eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ای همسر با فضیلت، این افسانه را باور نکن که می گوید روابط زناشویی خوشبخت، بدون اختلاف است. زوج های خوشبخت با هم بحث می کنند، اما از تفاوت هایشان سود می برند. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
💎🤍 🌹💎احترام زن به شوهر و نشان دادن قدردانی او از او، سلول های محبت و دوست داشتن او را چند برابر می کند و هزاران محبت را آشکار می کند که در اعماق وجودش دفن شده است، پس به خوبی از او استقبال کنید. اشتباهات او را نادیده بگیرید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
قطع رابطه با خانواده همسر برای زمانیست که بی دلیل و بی جهت بهت بی احترامی کنن وگرنه هرگز رابطت رو باهاشون قطع نکن فقط رفت و آمدت رو کم کن و دلیل کم شدن احترام رو در رفتارت هم جستجو کن! ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در یک خانواده حفظ کرامت همیشه حرف اول رو میزنه! ⭕️ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش میشد خاطرات خوب را در گلدان گذاشت! و روی میزی جلوی چشمان گذاشت تا گل کند... و عطرش بپیچد در لحظه ها.... ‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌╲\╭┓ ╭ 🌼 ||💛͜͡❥•• ┗╯\╲
معبودم ! میخواهم دعاهایم از روی معرفت باشد نه تقلید ، یاری ام کن... چه زیباست نجواهای بندگان مخلص تو که کائنات هم با آنها هم نوا می شوند و فرشتگان هم با آن ها به پایکوبی مشغول میشوند... خدایا ! خودت گفتی که من قسمتی از ذات خودت هستم ... پس می توانم خلق کنم سرنوشت خودم را و مسیری را گلباران کنم از عطر معرفت به ذات تو .... تا از خود به تو برسم ... پس کی به کمال میرسم؟ تا آنقدر سبک شوم و آنقدر آرامش داشته باشم ، که تو به من مباهات کنی، چقدر فاصله دارم؟ برای تو کاری ندارد ، مرا با "کن فیکونت" علاج کن ... @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
هرگــــز به کسی که برای احساس تو ارزش قائل نیست دل نبند... به خودت بیاموز هرکسی، ارزش ماندن در قلب تو را ندارد... ‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌╲\╭┓ ╭ 🌼 ||💛͜͡❥•• ┗╯\╲
هدایت شده از 💚تبلیغات خصوصی شهید ابراهیم هادی💚
🤩خیلی خوش شانشی این کانالو پیدا کردی،پرفروش ترین کت ها رسید🥳 🦸‍♀ جذاب با رنگبندی خیلی عالی ❤️💚🧡💙💜💛 مخصوص شیک پوش ها 🤠🤠🤠🤠🤠🤠 استثنائی 🤑🤑🤑🤑🤑🤑 😍ارسال رایگان درب منزل🚘 کلی خانم شیک و با کلاس اینجاست توام بیا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2392588914C52e21d47a3
الهی امروزمان آغازی باشد برای شکر بیکران از نعمت های بی پایانت قلبمان فقط جایگاه مهربانی زندگیمان سر شار از آرامش و روحمان غرق در محبت و عشق....⚘ _صبحتون _بخیر🍃 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پارت ۳۸۷ ........ تشکری کردم تا ادامه حرفاش رو بزنه : ببخشید که مزاحم وقتتون شدم .... این کلید اتاق مدیریت خدمت شما .... خودتون بازش کنید و هرچه وسایل ادن مرحوم بوده و دوست دارید از شرکت خارج کنید رو بردارید ..... در واقع خودتون مختارید . تشکری مجدد کردم و کلید رو از اقای شایسته فر با دستی لرزان گرفتم ..... مامان ملیحه رو با اشاره دستم کشیدم سمت خودم تا با من همراه بشه .... دوست نداشتم توی اتاق ارین تنها باشم . کلید رو داخل قفل چرخوندم و درب رو باز کردم .....‌ اینجا هم پر بود از هوایی که ارین داخلش نفس می کشید .... حتی عطر مردونه ای که به خودش می زد داخل اتاق پخش بود .... جلو تر رفتم ..... به میز بزرگ کارش نزدیک شدم ..... چشمم به قاب عکس خودم افتاد ..... چقدر این عکس رو دوست داشت که گذاشته بود جلو چشمش .... اولین کاری که کردم قاب عکس رو برداشتم .... به ارومی روی صندلی چرخ دار پشت میزش نشستم ..... چقدر جای ارین عزیزم خالی بود .... دستی به صفحه کیبورد لمسی مانیتورش کشیدم که بار ها در زمان زنده بودنش لمسشون کرده بود .... در این مدت که گذشته بود چقدر خاک روی میزش نشسته بود . درب گاو صندوق کنار میزش رو باز کردم .... چیز خاصی داخلش نبود .... جز یه سری اسناد دارویی که مربوط به شرکت میشد .... کشوی اول میزش رو باز کردم .... مهر کاری ارین داخلش بود .... مهرش رو برداشتم و نگاهش کردم ..... روان نویسش و دسته چک های شرکت که دیگه باطل شده بودن ...... همه رو با قاب عکس سپردم دست مامان ملیحه . عطری که با خودش سرکار استفاده می کرد ..... شونه مرتب کردن موهاش ..... خیلی از وسایل دیگه داخل کشوی بعدی بودن . اما کشوی اخر از همه بیشتر تعجبم رو زیاد کرد .... بسته ای پستی که حتی پلمپ هم شده بود و خیلی بزرگ بود .... اولش فکر کردم مربوط به خود شرکته و نیاید بهش دست بزنم ولی وقتی مامان ملیحه ادرس ارسالیش رو خوند متوجه شدم که برای خونه خودم قرار بوده ارسال بشه ..... یعنی جایی که اونجا زندگی می کردیم ..... ولی مرگ مهلتش نداده بود تا ارسالش کنه ..... در واقع فکر کنم اینم یکی از سوپرایز هایی بود که می خواست برام انجام بده . به ارومی درب پلمپ بسته رو با کمک مامان ملیحه باز کردم .... چندتا بسته یونلیت روش بود تا اسیب به وسایل داخلش نرسه .... اونا رو هم برداشتم .... چشمم به یه برگه خورد ..... برگه رو برداشتم و به ارومی باز کردم .... دست خط ارین بود : سلام به کیانا خانوم عزیز خودم ..... نه ..... نه ...... کیانا خانوم نفس بنده ...... اینجوری بهتر شد . این بسته که الان داری هاج و واج مشاهده اش میکنی ..... کادویی نا قابل از طرف همسر جان که بنده باشم برای شماست ....... به مناسبت اینکه یه قرار داد بزرگ بستم ..... دوست داشتم از سود قانونی سهم خودم واسه شما کادو بخرم . مطمئنم وقتی بازش کنی نمی دونی چطوری از خوشحالی خودتو کنترل کنی ...... خیلی .... خیلی ..... خیلی عاشقتم .....دوستت دارم ..... مراقب خودت باش .... شب می بینمت . از طرف همسرجان . نمی دونستم از الفاظ خنده داری که به کار برده بود در نامه بخندم ..... یا اینکه از جای خالیش گریه کنم .... احتمالا قرار بود این بسته رو برام با پست بفرسته که صبح وقتی خودش خونه نیست برسه دستم ولی نشد که بشه . داخل بسته رو نگاه کردم ..... جعبه یه لپ تاپ خیلی خوب سامسونگ و جعبه یه گوشی بود ..... همه وسایل داخل جعبه وکیوم و تازه بودن .... و این نشون می داد که تازه خریداری شدن . اشکی گرم از گوشه چشمم سر خورد به سمت پایین ....با اینکه نبود تا دل گرمم کنه ولی باز هم با سوپرایز هاش دلم رو شاد کرده بود ..... یک ماه قبل از فوتش بهم قول داده بود برام گوشی و لپ تاپ بخره .... که به قولش وفا کرده بود . با برداشتن کلیه لوازم .... از جام بلند شدم ..... دوست نداشتم بیشتر از این توی فضایی باشم که روزی ارین در داخلش بود ولی نبود الانش عجیب نفسم رو بند می اورد . چرخی کوتاه در اتاق زدم و با بغضی که سعی در پنهان کردنش داشتم با نگاه اخرم از اتاقش بیرون رفتم .... اقای شایسته فر بیرون از درب اتاق منتظر ایستاده بود تا کلید رو تحویلش بدم .... به ارومی کلید رو به سمتش گرفتم و برای خودشون وشرکت جدیدشون ارزوی موفقیت کردم . به همراه مامان ملیحه از شرکت اومدیم بیرون ... هوای ازاد که به سرم خورد حسابی حالم رو جا اورد .... دلم برای این شرکت و ارین و کارمنداش حسابی تنگ میشد ولی ترجیح می دادم فراموش کنم تا غمی که در دلم لانه کرده بود رو کمی فراموش کنم . موقع برگشت به خونه .... مسیر برگشتمون عوض شد راهی یه مسیر دیگه شدیم .از امروز فصل اول فقط ۱۰ هزار تومن😍 لینک قسمت اول https://eitaa.com/1472435/35030