eitaa logo
کتابفروشی | هِلال مُنیر 📚
925 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
215 ویدیو
25 فایل
. هُـــوَ الــرَّزَّاقُ 🍀♥️ 💯 مـعـرفـی و تـوزیـع کتـاب‌هـای شـاخص بـا #۱۵_درصد_تخفیف بـا امـکان #پرداخت_درب_منزل 🌱 💌 ثبت سفارش : @admin_helal_ab 🔅 ارتباط با من : @mahdiranjkesh 📞 شماره تماس : (‌‌09917051751) رنجکش 🗓️ تأسیس : 1401/12/13 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 پویش همگانی ⏰ لحظه تحویل سال همه دعای فرج (الهی عظم البلاء) را به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مردم قرائت می‌کنیم. 🏞 لطفا این عکس زیبا و پیام را تا می‌توانید در تمام شبکه های مجازی منتشر کرده و بعنوان پروفایل خود قرار دهید. 📚 کتاب هِلال مُنیر 🆔 @ketabresan_ab
10.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙تلاوت آیات ۵۵ و ۵۶ سوره «اعراف» ⚜️ شروع هفته با قرآن ⚜️ 🆔 @ketabresan_ab
🔸 ضمن تبریک پیشاپیش سال نو به استحضار می‌رساند با توجه به تعطیلی اداره پست کلیه سفارشاتی که در بازه 25 اسفند تا 4 فروردین ثبت می‌شوند، فرآیند پردازش و ارسال آن‌ها از تاریخ 4 فرودین ماه می‌باشد. از همراهی شما عزیزان سپاس‌گزاریم🌱💐 🔻به ما بپیوندید🔻 کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚 @ketabresan_ab
📚 نام : « عهد کمیل » نویسنده : مصیب معصومیان قالب کتاب : خاطرات تعداد صفحه : ۱۸۴ نوع جلد : شومیز ➖➖➖➖➖➖ 🔰 قیمت ۵۵ هزار تومان قیمت با ۱۰٪ تخفیف ۴۹٫۵۰۰ تومان ➖➖➖➖➖➖ ایدی سفارش کتاب : 🆔 @admin_helal_ab
کتابفروشی | هِلال مُنیر 📚
📚 نام #کتاب : « عهد کمیل » نویسنده : مصیب معصومیان قالب کتاب : خاطرات تعداد صفحه : ۱۸۴ نوع جلد : شوم
✍🏼 خاطرات مریم یوسفی همسر شهید مصطفی (کمیل) صفری‌تبار شهید صفری‌تبار متولد سال ۱۳۶۷ در روستای بیشه‌سر از توابع شهرستان بابل است. مصطفی برای خدمت سربازی به لشکر۳۰ پیاده گرگان اعزام شد، و هم‌زمان برای جذب رسمی در سپاه نام‌نویسی کرد، هنوز دو ماهی از آموزش نظامی او نگذشته بود که نامۀ جذب او در سپاه به دستش رسید، به‌سختی از لشکر تسویه‌حساب گرفت و به علت قبولی در سپاه، از سربازی مرخص شد و برای ادامۀ آموزش جهت سربازی امام زمان(عج) در اسفند ۱۳۸۶ وارد دانشگاه امام‌حسین(ع) شد. صفری‌تبار با دوست همیشگی خود شهید محمد محرابی‌پناه (که باهم عقد اخوت داشتند) در تاریخ 13شهریور1390 در تپۀ جاسوسان سردشت، توسط گروهک‌های ضدانقلاب به مقام عظیم شهادت نایل شدند.
کتابفروشی | هِلال مُنیر 📚
📚 نام #کتاب : « عهد کمیل » نویسنده : مصیب معصومیان قالب کتاب : خاطرات تعداد صفحه : ۱۸۴ نوع جلد : شوم
چشمم افتاد به گوشۀ حیاط. دیدم کسی پدرم را در آغوش گرفته و دارد گریه می‌کند. آنجا پا کوبیدم به زمین. با صدایی که پر از بغض و گریه و ناله بود، گفتم: «شما مگه نمی‌گید کتفش تیر خورده؟ مگه نمی‌گید بیهوش داره می‌آد؟ پس واسه ‌چی شما دارید گریه می‌کنید؟» یکی گفت: «ما فقط به‌خاطر اینکه کمیل حالش خوب نیس، داریم گریه می‌کنیم.» خواهر کمیل تماس گرفت با همسر همکار کمیل. با این اوضاع و احوال، خواهرش شک کرد. تازه اینجا بود که فهمیدم این‌ها هم از قضیه بی‌خبرند. گوشم را تیز کردم تا بفهمم او پشت گوشی چه می‌شنود و چه می‌گوید؛ اما از اتاق رفت بیرون. بعد از چند دقیقه، آمد داخل اتاق و همین‌طور که گریه می‌کرد، گفت: «داداشم به آرزوش رسید.»
🌺 سلام خدمت اعضای خوب کانال ما نیاز به حمایت شما عزیزان داریم تا بتونیم فعالیت کنیم . لطف کنید یکی از پست های کانال مون رو برای ۳ نفر از دوستای کتابخون تون بفرستید و ما رو بهشون معرفی کنید . 🎁 به زودی تخفیف های ۱۵ و ۲۰ درصدی به مناسبت یه میلاد با سعادت رو فعال میکنیم براتون . 🆔 @Ketabresan_ab
📚 نام : « زندگی زیر پرچم داعش » نویسنده : وحید خضاب قالب کتاب : روایت تعداد صفحه : ۲۲۴ نوع جلد : شومیز ➖➖➖➖➖➖ 🔰 قیمت ۵۵ هزار تومان قیمت با ۱۰٪ تخفیف ۴۹٫۵۰۰ تومان ➖➖➖➖➖➖ ایدی سفارش کتاب : 🆔 @admin_helal_ab
کتابفروشی | هِلال مُنیر 📚
📚 نام #کتاب : « زندگی زیر پرچم داعش » نویسنده : وحید خضاب قالب کتاب : روایت تعداد صفحه : ۲۲۴ نوع جلد
✍🏼 چشیدن طعم تلخ زندگی در پایتخت داعش این اثر شاید متفاوت‌ترین کتابی باشد که تا به حال دربارۀ بحران سوریه، داعش و «جنگ جهانی» موجود در این کشور نوشته شده است، کتابی که طعم تلخ زندگی در پایتخت داعش را به شما می‌چشاند. کتاب از سه بخش تشکیل شده است. در بخش نخست، خاطرات یکی از مخالفان نظام سوریه به نام سامر آمده است. او که در رقه زندگی می‌کرده، هم خاطراتش را از مبارزه با نظام سوریه نقل کرده و هم مبارزه با برخی مفاسدی که در این کشور وجود داشت و مردم این کشور را تا این حد از نظام شور دلزده کرده بود.
کتابفروشی | هِلال مُنیر 📚
✍🏼 چشیدن طعم تلخ زندگی در پایتخت داعش این اثر شاید متفاوت‌ترین کتابی باشد که تا به حال دربارۀ بحران
یک روز شنیدم بلندگوها دارند اعلام می‌کنند که چند نفر تا دقایقی دیگر اعدام خواهند شد. چند مرد را با چشمان بسته و دستبند، سرپا نگه داشته بودند. روبه‌روی آن‌ها، مردی نقاب به چهره شروع به خواندن حکم کرد: حسن، در کنار نیروهای رژیم می‌جنگیده، مجازاتش این است که سرش از تن جدا شود... عیسی (که یک فعال رسانه‌ای بود) با احزاب خارجی گفتگو داشته؛ مجازاتش این است که سر از تنش جدا شود... مردی با شمشیر اعدام را اجرا کرد...
🔶 اگه پیشنهادی ، انتقادی دارید که دوست دارید به صورت ناشناس بهمون بگید 🧡 روی لینک زیر کلیک کنید و بگید بهمون 👇🏼👇🏼 https://harfeto.timefriend.net/16792220614992 جواب های شما حتما به ما برای پیشرفت کمک خواهد کرد . 😍 🆔 @ketabresan_ab