eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸پیامبر رحمت(ص) هر که می‌خواهد دانش آدم را ببیند و بینش نوح و بردباری ابراهیم و زهد یحیی و قدرت موسی را مشاهده کند، به ✨علی بن ابی طالب✨ بنگرد...💐 تاریخ دمشق؛ 42:356 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🕌 غیبت و تهمت امام کاظم عليه السلام: هرکس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن را می‌دانند غیبت نکرده است. هرکس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست ولی مردم نمی دانند غیبت او را کرده است. و هر کس چیزی درباره کسی بگوید که در او نیست به او بهتان زده است. 📝 شرح حدیث: آبرو از ارزشمندترین سرمایه های انسان در زندگی است. هم حفظ آبروی خویش لازم است،هم آبروی دیگران. یکی از اموری که به این سرمایه لطمه می‌زند، غیبت است و دیگری تهمت. کسی که برای ارضای خواسته های درونی خویش پس پشت سر دیگران حرف میزند و نقاط ضعف و قوت و خطاها و گناهان آنان را برملا می سازد گناه بزرگی مرتکب می شود چون سبب بی‌آبرویی ایشان می گردد و برایشان دردسر می‌آفریند. داستان حضرت یوسف علیه السلام و چندین سال زندان به خاطر تهمتی بود که زلیخا همسر عزیز مصر به او زد. برخی به راحتی پشت سر افراد غیبت می‌کنند و چون اعتراض شود، می‌گویند: خودم‌دیدم، این ضعف و خطا در او هست. خوب، اگر نباشد که تهمت می شود و گناهش بیش از غیبت است! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: می‌دانید غیبت چیست؟ گفتند: خدا و رسولش دانا ترند. فرمود: در باره‌ی برادرت چیزی بگویی که خوشش نمی آید. گفتند اگر آنچه می‌گوییم در او وجود داشته باشد چه؟ فرمود :اگر در او باشد غیبت است و اگر نباشد، تهمت. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
♦️یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از سرکار به خانه باز می‌گشت، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان در برف ایستاده. اسمیت از ماشین پیاده شد و خودش را معرفی کرد و گفت من آمده‌ام کمکتان کنم. زن گفت صدها ماشین از روبروی من رد شدند، اما کسی نایستاد، این واقعاً لطف شماست. وقتی اسمیت لاستیک را عوض کرد و درب صندوق عقب را بست که آماده رفتن شود، زن پرسید: من چقدر باید بپردازم؟ اسمیت پاسخ داد: شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در چنین شرایطی بوده‌ام؛ روزی شخصی پس از اینکه به من کمک کرد، گفت اگر واقعاً می‌خواهی بدهی‌ات را بپردازی، باید نگذاری زنجیر عشق به تو ختم شود. چند مایل جلوتر، زن کافه کوچکی را دید و داخل شد تا چیزی میل کند و بعد به راهش ادامه دهد؛ اما نتوانست بی‌توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمت باردار بگذرد، او داستان زندگی پیشخدمت را نمی دانست و احتمالاً هرگز نخواهد فهمید، وقتی پیشخدمت برگشت تا بقیه صد دلار را بیاورد، زن بیرون رفته بود، درحالیکه روی دستمال سفره یادداشتی گذاشته بود. وقتی پیشخدمت نوشته را خواند اشک در چشمانش حلقه زد؛ در یادداشت نوشته بود : شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این موقعیت بوده‌ام؛ یک نفر به من کمک کرد و گفت اگر می‌خواهی بدهی‌ات را به من بپردازی، نباید بگذاری زنجیر عشق به تو ختم شود.. همان شب وقتی زن پیشخدمت به خانه برگشت، درحالیکه به ماجرای پیش آمده فکر می‌کرد به شوهرش گفت: دوستت دارم اسمیت! همه چیز داره درست میشه. •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴هلاکتی آرام ✍️ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ‌ﻫﺎ ﺭﺍ این‌گونه ﺷﮑﺎﺭ می‌کنند: ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ‌ﺍﯼ بُرنده مقداری ﺧﻮﻥ می‌ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می‌کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می‌بیند و یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ می‌زﻧﺪ.ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می‌شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی‌حس شده ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می‌بُرد. ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می‌بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می‌زند.اما نمی‌داند یا نمی‌خواهد بداند که با آن حرص وصف‌ناشدنی و شهوت سیری‌ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می‌خورد!ﺁﻥ‌ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان‌بسته ﺧﻮﻥ می‌رود تا به دست خودش کشته می‌شود. نه گلوله‌ای شلیک می‌شود و نه حتی نیزه‌ای پرتاب! اما گرگ با همه غرورش سرنگون می‌شود.طمع، پول، قدرت، تكبر، فخرفروشی، حب جاه و مقام و احساس بى‌نيازى و بی‌مسئولیتی در قبال هم‌نوع می‌تواند هر انسانى را به سرنوشت این گرگ قطب گرفتار كند. هلاکت به دست خودمان، نه گلوله‌ای و نه نیزه‌ای... •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
❤️امام صادق علیه السَّلام : چون معرفت به خداوند پیدا کردی هر چند کم یا زیاد، از عمل صالح که انجام دهی، انجام ده که از تو پذیرفته خواهد شد. 📚 برگرفته از اصول کافی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🌹امام علی(ع) اى فرزند آدم! اندوه روز نیامده را بر اِمروزت میفزا ، زیرا اگر روزِ نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزى تو را خواهد رساند.☘️ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
طنــــاب و خدا او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد.. ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود ... او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی می رفت.. ولی قهرمان ما به جای-آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند به صعودش ادامه داد تا اینکه هوا کاملا تاریک-شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی شد... سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره ها-پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.. کوهنورد همان طور که داشت بالا می رفت در حالیکه چیزی به فتح قله نمانده بود ناگهان -پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام تر سقوط کرد... سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بدزندگی اش را به یاد می آورد.. داشت فکر می کرد چقدر به مرگ نزدیک شده..که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده ... حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود .. در ان لحظات سنگین سکوت چاره ای نداشت جز اینکه فریاد بزند : "خدایا کمکم کن." ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد:"از من چه می خواهی؟" - نجاتم بده! - واقعا فکر می کنی می توانم نجاتت دهم؟ - البته تو تنها کسی هستی که می توانی مرا نجات دهی. پس آن طناب دور کمرت را ببر! برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت.. و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند... روز بعد گروه نجات رسیدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که در فاصله یک متری زمین مرده بود 📚 @Hekayat_shenidani 📚
یک روز من و جهاد مغنیه در فرودگاه تهران با هم قرار ملاقات گذاشته بودیم و من از قم برای دیدار وی رفتم،جهاد به محض اینکه مرا دید گفت: «چقدر لاغر شده ای،تو مگر ورزش نمی کنی؟مگر آقا نفرموده اند: «تحصیل، تهذیب،ورزش» ومن فهمیدم که سخنان به چه میزان تأثیرگذار بوده و برای امثال جهاد مغنیه به چه میزان بااهمیت است راوی:سید کمیل باقرزاده •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔸مولی علی(ع) خوشا به حال آنکه عیب خودش، او را از پرداختن به عیب های مردم باز دارد☘️ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
زن فرعون تصمیم گرفت عوض شود وپسر نوح تصمیمی برای عوض شدن نداشت اولی همسر یک طغیانگر بود دومی پسر یک پیامبر برای تغییرهیچ بهانه ای قابل قبول نیست این خودت هستی که تصمیم می گیری عوض شوی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📚 داستان کوتاه مادرى قبل از فوتش به دختر خود گفت: این ساعت را مادر بزرگت به من هدیه داده است تقریبا ۲۰۰ سال از عمرش می‌گذرد. پیش از اینکه به تو هدیه بدهم به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار می‌خرند.دختربه جواهر فروشی رفت و برگشت به مادرش گفت: صد و پنجاه هزار تومان قیمت دادندمادرش گفت: به بازار کهنه فروشان برو دختر رفت و برگشت و به مادرش گفت ده هزار تومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است مادر از دخترش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهددختر به موزه رفت و برگشت و به مادرش گفت:مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را می‌خرد و گفت موزه من این نوع ساعت را کم دارد و آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می‌گذارد.* مادر گفت: می‌خواستم این را بدانی که ، جاهای مناسب ارزش تو را می‌دانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزشت را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل می‌شوند ، از تو قدردانی می‌کنند. در جاهایی که کسی ارزشت را نمی‌داند حضور نداشته باش ؛ ارزش خودت را بدان گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•