هدایت شده از هاتفنا
📚 پدر در تخت بیمارستان هم مطالعه و کارهای علمی خود را ترک نمی کنند.
علی رغم ابتلای حاج آقا به بیماری سرطان و مشکلات ناشی از آن، ایشان حتی در تخت بیمارستان هم برنامه علمی و مطالعاتی خود را تعطیل نکردند و مدتی که در بیمارستان بستری بودند، کتابهایی را سفارش می کردند تا از منزل برای ایشان ببرم.
بارها در آخر شب و هنگام استراحت حاج آقا دیده ام درحالی که کتاب در دستشان است، به خواب رفته اند.
🔹حدود ۲۰ سال است یکی از برادرانم دچار یکی از سختترین بیماری هاست، بیماری مادر نیز مدتی است شدت گرفته و وضعیت بيماری پدر نیز مشخص است.
یک شب خدمت حاج آقا عرض کردم چرا دچار چنین وضعیتی شدیم؟!
با شنيدن اين سوال رنگ صورت پدر برافروخته شد و فرموند:
"غرق در نعمتیم! شرمنده خدا هستیم و هیچ طلبی هم نداریم،"
💬 به نقل از سیدحسین فاطمی نیا
💠تمام تلاش هاتفنا، بیان حقیقت است:
🆔 @hatefna
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطبای اسلامی گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند
🔹یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»...
نگاهی به بالا کردند گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»
منبع: (@dralihaeri)
@haerishirazi
هدایت شده از سید صمصام الدین قوامی
آیت الله صانعی ره
یک عالم دیگر دینی از بین ما رفت خدایش رحمت نماید همه میرویم باید نام نیک به جای بگذاریم و از رفتگان به نیکی یاد کنیم آن مرحوم از شاگردان امام راحل وسمت دادستانی کل و مرجعیت را و مدرسی فقه و اصول را داشت آن مرحوم عبرتها و دروسی را برای دیگران به جای گذاشت مرجعیت او توسط جامعه مدرسین سلب شد به علت ضعف در بینش سیاسی ونه به علت عدم علم لازم کما اینکه خیلی از علما به این امر دچارند و تحت تاثیر اطرافیان که استفاده ابزاری از مرجعیت میکنند از انقلاب و نظام فاصله پیدا میکنند و باآن زاویه میگیرند و دشمن هم با مکر و تزویر بر این فاصله گذاری تاکید میکند بویژه تشیع انگلیسی . قدرت تشخیص حقائق سیاسی نعمتی است که همه علماء از آن برخوردار نیستند و به دلیل اجتهاد خود را بر حق هم میدانند . من در برخی دروس ایشان در زمان حیات امام راحل شرکت میکردم آنگاه که با حرارت از ولایت فقیه اجتهادا دفاع میفرمود و با صوت بلند شاگردان مستشکل را خاموش میکرد زمانیکه ایشان در سپاه بود فکر میکنم سال 59 یا 60 در سخنرانیها و نیز بیان احکام ایشان شرکت میکردم و زمانی که به دلیل علاقه به درس و بحث جای خود را در دادستانی کل به آقای خویینی ها داد و از منصب اعطایی امام را حل استنکاف نمودهم شاهد بودم . همه چیز بر روال درست بود تا این که رهبری جدید نظام در خبرگان معرفی شد به یکباره ایشان موضع گرفت و آن صانعی زمان امام نبود به هر حال وقتی استاد اصلی من آیه الله فاضل لنکرانی ره برای معا لجه دروس را تعطیل نمودند مثل خیلی از شاگردان به درس ایشان رفتم که زمان کوتاهی بود تا استادم با سلامتی درس را آغاز کردند ( زمان امام راحل ) به همین خاطر آیت الله صانعی ره سمت استادی بر من دارند و از مقام علمی ایشان تقدیر میکنم یک بار هم جایی سخنرانی داشتم در خصوص تسبیحات حضرت زهراء که ایشان مرا تشویق کرد و فرمود که این درایه بود نه روایه . رحمة الله علیه البته اصلاح طلبان هم از مقام ایشان سوء استفاده میکردند . حال ایشان رفته است مدعیان مرجعیت متاسفانه زیاد شده اند به خلاف سلف که هیچ کس داعیه نداشت چون خلاف تقوا میدانستند این عزیزان بهتر است مسیر خود را اصلاح کنند همه ما عاقبت از دنیا میرویم در عصر انقلاب اسلامی مرجعیت تعریف خاص خود را دارد یک مقام علمی است تا منصبی ولایی باشد و باید نظام انقلابی و رهبری اش را کمک کند تا دشمن مایوس و ناکام شود و نباید به خاطر چند صباح زود گذر دل به منصبی ببندیم که اگر داوطلبش باشیم یا خدای ناکرده حق خود بدانیم آخرت خود مان را تخریب نماییم خدایا این مرجع فقید آیتالله صانعی را غریق رحمت خود بگردان و به علت خدماتش به انقلاب از او درگذر آمین یا رب العالمین ان کان محسنا فزد فی احسانه و ان کان مسیئا فتجاوز عنه فاغفر له و اخلف علی اهله فی الغابرین برحمتک یا ارحم الراحمین قوامی - رییس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی ✍️22/6/99
@Qavami
هدایت شده از KHAMENEI.IR
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت مرحوم مغفور آیتالله حاج شیخ یوسف صانعی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسماللهالرحمن الرحیم
درگذشت مرحوم مغفور آیتالله آقای حاج شیخ یوسف صانعی رضواناللهعلیه را به فرزندان و خاندان مکرّم و به برادر معززّ و محترم ایشان و نیز به شاگردان و علاقمندان و دوستان آن عالم بزرگوار تسلیت عرض میکنم. آن مرحوم از شاگردان پر تلاش درسهای فقه و اصول و از نزدیکان حضرت امام خمینی اعلیاللهمقامه بودند و پساز پیروزی انقلاب در مسئولیتهای مهمّ قضائی و غیره به خدمت اشتغال داشتند و امید است این همه مقبول درگاه احدیّت و موجب اعتلای مقامات اخروی ایشان باشد. رحمت و مغفرت حضرت حق را برای آن مرحوم مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۲۲ شهریور ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمزمههای عاشقانه حاج شیخ حسین انصاریان روتخت بیمارستان....
هدایت شده از هاتفنا
💢 توصیف زیبای حضرت آیت الله حائری شیرازی از مقوله "ترس از مرگ"
🏕️فرض کنید زمینی به شما دادهاند و وسطش خط کشیدهاند. اسم نصفش را «دنیا» و نصف دیگرش را «آخرت» بگذار.
تو پیدرپی نصفه آخرت را حفاری کردی و با خاکش آجر برای نصفه دنیا ساختی و پله گذاشتی و آوردی بالا.
در ابتدا دنیا و آخرت در یک سطح بود، اما تو از آخرت برداشته و روی دنیا گذاشتی. موقع مرگ میگویند: از دنیا به آخرت برو، یعنی از این بالا بپر پایین. تو میترسی. میگویی اگر از این دیوار صدمتری، توی آن گودال صدمتری بپرم، استخوانهایم خُرد میشود. چه کسی از آخرت یک گودال بیمنتها ساخته؟ خود تو! این ترس، از عمل توست.
انسان وقتی توبه میکند، یک قسمت از دنیا را برمیدارد و در آخرت میگذارد. یواش یواش آخرت بالا میآید و این دو همسطح میشوند. وقتی میگویند، بفرمایید برویم، قدم از دنیا برمیداری و راحت به آخرت میروی و اصلاً نمیهراسی...
💠تمام تلاش هاتفنا، بیان حقیقت است:
🆔 @hatefna
هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
⚡️ انسان نمیتواند بگوید میخواهم عدالت را محقق کنم، ولی با خدا و امام زمان(عج) کاری ندارم.
⚡️اين یک شوخی است که کسی خيال کند بیرون از انقلاب اسلامي، یا با تضعیف محورِ نظام اسلامی (يعنی ولايت فقيه)، عدالت محقق میشود.
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«نظام سیاسیِ تحقق عدالت، نظام خلافت الهي بر محور معصوم است. اصليترين رکن اين عدالت در مقیاس کل تاریخ، خود معصوم است؛ خود او، کلمۀ عدل است.
در مقیاس نظام اجتماعي، نظام سياسيِ عادلانه در مقابل تمدن جور، نظام ولايت فقيه است. رکن اصلي در این نظام، خود فقيه عادل جامعالشرايط است. لذا اگر کسي خيال کند دنبال عدالت است، ولی بخواهد خارج از دایرۀ ولایت امام زمان(عج) اقدام کند، همۀ اقداماتش جائرانه است؛ کمااینکه انسان نمیتواند بگوید ميخواهم عدالت را محقق کنم، ولی با خدا کاری ندارم؛ این انسان حتماً ظلم ميکند؛ عدالت بدون توحید، ممکن نيست. وقتي انسان از مدار بندگي بیرون رفت، خودش يک ابليس میشود.
تحقق عدالت در مقياس تاريخ و جامعه، قواعدي دارد؛ کمااينکه دستگاه شيطان، وقتی يک تمدن جائرانه ایجاد ميکند و بهدنبال طرح توسعۀ پايدار در مقياس جامعه جهاني است، همه الزامات آن را هم ايجاد ميکند و براي همۀ جامعۀ جهاني، طرح دارد، اَسناد بينالمللي تصويب ميکند و بعد اِعمال ميکند. بنابراین، يک ساختار جهانيِ هماهنگ وجود دارد که مبتني بر یک ايدئولوژي جائرانه شکل گرفته و فلسفهها و دانشهایش هم جائرانه است. در مقابل چنین نظامی، چه اقدامی باید انجام بدهیم؟ اقدام ما باید بزرگ باشد؛ انقلاب اسلامی، اقدام بزرگ جامعۀ مؤمنين در عصر غیبت است که بر محور امام زمان (عج) شکل گرفته تا مقدمۀ ظهور باشد. امتي بر محور وليّ فقيه و نيابت عامۀ امام زمان (عج) قيام کرده و اين قيام به يک نظام تبدیل شده و در مرحلۀ بعد، اين نظام باید به #حکمراني_اسلامي تبدیل شود. بنابراين عدالتخواهي يعني تلاش براي تحقق مراحل بعدیِ انقلاب اسلامي.
اين یک شوخی است که کسی خيال کند بیرون از انقلاب اسلامي، یا با تضعیف محور نظام اسلامي ـ يعني ولايت فقيه ـ عدالت محقق ميشود؛ عدالت، تعریف دارد و ساختار کلان میخواهد. کمااینکه در يک قدم بالاتر، کسي نمیتواند بگويد با امام زمان(عج) کاری ندارم اما میخواهم عدالت را محقق کنم! جواب او این است که عِرض خود ميبري و زحمت ما ميداري. این نگاه، انسان را در دام شيطان میاندازد و او را جزو قواي شيطان قرار میدهد، تا آنجا که شيطان بهوسيلۀ او، جور خودش را محقق ميکند؛ این یک توهم است که انسان خيال کند من به امام کار ندارم و خودم محور عدالت در عالم هستم.
عدالتِ نازل شده در حيات تاريخي و اجتماعي انسانها، بر محور انسان عادل شکل ميگيرد؛ کمااینکه کسی نمیتواند عدالت را در عرض توحيد قرار دهد، چون عدالت از صفات فعل حضرت حق است. اگر جهان بر مدار عدل ميچرخد، به این دلیل است که اله عالم، عادل است. پس عدالت در عرض توحید نیست و در عرض خلیفةالله هم نیست، بلکه خليفة الله ـ که مقام عصمت دارد و محل مشيت الهی است ـ خودش کلمۀ عدل است؛ لذا آیۀ شریفۀ ««وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»، به امام تأويل ميشود. لذا همانطور که عبوديت در عالم، با امام محقق ميشود (بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ)، عدالت هم با امام محقق ميشود و اگر ما منتظر عدالت هستيم، منتظر ظهور فعل امام هستيم.
اگرچه عدالت بهوسيله حضرت حق محقق ميشود، و منتظر عدالت، در انتظار ظهور فعل الهي است و ميخواهد خداي متعال عالم را پر از عدل کند (اللَّهُمَّ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً)، اما آن دست الهی که حضرت حق، عدالت را با آن محقق ميکند، خود امام است. عدالت، جداي از امام نیست، بلکه ظهور فعل خود امام است؛ لذا ما دنبال تجلیِ خود امام هستيم؛ حتی عادل شدن انسان، بر محور امام ممکن است. گاهي در فلسفه اخلاق ميگويند عدالت، حاکميت قوۀ عاقله بر قواي ديگر است؛ اين تعريف، ناقص است. عدالت یعنی انسان بر محور معصوم حرکت کند. اگر تمام قواي انسان، ذيل معصوم بود و ارادۀ معصوم در قوای انسان ظاهر شد، انسان، عادل است؛ مثلاً سلمان، انسان عادل است. اما اگر انسان بر مدار نفس خودش حرکت کرد، جائر است. حرکت کردن بر مدار خدا، به حرکت بر مدار امام بر ميگردد؛ یعنی پرستش خدا، که پايگاه اساسي عدل است، بر محور تولي به امام واقع ميشود. امام همان عبد حقيقی است که با او، هم عبادت در عالم جاري ميشود و هم عدالت».
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3239
☑️ @mirbaqeri_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
13990631_40488_12811k.mp3
16.72M
🎙بشنوید | صوت کامل سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس.
۹۹/۶/۳۱
☑️ @Khamenei_ir
هدایت شده از طلبگی
✅ استاد علی صفایی حائری (ره):
من سراغ دوستم می روم و می بینم که رنگش #زرد و صورتش #تکیده و حالش #ناجور است. نه غذایی خورده و نه دارویی دارد و نه اتاق گرم و نرم و مرتبی. فقط نفس نفس میکشد. میگویم حالت چطور است؟ خوبی؟ ان شا الله بهتری؟ و اصلاً مهلت نمی دهم که جوابی بدهد و کلامی بگوید و هنوز سوالهایم تمام نشده یک پایم میان حیاط است و دارم می روم سر درس یا بحث یا گعده یا ... !!
من دوستم را می گذارم و می روم به امید خدا و آن بیچاره با هزار #درد بی درمان یا می میرد و یا بهتر می شود و از آخوندی می گریزد و یا بهتر می شود و به زد و بند و دنیا طلبی رو می آورد و راستی چه کار می تواند بکند؟
من با اینکه خودم یک صنار هم ندارم اما اگر به سراغ افرادی می رفتم می توانستم برای او وجوهی بدست بیاورم. لااقل می توانستم #قرض کنم و مقداری غذا و دارو برایش بیاورم و سپس لحظه ای با او بنشینم و تسلایش دهم و آمادگی ها و بیداری هایی برایش بیاورم که حتی از مرض و گرفتاری درس بگیرد و بهره بردارد.
#تکافل #عهده_داری
🌹 به کانال «طلبگی» بپیوندید. 👇👇👇
@talabegi1
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنوزم که هنوزه، پس از ۱۴ قرن از عمر شریف اسلام، دشمن هر وقت بخواد عقده گشایی کنه، عمله و اکره اش را میفرسته که حوزه های علمیه و مراکز مقدس را تخریب کرده و به آتش بکشند.
این فیلم از عراق هست که منافقان اونجا در حال آتش زدن درب حجره یکی از طلبه ها هستند.
وقتی این صحنه ها را میبینم، به لباس آخوندی علاقمندتر میشم.
عمامه ام را خوشگلتر میبندم
عطر بهتری میزنم و حتما محاسنم را شانه میزنم
چون ما آخوندها خیلی خیلی خوشبختم و راه را درست اومدیم که دشمن و منافقان، اول میریزن درِ حوزه و حجره ما را به آتش میکشن که مثلا دیگه مورد مراجعه مردم نباشه
اما غافل از اینکه به جاهایی نفوذ کردیم که خدا گواهه حتی عقلشون هم به آنجاها نمیرسه.
راه همینه
درسته
هم ما درست فهمیدیم و هم دشمن
دم دوتامونم گرم
حالا ببین کی بیچاره میشه و روز به روز به انزوا میره؟
اگه حضرت زهرا و اهل بیت با سوختن درب خانه و خیمگاهشان منزوی شدند و باختند، ما هم میبازیم.
میگی نه، نگا کن.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔸چطور لقمه از گلویمان براحتی پایین میره؟! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🐓 پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلوزیون دراز کشیده اند و کتاب میخوانند و چشمانشان قرمز شده.
سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج کج راه افتادند.
🐓 متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟»
گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟»
گفتم: «نه»
گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین»
🐓 از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان نشین شده بودم. شاید پنج آپارتمان را به فواصل دو سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسباب کشی کردم. خب بعد از قریب ده سال، به خانۀ حیاط دار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ...
کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...
واقعا پدر راست میگفت: «اگر خانه ای #حیاط نداشت، اهل خانه #حیات ندارند».
بگذریم.
🐓 آن محرومیت های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم. یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام میشد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ...
🐓 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ...
🐓 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمیکنید؟»
نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخام خدا به تو #رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچه و #عیال_تو_هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟»
بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما #مسئولین هستند. چطور ماها لقمه از #گلویمان براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست»
بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجهی که داشتی»
منبع: (@dralihaeri در تلگرام)
@haerishirazi
✅ قائم که بیاید آفات و مریضی مؤمنین بر طرف و قدرتشان باز گردد !
✔️ زین العابدین امام سجّاد علیه السّلام :
🌱هنگامی که قائم ( علیه السّلام ) قیام کند، خدا آفات و بیماری و ناتوانایی ها را از همه مؤمنین بزداید و قدرت و توانش را به آنان بازگرداند.
🌱 إذا قام الْقائم أذهب اللّه عن کلّ مؤمن العاهة و ردّ إلیه قوّته./
📚 غیبت نعمانی باب ۲۱
🌹أللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و أهلک أعدائهم و ٱحشرنا معهم في الدّنیا و الآخرة.
@shafieikia
درمورد مطالب اقتصاد اسلامی و ریشه های سخنان آیتالله علوی بروجردی مطالب استوری شده دوبرادر حوزوی را درذیل ببینید و بابررسی دقیق زوایای پنهان اتفاقات فکری حوزه علمیه را مترصادانه فهمید... 👇👇👇👇