یـا نـه رو بـه هـوا مـی رویـم. آنقـدر فهمیـدم کـه در منطقـه آدم بایـد خـودش پاسـخ سـؤالهای شــان را بیابــد والا تــا ثریــا مــیرود دیــوار کج!بیچــاره نیروهــای تــازه وارد گــردان تمـام بالاهایی را كـه قبـلا قدیمـی تـر هـا سر آنهـا آورده بودنـد روی مـا پیـاده مـی كردننـد. دوكلمـه كـه میخواسـتند حرفـی یـا چیـزی بگوینـد از هـر طـرف محـارصه مـی شـدند كـه، شمـا صحبـت نكـن، جـزو آمـار نیسـتی. هنـوز اسـمت را به اشـپزخانه نـداده انـد و در واقـع از سـهمیه مـا اسـتفاده مـی كنـی. بنـده هـای خـدا تـا بخواهنـد راه بیفتنـد و درمقابـل ایـن برخـورد هـا ضـد ضزبـه بشـوند پوسـت میانداختنـد... بنـا بـود برویـم عملیـات. اولیـن روزی بـود كـه بـه سـمت خـط مقـدم مـی رفتیـم. سـوار كامیـون بنـز شـدیم. راننـده مـون آقـا فریـبرز بـود، كـه میتوانسـت بفهمـد مـا تـا چـه انـدازه ناشـی هسـتیم. آمـد روی ركاب و گفـت: بـه محـض اینكـه صـدای گلولـه تـوپ یـا خمپـاره شـنیدید مـی خوابیـد كـف ماشـین و حركـت كـرد. صـدای شـلیك تـوپ از فاصلـه دو كیلومـری كـه بـه گـوش مـی رسـید، همـه خیـز مـی رفتیـم،میافتادیــم روی سر و كلــه هــم و گاهــی آقــا فریـبـرز نگــه مــی داشــت و میآمــد مـا را زیـر چشـمی از آن بـالا نـگاه مـی كـرد و در دلـش بـه تـرس مـا و اینكـه بـه دلیـل نابلـدی هـر چـه میگفـت و بـه حرفـش گـوش مـی كردیـم، کلـی مـی خندیـد و لـذت مـی بـرد... آنقـدر بچه هـا ناشـی بودنـد کـه وقتـی بـه خـط مقـدم رسـیدیم، فریبـرز بـه بچه هـا گفتـه بـود برونـد پشـت خاکریـز... بعـد مدتـی کـه فریـبرز دوبـاره مــیرود بــه آنهــا سر بزنــد مــی بینــد کــه بچه هــا نیســتند. تــرس سراسر وجــودش را مــی گیــرد. داد و بــی داد کــه میکنــد و متوجــه میشــود بچه هــا رفتنــد اون ور خاکریـز طـرف عراقیهـا. اینقـدر بچه هـا سـاده و بـی اطـاع بودنـد. 😂 ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!.📌 . . . 🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi