eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید_حسین_معز_غلامی__rytu.mp3
13.69M
𐇻🎧𐇻 غریبِ جانم... ببخشید که همت‌مان به قدری نبود که امروز صوت حجازیِ شما قسمت گوش هایمان شود...(: گوش های ناشنوایمان که سلام های شما را نمیشنود...🥺 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎧𐇻
••|🕊|•• به دنبال تو مي گردم نمي يابم نشانت را بگو بايد کجا جويم مدار کهکشانت را🪐 تمام جاده را رفتم، غباري از سواري نيست بيابان تا بيابان جسته ام ردّ نشانت را.. ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :49 لالا ديگه نمي تونست حرف بزنه ... فقط گريه مي كرد ... مي لرزيد و اشك مي ريخت ... با هر كلمه اي كه از دهانش خارج شده بود ... درد رو بيشتر از قبل حس مي كردم ... جاي ضربات چاقو روي بدن خودم آتيش گرفته بود ... - من ترسيده بودم ... اونقدر كه نتونستم از جام تكون بخورم... مغزم از كار افتاده بود ... اون كه رفت دويدم جلو ... كريس هنوز زنده بود ... يه خط خون روي زمين كشيده شده بود و اون بي حال ... چشم هاش داشت مي رفت و مي اومد ... نمي تونست نفس بكشه ... سعي كردم جلوي خونر زي ي رو بگيرم ... اما همه چي تموم شد ... يكر س مرد ... تنفس مصنوعي هم فايده اي نداشت ... قلبش ايستاد ... ديگه نمي زد ... چند دقيقه فقط اشك مي ريخت ... گريه هاي عميق و پر از درد ... و اون در اين درد تنها نبود ... اوبران با حالت خاصي به من نگاه مي كرد ... انگار فهميده بود حس من فراي تاسف، ناراحتي و همدردي بود ... انگار حس مشترك من رو مي ديد ... نمي دونستم چطور ادامه بدم ... كه حاضر به بردن اسم قاتل بشه ... ضعف و بي حسي شديدي داشت توي بدنم پيش مي رفت و پخش مي شد ... - توي همون حال بودم كه يهو از دور دوباره ديدمش ... داشت برمي گشت سراغ كريس ... منم فرار كردم ... ترسيدم اگر بمونم من رو هم بكشه ... اون موقع نمي دونستم چقدر قدرت داره ... بعد از مرگ كريس فهميدم اون واقعا كي بود ... - تو رو ديد؟ ... - فكر مي كنيد اگه منو ديده بود يا مي فهميد من شاهد همه چيز بودم ... الان زنده جلوي شما نشسته بودم؟ ... اون روز هم توي خيابون ترسيدم ... فكر كردم شايد من رو ديده و تو رو فرستاده سراغم دستم رو گذاشتم روي ميز ... تمام وزنم رو انداختم روش و بلند شدم ... سعي مي كردم خودم رو كنترل كنم اما ضعف شديد مانع از حركت و گام برداشتنم مي شد ... آروم دستم رو به ديوار گرفتم و از اتاق بازجويي خارج شدم ... تنها روي صندلي نشسته بودم ... كمي فرصت لازم داشتم تا افكارم رو جمع كنم ... اوبران هم چند لحظه بعد به من ملحق شد ... - توماس ... بدجور رنگت پريده ... همه ماجرا رو شنيدي ... با لالا هم كه حرف زدي ... برگرد بيمارستان و بقيه اش رو بسپار به ما ... تو الان بايد در حال استراحت ... زير سرم و مسكن باشي ... نه با اين شكم پاره اينجا ... چند لحظه بهش نگاه كردم ... چطور اين همه رفاقت و برادري رو توي تمام اين سال ها نديده بودم؟ ... حالا كه قصد رفتن و تموم كردن همه چيز رو داشتم ... اوبران فرق كرده بود؟ ... يا من تغيير كرده بودم؟ نفس عميقي كشيدم و دوباره از جا بلند شدم ... آخرين افكارم رو مديريت كردم و برگشتم توي اتاق بازجويي. ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻
••|🖤|•• بَعد اَز شَهنشهِ نَجفُ شاهِ ڪـَربَلا دَر طالِعم نِوشتِه خدا، عبدِ سامِرا (؏) ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
𐇻⏰𐇻 می‌شد زودتر از این ها هم اتفاق بیفتد؛ می‌شد زودتر بیایند به پیشم فقط کافی بود که پای قرارهایشان بمانند و دلشان با هم یکی شوند اگر میبینی این همه تأخیر افتاده و من حبس شده‌ام دلیلش خود آنها هستند کارهایی که می‌کنند خبرش میرسد کارهایی که توقعش را از آنها ندارم ...💔 نامه امام زمان (عجل‌الله) به شیخ مفید بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻⏰𐇻
••|🖤|•• هادے شدے که بر همگان سر شویم ما هادے شدے که از همہ برتر شویم ما گمراه شد هر آنکہ از این طایفہ جداست هادے شدے که پیرو حیدر شویم ما ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
13.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🌙• این زیارت نه رزقه، نه قسمته! فقط دعوت‌عه.. واقعا یہ وقتی اومدید دعوا و درگیری‌ها تموم شد.. آتیش و درگیری‌ها رفته پشت‌ دیوارهای بیت المقدس و تنگه باب المندب!🌊🔥 ♥️ — @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
•🌙• این زیارت نه رزقه، نه قسمته! فقط دعوت‌عه.. واقعا یہ وقتی اومدید دعوا و درگیری‌ها تموم شد.. آتی
•🌙• قدم میزنم و به حرفای روای فکر میکنم.. دعوت:)) چه دعوت قشنگ و به موقعی! تو یه ماه قشنگ.. ماه امیرالمؤمنین.. توسط شهدا شهدایی که خدا خریدار‌شون بود🥺 اینکه بدونی انتخاب شده ای! اینکه بدونی صدا کردن تو رو باعث میشه فکر کنی کجای این عالم چه کاری کردم که صدا کردن منو.. ♥️ - @Heiyat_Majazi -
𐇻💌𐇻 نشانه های خالقت را در آسمان و زمین نمی بینی؟ نمی بینی که چگونه رزق و روزی برایت می فرستد،بدون اینکه منتی بگذارد؟🦋 پس چشم ظاهری را ببند و چشمِ دل را باز کن و ببین چطور خداوند از عالمِ غیب هوای ما بندگانِ غافل را دارد!💙😉 ﴿ سورۀ ذاریات ، آیۀ 22 ﴾ 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻💌𐇻
|🎋 [اویس قرنی را] گفتند: چونی؟ گفت: چگونه باشد کسی که بامداد برخیزد و نداند که شبانگاه خواهد زیست یا نه؟ ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|🖤|•• گرچه دور است از ضریح سبز تو دستان ما قلب ما آنجاست لا به لای سامرا . . ♥️ علیه‌السلام ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
𐇻🩺𐇻 🔅خيلی وقته معيارهای زيبايی رو اشتباه گرفتيم😒 ⬅️يعنی اشتباه به ما ديكته كردن📝 📍زيبايی یک خانم🧕 به : 😇 شعور ☺️ شخصیت 😌 حیا و و طرز حرف زدنشه🗣 👈 بقیه‌اش با یه دستمال مرطوب پاک میشه! 👀🤧🤗 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🩺𐇻
𐇻🦋𐇻 | ᴇɴᴇʀɢʏ💊 ⤸😎“ ‌‌‏‏هیچ چیز سریع تر از ذهنت تو رو از پا درنمیاره؛ آروم باش و برای چیزهایی که تحت کنترل تو نیست، استرس نداشته باش😌 ” ꩜ 🚩پاتوق‌بچه‌حزب‌اللهیا ╰─ @Heiyat_Majazi 𐇻🦋𐇻
توکلی_گوشه‌هایی_از_مضامین_زیبای_دعای_هر_روز_ماه_رجب.mp3
2.86M
𐇻🎧𐇻 گوشـه‌هـایے از مـضـامین زیباے دعاے هر روز ماه رجـب🌿✨🤲 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎧𐇻
𐇻🌱𐇻 با همدیگه یه حدیث از علیه‌السلام بخونیم تا رزقی بشه برای شکرگزاری‌ها و تأمل بیشتر درباره‌ی نعمت‌های خدای مهربون🤍 ☁️ سعادتی که به‌خاطر شکرگزاری نصیب انسان شاکر می شود، بیشتر از سعادتی است که به‌خاطر آن نعمت نصیبش شده... چون نعمت یک متاع (زودگذر) است؛ اما شکرگزاری هم نعمت (دنیایی) به دنبال دارد و هم پاداش آخرتی🪴 📚 تحف العقول، صفحه‌ی ۴۸۳ رو می‌شنویم... 📬- @Khadem_Daricheh 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🌱𐇻
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :50 چند لحظه با تعجب بهم نگاه كرد ... فكر مي كنم هرگز آدمي رو نديده بود كه توي اين شرايط هم به كارش ادامه بده ... پام از شدت درد پهلوم حركت نمي كرد ... مثل يه جسم سنگين، دنبال من روي زمين كشده مي شد ... از روي ديوار ... تكيه ام رو انداختم روي ميز ... و نشستم مقابلش ... زخم هام تير كشيد ... براي يه لحظه چشم هام سياهي رفت و نفسم حبس شد ... - حالت خوبه كارآگاه؟ ... قطره عرق از كنار پيشونيم، غلت خورد و روي گونه ام افتاد ... چشم هام رو باز كردم و براي چند لحظه محكم و مصمم بهش نگاه كردم ... - يه راه خيلي خوب به نظرم رسيد ... ازت سوال مي كنم ... بدون اينكه به اسم كسي اشاره كني فقط جواب سوالم رو بده ... فقط با بله يا خير ... - كسي كه كريس رو كشته ... رئيس باند جديد اون منطقه است؟ ... چند لحظه نگام كرد و به علامت نه سرش رو تكان داد ... خيالم راحت شد ... حالا به راحتي مي تونستيم نقشه ام رو عملي كنيم ... فقط كافي بود لالا قبول كنه ... اينطوري هيچ خطري هم جان اين دختر رو تهديد نمي كرداون مرد از اعضاي اصلي بانده؟ ... با علامت سر تاييد كرد ... به حدي ترسيده بود كه اين بار هم حاضر نشد با زبانش جواب بده ... حق داشت ... اون فقط يه دختر ،15 16 ساله بود ... - فكر مي كني اينقدر براي رئيس باند اهميت داشته باشه ... كه حس كنه نمي تونه كسي رو جايگزين اون كنه و نبود اون يه ضربه بزرگه؟ .. با حالت خاصي توي چشم هام زل زد ... به آشفتگي قبليش، آشفتگي جديدي اضافه شد ... جواب سوالم رو نمي دونست ... نمي دونست تا چه حدي ممكنه رئيس براي اون آدم مايه بزاره ... پس قطعا از خانواده اش نيست ... و فقط يكي از نيروهاي رده بالاست ... اما چقدر بالا؟ ... هر چند اين كه خودش مستقيم كريس رو به قتل رسونده ... يعني اونقدر رده بالا نيست كه كسي حاضر باشه به جاي اون ... دست به قتل بزنه ... هر چقدر هم رده بالا ... فقط يه زير مجموعه رده بالاست ... و نهايتا پخش كننده اصلي اون منطقه است ... يه پخش كننده تر و تمييز ... با يه كاور شيك ... نگاهم مصمم تر از قبل برگشت روي لالا ... - من يه نقشه دارم ... نقشه اي كه اگر حاضر به همكاري بشي هم مي تونيم قاتل كريس رو گير بندازيم ... هم كاري مي كنم يه تار مو هم از سرت كم نشه ... فقط كافيه محبتي كه گفتي به كريس داشتي ... حقيقي بوده باشه ... كريس براي كمك به بقيه ... و افرادي مثل خودت ... جونش رو از دست داد ... مي خواست اونها هم مثل خودش فرصت يه زندگي دوباره رو داشته باشن ... و هر چقدر هم كه زندگي سخت باشه ... درست زندگي كنن ... من ازت مي خوام مثل كريس شجاع باشي ... اين شجاعت رو داشته باشي ... و از فرصتي كه كريس حتي بعد از مرگش برات مهيا كرده ... درست استفاده كني ... حاضري زندگيت رو از اول بسازي؟ ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻
𐇻📿𐇻 . . ˊˋ ˊˋ •¦ جایی‌که‌دریا‌تموم‌میشه، آسمون‌شروع‌میشه! غم‌چرا؟! عظمت‌خداتمومی‌نداره🌊❤️(: ‹ 📿 ›↝ ‹ 🥹 ›↝ ‹ 😌☝️🏻 ›↝ ꩜ 🚩پاتوق‌بچه‌حزب‌اللهیا ╰─ @Heiyat_Majazi . 𐇻📿𐇻
𐇻🦋𐇻 | ᴇɴᴇʀɢʏ💊 ⤸🧐“ ‌‌‏‏به جای اینکه بگی: چرا این اتفاق افتاد سعی کن بگی: این اتفاق چی بهم یاد داد🪐🌚 ” ꩜ 🚩پاتوق‌بچه‌حزب‌اللهیا ╰─ @Heiyat_Majazi 𐇻🦋𐇻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🌙• تا حالا شنیدی بگن قدم رو چشم ما گذاشتی؟! میدونی شلمچه کجاست؟ اینجا شهدا میگن قدم رو چشم ما گذاشتی!💔🙃 ♥️ — @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
•🌙• تا حالا شنیدی بگن قدم رو چشم ما گذاشتی؟! میدونی شلمچه کجاست؟ اینجا شهدا میگن قدم رو چشم ما گذاش
•🌙• .. زمینه، ولی وقتی روش قدم میذاری به آسمونا میرسی خاکش خاک نیست، گوشت و پوست و استخون بچه‌هاست، هواش هوا نیست، رایحه یاس و نرگسه.. انجا همه هستن،همه.. همه‌ی عالم. ♥️ – @Heiyat_Majazi
𐇻💌𐇻 ‹ اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید، و اگر بدی کنید بازهم به خود بدی کرده اید!🦋 › پ ن : پس خوبی ها رو جایگزین بدی کن تا رستگار شوی...😉✨ ﴿ سورۀ اسرا ، آیۀ 7 ﴾🌧 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻💌𐇻
|🎋| 🔅عاشقی قشنگه ولی اگه میخوای طعم عشقو بچشی :💖 √∞ خود را به خدا بسپار چون اوست که بی رنگ است چون وادی عشق او دور از همه نیرنگ است خود را به خدا بسپار آن لحظه که تنهایی آن لحظه که دل دارد از تو طلب یاری プ♡ ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
4_5766908766511439669.mp3
582.1K
••|🌸|•• [ تو به اندازهٔ چیزهایی که میخوای کوچیک یا بزرگی ] -مرنج از بیش و کم چشم از شراب این و آن بردار که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه میسازد🧡' ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
••|🕊|•• ❄️ کل شیء یتجمّد فی الشتاء الاّ العطر و الحنین و الذکریات و بعض الأمنیات... ✨همه‌چیز در زمستان یخ می‌بندد؛🌁 به جز عطر و دلتنگی و خاطره‌ها و بعضی آرزوها...🦋🐚 ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
••|🕊|•• مےگفت: ﷲ جامع‌ترین نامِ خداست..🤌 یعنی یک "یاﷲ" که مےگویی🗣 خدا را به ستاری‌اش، به رحیمی‌اش، به غفار بودنش و هر چه که هست، صدا زده‌ای..🤲😇 ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
••|🕊|•• شهادت‌مقصد‌نیست! راه‌است💫 مقصدخداست‌وشهادت،معقول‌ترین راه‌رسیدن‌به‌خدا..✨ الهی!🤲 طی‌کردن‌این‌راهم‌آرزوست.😌 🌱شهید غلامرضا خدایی ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
••|🕊|•• √∞ یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ اے که برای هر خیرے به او امید دارم..😇🦋 ∞‴ ‌ ‹ فرازی از دعای ماه رجب › ꩜ 🚩خیمه‌گاه‌مجازے ╰─ @Heiyat_Majazi
4_5893489969644704619.mp3
6.75M
𐇻🎧𐇻 تا که بر لب نامت ای زیباترین، می آورم آسمان ها را تو گویی بر زمین می آورم تو طلوع آفتابی، من اذان مغربم زیر لب نام امیرالمؤمنین می آورم 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻🎧𐇻
𐇻📚𐇻 ⊹قسمت :51 بهم ريخته بود ... تحمل اون همه فشار ... و گرفتن چنين تصميمي كار راحتي نبود ... اونم براي بچه اي كه هيچ كس رو نداشت چه فرصت دوباره اي؟ ... - اينكه براي هميشه اينجا رو ترك كني ... توي يه ايالت ديگه ... با يه اسم و هويت جديد كه ما برات درست مي كنيم يه زندگي جديد رو شروع كني ... كاري مي كنم مددكاري اجتماعي هزينه هاي زندگيت رو پرداخت كنه ... بري توي يكي از خانواده هاي سرپرستي* ... جايي كه بتوني شب ها رو در امنيت بخوابي ... و بري مدرسه ... اسمت هم بره توي ليست حفاظت پليس اون ايالت ... براي بچه اي كه حتي جاي خواب نداشت پيشنهاد وسوسه كننده اي بود ... - اما اگه توي دادگاه شهادت بدم ... زنده نمي مونم كه هيچ كدوم از اينها رو ببينم ... محكم تر از قبل ... با لحن آرامي ادامه دادم ... - نياز نيست لالا ... ازت نمي خوام توي دادگاه ماجراي كريس رو تعريف كني ... تنها چيزي كه ازت مي خوام اينه كه بگي اون روز صبح ... با كريس قرار داشته داشتي ... و از دور شاهد قتل بودي ... و چيزهايي رو كه توي صحنه قتل ديدي رو بنويسي ... اما لازم نيست چيزي از فروش مواد بگي ... تو فقط شاهد قتل بودي و چيز ديگه اي نمي دوني ... اون آدم ... هر كي كه باشه ... اگه مهره بزرگ و ارزشمندي بود ... خودش مستقيم دست به قتل نمي زد ... مهره هاي بزرگ هميشه يكي رو دارن كه واسشون اين كارها رو بكنه ... اصل كاري ها اگه ببينن پاي خودشون گير نيست دست به كاري نمي زنن ... چون اگه به كاري دست بزنن و سعي كنن بهت آسيب بزنن اي تو رو بكشن ... خوب مي دونن اين كار باعث ميشه دوباره پاي پليس وسط بياد ... اون وقت ديگه يه ماجراي كوچيك نيست ... و اونها هم كشي ي مده شن وسط ماجرا ... پس هرگز ا ني كار رو نمي كنن ... ريسك سر به نيست كردن شاهد فقط براي مهره مهم يا اعضاي خانواده شونه ... مهره هاي كوچيك خيلي راحت جايگزين ميشن ... تنها چيزي كه من ازت مي خوام اينه ... با شهادتت ... اين فرصت رو در اختيار من و همكارهام بزاري ... كه نزاريم قسر در برن ... فقط اسم اون آدم رو بگو ... كه ما بدونيم كار رو بايد از كجا شروع كنيم ... و همون طور كه كريس مي خواست به جاي اون بچه ها ... بريم سراغ مهره هاي اصلي ... خواهش مي كنم ... بزار كاري رو كه كريس به قيمت جانش شروع كرد ... ما تمومش میکنم ... * خانواده هايي كه در ازاي مستمري از كودكان بي سرپرست نگهداري مي كنند ⊹کتاب‌ :مردی درآئینه ⊹نویسنده :طاها ایمانی 🪴- Eitaa.com/Heiyat_Majazi 𐇻📚𐇻