هدایت شده از شبکه ادیان
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #فیلم
۴ اسفندماه ۹۷
۲۳ فوریه ۲۰۱۹
🗣 فریادهای آقای #لو_آنجل ، یکی از رهبران مسیحیتِ صهیونیسم
در استادیوم کمپینگ ، با حضور ۶۰ هزارنفر در #شهر_اورلاندو_آمریکا
یکصدا فریاد می زنند:
🔻HolySpirit Come
روح مقدس(عیسی) بیا.
این یک تلنگر است‼️ برای امام مهدی با تمام وجود فعالیت خواهیم کرد و بسیار خوشحالیم از اینکه در زمان ظهور ، حضرت عیسی وزیر امام مهدی خواهد بود.
#مسیحیت
#مهدویت
🌐 @ADYAN8
هدایت شده از شبکه ادیان
غرب متمدن!
شرایط کار بردگان کنگو که برای شرکت های بلژیکی کار می کردند به طرز نادری غیر انسانی و وحشیانه بود.
اگر کارگری موفق نمی شد مقدار کائوچوی معین شده را در طول روز برداشت کند، دست و پای قطع شده کودکش را به او می دادند!
در ایران غرب گرایان برای این دزدان و قاتلان فرش قرمز پهن می کنند.
🌐 @adyan8
هدایت شده از محرمانه
محرمانه
⭕️ وقتی رئیسی به داد عباس معروفی رسید
#عباس_معروفی، یکی از نویسندگان مشهور کشور و مدیر مجله ادبی «گردون» است که در نخستین سالهای دهه ۷۰ توقیف آن بازتاب فراوانی در محافل داخلی و خارجی داشت.
بخشی از گفتوگوی او با نشریه ادبی «الفبا» در شرح ماجرای دیدارش با #سیدابراهیم_رئیسی:
«سرانجام روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰، بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیماً به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیر کل گفت که کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا، مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آن روز خیلی با من حرف زد و گفت که باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یک سو او میدوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم.
یکی از غمانگیزترین دورههای زندگی من همین ۱۸ ماه تعطیلی گردونبود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شدهام. نمیدانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام».
فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را مینوشتم و این جمله جایی خودنمایی میکرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون میسوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. چند روز بعد او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام ابراهیم رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت شش صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چهار بار طول کشید و نوبت به من نرسید، بار پنجم، ساعت ۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر میتوانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمائید! خودم را معرفی کردم، رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباس معروفی معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بی شاخ و دم که هر روز کیهان مینویسه»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم، ادیتوری میکنم، هر کار که بشه چون دفترم بازه اما شما انتشار گردون رو توقیف کردین.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سوال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲ هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«سیوسه.»
«این چیزهایی که درباره شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰ سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد: «حتی خانمبازی هم نکردهای؟»
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما، آقای فاضل میبدی بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی. بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری.» ۳۰۰ تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری کلیه گردونها رو به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»
گفتم: «با کمال میل. فردا براتون میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و بعد خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون از شماره ۱ تا ۲۰ را به دستش دادم و خداحافظی کردم. حدود یک هفته بعد، پرونده من از دادستانی انقلاب «عدم صلاحیت» خورد و به دادگستری ارجاع داده شد و گردون در هیات منصفه تبرئه شد
👌 #محرمانه کانال حرفهایها
http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea
محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید
هدایت شده از PICHE AKHAR
🔻آمار همباشی یا زنا در برخی از کشورهای غربی
🇺🇸 آمریکا 70%
🇦🇹 اتریش 61%
🇳🇴 نروژ 58%
🇫🇷 فرانسه 54%
🆑 اینجا پیچ اخره 🔻
eitaa.com/joinchat/2884567040C4edcdaf490
هدایت شده از ودیگر_هیچ!
یک ايراني در امریکا برای شغل دوم یک کلینیک باز می کند بایک تابلو به این مضمون:
"درمان بیماری شما با 50 دلار. در صورت عدم موفقیت 100 دلار💵 پرداخت می شود."
یک دکتر آمریکایی برای مسخره کردن او و کسب 100 دلار به آنجا می رود و می گوید: من حس ذائقه خود را از دست داده ام ؛ ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر دارو را می چشد اما آن را تف می کند و می گوید این دارو نیست که گازوییل است!
ایرانیه می گه شما درمان شدید!
چون طعم گازوییل را حس کردید و 50 دلار می گیرد.
چند روز بعد دکتر آمریکایی برای انتقام بر می گردد و می گوید که حافظه اش را از دست داده است.
ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر اعتراض می کند که این دارو که مربوط به ذائقه بود!
و ایرانیه می گوید شما حافظه خود را به دست آوردید و درمان شدید !!!!
و 50 دلار می گیرد.
به عنوان آخرین تلاش دکترچند روز بعد مراجعه می کند و می گوید که بینایی خود را از دست داده است.
ایرانیه می گه متاسفانه نمی توانم شما را درمان کنم، این 100 دلاری را بگیرید!
اما دکتر اعتراض می کند که این یک50دلاری است. ایرانیه می گوید شما درمان شدید و 50دلار دیگر می گیرد.
ايرانيه میزنه رو شونه دکتر آمریکایی و میگه :
هيچوقت ایرانی هارو دست كم نگير اینو به اون ترامپ احمق هم بگو
@vadigar_hichh
هدایت شده از (✌️#آتاظهور✌️)
🇺🇸پیش بینی آینده آمریکا
⁉️آیا می دانستید
💢پروفسور «یوهان گالتونگ» که اتفاقات تاریخی زیادی از جمله فروپاشی شوروی، حملات یازده سپتامبر و همچنین تظاهرات تاریخی مردم چین در میدان تیامن آنمن را به درستی پیش بینی کرده بود
⏹ در سال 2000 پیش بینی کرد که قدرت آمریکا تا سال 2025 رو به زوال خواهد رفت و آمریکا مانند شوروی دچار فروپاشی خواهد شد ؟!
📚منبع:
▫️ http://yon.ir/5SYnD
#افول_آمریکا
هدایت شده از (✌️#آتاظهور✌️)
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید رئیسی چطور با رانت و زمین خواری مبارزه میکند باغ بزرگی در مشهد که فقط برای تشریفات بودو برادر شاه از آن استفاده میکرد وهیچکس حق ورود نداشت بسیار عالی حتما ببینید و پخش کنید👌
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم سخنرانی #مهدی_خلجی همسر #مرجان_شیخالاسلام_آلآقا متهم به اختلاس ۷میلیون ۶۵ هزار ۵۲۹یورو و ۸ میلیون ۷۱۰ هزار ۳۸۴دلار در پتروشیمی،جامعه ایران را آلوده به فساد میداند و میگویدبرای احیا جامعه شخص باید مسوولیت خودش را عهده بگیرد.اودروغ، نفاق و سازشکاری را از دلایل عدم ترمیم ایران میداند!
✍با فرار عوامل برخی اختلاسها مانند خاوری و مرجان شیخ الاسلام به خارج حالا مشخص میشود که بخش زیادی از مفاسد و اختلاسها ساخته دست همین براندازان ضدانقلاب است که با همدستی عوامل نفوذی خود شبکه فساد درست میکنند تا جمهوری اسلامی را متهم به فساد کنند.
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
هدایت شده از کانال حسین دارابی
🔴شعری که امام هادی در مجلس شراب متوکل خواند
متوکل دستور داد تا عده ای از سربازان و مأموران نابهنگام و غافلگیرانه، به منزل امام هادی (علیه السلام) حمله برند. دستور اجرا شد و وقتی وارد خانه شدند، حضرت را در اطاقی که زیرانداز آن از شن و ماسه بود، تنها یافتند، در حالی که در را بر روی خود بسته، لباسی پشمینه بر تن کرده، روپوشی بر سر انداخته و آیاتی از قرآن در مورد وعد و وعید را زمزمه می کرد. حضرتش را در همان حال پیش متوکل آوردند.
وقتی امام (علیه السلام) به مجلس متوکل وارد شد، او کاسه شرابی در دست داشت؛ متوکل آن حضرت را در کنار خود جای داد و پیاله شرابی را به طرف امام گرفت و گفت: بنوش؛ امام (علیه السلام) عذر خواست و فرمود: گوشت و خون من تا به حال با شراب آلوده نشده است.
آنگاه متوکل خواست تا آن حضرت شعری که او را به وجد و نشاط آورد برایش بخواند.
امام (علیه السلام) فرمود: کمتر شعر میخوانم. اما متوکل اصرار ورزید و آن حضرت این اشعار را برایش خواند:
"بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می دادند، ولی آن قله کوه ها برایشان سودی نبخشید.
از پناه گاه هایشان پایین کشیده شدند و در زیر خاک سیاه قرار گرفتند و چه بد جایی را برای رحل اقامت برگزیدند.
پس از آن که در قبرهای خود قرار گرفتند، فریاد زنی بر آن ها بانگ زد: کجا رفت آن بازوبندها، کو آن تاج ها، و کجاست آن زر و زیورها.
کجا رفت آن چهره ها که با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آن ها پرده های گران بهای نازک آویخته بودند.
هنگامی که این سؤال از آنها می شود، قبرهایشان از طرف آنها جواب می دهد: آن چهره ها هم اکنون محل آمد و شد کرم های لاشخوار شده اند.
عمرهای دراز، خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش، خود خوراک کرم ها شده اند.
چه بسیار کاخ ها ساختند که آن ها را در بر گیرد، ولی سرانجام، آن کاخ ها و عزیزان خود را واگذاشتند و درگذشتند.
چه بسیار اموالی که روی هم انباشته کردند، ولی آن را برای دشمنانشان بر جای گذاشتند و زندگی را بدرود گفتند.
عاقبت نشیمن گاه های آنان به ویرانی گرایید و به حال خود رها شد و ساکنان آن کاخ ها به سوی قبرهایشان شتافتند.»
امام (علیه السلام) با این اشعار، تمامی حاضران را تحت تأثیر قرار داد؛ حتی شخص متوکل را، که از کثرت گریه صورتش خیس گردید. آن گاه خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس دستور داد امام را با احترام به خانه اش بازگردانند.
در واقع متوکل می خواست با این عمل #امام_هادی (علیه السلام) را تحقیر کند ولی خود تحقیر شد و تجربه ای شد برای تمام ظالمان تاریخ.
@hoseindarabi
هدایت شده از (✌️#آتاظهور✌️)
17.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌افشاگری استاد حسن عباسی از فتنه ۹۸
فتنه ی سال آینده به بهانه تغییر در قانون اساسی و اختیارات رهبریست ، درست همان چیزی که فوکویاما گفته است.
⚡️این فیلم را باید دید.....
نشر واجب
#فتنه_اکبر
هدایت شده از (✌️#آتاظهور✌️)
⭕️ معنی فتنه #شام را میدانید؟
آیا گمان میکنید علائم ظهور هنوز محقق نشده ؟؟