eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحنه جالب از اشک‌های یک دختر هنگام اجرای سرود رفیق شهیدم در رفسنجان @BisimchiMedia
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴چهل روز گذشته و هنوز می‌گه چرا بابا و مامانش دیر کردن😭 چرا کسی صدای آرتین نشد؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭تمام سهم از زن،زندگی؛آزادی لعنت خدا بر شیطان و بوق‌ها و پیروانش...
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 به نام آنکه عشق آفرید . . .♥️ رمان عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم : (میم . ر) پارت چهل و هشتم ........... کیایی رو به من گفت : خانوم فرهمند من اگر جای شما بودم جونم رو از سر راه نیاورده بودم که بخوام اول صبح با این جاده های لغزنده شمال راننده ام خانوم رادمنش باشه . مریم که انگاری از حرف کیایی خیلی لجش گرفته بود رو به کیایی کرد : استاد خیلی خوشحالم که شما جای دوستم نیستید . البته اگرهم بودید هرگز سوارتون نمی کردم . بعدم راهشو گرفت و بدون توجه به من به سمت ساختمون رفت . کیایی که حالا خنده روی لبش نمایان شده بود : مثل اینکه خیلی بهش برخورد ولی اشکال نداره یه نمره منفی باعث میشه دیگه با استادش اینطور صحبت نکنه . خواست بره که جوابش رو محکم تر از مریم دادم : ولی شما هم به عنوان استاد حق ندارین شان دانشجوهاتون رو پایین بیارید . می تونه ...... دوست داره .... تند رانندگی کنه و عواقبش و مسئولیت سر نشینای ماشینش هم با خودشه . با اجازه استاد . جزوه ام رو بیشتر به خودم فشار دادم و خواستم از کنارش رد بشم که گفت : آفرین ...... مدافع حقوق بشر میشدی بد نبود ...... سر کلاس می بینمتون خانم فرهمند . نفسم رو کلافه فوت کردم . این مرد خدای اعتماد به نفس و خونسردی بود . با اینکه من و مریم امروز حرفمون رو بی هیچ چشم پوشی زدیم ولی در کمال خونسردی و آرامش جوابمون رو داد . با رسیدن به کلاس دیدم مریم داره جزوه رو مرور میکنه و رفتم کنارش نشستم . تقریبا همه اومده بودن . با اومدن کیایی همه در سکوت فرو رفتیم . اول از همه کتش رو در آورد و رو پشتی صندلیش گذاشت : خب خانوم ها و آقایون چون امتحان خیلی مهمه همه از هم یه نیم متر فاصله بگیرید . تا اومدم از مریم فاصله بگیرم و صندلی رو میزون بذارم که شنیدم کیایی میگه : خانوم فرهمند شما اونجا نشینید تشریف بیارید جلو کلاس . بعد با دست به صندلی رو به روی تخته اشاره کرد . بدون هیچ حرفی رفتم و اونجا نشستم . جای چند نفر دیگه رو هم عوض کرد و برگه ها رو پخش کرد . تموم مدت امتحان نگاه هاش رو روی خودم احساس می کردم . همین باعث شده بود کمی تمرکزم رو بهم بخوره . ولی به همه سوالات جواب کامل دادم . حین امتحان برگه چندتا از پسرا رو پاره کرد و فرستادشون بیرون . استاد به ابهت کیایی تا به حال ندیده بودم بدجوری حال دانشجو ها رو می گرفت . با تموم سرعت و دقتی که توی نوشتن به خرج ولی برا کامل کردن سوال اخر وقت کم اوردم که کیایی برگه رو با یه حرکت از زیر دستم کشید بیرون و خیلی اروم گفت : خسته نباشی خانوم فرهمند . بعد از نشستن سر جای اصلی خودم رو به مریم کردم : امتحانت چطور بود؟ من که سوال اخر رو کامل نکردم . مریم لبخندی پیروزمندانه بهم زد : خوب بود و به همه سوال ها جواب کامل دادم . حالا باید ببینیم چه جوری تصحیح میکنه . با اشاره دست کیایی همه حواسمون رفت سمت تخته کلاس که درس رو شروع کرد . بدون هیچ انتراک دیگری کل مبحث دوم رو توضیح داد . مریم همون طور که جزوه اش رو زیر و رو می کرد تا برگه خالی برا نوشتن پیدا کنه : امروز جناب کیایی شدن ملوان زبل . چه انرژی داره ...... بابا هر کسی بود کم می آورد . حین نوشتن لبخند ملیحی به صورتش پاشیدم و به نوشتن ادامه دادم که یه پیام گوشیم رو سایلنت بود روشن کرد . چون ردیف اول نشسته بودیم نخواستم پیام رو باز کنم چون کامل در دید کیایی بودیم به خاطر همین گوشی رو از روی میزم برداشتم و گذاشتم توی کیفم . خلاصه کلاس امروز هم تموم شد و این دفعه منتظر افاضه فضل جناب کیایی نموندیم با مریم از کلاس زدیم بیرون. هوا کاملا خوب بود و طبق قرار هفته قبل توی حیاط دانشکده منتظر اناهید شدیم تا بیاد و با هم به یه رستوران بریم . همون طوری که گوشیم رو از داخل کیفم بیرون می کشیدم تا ببینم چه کسی سر جلسه کلاس پیام داده دیدم آناهید از راه رسید . خیلی خوشتیپ کرده بود . ست خاکستری رنگی که تنش بود هارمونی شدیدی با رنگ چشماش داشت . با رسیدن به ما دوباره گوشی رو قفل کردم و سلام کردم که اونم متقابلا جواب داد : سلام کیانا جون . شما خوبی مریم جون . ببخشید معطلتون کردم . با استاد صمدی یه کار کوچیک داشتم . حالا بریم . نظرتو به نویسنده بگو: https://harfeto.timefriend.net/16706082802920 ۴۰۰ پارت کامل رمان در وی ای پی کیانا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3223388388C6388116db8 🌿 ادامه دارد ... 🌿 منتظر فصل دوم این رمان از همین کانال باشید. دوست عزیز : نشر و کپی برداری از این رمان به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
اسامی شهدای زیر ۲۵ سال اغتشاشات اخیر
من را بی تو نمی‌شود! تو فرض کن: ریاضی بدون عدد، دیوان بدون حافظ، باغچه بدون گل، شمال بدون درخت، می‌شود؟ نه نمی‌شود :) + عزیزم حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ سلام بر تو در تمام ساعات شب و روز 🌷
🔹️شما سوار یه اتوبوسی میشی، میشینی کنار یکی، بو سیگارش اذیتت میکنه! میری اونور تر کنار یکی دیگه میشینی ،دهنش بو سیر میده! میری اونورتر میشینی میبینی یکی بچش خرابکاری کرده! درسته تحمل این وضع سخته!! اما شما نمیتونی از اتوبوس بری بیرون چون؛ ‎اصل اتوبوس سالمه ‏چون راننده اتوبوس سالمه.. شما برای رسیدن به مقصد نیاز به اتوبوس سالم و راننده سالم داری. درسته؟ جمهوری اسلامی و رهبری این نظام مصداق اتوبوس سالم و راننده سالم هست👌 ⚠️اگه این اتوبوس رو ترک کنید اتوبوسهای دیگه شما رو به مقصد نمیرسونن. اتوبوس آمریکارو ببینید ‏اتوبوس اروپارو ببینید. هم اصل اتوبوسش ناسالمه هم رانندش مسته حالا اینجا بعضی مسؤلین خطایی میکنن ️این دلیل بر ناسالم بودن اصل نظام و راهبرد اون نیست😒 پس نباید از اتوبوسی که چون مسافرانش خلاف دارن ولی اصلش سالمه و رانندش سالمه بیرون اومد چون اتوبوس و راننده ی سالم دیگه ای ‏وجود نداره✔️ ✅ پس باید بود و خلاف هر مسافری رو هشدار داد و جلوگیری کرد. باید خلاف هر مسئولی رو هشدار داد و جلو گیری کرد. 🚸 ولی از اصل نظام و رهبری نباید روی گردان بشوی
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عاقبت انقلاب اسلامی چه خواهد بود؟ 🌏
13.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بت‌های دروغین ⭕️ بازخوانی نقش در اغتشاشات اخیر ایران و حوادث تروریستی