حکایت
✍اربابی یکی را کشت و زندانی شد. و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد. شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد. اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده میکردند. ارباب گفت:
سپاسگزارم بدان جبران میکنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت: ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانوادهات و فرزندانت وداع میکردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.
اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من میروم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد
💐قرآن کریم:
لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الذی
هرگز نیکیهای خود را با منت باطل نکنید
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
مداحی آنلاین - نماهنگ برگرد آقا - حدادیان.mp3
4.8M
🏴 #حرکت_کاروان_امام_حسین(ع)
🏴 #شهادت_حضرت_مسلم(ع)
🌴هر شب با یاد تو زیر نور ماه
🌴گفتم ای وای از غروب قتلگاه
🎙 #محمدحسین_حدادیان
⏯ #استودیویی
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز کانال نوحه ناب👇
🆔eitaa.com/nohe_naab
🆔eitaa.com/nohe_naab
هدایت شده از مداحی آنلاین
مداحی آنلاین - دعای عرفه - حجت الاسلام میرزامحمدی.mp3
46.38M
⏰ #قرار_عاشقی
🌾قرائت دعای #عرفه
🎙با نوای حجت الاسلام #میرزامحمدی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
♨️ @Maddahionlin 👈
هدایت شده از اربعین حسینی
#دستورات_ماثور
🔴 #اذکار پیش از دعاهای روز #عرفه ....
▪️از مجموع روایت اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین خاصه #امام_صادق سلام الله علیه که در #مصباح_المتهجد و #اقبال_الاعمال و #مصباح_کفعمی آمده است پیش از شروع به دعای عرفه اذکار زیر گفته شود:
🔻۱. صد مرتبه: (اللَّهُ اَكْبَرُ)
🔻۲. صد مرتبه: (الْحَمْدُ للَّهِ)
🔻۳. صد مرتبه: (سُبْحانَ اللَّهِ)
🔻۴. صد مرتبه: (لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ)
🔻 ۵. صد مرتبه: سوره توحيد
🔻۶. صد مرتبه: آية الكرسي
🔻۷. صد مرتبه: صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلی الله و علیه و آله)
🔻۸. صد مرتبه: سوره قدر
🔻 ۹. ده مرتبه: لا اِلهَاِ لَّااللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَيُميتُ، وَيُميتُ وَيُحْيي، وَهُوَ حَي لا يَموُتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلي كُلِّشَيءٍ قَديرٌ.
🔻 ۱۰. ده مرتبه: اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذي لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَي الْقَيُّومُ وَاَتوُبُ اِلَيْهِ
🔻۱۱. ده مرتبه: يا اَللَّهُ ،
ده مرتبه: يا رَحْمنُ ،
ده مرتبه: يا رَحيمُ ،
ده مرتبه: يا بَديعَ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ،
ده مرتبه: يا ذَاالْجَلالِ وَالْإِكْرامِ ،
ده مرتبه: يا حَي يا قَيُّومُ ،
ده مرتبه: يا حَنَّانُ يا مَنَّانُ ،
ده مرتبه: يا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ ،امينَ .
سپس بگو:
اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ يا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَي مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحوُلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْاَعْلي وَبِالْاُفُقِ الْمُبينِ، يا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ، وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ، اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّي عَلي مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ و بخواه حاجت خود را4
خدايا از تو خواهم اي كسيكه او نزديكتر است به من از رگ گردن اي كه حائل شود ميان انسان و دلش اي كه او در ديدگاه اعلي است و در افق آشكاري است اي كه او بخشاينده است و بر عرش استيلا دارد اي كه نيست مانندش چيزي و او شنوا و بينا است از تو خواهم كه درود فرستي بر محمد و آل محمد
📚چنانچه گفته شد این اذکار از جمع روایی بین روایات #مصباح_المتهجد ص۶۸۷ و #اقبال_الاعمال ج۱ ص ۳۳۷ و #مصباح_کفعمی ص۶۶۱ ذکر شد .
#اعمال
#عرفه
🔶
هدایت شده از 🏴نوحه ناب🇵🇸
#دستورات_ماثور
🔴 نمازی که قبل از دعای #عرفه خوانده می شود ...
🔻 ۱. دو رکعت نماز:
نماز روز عرفه در اماکن به جز «عرفات» دو رکعت بعد از نماز ظهر و عصر و پیش از دعاهای عرفه در زیر آسمان خوانده می شود. و به گناهان و خطاهای خود اعتراف کند که امام صادق علیه السلام فرمود هرکس چنین کند پاداش کسانی که درسرزمین عرفاتند خواهد داشت و گناهانش آمرزیده گردد. شایسته است این نماز مقدمه ای برای ورود به محضر الهی با اخلاص و توجه به درگاهش در نیازمندی کامل باشد.
🔻 ۲. نماز دو رکعت و چهار رکعت بعد ازنماز عصر در مصباح کفعمی روایت شده است .دو رکعت نماز، در رکعت اول بعد از سوره حمد سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سوره کافرون را بخوان.بعد چهار رکعت (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت بعد از حمد سوره توحید ۵۰ مرتبه بخوان و سپس تسبیحات زیر را که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است رابخوان.
سُبْحانَ الَّذي فِي السَّمآءِ عَرْشُهُ، سُبْحانَ الَّذي فِي الْاَرْضِ سَطْوَتُهُ ،سُبْحانَ الَّذي فِي الْبَحْرِ سَبيلُهُ، سُبْحانَ الَّذي فِي النَّارِ سُلْطانُهُ،سُبْحانَ الَّذي فِي الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحانَ الَّذي فِي الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ، سُبْحَانَ الَّذِي فِي الْهَوَاءِ أَمْرُهُ سُبْحانَ الَّذي رَفَعَ السَّمآءَ، سُبْحَانَ الَّذِي وَضَعَ الْأَرْضَ سُبْحانَ مَنْ َلا مَنْجا مِنْهُ اِلاَّ اِلَيْهِ.
منزه است خدايي كه در آسمان است عرش او منزه است خدايي كه (مظهر) خشم اودر زمين (آشکار)است منزه است خدايي كه در دريا راه دارد منزه است خدايي كه در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدايي كه در بهشت رحمت او است منزه است خدايي كه در گورها قضا و فرمانش جاري است منزه است خدايي كه فرمان او در هوا و فضاست منزه است خدايي كه آسمان را بالا برد منزه است خدايي كه زمين را گسترد خدايي كه ملجا و پناهي از او نيست جز بسوي خودش
📚 زادالمعاد ص۲۵۸
مصباح کفعمی ۶۶۱
#اعمال
#عرفه
🔶
✅کانال نوحه ناب👇
🆔eitaa.com/nohe_naab
🆔eitaa.com/nohe_naab
هدایت شده از سبک زندگیاسلامی 🌿
⚜ ذکر صالحین ⚜
🌷 اعمال شب و روز عید قربان 🌷
🌸اعمال شب عید قربان ☄
① شب زنده داری
② زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام
③ خواندن دعای:
🔷 یا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیةِ یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالْعَطِیةِ یا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیةِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیرِ الْوَرَی سَجِیةً وَ اغْفِرْ لَنَا یا ذَا الْعُلَی فِی هَذِهِ الْعَشِیةِ.
🔶 ای کسیکه جود و بخشش توبه آفریدگان همیشگی است!ای آنکه دو دست سخاوت خود را برای عطا گشودهای!ای صاحب عطاهای گرانبها!بر محمّد و خاندان او،نیکوخوترین مردمان درود فرصت،و ما راای خدای بلندمرتبه در چنین شبی بیامرز.
🌸اعمال روز عید قربان ☄
① غسل کردن
② نماز عید قربان
③ خواندن دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه
④ خواندن دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه
⑤ خواندن دعای ندبه
⑥ قربانی کردن
⑦ تکبیرات مشهور را پس از نماز ظهر روز عید تا پس از ده نماز (نماز صبح روز دوازدهم) بخواند
🔷 اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ و لِلّهِ الْحَمْدُ اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا
🔸خداى بزرگتر است خدا بزرگ است نيست معبود حقى جز پروردگار و خداى بزرگ است خدا بزرگتر است و ستايش مخصوص خداست خدا بزرگ است بر آنچه ما را راه نموده خداى بزرگتر است بر آنچه به ما روزى كرده از چهار پايان بى زبان و ستايش خدا راست بر#سبک_زندگی_اسلامی
•✾ @Lifestyle_eslami
حکایت
🔴ذهنت را آرام کن 🤓
✍کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جستوجو کرد، آن را نيافت.
از چند کودک کمک خواست و گفت:
هرکس آن را پيدا کند، جايزه میگيرد.
کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى بهتنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى بههمراه ساعت از انبار خارج شد.
کشاورز متحير از او پرسيد:
چگونه موفق شدى؟
کودک گفت:
من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيکتاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آن را يافتم.
حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...🌿
#ماه
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📚حکایت
مرد بزّازی بود که برای فروش پارچه به دهات اطراف میرفت و آنها را می فروخت. یک روز بزّازِ ، داشت از یک ده به ده دیگر میرفت، وقتی از آبادی خارج شد و به راه بیابانی رسید، سواری را دید که آهسته آهسته میرفت.
مرد بزّاز که بستهی پارچه ها را به دوش داشت، بسیار خسته بود پس به سوار گفت: "آقا، حالا که ما هر دو از یک راه میرویم، اگر این بسته را روی اسب خودت بگذاری از جوانمردی تو سپاسگزار خواهم بود ."
سوار جواب داد:"حق با تو است که کمک کردن ، کار پسندیده ای است امّا از این متأسّفم که اسب من دیشب، کاه و جو نخورده و تاب و توان راه رفتن ندارد."
مرد بزّاز گفت: "بله، حق با شماست." و چند قدم دیگر پیش رفتند که ناگهان از کنار جاده، خرگوشی بیرون دوید و پا به فرار گذاشت. اسب سوار وقتی خرگوش را دید، شروع کرد دنبال خرگوش تاختند.
مرد بزّاز وقتی دویدن اسب را دید به فکر فرو رفت و با خود گفت:"چه خوب شد که سوار،کوله بار مرا نگرفت وگرنه ممکن بود به فکر بدی بیفتد و پارچه های مرا بِبرد و دیگر دستم به او نرسد".
اسب سوار هم پس از اینکه مقداری رفته بود به همین فکر افتاد و با خود گفت:"اسبی به این خوبی دارم که هیچ سواری هم نمیتواند به او برسد، خوب بود بستهی بار بزّاز را میگرفتم و میزدم به بیابان و میرفتم".
سپس سوار، اسب را برگردانید و آرام آرام برگشت تا به بزاز رسید و به او گفت: "راستی هنوز تا آبادی خیلی راه داریم، خدا را خوش نمیآید که تو پیاده و خسته باشی و من هم اسب داشته باشم و به تو کمک نکنم، حالا بستهی پارچه را بده تا برایت بیاورم."
مرد بزّاز گفت : "برو ، آنچه که تو به آن اندیشیده ای ، من هم از آن غافل نبودهام."
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکایت
فلمینگ، یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود.
یک روز در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید،
وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.
فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد.
روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت:
" می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی".
کشاورز اسکاتلندی جواب داد:
" من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم".
در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.
اشراف زاده پرسید:
" پسر شماست؟"
کشاورز با افتخار جواب داد: "بله"
با هم معامله می کنیم.
اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد.
سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد.
چه چیزی نجاتش داد؟
پنسیلین...
#ماه_رمضان
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکایت
"مرد کشک ساب"
روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای میخرد شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟
" برو همون کشکت را بساب "
#حکایتهای_شنیدنی
#حکایت
کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•