🔻چرا میگوئیم هفته دفاع مقدس
✍ حدود ٨۶ سال پیش در سال ۱۳۱۶ شمسی در زمان رضا شاه پهلوی با امضای پیمان ننگین سعدآباد با کشورهای همسایه (عراق، ترکیه و افغانستان) بخشهای عظیمی از ایران با دسیسه انگلیس جدا شد؛ از جمله «ارتفاعات سوقالجیشی آرارات» به ترکیه؛ بخش عظیمی از «اروندرود» و اداره کامل آن را به عراق؛ و «دشت وسیع نااُمید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر به افغانستان بخشیده شد!!!
🔸حدود ۶٩ سال پیش در سال ١٣٣٣ شمسی در زمان محمد رضا شاه پهلوی، بندر استراتژیک «فیروزه» در شرق دریای خزر از ایران جدا و به شوروی واگذار گردید!!!
🔸محمدرضا شاه در سال ١٣۵٠ شمسی نیز با فشار انگلیس، مجمع الجزایر بحرین به مساحت بیش از ٧٠٠ کیلومتر مربع با انبوهی از مخازن نفت و گاز را از ایران جدا کرد!!!
🔸با کمال تأسف باید این حقیقت تلخ را بپذیریم که جدایی بیش از ٣ میلیون و ۵٠٠ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به واسطه سستی و خیانت پادشاهان میهنفروش، در تاریخ جهان بیسابقه است و ایران امروز کمتر از یک سوم مساحت ایران بزرگ دویست سال قبل را دارد!!!
اما در زمان جمهوری اسلامی و پس از هشت سال دفاع مقدس، یک سانتیمتر از خاک کشور عزیزمان را هم از دست ندادیم!
جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است.
وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند.
وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم.
چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند
. حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری.
حکیم گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی میگویی؟
حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست.
مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند.
آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
جوان گفت: آری.
👈حکیم گفت: مراقب چشمانت باش.
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را بهطرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.»
بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی، میتونی یک مشت شکلات بهعنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد!
مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلاتها خجالت میکشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار.»
دخترک پاسخ داد: «عمو! نمیخوام خودم شکلاتها را بردارم، میشه شما بهم بدین؟»
بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی میکنه؟»
دخترک با خندهای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!»
خیلی از ما آدم بزرگها، حواسمان به اندازهی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدمها و وابستگیهای اطرافشان بزرگتر است.!.
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
4.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سلسله مباحث آشنایی با نهج البلاغه 💠
🔸 موضوع این جلسه:
🔹 علی (علیه السلام) قرآن ناطق
🔊 با بیان دکتر علی رضازاده حافظ کل قرآن و نهج البلاغه
حتما تماشا کنید 👌
https://eitaa.com/joinchat/3096707254C28cbed2d05
🔴جوانمردی به جان است نه جامه
مردی نزد جوانمردی آمد و گفت: تبرکی میخواهم. جامهات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردی بهرهای ببرم.
جوانمرد گفت:
جامه مرا بهايی نيست. اما سوالی دارم؟
مرد گفت:
بپرس.
جوانمرد گفت:
اگر مردی چادر بر سر کند، زن میشود؟
مرد گفت:
نه.
جوانمرد گفت:
اگر زنی جامهای مردانه بپوشد، مرد میشود؟
مرد گفت:
نه.
جوانمرد گفت:
پس در پی آن نباش که جامهای از جوانمردان را در بر کنی، که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشی، جوانمرد نخواهی شد، زيرا جوانمردی به جان است نه به جامه!
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
صاحب دلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت
نمازگزاران همه او را شناختند؛ پس از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید.
صاحب دل پذیرفت که جماعت را پندی دهد…
نماز جماعت تمام شد، چشم ها همه به سوى او بود.
مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود،
آن گاه خطاب به جماعت گفت :
مردم! هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسى برنخاست !
گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!
باز کسى برنخاست !!!
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید!
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
☘️امام صادق(ع):
نسبت به ناموس دیگران پاکدامن باشید،🌸
تا ناموس شما نیز محفوظ بماند.
عفوا عن نساء الناس تعف نساؤكم.
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
امام على عليه السلام:
بِئسَ الغَريمُ النَّومُ؛ يُفني قَصيرَ العُمرِ، و يُفَوِّتُ كَثيرَ الأجرِ
خواب، بد طلبکارى است، عمر کوتاه را نابود می کند و پاداش بسیار را از بین مى برد
📚 غررالحكم حدیث4416
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
بسم رب الحسین
🟠 سفر زیارتی عتبات عالیات همه هفته
🟣 اولین اعزام تاریخ 19 مهرماه 1402
🔵 دومین اعزام تاریخ 26 مهرماه 1402
🟡 سومین اعزام تاریخ 8 آبان ماه 1402
سفر ۸ روزه زمینی : ۵ روز اقامت در هتل: ۲ روز نجف، ۳ روز کربلا، ۱ روز سفر زیارتی طفلان مسلم، کاظمین، امامزاده سید محمد و ۱ شب اقامت در سامرا به همراه شام و صبحانه در مضیف و مهمانسرای حضرت امامین عسکریین
🚌 رفت و برگشت زمینی از مرز مهران
خدمات شامل:
اقامت شب جمعه در کربلا
🚎 اتوبوس و بیمه مسافرتی
🏢 اقامت در هتل مجاورت حرم با فاصله ۱۰ دقیقه پیادهروی
سه وعده غذایی روزانه در کربلا و نجف به شرح ذیل میباشد:
🥗 صبحانه ۴ قلم از موارد زیر: کره، مربا، عسل، پنیر، حلوا ارده، تخممرغ، عدسی، گوجه، خیار
🍗ناهار و شام موارد زیر به ترتیب در وعدههای غذایی:
چلو کباب، چلوجوجه، قورمه سبزی و قیمه بادمجان به همراه ماست، نوشابه یا دوغ و میوه
👨🍳آشپز ایرانی به همراه غذای ایرانی
‼️ توضیحات:
۱. عوارض خروج از ایران به عهده مسافر میباشد. (نفری ۱۵هزارتومان بانک ملی و با کدملی زائر)
۲. حرکت رفت و برگشت از قم با اتوبوس به مرز مهران و بالعکس میباشد. در صورتی که از سایر شهرستانها گروهی ثبت نام بکنند کرایه از شهرهای دیگر به نسبت فاصله بین قم و مهران کم و زیاد میشود.
۳. یک وعده نهار یا شام برگشت در حیطه تعهدات کاروان برای زائر در نظر گرفته خواهد شد.
۴. جابجایی و حمل و نقل کیف و چمدان بر عهده زائر میباشد.
۵. قیمت ۴.۶۰۰.۰۰۰ تومان (برای اقامت در هتل با فاصله ۱۰ تا ۲۰ دقیقه پیاده تا حرم) و ۵.۵۰۰.۰۰۰ تومان (برای اقامت در هتل با فاصله ۵ تا ۱۰ دقیقه پیاده تا حرم)
لازم به یادآوری است علت تفاوت مبلغ در نزدیکی و دوری هتل و نوع خدمات است .
🔴 علاقمندان به ثبت نام سفر زیارتی کربلا به آیدی @rezazadeh_joybari یا آیدی @Karbalaasan1402 پیام بدهید
آدرس کانال کربلای آسان : https://eitaa.com/karballaasan
🔰موسسه قرآن و نهج البلاغه قم
روزی، اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود. پیرمردی با دستهگلی زیبا روی یکی از صندلیها نشسته بود. مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بی نهایت شیفتهی زیبایی و شکوه دستهگل شده بود و لحظهای از آن چشم برنمیداشت. زمان پیاده شدن پیرمرد فرارسید. قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه، پیرمرد از جا برخواست، به سوی دخترک رفت و دستهگل را به او داد و گفت: «متوجه شدم که تو عاشق این گلها شدهای. آنها را برای همسرم خریده بودم و اکنون مطمئنم که او از این که آنها را به تو بدهم، خوشحالتر خواهد شد.» دخترک با خوشحالی دستهگل را پذیرفت و با چشمانش پیرمرد را که از اتوبوس پایین میرفت، بدرقه کرد و با تعجب دید که پیرمرد به سوی دروازهی آرامگاه خصوصی آن سوی خیابان رفت و کنار در ورودی نشست.
#نوشته_پائولو_کوئلیو
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔅امام صادق عليه السلام:
✍️ من تَعَصَّبَ عَصَّبَهُ اللّهُ عزَّوجلَّ بِعِصابَةٍ مِن نارٍ
💠 هر كه تعصّب بورزد، خداوند عزّ و جلّ دستارى از آتش بر سر او ببندد.
📚 ميزان الحكمه جلد۷، صفحه ۴۱۹
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✨﷽✨
#پندانه
✍️ قبل از هر قضاوتی فکر کن، شاید خودت خطا کرده باشی
🔹در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهرهاش پیداست اروپاییست، سینی غذایش را تحویل میگیرد و سر میز مینشیند.
🔸سپس یادش میافتد که کارد و چنگال برنداشته، بلند میشود تا آنها را بیاورد.
🔹وقتی برمیگردد، با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاهپوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه به قیافهاش) آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
🔸بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجودش احساس میکند اما بهسرعت افکارش را تغییر میدهد و فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
🔹او حتی این را هم در نظر میگیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذاییاش را ندارد. در هر حال، تصمیم میگیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.
🔸جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ میدهد. دختر اروپایی سعی میکند کاری کند. اینکه غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
🔹به این ترتیب، مرد سالاد را میخورد، زن سوپ را. هر کدام بخشی از تاس کباب را برمیدارند و یکی از آنها ماست را میخورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است.
🔸آنها ناهارشان را تمام میکنند. زن اروپایی بلند میشود تا قهوه بیاورد. و اینجاست که کمی آنطرفتر پشتسر مرد سیاهپوست، کنار میز بغلی کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی میبیند و ظرف غذایش را که دستنخورده و روی آن یکی میز مانده است!
🔹چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیشداوریها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل کوتهفکران رفتار کنیم.
#سبک_زندگی_اسلامی
•✾ @Lifestyle_eslami ✾•