حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
پارت ۲۹۸ ........ فایل رو یکی یکی چک کردم ..... می خواستم برگه قرار دادی که ارین با اریا بسته بود ر
پارت ۲۹۹ ........
فایلی رو که خواسته بود براش روی میزش گذاشتم که به حرف اومد : این فایل بهونه بود کیانا جان ..... چیزی شده ..... احساس میکنم یه چیزی شده که اینقدر یکدفعه ای ناراحت شدی عزیزم .
سریع برای اینکه خودم رو کنترل کنم انگشتای دستم رو بهم پیچ دادم و جواب دادم : نه ..... برای چی بخوام ناراحت باشم ..... امروز برعکس دیروز کار خاصی ندارم .... حوصله ام یکم سر رفته .
از پشت میزش بلند شد و اومد سمتم : کیانا جان .... من خانوم رو بهتر از هرکسی میشناسم ..... هر وقت اینطور دستت رو بهم پیچ میدی یعنی از یه چیزی ناراحتی و نمیخوای من چیزی بفهمم .
بعد اومد سمتم و انگشتای دستم رو از هم باز کرد و ادامه داد : اگر نمیخوای چیزی نگی ..... باشه .... من حرفی ندارم ..... نگو ...... ولی خودت رو هم اذیت نکن .... دوست ندارم اشفته ببینمت ...... در ضمن هر وقت دوست داشتی در موردش باهام حرف بزن .
همون لحظه درب اتاق به صدا در اومد و خانوم بحری با گرفتن اجازه اومد داخل : جناب مجد سر کارگر انبار اومده میخواد باهاتون صحبت کنه .
بهترین فرصت بودم تا یکم ازش دور بشم و با خودم تنها باشم ..... با گفتن خسته نباشیدی بهش که جوابش یه لبخند بود از اتاقش اومدم بیرون و راهی اتاق خودم شدم ......
خیلی فکر کردم ..... هر چه کردم نتونستم این مساله رو برای خودم حل و فصل کنم ..... یعنی ارین ناخواسته خودشو وارد بازی کرده بود که معلوم نبود برنده اش خارج میشه یا نه ..... اگر یک درصد از پول نزولی که اریا توی این قرار داد بکار گرفته بود با اون زن ..... وارد زندگیم میشد ..... معلوم نبود سرنوشت زندگیم چی میشد .
اون روز هم ناهار رو توی دفتر ارین خوردم .... سعی می کردم خودمو یه جوری خودمو شاد نشون بدم که اصلا اتفاقی نیافتاده و من چیزی مفاد قرار دادش نفهمیدم ..... احساس فردی رو داشتم که هر لحظه قراره توی یه چاه عمیق فرو بره که بیرون اومدن ازش خیلی سخته .
بعد از ناهار دوباره ارین مشغول کار هاش شد و منم تصمیم گرفته بودم با خانوم بحری صحبت کنم تا از این بعد هر اتفاقی داخل شرکت می افته منو در جریان بذاره ..... داشتم قضیه رو ریز ریز برای خانوم بحری تفهیم می کردم که درب اسانسور باز شد و یه مرد ازش اومد بیرون و شروع کرد به داد و هوار کردن : کجایی حروم لقمه ....... من پولمو میخوام ..... فکر کردی توام می تونی مثل اون داداشت پولمو بالا بکشی .... پدرتو در میارم .
همون لحظه ارین از اتاق اومد بیرون : چه خبره اقا ...... اشتباه اومدی ....... چرا داد و هوار میکنی ؟
مرده اومد جلو و با یه حرکت ارین رو چسبوند به دیوار که هم زمان من و خانوم بحری جیغ کشیدیم که اون مرده دو تا چک که امضای ارین روش بود رو در اورد و کوبوند به سینه ارین : چک بی محل می کشی .....بعد چرت و پرت تحویلم میدی ..... پولت میکنم ..... فکر کردی همین جوریه که چک بی محل بکشی و بری رد کارت .
ارین به زور دستای اون مرد رو از دور یقه اش باز کرد و بلند به حرف اومد : چرا پاس نشده ...... منو تهدید نکن ..... مودب باش ..... مبلغش چقدره ؟
اون مرد دوباره به حرف اومد : پولمو امروز بهم ندین پولتون میکنم ...... دستم به اون داداش عوضیت برسه نفله اش میکنم .
ساکت باش ..... حرف نزن مرتیکه ..... چکت رو بده ببینم ..... بعد از اینکه پولت رو دادم بابت این جنجالی که تو شرکتم به پا کردی ازت شکایت میکنم .
برو هر غلطی خواستی بکن ...... جنمش رو نداری جوجه .
ارین با حرص چک ها رو گرفت و رفت داخل اتاق که اون مرد هم همراهش رفت داخل ..... من یخ کرده بودم .... حتی قدرت تکلم هم نداشتم ..... خانوم بحری مثل بید می لرزید ..... حال خودش دست خودش نبود ولی رفت و از ابدارخونه برام اب قند اورد و به زور چند قلپ بهم داد که اون مرده درب اتاق ارین رو به شدت باز کرد و از اینجا رفت بیرون .
دلم هری ریخت ..... نکنه یه وقت این مرده بلایی سر ارین اورده باشه ..... به حالت دو خودمو پرت کردم توی اتاق ..... ارین به قدری عصبی و بهم ریخته بود که ازش ترسیدم ..... دستاش رو دوطرف سرش روی میز گذاشته بود و توی همون حالت به حرف اومد : کیانا به خانوم بحری میگم برات اژانس بگیره برو خونه .
نه ..... من نمی رم ..... برای چی باید الان تو رو تنها بذارم و برم ..... نه .... نمی رم .
مثل برزخی ها از جاش بلند شد و اومد سمتم : چون الان اریا قراره بیاد اینجا ..... من باید تکلیفم رو باهاش روشن کنم ..... قرار بوده من چک بکشم ولی حساب از طرف اون پر باشه ..... ولی خالی بوده که برگشت خورده ..... من الان خیلی داغونم کیانا ..... لج نکن ..... بیا برات ماشین میگیرم برو خونه ..... خودم هم زود میام .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه حالی میده
با همونی که جَوونی کردی
پیر بشی...
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#زنان_بدانند
اولین نیاز مردان "احترام" است.
خانومی که به همسرش احترام
نمیزاره، بدون شک پرخاشگریها و ناسازگاریهای همسرشو با دستای خودش به خونه آورده !
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
خشن ترین مردها به دنبال زنان خوشرو هستن مردها بسیار عاطفی و احساساتی اند و به دنبال زنی می گردند که
باورش کند
عشق بورزد
بهانه جویی نکند
و در یک کلام "آرامش بخش" باشد
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#من_خودم_را_دوست_دارم
به خودتان احترام بگذارید
با تمام ویژگیهای ظاهری خود کنار بیاید و آنها را بپذیرید. این نکته را فراموش نکنید که همیشه باید به باطن خود بیشتر از ظاهرتان اهمیت دهید و سعی کنید عادتها و خصلتهای بد خود را از بین ببرید. توجه به ظاهر باعث میشود تا به باطن خود توجه کافی نداشته باشید.
امروزه به وضوح در اطراف خود میبینیم که خانم های بسیاری خودشان را همانگونه که هستند، نمیپذیرند و به همین دلیل یا به دنبال عملهای زیبایی هستند و یا در افسردگی به سر میبرند. ویژگی آنها این است که:
همیشه خودشان را با دیگران مقایسه میکنند.
از همه چیز در زندگی خود ناراضی هستند،
از شرکت در جمعها دوری میکنند،
خود را فردی ارزشمند نمیدانند و برای خودشان احترامی قائل نیستند،
و از همه بدتر خودشان را زشت میدانند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🖊بزرگتــرین هراس یــک #زن ، نادیده گرفــته شدن اســت...
👌🏼این موجــودات ظریف به گــونهای خلق شــده اند که اگر دشمنــشان نیز نسبت به آنــها بی اعتنایی کــند، #رنج خواهند کــشید...
✍🏼 #گابریل_گارسیا_مارکز
😌 #همسرتان_را_دریابید
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
💞 #همسرانه
😔💔خیلی وقتا همسران طوری همدیگر را #آزار میدهند که اگر #صد_سال تو را بخنداند هنوز نمیتواند جبران آن لحظاتی را بکند که گریهات را قورت دادی...
🙃 #مهربون_باشیم
🙃 #باشخصیت_باشیم
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تفاوتهای روانشناختی زن و مرد
⭕️ خاطرهی جالب استاد پناهیان از یک اردوی دانشجویی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
↴
برای غر زدن ها و درد دل ها ،
و شکایت های همسرتان ،
سراپا گوش باشید .
اگر چنین کنید ؛
هم تخلیه می شود .
هم به آرامش می رسد .
و هم در میزان و دفعات بعدی ،
این تخلیه خشم ، خیلی کاهش می یابد .
زیرا از صمیم قلب ،
مطمئن است که همسرش ،
او را درک کرده و دوستش دارد .
و این مهمترین امتیاز برای یک زن است .
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
زنها وقتی احساسی درونشان فوران کند باید حرف بزنند
حالا فرقی ندارد فوران غم باشد یا شادی؛ خوشی یا ناخوشی...
آنها باید آنقدر از تمام جزییات ریز تا کلیات را بگویند تا حس کنند آرام گرفته اند!
مردها اما...
چه در اوج شادی باشند چه اوج غم ترجیحشان این است که در گوشهای خلوت به اتفاقاتی که افتاد فکر کنند و نهایتا لبخندی بزنند
لبخندی گاه تلخ و گاه شیرین...
تفاوتهای همدیگر را بفهمیم تا رنجش و تنش بیجا پیش نیاید.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگی وقتی،
کاری برای انجام دادن
چیزی برای عشق ورزیدن يا
انگیزه ای برای امیدوار بودن داشتی
بدان که فرد خوشبختی خواهی بود...
ارسطو
♥
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🌻🌻🌻🌻
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌷
#جلوگیری_از_خیانت
بهترین وسیلهی دفاعی برای جلوگیری از #خیانت این است که رابطهای عالی بسازید.
وقتی نیازهای #احساسی و فیزیکی ما در زندگی مشترک رفع شود، دیگر به رفع آنها در جای دیگر، علاقهی چندانی نشان نمیدهیم. بسنجید که تا چه میزان خواستهها و نیازهای عشقتان را رفع میکنید و برعکس.
در زمینههایی که ضعف میبینید، #صادقانه با شریکتان صحبت کنید و چیزهایی را که برای #خوشحالی در آن زمینهی خاص به آن نیازمندید با او درمیان بگذارید.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi