🌷خـدایا بہ تـو توڪل میکنـم
🍃و حـس داشتنت
🌷پناهگاهی میشـود همیشگی
🍃در اوج سختیهایم
🌷روزهایم را با رحمتت بخیـر بگردان
🌷بنـام خـدایی ڪه
🍃تسکین دهنـده دردها
🌷و آرامـش دهنده قلبهاست
🌸بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم🌸
🍃 الــهـــی بــه امــیــد تـــو🍃
╭┅── ─ ┅╮
@gholch 🏴
╰┅── ─ ┅╯
♦️سلام امام زمانم
🔹نَشَـوَدصُبـح
🔹اَگَـرعَـرضِاِرـٰادَتنَڪُنَم . .
🔹نـٰامِزیبـٰاےِتـورـٰا
🔹صُبـحتِـلآوَتنَڪُنَم!
🔹السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ
╭┅── ─ ┅╮
@gholch 🏴
╰┅── ─ ┅╯
سلام بر سرور و سالار شهیدان اقا اباعبدالله . . .
اَلسلامُ علی الحُسین
وعلی علی بن الحُسین
وَعلی اُولاد الـحسین
وعَلی اصحاب الحسین
╭┅── ─ ┅╮
@gholch 🏴
╰┅── ─ ┅╯
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
فصل دوم ...... پارت ۲۱۶ ....... بعد از تموم کردن صبحانه اش با اصرار بیش از حدم راضیش کردم دوباره تو
فصل دوم .....
پارت ۲۱۷ .......
کمی سرش رو انداخت پایین ...... از اون شبی که توی بیمارستان حرفای دلم رو بهش زده بودم ..... بعدش توی رستوران ..... بهش گفته بودم که چقدر دوستش دارم هر وقت منو می دید سرش رو از خجالت می انداخت پایین ....... خجالت تو این دور و زمونه برا دخترا بی معنی بود ولی من دختری رو انتخاب کرده بودم که باب دل خودم بود ..... تازه مامانم هم خیلی خوشش اومده بود و می گفت انتظار داشتم همچین عروس گلی تحویلم بدی .
بی توجه به اینکه سینی غذا تو دستش داره سنگینی میکنه داشتم وجنات و محسنات همسر آینده خودم رو بررسی می کردم که سینی غذا رو گرفت سمتم : میشه بی زحمت اینا رو ازم بگیری آقا فرهاد ؟ ..... سنگینه ..... منم برم بالا .... کیانا تنهاست .
توی دلم داشتم به خاطر آقا فرهادی که گفته قند می سابیدم ..... سینی غذا رو اهسته ازش گرفتم که چند قدم عقب رفت و گفت : خداحافظ من دیگه می رم بالا.
نگاهی بهش انداختم و گفتم : به سلامت ...... مراقب خودتون باشید .
به وضوح دیدم که از خجالت زیاد صورتش قرمز شد و برای فرار از موقعیت از پله ها بالا رفت .
ظرف غذا رو اوردم داخل و رفتم سراغ امیر ...... تا غذا داغ بود باید چند لقمه میخورد .
کنار تختش نشستم و به ارومی تکونش دادم : امیر ........ امیر علی ...... پاشو ...... غذا بخور بعد دوباره بخواب .
چشماش رو باز کرد و منم مشغول دراوردن سرم از دستش شدم و چسب رو که زدم از جاش بلند شد با صدایی که کاملا از سرما خوردگی گرفته بود : ساعت چنده ........ من چقدر خوابیدم ....... معده ام داشت منفجر میشد ...... دیگه به من امپول تزریق نکن .... حتی اگه داشتم می مردم هم امپول نزن بهم ..... می دونستی حساسیت دارن ولی بازم زدی بهم .... دیگه تکرارش نکن .
اروم خنده ای کردم : حالا پاشو .... غر غر نکن .... امپول زدم بهت زودتر خوب شی .... بیا دخترا غذا اوردن با هم بخوریم ...... بعد من یه فکرایی دارم که بهت میگم .
از جاش بلند شد و منم رفتم تا غذا رو اگر سرد شده دوباره گرم کنم ...... چند دقیقه ای گذشت ولی امیر علی نیومد ...... با خودم گفتم نکنه دوباره حالش بد شده باشه با این اوهام رفتم سمت اتاقش که دیدم داره سجاده اش رو می بنده .....
نگاهی بهش انداختم : قبول باشه امیر جون ..... یه ندا میدادی با هم نماز می خوندیم .
سجاده رو از زمین برداشت و گذاشت داخل کمد : قبول حق باشه ........ خیلی اروم شدم ....... نیاز داشتم خودمو سبک کنم ...... بعدشم خودت میدونی خونه باشم قبل اینکه ناهار بخورم ...... نمازم رو میخونم .
با هم به سمت میز ناهار رفتیم که با دیدن سینی غذا شوکه شده پرسید : اینا چرا اینقدر غذا دادن ؟ خیلی زیاده ........ یکی فقط خودتی دیگه من که زیاد اشتها ندارم ..... می ترسم مثل صبح اوضاعم بهم بریزه . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Hesszendegi/61558
❤️❤️❤️
❤️
#سیاست_های_خانومی
میخوام رفتارهای بد شوهرم از بین بره ...
رفتارهای خوبش بیشتر بشه ... وای چه کنم آخ چه کنم ...
یکی از مواردی که آقایون تشنه اون هستند تایید شدنه ... تایید ... تحسین .... البته نه واسه همه چیز ها ... بلکه فقط و فقط برای موارد مثبت ...
👈🏻 مثلا نون خریده؛ وااای دستت درد نکنه لطف کردی،چه حالی میده نون تازه.
👈🏻 مثلا استکان چای رو که نوش جان کرده گذاشته تو ظرفشویی؛ عزیزم دستت درد نکنه لطف کردی
👈🏻 گاهی بعد خرید دستشو ببوسید
👈🏻 گاهی وقتی خونه میاد حتی اگه دیر؛ بپرید هوا بگید آخ جون شوهرم اوووومد شوهرم اوووومد
👈🏻 از طرز صحبت کردنش، از خوش برخوردیش با بقیه، از خنده هاش
👈🏻 از قد و بالاش، از شونه زدن هاش، اگه هدیه میخره از هدیه دادن هاش
👈🏻 وقتی ازتون تشکر میکنه تاییدش کنید، وقتی خوشحالتون میکنه تشکر کنید، وقتی ناهار یا شام میاد خونه
☑️ بعد از دو سه هفته اجرای این کار متوجه میشید که خودش کارهای مثبتش رو بیشتر میکنه و کارهای منفی رو کمرنگ میکنه ... بدون اینکه مستقیم چیزی بهش گفته باشید
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#خانومانه
از قول خود مردا گفته شده که بیشتر به زنی اهمیت میدن که اون به خودش اهمیت بده و برای خودش خرج کنه البته نه در حد وحشتناک که مرد از پس خرجش برنیاد
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#شوهرانه
هرازگاهی مثل مردهای قدیم رفتار کنید. در را برای همسرتان نگه دارید، میز شام را حساب کنید، و بگذارید جلوتر از شما وارد شوند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#مجردها_بخوانند
اگر طرف مقابلتان بهانههایی مثل اینکه:
تو فرد ایده آل من هستی اما من آدم زندگی مشترک نیستم،
تو گزینههای بهتر از من میتوانی داشته باشی،
دوستت دارم اما نمیتوانم به خاطر برخی مشکلات با تو ازدواج کنم و...
شما را معطل میکند، زود رابطه را تمام کنید.
این افراد نه آنقدر شهامت آن را دارند که بگویند هیچوقت فکر ازدواج با شما نیستند و هدفشان صرفاً دوستی و وقتگذرانی است، و نه آنقدر قابل اعتماد هستند که بتوانید به تغییر نظرشان درباره ازدواج امیدوار باشید.
برای خودتان ارزش قائل شوید و موقعیتهای بعدی زندگیتان را به خاطر بودن در یک رابطه عقیم و بیسرانجام هدر ندهید.
#همسرداری
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#خانومانه
#آموزش
هرگز باصدای بلندنخند بلند حرف نزن وبی وقفه هم صحبت نکن
بین جملاتت مکث کن وفاصله های چند ثانیه ای بنداز
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
⚠️ وقتى همسرتان با كودك صحبت ميكند، حتى اگه در گفتار همسرتان اشتباهى ميبينيد، همان موقع جلوى کودک، تذكر ندهید
❎ دفاع از عملكرد کودک يا حمله به گفته های همسر، عواقب خوبی ندارد
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi