eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای خوبم به خاطر نعمت زندگی که یک روز دیگر به من و عزیزانم عطا کردی سپاسگزارم 🙏❤️🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🍃 مثل عراقی بهش بگید: خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی همینقدر مُشتاق:) ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ....... پارت ۳۷۲ ....... دلم می خواست زودتر برسم خونه و استراحت کنم چون پا درد امونم رو بری
فصل دوم ..... پارت ۳۷۳ ....... چندبار محکم صداش زد ..... ولی انگاری نیلوفر رفته بود توی شوک ..... همون موقع اقا بهروز که بعد ها فهمیدم تخصصش تکنسین بیهوشی اتاق عمله داد زد : امیر چرا هول کردی ..... یکی بزن تو صورتش از شوک در میاد ... رفته تو حالت شوک ... زود باش . اقا امیر که دو دل بود نمی دونست چیکار ..... ولی بالاخره دستش رو اورد بالا و یکی نسبتا محکم خوابوند تو صورت نیلوفر ..... که خدا رو شکر جواب داد ..... نیلوفر دستش رو گذاشت رو صورتش .... همون طرفی که اقا امیر زده بود ..... خیره به همه نگاه می کرد ...... ساکت بود .... ولی انگاری این سکوت ارامش قبل از طوفان بود . چون به ثانیه نکشیده شروع کرد به جیغ کشیدن ..... اونم جیغ های بلند ..... حتی دستش رو گذاشته بود دو طرف گوشش و بلند جیغ می کشید و گریه می کرد . اقا امیر هر کاری می کرد ارومش کنه بی فایده بود ..... اقا بهروز رو کرد سمتش : امیر نذار بزنه تو سر و صورت خودش ..... دستاش رو نگه دار . ولی مگه اقا امیر می تونست کنترلش کنه ..... با مریم رفتیم سمت نیلوفر و دستاش رو نگه داشتیم ..... اقا امیر بلند حرف میزد : نیلوفر جان ..... نیلوفر جان اروم باش عزیزم .... چی شده که اینطوری شدی ؟ ..... حرف بزن ....‌ جیغ نزن جنجره ات اذیت میشه . نیلوفر اونقدری جیغ زد تا دوباره از حال رفت ..... بقیه مهمون ها که از وضعیت پیش اومده ناراحت بودن خدا حافظی کردن و رفتن ..... اشک تو چشمای اقا امیر جمع شده بود ولی اجازه ریختن نمی داد ...... اقا بهروز رو کرد سمت فرهاد : وسیله پزشکی چیزی داری ..... یا برم بخرم بیام ؟ اقا فرهاد رو کرد سمتش : لطف میکنی ..... چندتا سرم و با چندتا ارام بخش قوی ...... از همین شبانه روزی سر خیابون بخر و سریع بیا . اقا بهروز حین رفتن رو کرد سمت اقا امیر : امیر علی زانو غم بغل نگیر ..... کمک کن خانومت رو ببرید داخل من برم دارو تهیه کنم بیام . خواستم یه طرف نیلوفر رو من بگیرم و طرف دیگه اش رو مریم بگیره و کمک کنیم از زمین بلندش کنیم که اقا امیر اومد سمتون : اجازه بدید خودم کمکش میکنم .... سخته اینجوری از پله ببریدش بالا . بعد نشست کنار نیلوفر و اروم به حرف اومد : نیلوفر جان ... نیلوفر ..... خوبی خانومم ؟ ..... بهتری ؟ نیلوفر فقط تونست یه دستش رو کمی تکون بده ..... یعنی اونقدر جیغ کشیده بود که نا و رمقی واسش نمونده بود .... که اقا امیر بهش گفت : الان کمکت می کنم بریم بالا ..... راحت اونجا استراحت کن .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ..... پارت ۳۷۳ ....... چندبار محکم صداش زد ..... ولی انگاری نیلوفر رفته بود توی شوک ..... ه
فصل دوم ..... پارت ۳۷۴ ........ بعد زیر بازوش رو گرفت و اروم از جاش بلندش کرد ..... نیلوفرم بهش تکیه کرد و ماهم از پشت هواش رو داشتیم یه وقت رها نشه از پشت و بردیمش داخل خونه ..... خوابوندیمش رو مبل سه نفره ...... اقا امیر کنارش نشست و اروم باهاش حرف میزد ..... قطره اشکی اروم از کنار چشم نیلوفر سر خورد ..... که دستش رو اورد بالا که اقا امیر دستش رو اروم گرفت تو دستش بوسید . اشاره کردم به مریم : بیا خونه رو تمیز کنیم تا اقا بهروز دارو ها رو بیاره . اقا فرهاد تموم ظرف کثیفا رو جمع کرد و اورد تو اشپزخونه ..... تمومش روچیدیم داخل ماشین طرفشویی و اشپزخونه رو مرتب کردیم .... ظروف غذا های اضافی رو بسته بندی کردیم و گذاشتیم یخچال . مریم اروم اومد سمتم : تو کجا رفته بودی کیانا ؟ ..... نیلوفر واست غذا اورد بالا ولی نبودی .... بسته بندی کرد من بردم یخچال گذاشتم . اهسته به حرف اومدم : مریم الان بودن و نبودن من مهم نیستا ..... حال نیلوفرو نمی بینی ؟ ..... یه دسته گل براش اورده بودن روش عکس خودش و ارسلان پسرعموش بوده ..... یه موتوری اورده بود داد دستش .... من از سر خیابون داشتم با ماشین می اومدم دیدم موتوری گل رو داد بهش یه چیزایی بهش گفت و رفت و نیلوفر نقش زمین شد . مریم با بهت داشت نگاهم می کرد و انگاری حالا مریم رفته بود تو شوک . یه لیوان اب واسش ریختم و دادم دستش .... همون لحظه اقا بهروز با کیسه دارو ها اومد و دادش فرهاد تا برای نیلوفر تزریقش رو انجام بده ...... اقا امیر از کنارنیلوفر تکون نخورد .... خودش استین دست نیلوفر رو زد بالا تا فرهاد براش سرم رو وصل کنه ..... چندتا ارام بخش قوی هم ریخت داخل سرم ها که چشم های سرخ از گریه نیلوفر غرق خوابی عمیق شد . حال همه گرفته بود .... از همه بدتر حال اقا امیر .... رفت از تو اتاق یه رو انداز اورد کشید روی نیلوفر ..... بعدش روی مبل بغل دستی وا رفت و دستاش رو از ارنج گذاشت رو زانوهاش و سرش رو از دو طرف گرفت .... حال خودش هم خوب نبود .... که اقا فرهاد بهش گفت : امیر میخوای واست فشارت رو بگیرم ؟ اهسته سر تکون داد : نه ..... نمیخواد .... حالم خوبه . اقا بهروز اشاره کرد به فرهاد : برو بگیر فشارشو ..... از سر صورتش معلومه فشارش بالاست .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
✔️ درس هایی برای زندگی زناشویی شادتر : زوجها معمولاً بر خشنود کردن همدیگه تمرکز نمی کنند بلکه فقط به دنبال این هستند که طرف مقابلشون اونها رو خشنود و راضی کنه. مسلما سلامت روان برایند و نتیجه خوب کنار اومدن با اطرافیانمون و عزیزانمون هست. در صورتیکه هر کدوم از طرفین رابطه مشترک نقش و سهم خودشون رو در رابطه بپذیرند، اونوقت فشار و تنشهای روابط، کاهش پیدا میکنه و هر کدوم مسئولیت انتخاب یک مسیر سالم و خشنود برای زندگی و رابطه مشترک رو به عهده میگیرند بقول جاناتان وینترز " اگر قایق به سمت تو نمیاد ، تو به سمت اون شنا کن.... " ‌‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♥️🍃 نه دوست دارند خیلی‌خیلی رمانتیك و احساساتی باشند و نه این‌كه احساسات‌شان را كاملا پنهان و سركوب كنند. یك مرد برای این‌كه از احساساتش حرف بزند، باید در مقابل همسرش احساس امنیت كند. او باید فكر كند، احساساتش برای شما ملموس و قابل‌پذیرش است و بدون این‌كه در موردشان قضاوت كنید آن‌ها را می‌شنوید. در بسیاری مواقع مرد‌ها فكر می‌كنند، با همسرشان زبان مشتركی ندارند و حرف زدن از احساسات‌شان به قیمت یك سوء تفاهم بزرگ تمام می‌شود. به‌همین دلیل آن‌ها تا نشانه‌های درست نبودن این موضوع را در شما و زندگیشان نبینند، از آنچه درونشان می‌گذرد حرف نمی‌زنند. ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♥️🍃 ❌از امروز تصمیم بگیرید هر روز یکی از اخلاق بدتان را کنار بگذارید. مگر محبت و احترام و اطاعت نمی خواهید❓ پس خوش اخلاق باشید. داد نزنید. مطمئن باشید با اخم کردن، چیزی بیش از خط و خطوطی که پیشانی شما را زشت می کند، بدست نخواهید آورد. آیا با یک لبخند کوچک چیزی را از دست می دهید. با صورتی خندان به استقبال شوهرتان بروید هر چند از کار خانه خسته شده اید. ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♥️🍃 ⇦ محققان می گویند اگر مردی احساس کند همسرش از شرایط زندگی راضی است و به زندگی زناشویی شان نمره بالایی می دهد،او هم شاد می شود حتی اگر آنقدرها هم از ازدواجش راضی نباشد... ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
♥️🍃 مثل عراقی بهش بگید: خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی همینقدر مُشتاق:) ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
قابل توجه خانمها؛ لطفا از گفتن این کلمات به همسرتان به شدت پرهیز کنید....! 👈 چقدر خسیسی....! 👈 همه شوهر کردن، منم شوهر کردم...! 👈 جای تاسفه که چنین پدر و مادری داری! 👈 اگر برام فلان چیز رو نخری، قهر می‌کنم... 👈 کاش به خواستگار قبلیم جواب مثبت میدادم! 👈 اگر فلان کار رو انجام ندی، مهریه‌ام رو اجرا میذارم...! ❎ این کلمات اعتماد به نفس و اقتدار مردانه همسرتان را از او خواهد ‌‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
💑باور اشتباهی که در بین زنان وجود دارد این است که آنان همیشه نقش یک دهنده را بازی می کنند و همسرشان فقط مصرف کننده است . 🔸این زنان می پندارند همیشه برای جذب همسرشان و گرفتن عشق و عاطفه بیشتر از او باید به او محبت و توجه کنند، در گوش او کلمات عاشقانه بگویند هدایایی برای مردشان بخرند و بهترین غذاها را برای او تهیه نمایند. ⚠️این رفتارهای اشتباه باعث نمی شود تا مردتان بیشتر شما را دوست داشته باشد زیرا در هر رابطه ای باید قانون دادن و گرفتن وجود داشته باشد. ‌‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi