eitaa logo
‌‌‌حیران!
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس (:
مشاهده در ایتا
دانلود
میشه برامون ی شعر بخونی؟
سلام ادمین جدید هستم من رو با گمنام بشناسید🦋
«💔🌱» بـہ‌تك‌تك‌ثانیہ‌هـٰا؎نبودَت‌قسـم، دارندضررمۍڪنندمردم‌دنیـآ؛بدون‌تـو♥️! 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
مثل‌گل‌آفتاب‌گردان‌باش، -بلندشوبدرخش‌وسرتوبالابگیر🖐🏿🧡! →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
گُمـٰان‌میکُنیم‌‎حِجـٰاب، بَراۍاین‌اَست‌کِہ‌شِناختِه‌نَشَویم🖐🏻؛ اَمـٰاقُرآن‌میفَرمـٰایَد: حِجـٰاب‌رارَعایَت‌کُنیدتاشِنـٰاختِه‌بِشَوید، بِه‌چِه‌چیزۍبِه‌‎تـَقواوَ‎عِـفَت((:♥️! 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
ومـاآمـده‌ایـم‌ك‌رفـاقتمـان‌رابـا، مـبـارزه‌آغـــازکنیــم🖐🏻💔...! →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
مادرش‌می‌گفت: یک‌هفته‌قبل‌شهادت‌شب‌ازلایه‌در، دیدم‌سرسجاده‌داره‌گریه‌میکنه، وباامام‌زمان‌حرف‌میزنه...! اینجوری‌دل‌امام‌زمان‌روبردن💔:)! 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
آقـا‌بیـا‌ڪه‌‌فقط‌‌تـو‌میتوانـے، -حالـمان‌را‌خوب‌ڪنے💔:))))! 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
-از‌این‌عڪس‌قشنگا💚:))! 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
در برگھ‌های‌دفتردل‌ثبت‌میکنم..! دلتنگ‌برف‌مشـهدوبـاران‌ڪربلا💔((:؛ 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
خوش آمدید(؛🌸🦋 گمنام
کلیپ های نظامی درخواستی
داریم به سمتی میریم که؛ بی حیایی = مُد.. بی آبرویی = کلاس.. دود = تفریح.. رابطه با نامحرم = روشنفکری. گرگ بودن = رمز موفقیت.. بی فرهنگی = فرهنگ.. پشت کردن به ارزشها و اعتقادات = نشانه رشد و نبوغ.. خوردن حق دیگران = زرنگی.. ای اشرف مخلوقات خدا ؛ به کجا چنین شتابان
سلام با تشکر از شما بزرگوار بابت حمایت از مجموعه ی نور گراف . . به اطلاع میرسونیم که کانال قبلی به مشکل خورده و ادامه ی فعالیت در کانال زیر خواهد بود https://eitaa.com/joinchat/315162930C91be928b9a با تشکر🦋
↓ [توے‌شبکه‌های‌خارجی‌نشون‌دادن، تصویر‌امام‌خامنه‌ای‌ممنوعه؛چرا؟! چون‌یہ‌‌دختر‌آݪمانی‌فقط‌با‌دیدن‌چهره‌آقا، مسلمان‌شد🙂♥️:)] {توجه:این ࢪمان بࢪ اساس تخیلات‌ نوشته شده و اسم و شخصیت‌ها همگے بر اساس ذهن نویسنده میباشد؛ اتفاق ࢪمان واقعیست اما شخصیت‌ها و مکان‌ها و اسم‌ها، زاده‌ے ذهن نویسنده است...؛} {این ࢪمان ڪوتاه است🖇‼️} •🌿•🌿•🌿•🌿•🌿• •آقاےدوست‌داشتنی:)؛ -پارت نهم:↓ +آدالیا بدو دیگه دیر شد... چیکار میکنی؟! سارا منتظر بود آدالیا حاضر شود تا باهم به سمت دانشگاه روند، البته میانه‌های راه از آدالیا جدا میشد، چون او اجازه ورود به آنجا را نذاشت، فقط مسیر کمی یکی بود...! آدالیا با صدای بلندی گفت: +یه لحظه صبر کن سارا مگه گذاشتن دنبالت، وایسا دنبال کشِ مو میگردم... -ای بابا فداتشم سریع‌تر... من کاری ندارم خودت دیرِت میشه!!! +آها تموم شد بریم؛ نه وایسا کیف‌ام جا موند... سارا و آدالیا از اتاق بیرون آمدند، سارا به طرف مادر آدالیا رفت و با او دست داد و با لحن مهربانی گفت: ببخشین خانوم خیلی زحمت دادم، ممنون از پذیرایی‌تون... مادر آدالیا لبخندی زد و سارا در آغوش گرفت و گفت: کاری نکردم دخترم، هر موقع دوست داشتی حتما بیا اینجا خوشحال میشیم... این دخترِ مارو هم یکم آدمش کن... آدالیا چشم غره‌ای به مادرش رفت و سپس دست سارا گرفت و با خود برد و گفت: مادر جان ما رفتیم دیگه:////! +اینم از بند کفش‌ها‌... بریم دیگه سارا، پوشیدی تو؟! -آره عزیزم بریم؛ فقط اسنپ بگیریم چون خطرناکه‌... آدالیا با این حرف سارا یاد آن روز افتاد و باز هم در ذهنش تداعی شد؛ بغض کرده بود، اما سعی کرد خود را کنترل کند تا آبرویَش جلوس سارا نرود، اما مثل اینکه خودش را لو داده بود؛ سارا هاج و واج نگاهَش میکرد، برای همین از او پرسید: -آدالیا چی شد؟! چرا چشمات‌ پرِ اشکه؟! +نه آجی یاد یه چیزی افتادم؛ بعدا برات میگم، بزار فعلا اسنپ بگیرم... <بعد از اسنپ گرفتن> +آقا دوست من اینجا پیاده میشه، لطفا نگه دارین... -خدانگهدارت آدالیا، بازم مرسی از زحماتِت... +کاری نکردم بابا... برو دیگه دیرِت میشه فعلا!!! <در کافه دانشگاه> -بفرمایین خانوم اینم از قهوه‌تون... +تشکر زحمت کشیدین!!! آدالیا قهوه‌ای که سفارش داده بود را از گارسون کافه دانشگاه‌اش گرفت و مشغول خوردن آن شد؛ چیزی نگذشته بود که چند نفر از دوستان‌اش به سمت او آمدند و کنارَش نشستند...! پسری که نامَش کِریس‌ بود گفت: -بَه آدالیا خانوم، چه عجب شما یه بار در حال درس خوندن نبودی:///! +اولا سلام، دوما یکم خسته‌ام امروز ترجیحا حوصله درس خوندن ندارم... یکی از دخترا دست کِریس را گرفت و با خود برد و از آدالیا بابت با تمسخر صحبت کردنش عذر خواهی کرد‌دیگر دانشجو‌ها هم رفتند...! +وای آخیش‌ چقدر رو مُخَن اینا... کاشی یه جوری میشد این پسرا دیگه نتونن بیان سمتم‌، حوصله‌شون ندارم... مخصوصا اون بی ریختا و چشم چِرون... آدالیا به ساعتش نگاه کرد و گفت: وای خاک بر سرم دیر شد، استاد خَفَم میکنه... •🌿•🌿•🌿•🌿•🌿• [نویسنده:بانو میم.ت🖊♥️:)] [ڪپی ࢪمان با ذڪࢪ نام نویسنده مشڪݪے نداࢪد، اما دࢪ غیࢪ این صوࢪت حࢪام است...؛] 🖇نظࢪاتون ࢪو دࢪ ناشناس یا پیوے بگین:)! 🖇هࢪ دو دࢪ بیو‌ے ڪاناݪ دࢪج شدن..!
شب تون مهدوی دعای فرج یادتون نره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جــــان‌مےدهیـم ...! دࢪمقــٰابـل‌آرامـش‌ایــــࢪان✌️🏽(((: 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
«يعلمُ‌الله‌الهم‌الذي‌أثقل‌قلبك» خداوندازاون‌غمی‌که‌روی‌قلبت، سنگینی‌میکنه‌خبرداره💙☁️...! 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!
واسہ‌‌خوشگلی‌گوشی‌هاتون🖐🏻🧡...!" -مایل‌به‌سیو:)؟ 🌿 →″🦋💙@BESIKI بچہ هاے بسٻجے🌸!