#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت دوم
زیارت اربعین خانوادگی
🔆عن الامام الصادق (علیه السلام):
من لم یأت قبرالحسین علیه السّلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
🔅امام صادق (علیه السلام):
هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.
(وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵)
🖋خیلی سعی کردم که مقدمات زیارت خانوادگی فراهم شود. ابتدا با خانواده، درباره سختی های طبیعی این مسافرت، صحبت کردم و پیشنهادات و راهکارهایی مطرح نمودم که موجب کاهش سختی ها می شد، ولی متاسفانه هیچ کدام را نپذیرفتند و اصرار داشتند که مانند بقیه، با پای پیاده، تمام طریق نجف تا کربلا را طی کنیم و از اجر و ثواب حداکثری بهره مند شویم.
این اولین مشکل بود و من به عنوان پدر خانواده با سه فرزند زیر هفت سال، نتوانستم خودم را راضی کنم.
معتقد بودم که از آن جا که اولین زیارت اربعین خانوادگی مان است، به پیاده روی حداقلی اکتفا کنیم و اکثر مسیر را با ماشین برویم ولی خانواده راضی نشدند و اصرار داشتند که پیاده روی کامل داشته باشند.
یاد خاطرات اربعین اول خودم افتادم. هیچ وقت آن را فراموش نخواهم کرد.
به همین دلیل، از جهاتی، ته دلم به ایشان حق می دادم، زیرا در زیارت اربعین سال اول، خود نیز چنین حس و حالی داشتم و با وجود کسالت و مریضی شدید و تاول های فراوان کف پا و گرفتگی عضلانی و کوفتگی بدن و عرق سوز جدی و ... حاضر نشدم حتی یک قدم هم سوار ماشین بشوم و چهار روز طول کشید تا با مشقت و عشق فراوان، خود را به کربلا برسانم.
وقتی به محل اسکان کربلا که واقع در زیر زمین حرم باب الحوائج عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام بود، رسیدم، آخرین نفر بودم و همه نگران من بودند.
بعدها این قضیه به ضرب المثلی میان دوستانم تبدیل شد و می گفتند فلانی همه اقسام مریضی ها غیر از ایدز و سرطان را گرفته بود، ولی حاضر نشد یک متر سواره بیاید.
حب الحسین علیه السلام، اکسیر اعظمی بود که اراده من خسته و تنبل را به پولاد تبدیل کرده بود و کوهی استوار از من ساخته بود که با تند باد امراض و مشقات، لرزه بر تن نمی دیدم.
به هر حال، یک راه بیشتر نداشتم و آن این بود که بلیط چارتر و ارزان هواپیما برای نجف بگیرم تا خستگی و فشار جسمی تهران تا مرز و نیز مرز تا نجف، از روی خانواده، خصوصا علی آقای شش ساله و فاطمه خانم سه ساله و زهرا خانم یک ساله، برداشته شود و همگی در ابتدای پیاده روی، تازه نفس باشیم.
رفتم سراغ اینترنت و جستجوی بلیط. غیر قابل باور بود. قیمت ها نجومی شده بود. اصلا در توانم نبود. چه طور ممکنه طی یک سال، این همه افزایش قیمت؟ خدایا خودت کمکم کن.
چند روزی در حال جستجو بودم. کم کم به بلیط های یکی دو روز مانده به اربعین هم راضی شده بودم، ولی قیمت آن ها هم نجومی بود.
خلاصه آن که متاسفانه، جستجو های خیلی مفصل و دست و پا زدن های فراوان، نتیجه نداد و امسال تنها راهی زیارت شدم.
انگار کوهی از غم تو دلم رخنه کرده بود و ول کن هم نبود. هر کار می کردم، فراموش نمی کردم. آه حسرت گلوی بغض آلودم رو فشار می داد و اندوه کربلایی نشدن زهرا کوچولو و ... جگرمو آتش می زد. در تمام مسیری که تا مرز طی نمودم، به فکر این بودم که راه چاره ای پیدا کنم و از مرز برگردم و با خانواده مشرف بشم، ولی هیچ راهی پیدا نشد.
در تمام مسیر و در جای جای زیارت، این ابیات رو میخوندم و اشک می ریختم ولی دلم آرام نمی شد:
می آد خاطراتم جلوی چشام
من اون خستگی تو راهو میخوام
می خواستم مثل اهل بیت حسین
با اهل و عیالم پیاده بیام
آه حسرت تو سینمه و می باره چشام به پای غمت
این غم کم نیست، لیاقتشو، ندارم آقا، بیام حرمت
جاده به جاده، پای پیاده، جا موندم اما، زائر زیاده
پریشونه حالم فدای سرت، فدای پریشونی خواهرت
این اشکام برای خودم نیست فقط، دلم تو خرابه است پیش دخترت
من جا موندم ولی نه مثل سه ساله ای که، غمت رو خرید
من جا موندم، شبیه کسی، که هر چی دوید، ولی نرسید
جاده به جاده ، پای پیاده، جا موندم اما، زائر زیاده...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت سوم: ندای پاکیزگی و بهشتی شدن
🔆عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَّارِ قَال: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: تَزُورُونَ الْحُسَيْنَ علیه السلام وَ تَرْكَبُونَ السُّفُنَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهَا إِذَا انْكَفَتْ بِكُمْ نُودِيتُمْ: أَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَكُمُ الْجَنَّة.
🔅عبد اللَّه بن نجّار نقل می کند حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: آيا حسین بن علی عليه السّلام را زيارت می کنید و آیا با کشتی به زیارت آن حضرت می روید؟ عرض کردم: بله. پس فرمود: آيا می دانى هر گاه كشتى، شما را تکان می دهد، منادى ندا مى كند: آگاه باشيد! پاک شدید و بهشت بر شما گوارا باد.
📚كامل الزيارات، ص 135
🖋 مسیر های مختلفی برای رفتن به مرز مهران وجود دارد.
بیشتر مردم، از کرمانشاه و غرب کشور، به مهران می روند، و برخی دیگر از خوزستان و جنوب کشور، وارد دهلران و سپس مهران می شوند. مسیر دوم، به مسیر دهلران معروف است.
هر دو مسیر نقاط مثبت و ضعفی دارند. در انتهای مسیر کرمانشاه، سرمای سختی در فصل پاییز و زمستان وجود دارد، لذا برای فصل تابستان مناسب تر است ولی مسیر جنوب گرم تر است و برای فصول سرما، مناسب تر.
البته به دلیل آن که مسیر دهلران خلوت تر است و جاده های سالم تری دارد و در نتیجه به ماشین، کمتر آسیب وارد می شود، مسیر دهلران را انتخاب کردیم.
برای طی طریق از این مسیر، قبل از اراک، از خروجی فرمهین، از مسیر اصلی خارج شدیم و به سمت بروجرد راهی شدیم.
حدود اذان مغرب بود که پس از طی حدود پانصد کیلومتر، به خرم آباد رسیدیم.
دنبال یک مسجدی بودیم که در خیابان های فرعی باشد تا بلکه خلوت تر باشد.
پس از پرس و جو، مورد مناسبی پیدا نکردیم و به صورت اتفاقی، در همان مسیر اصلی، به موکب امام خامنه ای خرم آباد (که در آن جا معروف است) رسیدیم.
خیلی امکانات خوبی داشت. کفاشی و آرایشگری و غذای نذری و چای و میوه و ... . استراحت مختصر اما مفیدی شد.
از آن جایی که بلافاصله پس از نماز جماعت ظهر و عصر حرکت کرده بودیم، نیمه دوم مسیر، در تاریکی مطلق شب واقع شد، آن هم در جاده هایی که کوچکترین چراغی نداشت.
خیلی رانندگی سخت شده بود. جاده دو طرفه و باریک بود و ما پنج نفر بودیم که با یک سواری، طی طریق می کردیم.
اگر چه برخی دوستان نیز گواهینامه داشتند، ولی از یک سو به دلیل صعوبت و دشواری مسیر و از سوی دیگر به دلیل سابقه کم ایشان در رانندگی، تمام آن را خودم رانندگی کردم.
در طول طریق، گاهی تکانی به وسیله نقلیه ما وارد می شد. برخی دوستان، با بیاناتی آمیخته به مزاح و شوخی، ابراز نگرانی می کردند، ولی ذره ای نگرانی در دلم حس نمی کردم و تمام آن تکان ها را ندای منادی حق، مبنی بر پاکیزگی زوار الحسین علیه السلام و بشارت به بهشت می دانستم...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت چهارم: زیارت با معرفت
🔅از امام صادق (علیهالسلام) منقول است:
كسى كه از شيعيان ما بوده و حسين (علیهالسلام) را زيارت كند، از زيارت بر نمی گردد مگر آنكه:
✅تمام گناهانش آمرزيده می شود؛
✅و براى هر قدمى كه برمیدارد، و هر دستى كه بالا می برد، برایش هزار حسنه ثبت می شود؛
✅و هزار گناه محو می گردد؛
✅و هزار درجه، مرتبهاش بالا میرود.
📚 كامل الزيارات، ص۲۵۷؛ بحار الأنوار، ج۹۸، ص۲۵
🖋تقریبا دوازده ساعت طول کشید تا به شهر مهران برسیم ولی به عللی، این مسیر طولانی را چندان احساس نکردیم.
یکی از این علل این بود که در راه، برخی از همراهان که از طلاب فاضل حوزه علمیه بودند، مطالب بسیار مفیدی را درباره زیارت و ولایت و ... مطرح نمودند که بسیار فرح بخش و جذاب بود.
یکی از این نکات، در باب تفسیر احادیث فراوانی است که آثار زیارت سیدالشهدا علیه السلام را بیان می کند و یکی از این احادیث، در ابتدای این متن، آمده است.
سوال این است که آیا این آثار شگرف، بر هر زیارتی صادق است یا خیر، بلکه شروطی دارد؟
از برخی روایات استفاده می شود که این آثار، بر زیارت با معرفت صادق است.
حال سوال اصلی این است که زیارت با معرفت به چه معنا است؟
پاسخ برخی دوستان به نقل از برخی علمای ربانی به صورت خلاصه عبارت است از این که:
زیارت با معرفت آن است که زائر در طول زیارت توجه این معنا باشد که حیات معنوی او و همه انسان ها، به واسطه امام علیه السلام است و اگر ائمه اطهار علیهم السلام و مجاهدت ها و ایثار گری های ایشان نبود، هرگز دین، به دست ما نمی رسید.
تفصیل نقش ائمه در حیات معنوی انسان ها و احیای دین را علامه عسکری (رضوان الله تعالی علیه)، در کتاب «نقش ائمه در احیای دین» آورده است و خواندن این کتاب، برای تمام شیعیان، مفید، بلکه ضروری است.
اهل سنت، حیات معنوی خویش را از ائمه اطهار (علیهم السلام)، نمی دانند و اگر هم به زیارت ایشان بیایند، صرفا برای ثواب بردن و فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بودن ایشان است.
روشن است که چنین زیارت های بی معرفتی، آن آثار شگفت انگیز را نمی تواند داشته باشد ...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت پنجم:
🔆عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (عليه السلام):
عامِلْ سائرَ النّاسِ بالإنصافِ ، وعامِلِ المؤمنينَ بالإيثارِ.
🔅امیرالمؤمنین امام على عليه السلام : با ديگر مردمان به انصاف رفتار كن و با مؤمنان به ايثار.
📚 غررالحکم: 6341
🖋 نیمه های شب بود که در اوج خستگی و خواب آلودگی به شهر مهران رسیدیم.
طبق اخبار و اطلاعاتی که به ما رسیده بود، فکر فکرمی کردیم که در اثر ازدحام جمعیت، اجازه ورود به شهر را نخواهند داد؛ ولی چون از مسیر دهلران آمده بودیم، از قسمتی دیگری که ورود مجاز بود، وارد شدیم.
پارکینگ های نزدیک پایانه مرزی به دلیل تکمیل ظرفیت، پذیرش نداشتند و پارکینگ های خارج از شهر نیز اگر چه پذیرش می کردند، ولی به دلیل بعد مسافت، در اولویت اول نبود.
مقداری جستجو کردیم تا شاید یک جای خالی در نزدیکی پایانه پیدا کنیم. ناگهان یک سواری از حالت پارک در داخل یک خرابه بیرون آمد.
خوشحال شدیم و جای او پارک کردیم. قفل فرمان و پدال و سایر نکات ایمنی را رعایت کرده و کوله پشتی ها را برداشتیم و حرکت کردیم.
مقداری که دور شدیم، یک پسر بچه از دور ما را صدا زد و به سمت ما دوید و گفت: این جا پارکینگ ما است و شبی ده هزار تومان باید بدهید. سوئیچ را هم باید تحویل دهید.
خیلی تعجب کردیم. اگر از قیمت بالایی که درخواست کرده بود، می گذشتیم، از درخواست سوئیچ ماشین، نمی توانستیم بگذریم. قبض هم نداشت و سندی هم ارائه نمی داد.
درخواست کردیم که سندی که مالکیت او را اثبات کند، ارائه کند ولی امتناع کرد. چند لحظه بعد، شخص دیگری آمد که سن سال بیشتری داشت و ادعا کرد این خرابه را اجاره کرده است، ولی او نیز سندی نداشت.
برای احتیاط، از پلیس نزدیک میدان محل پرس و جو کردیم و او به هیچ وجه تایید نکرد و گفت:
«در این ایام، در این شهر، برخی فقط به دنبال پول هستند و از هیچ حربه ای دریغ نمی کنند. البته تعدادشان محدود است ولی همین ها، زحمت بقیه خادمین زوار اربعین را خدشه دار می نماید.
خرابه مذکور، برای آن ها نیست و یک مکان عمومی است و نه حق دارند پول بگیرند و نه حق گرفتن سوئیچ را دارند».
از پلیس درخواست مداخله کردیم، ولی امتناع کرد. به ناچار، به خرابه برگشتیم و خواستیم دوباره کوله ها را برداریم و برویم که ما را تهدید به پنچری و شکستن شیشه های ماشین و ... کردند.
یکی از دوستان رفت و در کوچه ی کنار خرابه، یک جای پارک پیدا کرد. ماشین را برداشتیم و در آن مکان پارک کردیم.
عجیب تر آن بود که آن ها ما را رها نکردند و به دنبال ما آمدند و گفتند: «اگر در این جا هم پارک کنید، شیشه ماشین شما را می شکنیم و چهار چرخ آن پنچر می کنیم مگر آن که به ما، پول بدهید تا از آن، نگهداری کنیم».
کم کم داشت کاسه صبرمان لبریز می شد. به پلیس 110 زنگ زدیم ولی پاسخ ندادند.
کوله ها را برداشتیم تا برویم که متوجه شدیم دارند با همسایه ها هماهنگ می کنند تا آن ها نیز ما را تهدید کنند تا بلکه پول بدهیم.
در چشم بر هم زدنی، حدود ده نفر از همسایه ها به سمت ما آمدند و شروع به تهدید کردند.
مات و مبهوت مانده بودیم. نمی دانستیم چه کنیم. نه پارکینگ ها ظرفیت داشتند و نه کوچه و خیابان ها، جای پارک. معدود جای پارک هایی هم که یافت می شود، با شرط تحویل سوئیچ و پول هنگفت و ... مواجه می شویم.
معلوم شد در تمام ایام اربعین، کار این ند نفر، به همین منوال است و با همه زوار، به همین صورت برخورد می کنند.
غیر قابل باور بود. در ذهن خود، آن ها را با خادمین موکب امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) که چند ساعت پیش در محضرشان بودیم، و نیز موکب داران عراقی، مقایسه می کردیم.
یاد آن حدیث شریف افتادم که شیعیان را امر به ایثار گری نسبت به یکدیگر می کند و دستور موکد می دهد که حتی نسبت به غیر شیعیان نیز باید انصاف را رعایت نمود.
این بندگان خدا، اگر زوار سیدالشهدا (علیه السلام) را به اندازه کفار نیز قبول داشتند، باید انصاف را در حق آنان رعایت می کردند.
در تحیر و سرگردانی مطلق بودیم که یک ماشین پلیس، سر رسید و خودش نگفته، همه چیز را فهمید و ما را پشت سر خود به نزدیک ترین نقطه به پایانه برد و ما را در یک پارکینگ رایگان و امن، بدون تحویل سوئیچ، مستقر کرد.
خداوند سبحان، محافظان و مدافعان امنیت مسلمانان را خیر دهد که جلوی راهزنی ها و خباثت ها، به خوبی ایستادگی می نمایند.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت ششم: اجرت ماشین
🌹 پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام.
كسى كه مزدِ اجيرى را كم دهد ، خداوند عملش را باطل مى گرداند و بوى بهشت را كه از مسافت پانصد ساله به مشام مى رسد، بر وى حرام مى كند.
📚 من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 12 ، ح 4968
🖋 الحمد لله هر سال، رسیدگی به زوار در پایانه مرزی، بهتر از قبل می شود و با این که جمعیت هر سال، رو به رشد است، ولی کیفیت بالا تر می رود.
امسال، از فاصله بسیار جلوتر، بازرسی ها آغاز شد و این ابتکار، در مدیریت جمعیت و کنترل ازدحام، بسیار موثر بود.
موکب آستان قدس رضوی نیز از همان ابتدا، خدمات رسانی داشت.
به خصوص برای ما که نیمه شب به پایانه رسیده بودیم، اصلا احساس سختی نکردیم و بدون هیچ معطلی، وارد خاک عراق شدیم.
به محض ورود به عراق، گرد و خاک عجیبی احساس کردیم. ماسک ها را در آوردیم و استفاده کردیم.
یکی از دوستان که خبره تر بود، قیمت ها را برسی کرد و بر اساس میانگین آن، با یک ماشین قرار قطعی گذاشت.
مدتی که گذشت، معلوم شد که میانگین قیمت، خیلی پایین تر از مبلغ قرارداد ما است، و به همین دلیل، برخی پیشنهاد دادند که با ماشین دیگری برویم، ولی از آن جایی که فسخ قرارداد، خلاف مروت و جوانمردی بود و کم دادن اجرت هم جایز نبود، سوار همان ماشین شدیم.
با راننده رفیق شدیم و احوال پرسی کردیم و حسابی گرم گرفتیم.
او هم با ما راه آمد و اجازه داد در محل استراحت مخصوص خویش در قسمت زیرین اتوبوس، استراحت کنم تا التهاب دوازده ساعت رانندگی، از بدنم خارج شود.
نماز صبح را در یک موکب بین راهی نگهداشت و پس از نماز جماعت، حلیم عراقی خوشمزه ای صرف کردیم.
راننده اهل حالی بود. دو ساعت بعد، دوباره در یک موکب دیگر، توقف کرد و نان مخصوص عراقی و پنیر، به ما تعارف کرد.
حدود اذان ظهر بود وارد نجف اشرف شدیم. شوق زیارت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، لحظه به لحظه بیشتر می شد.
برای زیارت ایشان، بهتر بود غسل کنیم، لذا پس از پیاده روی طولانی از گاراژ تا محل اسکان، در تدارک غسل کردن شدیم.
زیارت اول، معمولا حال و هوای دیگری دارد.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت هفتم: مراقبه و محاسبه و مشارطه دائم
🔆عن الامام الصادق (علیه السلام):
من زار جدی عارفا بحقه کتب الله له بکل خطوة حجة مقبولة و عمرة مبرورة، و الله یا ابن مارد ما تطعم النار قدما تغبرت فی زیارة امیرالمؤمنین ماشیا کان او راکبا، یا ابن مارد! اکتب هذا الحدیث بماء الذهب.
🔅 امام صادق (علیه السلام):
هر کس جدم (امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام) را از روی معرفت به حق او زیارت کند، خداوند در برابر هرگام، برایش پاداش یک حج و عمره مقبول می نویسد. به خدا قسم ای پسر مارد! هرگز آتش، قدمی را که در راه زیارت امیرالمؤمنین سواره یا پیاده غبار آلود شود، نمی سوزاند. ای پسر مارد! این حدیث را با آب طلا بنویس!
📚 وسائل الشیعة، ج 10، ص 294
🖋 در سال های گذشته، در گفته ها و عملکرد برخی زائرین، دیده می شد که از روی بی اطلاعی، اهمیت زیارت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را کمتر از زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) می دانستند.
گاهی دیده می شد که برخی به جهت کمبود وقت یا برای کاهش هزینه های سفر یا ... برنامه می ریزند که از مرز، مستقیم به زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بروند و از همان جا به مرز برگردند.
الحمدلله سال به سال، معرفت و شناخت زوار، بیشتر می شود و در حال حاضر، معمول زائرین، مقیدند که حتما به نجف اشرف بروند.
پس از اندکی استراحت، روانه زیارت شدیم. در ذهن سوالاتی داشتم و با خود گفتم که چگونه می توان بیشتر در این اماکن مقدسه، فیض و بهره بیشتری برد؟
✅چگونه می توان در معنویات، رشد بیشتری داشت؟
✅چگونه تقرب الی الله تعالی، و مقامات عالیه روحی و اصلاح قلب صورت می گیرد؟
✅ چرا احساس می کنم پیشرفت محسوسی ندارم و در حال در جا زدن هستم و چه کنم که از این حالت، خارج شوم؟
و...
با خود گفتم، جواب این سوالات را باید در این زیارت بگیرم. عزم خویش را جزم کردم و روانه حرم شدم.
آداب زیارت اعم از حضور قلب، قدم های کوتاه، اذن دخول، زیارت نامه و ... را به جا آوردم، ولی خبری از پاسخ سوالاتم نشد.
رفتم داخل صحن، در قسمت منتهی به باب القبله نشستم. صدای مادحین و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام، که در همان مکان، در حال عزاداری و نوحه خوانی و سینه زنی بودند، به گوش می رسید.
مقداری با آن ها همراهی کردم و سپس شروع به قرائت قرآن نمودم و چند سوره به پدر و مادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز پدر و مادر امیرالمؤمنین (علیهم السلام) و نیز حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) هدیه نمودم. ولی باز هم خبری از پاسخ سوالاتم نشد.
خلاصه هر کاری می دانستم و می توانستم، انجام دادم، ولی خبری از پاسخ سوالاتم نشد. خیلی دل شکسته و ناراحت شدم.
کم کم داشتم خودم را آماده می کردم که با دل شکسته و محزون، از حرم خارج شوم.
در همین حال و هوا بودم، که از دور، یکی از اساتید اخلاق والامقام و معروف حوزه علمیه قم را دیدم.
باورم نمی شد. اندکی دقت کردم تا نکند اشتباه کرده باشم. ولی گویا درست می دیدم. برخی از شاگردان او نیز پشت سر وی، همراه او بودند.
به سرعت به او نزدیک شدم و پس از سلام و احوال پرسی، سوالاتم را پرسیدم. خلاصه پاسخ های حکیمانه استاد، این چنین است:
«باید بیش از پیش رو به سوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) شویم؛ اابته قلب را می گویم نه جسم را. ایشان متوجه ما هستند ولی ما خیلی کم، متوجه ایشان هستیم.
باید مانند ورزشکاری که خود را برای مسابقات قهرمانی المپیک آماده می کند و شب و روز ندارد، شبانه روزی به مراقبه و محاسبه و مشارطه بپردازیم.
با یک روز و دو روز هم نمی شود به نتیجه رسید. انتظار نداشته باشید که زود به نتیجه ای برسید. باید صبر داشته باشید و نا امید و خسته نشوید و ادامه دهید.
ارتباط خویش را با یک استاد اخلاق کار بلدی که خودش تمام مسیر را طی کرده باشد، بیشتر کنید و مستمر از او، کمک بگیرید.
اگر هر مقدار که می دانید را به خوبی عمل کنید، بقیه راه را به شما نشان خواهند داد، ولی اگر به معلومات خویش عمل نکنید، متوقف خواهید شد.
همین نکات را عمل کنید و هر وقت عمل کردید، دوباره در قم تشریف بیاورید تا نکات بعدی را عرض کنم».
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت هشتم:
توسل به حضرت عبدالمطلب، حضرت عبدالله، حضرت ابوطالب، حضرت آمنه و حضرت فاطمه بنت اسد صلوات الله علیهم
💐 أَخْبَرَنِي اَلشَّيْخُ اَلْفَقِيهُ أَبُواَلْفَضْلِ شَاذَانُ بْنُ جَبْرَئِيلَ رَحِمَهُ اَللَّهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى اَلشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ اَلْقُمِّي يَرْفَعُهُ إِلَى دَاوُدَ اَلرَّقِّيِّ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لِي عَلَى رَجُلٍ دَيْنٌ وَ قَدْ خِفْتُ تَوَاهُ فَشَكَوْتُ ذَلِكَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَم:
ُإِذَا مَرَرْتَ بِمَكَّةَ فَطُفْ عَنْ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ أَبِي طَالِبٍ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ آمِنَةَ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهَا رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ اُدْعُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرُدَّ عَلَيْكَ مَالَك.
َقَالَ فَفَعَلْتُ ذَلِكَ ثُمَّ خَرَجْتُ مِنْ بَابِ اَلصَّفَا فَإِذَا غَرِيمِي وَاقِفٌ يَقُولُ يَا دَاوُدُ جِئْنِي هُنَاكَ فَاقْبِضْ حَقَّكَ.
🌸 شیخ صدوق از داود رقی روایت می کند كه گفت:
داخل شدم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّٰه عليه که مدتی بود مالى از شخصى طلب داشتم و خوف ضایع شدن و نپرداختن آن را داشتم، شكايت به آن حضرت كردم.
حضرت فرمودند: كه چون به مكه معظمه مشرف شدی يک طواف کامل كه هفت شوط باشد بهمراه نماز طواف به نيابت از حضرت عبدالمطّلب، حضرت عبدالله و آمنه، پدر و مادر رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله و حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد پدر و مادر مولا امیرالمومنین سلام الله علیه به نیابت از هرکدام بجای آور و دعا کن مشکلت حل می شود.
داود مىگويد آنچه که حضرت فرموده بود را به جا آوردم (یعنی پنج طواف کامل و پنج نماز) و از مسجد الحرام بيرون آمدم از درى كه محاذى صفاست ديدم كه آن شخص بدهکار ايستاده است و مىگويد كه اى داود مرا حبس کرده ای، بيا و مالت را بگير.
📚 بحار الانوار، جلد 35، حدیث 45
🖋 گاهی مسیرهای کوتاه تری برای رسیدن به مطلوب وجود دارد که به آن در اصطلاح، «میان بر» می گویند.
چه بسا غفلت از این میان بر ها، باعث می شود که انسان با توجه به کوتاهی عمر انسان ها در آخر الزمان، هرگز به اهداف خویش نرسد. و بر عکس، گاهی استفاده از این میان بر ها، باعث شود که ره صد ساله، یک شبه طی گردد.
یکی از همین میان بر ها، در روایت ابتدای این متن، آمده است. خصوصا در زیارت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)، این دستورالعمل، به منزله کبریت احمر و اکسیر اعظم است.
بعید نمی دانم اگر کسی به ارواح طیبه این پنج نور پاک، متوسل شود و قبل از زیارت یا در در حین زیارت امیرالمؤمنین علیه محمد، به ایشان، اعمال خویش را هدیه کند، ایشان این هدیه را بی پاسخ بگذارند.
به خصوص با توجه به این که قرآن کریم دستور می دهد:
🔆وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا.
🔅ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﻭﺩ ﮔﻮﻳﻨﺪ ، ﺷﻤﺎ ﺩﺭﻭﺩﻱ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﻳﺎ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﻴﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺣﺴﺎﺑﺮﺱ ﺍﺳﺖ .
(آیه ٨٦ سوره مبارکه نساء)
یک لحظه تصور کنید که چه ها خواهد شد و چه نور ها خواهد تابید و چه برکت ها خواهد بارید، اگر پدر یا مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، در پاسخ به این هدیه، توجه به زائری را از پسر خویش درخواست نمایند.
به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت نهم:
🔆عن النبی رسول اللّه (صلى الله عليه وآله):
مَن أرادَ أن يَنظُرَ إلى آدمَ في علمِهِ، وإلى نوحٍ في فَهمِهِ، وإلى إبراهيمَ في حِلمِهِ، وإلى يحيى بنِ زكريّا في زُهدِهِ، وإلى موسى بنِ عِمرانَ في بَطْشِهِ، فَليَنْظُرْ إلى عليِّ بنِ أبِي طالبٍ.
🔅از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) روایت شده است:
هر كه مى خواهد دانش آدم را ببيند و بينش نوح و بردبارى ابراهيم و زهد يحيى بن زكريا و قدرت موسى بن عمران را، به على بن ابى طالب بنگرد.
📚 تاریخ دمشق، 42/313/8862.
🖋 هر بار که به زیارت مولای متقیان و سرور جهانیان می رفتم، ناخودآگاه در راه، فضائل بی کران ایشان، در ذهنم مرور می شد.
گاهی فکر می کردم که در عالم رؤیا هستم. من کجا و بارگاه ملکوتی امیرمؤمنان کجا.
از دور که چشمانم به گنبد با عظمت حرم مطهر می افتاد، نا خواسته، اشعار عاشقانه و عارفانه شهریار بر لبم جاری می شد:
🔅علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
🔅که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
🔅دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
🔅به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
🔅به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
🔅چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
وقتی وارد صحن می شدم و چشمانم به مناره های با عظمت و بارگاه باشکوه آن می افتاد، احساس می کردم در بهترین نقطه عالم هستی قرار دارم و خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم.
نمی دانم چه اسراری در ایوان نجف نهفته است که از دیگر مشاهد مشرفه، در نگاهم، با ابهت تر و با شکوه تر و زیبا تر و دلربا تر و اسرار آمیز تر است و اگر چه ساختمان آن اندکی قدیمی تر است، ولی ذره ای از جلال و عظمت آن، نمی کاهد.
قبل از ورود به ساختمان، وقتی اذن دخول می خواندم، اندکی مکث می کردم تا شاید پاسخ امیرمؤمنان را در جواب جمله «أ أدخل یا حجت الله؟»، بشنوم.
ولی افسوس که شنیدن کلام امیر، گوش دگری می خواهد.
وارد ساختمان که می شدم و ضریح مطهر را می دیدم، دنبال دیدن جمال نورانی مولا می گشتم ولی هر چه می گشتم، چهره دلربایش را نمی یافتم. افسوس که دیدن جمال امیر نیز، چشم دگری می خواهد.
وقتی به پایین پای مبارک حضرت می رفتم، ناخودآگاه، چشمانم به شمشیر زینتی بالای دیواره حرم می افتاد و یاد فضائل و رشادت ها و مجاهدت های امیر دل ها، در فراوان بدر و احد و خندق و ... می افتادم. فضائلی که فقط بخشی از آن ها، در ذیل خواهد آمد:
✅1. حضرت اميرالمومنين علی علیه السلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر این که پیروز برگشت. (1)
✅2. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
«عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا:
علی، شجاع ترین و قویدل ترینِ مردم است.» (2)
✅3 .حریف را فقط با یک بار زدن می کشت و در حدیث است که:
«کانت ضرباتة وترا: ضربت شمشیر او همیشه تک ضرب بود.»(3)
✅4. پیامبر اسلام می فرمود: «علی سیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ:
علی، شمشیر خدا است که بر روی دشمنان خدا کشیده می شود.»(4)
✅5. حضرت اميرالمومنين علی علیه السلام بیشتر پیاده می جنگید و اگر هم سوار اسبی می شد، چندان برایش مهم نبود.
به حضرتش عرض شد که چرا سوار اسب نمی شود؟
پاسخ داد: اسب یا برای تعقیب حریفی است که از میدان بگریزد و یا برای این است که کسی بخواهد خود بگریزد و من نه کسی هستم که پشت به دشمن کنم و بگریزم و نه کسی هستم که اگر کسی گریخت تعقیبش کنم. پس اسب را برای چه می خواهم؟(5)
✅6. زره امیرمؤمنان، تنها سینه مبارک ایشان را می پوشاند و هرگز پشت نداشت.
از او پرسیدند که چرا زرهش پشت ندارد؟
در پاسخ فرمود: من هرگز به دشمن پشت نمی کنم و از میدان نمی گریزم.(6)
✅7. شجاعت و استواری حضرت علی علیه السلام در جنگ ها چنان بود که هرگاه مشرکان و کافران او را در جنگ می دیدند به همدیگر وصیت می کردند مثل این که مرگ را با چشم خود دیده باشند.(7)
✅8. هرگاه که دو صف برای جنگ مقابل هم صف می کشیدند،
مردم به یکدیگر می گفتند:
ملک الموت در همان صفی باید باشد که علی با آن صف است و صف مقابل خواهی نخواهی باید خود را برای مرگ آماده کنند.(8)
✅9. روزی یکی از سرداران سپاهش به او گفت که اگر از همدیگر دور شدیم، تو را کجا بیابیم؟
در پاسخ فرمود:
در همان جایی که از من دور شده اید.(9)
منابع:
📚(1) - طبرانی، معجم الاوسط 3/87 📚(2176)؛ مسند احمد 1/199 (1720).
📚(2) - ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب / 143 (188).
📚(3) - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 1 / 20.
📚(4) - شیخ صدوق، الامالی / 61.
📚(5) - ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب 3 / 298.
📚(6) - ابن بکار، الاخبار الموفقیات / 343 (194)؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 20 / 280.
📚(7) - ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب / 140 (109)؛ زمخشری، ربیع الابرار 3 / 319.
📚(8) - راغب اصفهانی، المحاضرات 3 / 138.
📚(9) - ابشیهی، المستطرف 1 / 178 باب 41.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#فقه_مقاصدی
#مقدمات_بحث
#اهمیت_مساله1
✅ استاد #علیدوست: تاثیر #مقاصد_شریعت در #بررسی_دلالی
توجه به مجموعه مسائل و اهداف و رسالت دین، سبب می شود فقیه دلیل را به گونه ای خاص و متفاوت با دیدگاه دیگران تفسیر کند. بهره برداری درست از هر دلیلی وقتی تحقق می یابد که با توجه به سایر ادله و مجموعه دین و اهداف آن تفسیر شود.
وقتی دلیلی با توجه به #مقصد_شریعت و جوهره دین بررسی گردد، به گونه ای متفاوت با دیگر موقعیت ها فهمیده می شود.
بر این اساس، اجتهاد افزون بر مقدمات معروف (ادبیات، رجال، اصول و ...)، به مقدمات کلامی مانند آگاهی به مقصد شریعت و ... نیاز دارد.
استنباط بدون این سنخ از آگاهی ها نمی تواند مجتهد را به هدف واقعی برساند و چه بسا رهاورد آن با جوهره دین همخوانی نداشته باشد.
(فقه و عقل، ص131)
#روش_بررسی_دلالی
🔸 کانال روش شناسی اجتهاد (روشنا)
🆔 http://eitaa.com/joinchat/2917400596Cb97bc66604
@Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت دهم: واکس مجانی
🔆عن النبی الاعظم (صلى الله عليه و آله):
إنّ عليّا وشيعتَهُ هُمُ الفائزونَ يومَ القيامةِ.
🔅پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله):
على و شيعيان او همان رستگارانِ در روز رستخيزند.
📚 تاریخ دمشق، 49/333/8900.
🖋 هر بار که به زیارت می رفتیم، اتفاقات عجیب و فوق العاده ای مشاهده می کردیم.
یکی از آدابی که همیشه مقید به رعایت آن هستم، این است که در مسیر رفتن به زیارت، به هیچ چیز توجه نمی کنم و فقط و فقط، تلاش برای حضور قلب نام و کامل می نمایم و حتی اگر خرید واجب و ضروری هم داشته باشم، آن را در مسیر بازگشت، انجام می دهم.
یک بار در مسیر زیارت، جوانی جلویم را گرفت و گفت: «واکس مجانی». نه با آداب زیارت سازگاری داشت و نه با وقت کمی که داشتم. به همین دلیل، تشکر کردم و گفتم: عجله دارم و وقت زیارتم، محدود است.
جوان با صفایی بود و اصرار کرد که وقتی نمی گیرد و در عرض چند ثانیه، کفش شما را واکس می زنیم.
احساس کردم که اگر نپذیرم، ناراحت می شود، به همین دلیل، با روی باز و با اشتیاق، کفش هایم را در آوردم و تحویل دادم.
خیلی خوب و حرفه ای واکس زد و سپس، کف کفش مرا به روی سر خود کشید.
خیلی خجالت کشیدم. اگر چه می دانستم که به اعتبار زائر بودنم، این کار را می کند، ولی به صورت ناخودآگاه، از خجالت آب شدم.
من کجا و این تکریم ها کجا؟!!! حب امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام، با دل ها، چه می کند.
حقیقتا در چهره و اخلاق نیک اش، نور رستگاری و خوشبختی، قابل مشاهده بود.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام).
🔅شال ماتمت آبرو به من داد
🔅اسم اعظم، دل رو داده بر باد
🔅ارباب خوبم، پرچم سیاتو عشقه
🔅ارباب خوبم، شال عزاتو عشقه
🔅ارباب خوبم، صحن و سراتو عشقه
...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت یازدهم: میهمان حضرت رقیه (سلام الله علیها)
🔆عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام):
لاتَنْسَ صِحَّتَکَ وَقُوَّتَکَ وَفَراغَک وَشَبابَکَ وَنِشاطَکَ اَنْ تَطْلُبَ بِها الآخِرَةَ.
🔅امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام):
فراموش مکن که تندرستى، نیرو و توان، آسودگى، جوانى و نشاط خود را وسیله آخرت طلبى قرار دهى.
📚وسائل الشیعه، ج 11، ص 366
🖋در کنار محل اسکان ما، موکبی که مزین به نام مقدس حضرت رقیه (سلام الله علیها) شده بود، برپا بود و خدمات ویژه ای داشت.
البته ویژه نه به معنای تجملی و اشرافی بلکه به این معنا که بسیار اصولی و حساب شده، به زائرین، خدمت می کردند.
به عنوان مثال، سه وعده صبحانه و ناهار و شام، نان تازه فراوان بسیار خوشمزه ای پخت می کردند و ظروف یک بار صرف کوچکی هم به تعداد انبوه، از قبل تهیه کرده بودند.
برای هر وعده، یک غذای ساده ولی بسیار خوشمزه می پختند و داخل این ظروف، به زائرین تقدیم می کردند.
خوراک لوبیا، عدسی، کشک بادمجان، حلیم و... از جمله وعده های غذایی این موکب بود.
در هر وعده، به مقدار بسیار زیادی از یکی از این غذا ها را در دیگ های مسی بسیار بزرگ می پختند و از زائرین، با دست باز و کریمانه پذیرایی می کردند.
احترام مخصوصی که به زوار می گذاشتند، زبان زد شده بود و به هر زائر، هر تعداد غذا نیاز داشت، تقدیم می کردند.
خادمین آن، بسیار خوش اخلاق و خوش مشرب بودند و با مردم، بسیار با نشاط و زیبا، گفتگو و گاهی شوخی های جالب می کردند.
همیشه یک ظرف بزرگ سیر ترشی داشتند و مسئول توزیع آن که «جواد» نام داشت، با صدای بلند لحن زیبایی، فریاد می زد:
«سیر ترشی بابا جواد، بفرمائید؛
درجه یک و عالی، بفرمائید؛
نخوری از دستت رفته، بفرمائید؛
دهنت هم بو نمی گیره بلکه خوش بو میشه، بفرمائید؛
سرکه اش هم طبیعیه، بفرمائید».
بابا جواد، سن و سال زیادی نداشت، ولی مرا یاد حبیب بن مظاهر می انداخت.
حبیب در روز عاشورا، با نشاط و فرح معنوی ویژه ای، مشغول خوش و بش و مزاح با یاران سیدالشهدا علیه السلام بود که یک نفر گویا سوال می کند که الآن چه وقت مزاح است.
او نیز پاسخ می دهد که چرا خوشحال نباشیم و مزاح نکنیم درحالی که در بهترین حالت ممکن و رکاب حسین بن علی علیه السلام هستیم.
گویا بابا جواد هم از این که در بهترین حالت ممکن و در حال خدمت به زائرین سیدالشهدا (علیه السلام) بود، در پوست خود نمی گنجید و نمی توانست، نشاط معنوی بی حد و حصر خویش را پنهان کند.
آخرین غرفه پذیرایی موکب حضرت رقیه (سلام الله علیها)، چای نبات بود.
حساب همه چیز را کرده بودند. حتی مراقب تنظیم سردی و گرمی طبع زوار نیز بودند و به همین دلیل، به جای قند، از نبات طبیعی، استفاده می کردند.
خلاصه این که در نجف اشرف، به صورت کامل، میهمان حضرت رقیه خاتون (سلام الله علیها) بودیم و گاهی زیر لب، با ایشان نجوا می کردیم و تشکر و قدر دانی می نمودیم و حاجات خویش را با حضرتش، در میان می گذاشتیم و خیلی خوشحال بودیم که مورد عنایت ایشان، واقع شده ایم.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت دوازدهم: خدمت به زوار یا پیاده روی؟
🔆عن النبی (صلى الله عليه و آله): خِدْمَـةُ المؤمنِ لأخيهِ المؤمنِ دَرَجةٌ لا يُدْرَكُ فَضْلُها إلّا بمِثْلِها.
🔅پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله):
خدمت كردن مؤمن به برادر مؤمنش، مقامى است كه فضيلت و ثواب آن جز با همانند آن (خدمت) به دست نيايد.
📚مستدرک الوسائل: ج 12، ص 429، حدیث 14524.
🖋 جمعیت کاروان ما شصت نفر بود، یک اتوبوس و تعدادی سواری که بنده با چهار نفر دیگر، با سواری آمده بودیم.
وقتی به نجف اشرف رسیدیم، یکی از اعضای کاروان، پیشنهاد داد که کوله پشتی ها را بوسیله ماشین، به کربلا بفرستیم تا در پیاده روی، سبک بار تر باشیم و کمتر خسته شویم و در نتیجه بتوانیم بیشتر با موکب داران عراقی گرم بگیریم و گفتگو و تشکر نماییم.
پیشنهاد معقولی بود، چرا که زیارت اربعین، یک زیارت تمدن ساز است و ارتباط گیری با شیعیان سایر ملل، خصوصا موکب داران عراقی، بسیار با اهمیت است.
تمامی اعضای کاروان، موافق بودند، ولی هیچ کس دوست نداشت از فیض عظیم پیاده روی که طبق روایات، در هر قدمش، ثواب یک حج مقبول نهفته است، محروم شود.
بی سر و صدا به مسئول کاروان گفتم که اگر هیچ کسی حاضر نشد، روی من حساب باز کند.
او نیز تلاش کرد تا برخی از دوستان را که از شرایط فیزیکی و جسمانی مناسب تری برخوردار بودند، راضی کند ولی نتیجه نداد.
در نهایت، به استناد روایات فراوانی که در فضیلت خدمت به خلق الهی، خصوصا زائرین، وجود دارد (که یکی از آن ها، در ابتدای این متن آمده است)، بنده این مسئولیت را پذیرفتم.
البته خیلی دلم می خواست پیاده روی کنم، ولی در تعارض بین عقل و دل، حکم عقل را پذیرفتم.
برخی از دوستان، وسایل ضروری پیاده روی خود را برداشتند و هر چند نفر، در یک کوله گذاشتند و قرار گذاشتند که به صورت نوبتی، آن کوله را حمل کنند و بقیه کوله ها را تحویل دادند تا با ماشین به کربلا حمل شود.
برخی نیز اصلا نیاز به وسایل ضروری نمی دیدند و کوله خود را کامل تحویل دادند.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali