#مناجات_انتظار_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام2
#شب_تاسوعا
رفتی و بی تو شیعه بلاها کشیده است
خیری از این تباهی دنیا ندیده است
شیرینی ظهور تو از یاد شیعه رفت
حالا همیشه تلخی عالم چشیده است
در جمعه های بی تو به تفریح می رویم
بنگر که کار ما به کجاها رسیده است
دارم سوال از تو که آیا غریب عصر
چشمی برای غربت تو خون چکیده است؟
دیگر بیا که منتظرت جان به لب شده
از بس ز منکران تو طعنه شنیده است
گفتی که بین روضه ی عباس حاضری
آقا بیا که روضه ی دست بریده است
آقا ببین که جدّ تو در بین هلهله
با گریه از دودست جدا بوسه چیده است
جانش به لب رسیده زمانی که با دو دست
تیر از میان چشم برادر کشیده است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#مناجات_انتظار_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام1
#شب_تاسوعا
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ای که عمری بی کس و تنها درون خیمه ات
می کنی خون گریه هر صبح و مسا
یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
تیرباران شد عمویت در میان علقمه
در یم خون زد ز کینه دست و پا یابن الحسن
تیر از چشمش کشیده،جدّ تنهایت حسین
شد قدش در علقمه از غُصه تا، یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب
4_5791693605437442566.mp3
14.19M
🏴#روضه
🏴#شب_نهم_محرم
🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
🏴#روضه 🏴#شب_نهم_محرم 🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
🏴#روضه
🏴#شب_نهم_محرم
🏴#قسمت_اول
🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا قَمَرَ الْعَشیْرَهْ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ يا حامِلَ لِواء الحُسَين، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ساقی العَطاشا یَا کَفِیلَ زَینَبِ الحُوراءِ .. سلام شبِ تاسوعا .. سلام دستای بریده ..
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیرِ دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
در هر قدمت هر نفست جلوهی ذات است
وصف تو فراتر زِ شعورِ کلمات است
در حسرتِ لب های تو لب های فرات است
عالم همه از این همه ایثارِ تو مات است
از علقمه با دیدهی خونبار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقا تویی و اهل حرم چشم به راحت
دلها همه مستِ رجزِ گاه به گاهت
هرچند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپسِ طفلانِ حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوهی ایثار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
افتاد نگاهِ تو به مهتاب دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی، آب دلش ریخت
فرقِ تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت
با سجدهی خونینِ تو محراب دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
ای علقمه از عطر تو لبریز برادر
ای قصهی دستِ تو غم انگیز برادر
بعد از تو بهارم شده پاییز برادر
برخیز حسین آمده برخیز برادر
این قافله را قافله سالار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
امشب،شبِ عباسِ .. از چی بگم برات .. از ادبش بگم! هر بار حسینُ میدید میگفت السلام علیک یا مولای یا سیدی یا نور عینی .. عباسم چرا منو برادر صدا نمیزنی؟! میگفت آقاجان مادرم بهم یاد داده .. (یادِ همه مادرا بخیر ..) مادر بهم گفته عباسم از این به بعد میخوای منو خوشحالم کنی هر وقت حسینُ دیدی بگو السلام علیک یا سیدی .. آخه مادرِ او فاطمهست، اما مادرِ تو کنیزِ زینبِ .. از ادبش بگم! از علمداریش بگم؟!.. تو مجلسِ یزیدِ ملعون تو شهرِ شام وقتی رسوا شد یزید و خطبه خواند زین العابدین، ملعون شروع کرد با زبان عجز معذرت خواهی، ..بگو چی میخوای هر چه بخوای فراهم میکنم!! امام سجاد فرمود ما با تو کاری نداریم! فقط هرچی از ما غارت کردی برگردون .. وسایلِ خیمه ها و اهلِ حرم .. یکی از اونایی که غارت کرده بودن علمِ عباس بود .. اون کسی که غارت کرده بود اومد محضر زین العابدین گریه میکرد ، میخوام این علمُ بدم اما یه سوال دارم این علم دستِ کی بوده ؟! آخه همۀ چوبۀ این علم سوراخ سوراخ و پرِ تیرِ .. فقط محل دستِ علم سالمِ .. این فقط یه معنا داره .. یعنی تا جون داشت نزاشت این علم رو زمین بیفته .. میدونست این علم دلخوشی بچه هایِ حسینِ .. میدونی کِی علم از دستش افتاد .. اجازه بدید جلوتر بریم میگم .. از ادبش گفتم و از علمداریش گفتم، از مهربونی و از رشادتش بگم، از وفاش بگم!! وقتی امان نامه براش آوردن انقدر عباس خجالت کشید .. اومد نانجیب پشتِ خیمه ها داد میزد عباس برات امان نامه آوردم .. راوی میگه اباالفضل از خیمه بیرون نیومد هی خودش رو مشغول کرد که مثلا صدا رو نشنیده .. آخه جلو ابی عبدالله خجالت میکشه .. ابی عبدالله فرمود عباسم ولو دشمنت باشه جوابشُ بده .. بلند شد ایستاد، سرش پایین، عرق خجالت به پیشانیش نشست .. آقاجان اجازه بده فردا جوابشُ بدم .. یه کاری میکنم فردا معلوم بشه عباس یعنی چی، وفا یعنی چی .. چهارده سالش بود تو صفین غوغایی کرد .. گرماگرم نبرد، وسط میدان امیرالمومنین دستور داد سریع برش گردونید دیگه نبرد بسه .. نقاب به چهره زده ، همه متعجب این نوجوان کیه .. همچنین که برگشت دیدن علی بغلش کرد فرمود هذا ذخر الحسین .. این ذخیرهی حسینِ .. این باید باشه تا کربلا ..
منو جام سرخِ ولای حسین
سر و چشم و دستم فدای حسین
کجا غیرتِ شیرِ فرزندِ شیر
گذارد شود خواهرِ او اسیر
مگر من نباشم در این روزگار
که فردا گلی جان دهد زیرِ خار
مگر دستِ من اوفتد از بدن
که فرزند زهرا بپوشد کفن
سم اسبُ باغِ گل فاطمه
مگر من شوم کشته در علقمه
مگر گرزِ آهن خورد بر سرم
که معجر رود از سرِ خواهرم
🏴#روضه
🏴#شب_نهم_محرم
🏴#قسمت_دوم
🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
حالا عباس کنارِ ابی عبدالله همۀ صحنهها رو دیده همه لحظهها رو دیده کنارِ همۀ بدن ها بوده، اصحاب رفتن، بنی هاشم رفتن .. برادرای عباس رفتن .. دل تو دلِ عباس نیست .. هی به خودش میگه چرا کاری نمیکنی، دیگه نتونست طاقت بیاره .. رفت محضرِ ابی عبدالله، تا به ابی عبدالله فرمود آقاجان سینهم دیگه سنگینِ، گفت آقا دیدم بچه ها دامن هاشونو بالا زدن شکم هاشونُ رو خاک گذاشتن .. دیدم درِ گوشِ هم میگن عمو عباس میره آب میاره، آقا اجازه بده برم .. دیگه نمی تونم بمونم .. تا گفت برم ابی عبدالله فرمود کجا میخوای بری؟! يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي .. تو علمدارِ منی .. عباسم إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. حضرت فرمود عباسم اگه تو بری لشگرم از هم می پاشه .. من یه سوال دارم؛ کدوم لشگر!! دیگه برا حسین لشگری باقی نمونده .. نه اصحابی .. نه بنی هاشمی .. همه رفتن .. یعنی عباسم تو یه نفری یه لشکری برا من ..
یه جمله بگم شبِ تاسوعاست .. ابی عبدالله هر بار از صبحِ عاشورا میرفت تو دلِ میدان با خیالِ راحت مینشست بالاسرِ شهدا .. با شهدا حرف میزد، نجوا میکرد .. با خیالِ راحت؛ چرا!! چون دلش آرام بود عباس تو خیمه هست .. اما وقتی اومد کنارِ علقمه دیدن هی بر میگرده عقبُ نگاه میکنه .. دلواپسِ خیمه هاست .. نکنه بریزن سرِ زینب .. ای حسین .. گفت عباسم میخوای بری برو ولی برا جنگیدن نه .. عباسم برا بچه هام آب بیار .. عباسم رباب منتظرِ .. بچه ها منتظرن .. گفت عباسم رسیدی کنارِ نهر آب یه تکبیر میگی من صداتُ بشنوم .. یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ .. مشکُ پر آب کردی یه تکبیر بگو من صداتُ تو میدان بشنوم .. برگشتی به خیمه ها یه تکبیرِ دیگه بگو منم از میدان برگردم .. جدا شدن از هم ..
همۀ شهدا وداع دارن،فقط اباالفضل با بچه ها خداحافظی نکرد .. خودِ ابی عبدالله نوشتن هفت مرتبه وداع کرد وداع با بنی هاشم، وداع با زن ها، وداع با بچه ها، وداع با سکینه .. چرا وداع نکرد؟! من میگم شاید باور نمیکردن عمو بر نمیگرده ..
رفت، چه رفتنی، یا اباعبدالله .. کمک کنید با ناله هاتون .. بعضی نقل ها نوشتن تا رسید کنارِ شریعه فریاد زد الله اکبر .. ابی عبدالله تا صدای عباس رو شنید دلم یه ذره آرام شد .. داره میجنگه اما حواسش پیشِ عباسِ .. زود مشکُ مر آب کرد .. دوباره تکبیر گفت الله اکبر .. بعضیا میگن رجز میخواند انا ابن الحیدر الکرار .. هی میگفت انا ابنُ علی المُرتَضی .. انا ابنُ قَتال العَرب .. رحز میخواند صداش برسه به حسین .. آماده ای بگم یا نه .. دیگه از یه جایی به بعد صدای عباس نیومد .. آی حسین ..
ابی عبدالله نگران شد اومد به سمتِ شریعه .. فهمید یه اتفاقی افتاده .. نزدیکه شریعه شد .. یه مرتبه شنید یکی میگه یا اخا .. داداش به دادم برس .. حسین ..
فهمید عباسی که تا حال یه مرتبه نگفته برادر چی شد یهو لحنش عوض شد .. یه جوری خودشُ رسوند کنار علقمه .. تا رسید نگاهش به عباس افتاد «لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام» یه مرتبه دیدن رنگِ صورتش پرید .. دست به کمرش گرفت .. یا الله ..
صدا زد عباسم کمرم شکست همه شنیدید دومین جمله گفت وَ انقَطَعَ رَجائِي .. امیدم ناامید شد .. وَ قَلَّت حِيلَتِي صبر از کفم رفت .. یه جمله دیگه ام گفت، بگم و از همه التماسِ دعا .. صدا زد وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي .. پاشو ببین دشمن روش به حسین باز شده .. ببین دارن بهم ناسزا میگه .. پاشو ببین دارن به خیمه ها نگاه میکنن .. حسین ..
اومد جلو .. وَ جَلَسَ عَلَی التُّرَابِ .. نشست کنار بدن وَ نَظَر الی عباس .. یه نگاه به عباس کرد .. هر شهیدی رو که رفت با یه دست سرِ شهید رو گرفت گذاشت رو پاش .. اما یه نگاه به سرِ عباس کرد .. دید یه دستی نمیشه این سرُ برداشت .. دیدن با دو دست این سرُ آروم بغل کرد، یه جوری با عمود زده بودن ..
اینجا یه نفر دو دستی سر رو بغل کرد من یکی دیگه ام سراغ دارم یه دختر کوچولو تو خرابۀشام .. اونم دو دستی یه سرِ بریده رو بغل کرد .. دید لباش پاره پاره ست .. دندوناش شکسته ست .. رگایِ گردنش بریدهست .. حالا بگو حسین ..
4053-attachment-روضه-جانسوز-_-حضرت-زینب-سلام-الله-علیها-_-سید-مجید-بنی-فاطمه.mp3
1.94M
🏴روضه جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها🖤
سید مجید بنی فاطمه🎙
▪️▪️▪️▪️▪️
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
🏴روضه جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها🖤 سید مجید بنی فاطمه🎙 ▪️▪️▪️▪️▪️
🏴روضه جانسوز _ حضرت زینب سلام الله علیها 🖤 سید مجید بنی فاطمه🎙
▪️▪️▪️▪️▪️
راسِ تو رویِ نیزه و من پایِ نیزه ها
خون میچِکد زحنجَرت آقایِ نیزه ها
لبهای تیزِ نیزه کجا و گلویِ تو ؟؟ ....
ای کاش بوسه میزدم از جایِ نیزه ها
قربون اونی که تو روضه ناله خرج می کنه
در بینِ قتلگاه در اُوجِ هجوم ها ...
هجومِ چی؟ گاهی تیرِ ... نیزه ست... همه اینا بود ...یه عده سنگ میزدن
در بینِ قتلگاه در اُوجِ هجوم ها ...
خون شد دهانِ شاه زغوغایِ نیزه ها
آی حسین ....
با هر نفس که نامِ تو را برده ام حسین
هی سنگ خورده بر سرم از لایِ نیزه ها
داداش تنهایی بچه ها رو سوارِ ناقه کردم ...داداش به زور رقیه رو ساکِت کردم ... داداش به زور ربابُ ساکِت کردم ... اما بساطی داشتم با سکینه ... تو گودال بیرون نمی اومد .... مگه خبر نداری ... دخترا عاشِقِ بابان ... گفت بابا هر دختری از باباش یه یادگاری داره...میخوام انگشترِتو ببرم ، به غارت بردن ....لباسِتو غارت کردن ....میدونی چی کار کرد ؟؟؟؟دستِشو آورد جلو ، خونِ گلوِیِ بابارو به موهاش کِشید ...گفت داداش من دخترِ علی ام ، الان یه کاری می کنم دیگه اینا نتونن قدم از قدم بردارن"
شهر شلوغِ ، سر و صداست ، ناموسِ علی رو آوردن ... همه مردم دارن نگاه می کنن ... چنان فرمود «اُسکوتوا» تاریخ میگه زنگِ شترا هم ایستاد ، چنان خطبه خواند ، قدیمی هایِ کوفه گفتن صدا ، صدایِ علی ِ.....اونایی که علی براشون نیمه شب نونُ خرما آورد ، همونا سنگ آوردن ... هی این بچه ها می گفتن عمه مگه یه زمان تو این شهر زندگی نمی کردی؟؟ مگه تو معلمِ قرآنِ نبودی عمه ؟!! پس چرا این زنُ مرد دارن اینطور می کنن؟؟
چنان بی بی خطبه خوند ، نانجیب دید الان تاجُ تختِش بهم میریزه ... چی کار کنم ؟؟ ... یه مرتبه دیدن اون ملعون کنارش بود گفت امیر میخوای یه کار کنم زینب کلامِش قطع بشه ؟؟گفت آره ...
گفت بدون زینب عاشِقِ حسینِ ....اگه حسینُ ببینِ زبونِش بند میاد ....گفت بگو سرِ بریده رو جلو محمل بیارن ... همچین که عمۀ سادات نگاه کرد دید سرِ بریدۀ حسین ....به عظمتِ زینب مرگِ ما رو شهادتِ در راهِ خودِت رقم بزن
کانال نوحه مجمع الذاکرین ،.mp3
1.76M
✅واحد سنتی و زيبا حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
🔻 اثر ماندگار مرحوم علیاكبر خوشدل تهرانی
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم
سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم
سقای طفلانم
برخیز و بر در خیمه گه یک جرعه آبی
به به چه خوش خوابی
ترسم بمیرند از عطش طفلان نالانم
سقای طفلانم
من بیبرادر چون کنم با این سپاه دون
در دامن هامون
بینم تو را در ابر خون، ای ماه تابانم
سقای طفلانم
خواهم برم در خیمهگه، ای گل تن پاکات
پیکر صدچاکت
ممکن نباشد «یا اخا» محزون و نالانم
سقای طفلانم
برخیز و ای جان برادر کن علمداری
بنما مرا یاری
بیتو غریب و بیمعین در این بیابانم
سقای طفلانم
بیتو یقین دارم که فردا زینب نالان
بر ناقه عریان
گردد سوار از راه کینه با یتیمانم
سقای طفلانم
شد روز روشن پیش چشمم تیرهتر از شب
چون معجر زینب
بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم
سقای طفلانم
#تاسوعا
#علیاكبر_خوشدل_تهرانی
#نوحه
zamine abas.mp3
17.42M
#زمینه
#شب_نهم_محرم_۱۴۰۲
#سید_مجید_بنی_فاطمه
▪️▪️▪️▪️▪️
زمزمه خیمه ها زمزمه آب اباالفضله
هستی عالم حسین هستی ارباب اباالفضله
آقا اباالفضله مولا اباالفضله
سقای تشنه دنیا اباالفضله
علی العباس واویلا
حسین تنهاست واویلا
میپیچه صدای باد نخلستون هراسونه
میخونه تپش آب این مشکو میرسونه
سیدنا یا عباس
وا عطشا یا عباس
ماه بنی هاشمی در حرم شاه اباالفضله
دست خدا مرتضی دست یدالله اباالفضله
دلدار اباالفضله دلخون اباالفضله
هر دم مرثیه بارون اباالفضله
علی العباس واویلا
حسین تنهاست واویلا
افتاده به روی خاک فرزند ابوتراب
مشکی خالی و علم جا مونده کنار آب
سیدنا یا عباس
وا عطشا یا عباس
ملجأ امن و امان در دل زینب اباالفضله
از سر نی سایه محمل زینب اباالفضله
حاجت اباالفضله غیرت اباالفضله
تنها تصویر شجاعت اباالفضله
علی العباس واویلا
حسین تنهاست واویلا
میسوزه دل فرات از آتیش رو لبش
معنا شد برادری از ایثار و ادبش
سیدنا یا عباس
وا عطشا یا عباس
▪️▪️▪️▪️▪️▪️