eitaa logo
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
131 فایل
📚دوره آموزش اساتید :مداحان مبلغان پيشرفت ، در راستای تمدن نوین اسلامی فرهنگ سازی زمینه ظهور ارائه سرفصل های اموزشی👇👇 *سبک زندگی اهلبیت (ع) *انسان شناسی *طرح اجرایی قرآن زنده است *مقتل شناسی *اصول و فنون *نواها ونغمه * فرزند آوری و فرزندپروری
مشاهده در ایتا
دانلود
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🏞 💢 منْ ذَا الَّذی أَیتمنی...؟! ✳️ دیگر طاقت دردانه‌ی سید الشهدا علیه السلام طاق شده بود، تا اینکه آن سر را با آن وضع اسف‌بار وارد کردند، مقابل او قرار دادند. چه کاری با آن سر مطهّر کرده بودند که وقتی رو بند را کنار زد نوشته‌اند: 🔸 اوّل عقب عقب رفت، یا اوّل نشناخت یا وقتی نگاه کرد ترسید. انگار پدرش را حس کرد، آمد جلو با آن دستان کوچک خود به صورت پدر کشید.. گفت: «مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی». https://rubika.ir/Eheyat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبحان: روضه هایی که قبول نشدن😔 ✍ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... محرم برسانید_فقط منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم ⚜نِعمَ الاَمیر⚜ 🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا 🌀کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
khamse_Babolharam_net_shab5.mp3
5.42M
|⇦• با شما حال خراب دل ما ... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج حيدر خمسه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اَمَّن یجیب‌المضطر اذا دعاه و یکشف السؤ... حال و روز این دل‌هایمان را خودت خوب کن! 💔
Fadaeian_Moharam_9904_1.mp3
9.18M
|⇦•ربی که کار یار ما را.. و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● میگم یه وقت بد نباشه .. بچه هیئتی فقط حمد و سوره تو نماز رو بلد باشه!! یادمون باشه: و مکملِ هم هستند
Fadaeian_Moharam_9904_2.mp3
9.81M
|⇦•چقدر تو حرف زدن مهربونی.. و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● میگم یه وقت بد نباشه .. بچه هیئتی فقط حمد و سوره تو نماز رو بلد باشه!! یادمون باشه: و مکملِ هم هستند
👓 بنده در ايامي كه به تبليغ مي رفتم،مانند بسياري از مبلغان آن دوران از كتاب ها و مقاتل قديمي استفاده مي‌كردم. 🔹 اما به مرور زمان مطالعاتم در زمينه تاريخ اسلام بيشتر شد و متوجه نادرستي بسياري از مطالب درج شده در اين كتاب‌ها و مقاتل شدم که كم كم اعتمادم از اين كتاب‌ها سلب شد و هر چه بيشتر در مسائل تاريخ اسلام پيش مي‌رفتم متوجه ضعف و سُستي مطالب اين كتاب‌ها مي‌شدم و ديگر اين مطالب و تذكر به روضه خوان‌ها مرا خسته كرده بود 🔹 تا اينكه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كتاب‌هايي در زمينه تحريفات عاشورا نوشته شد و انتقادات وسيعي در اين زمينه به وجود آمد و روشن­گري­هايي از سوي آيات عظام و علماء و انديشمندان حوزوي در جامعه صورت گرفت. به مرور زمان اين فكر در من تقویت شد كه  باید طلاب و مبلغين جوان از كتاب‌هاي قوي و غني استفاده كنند و بايد كتاب معتبري در اختيار آن‌ها گذاشت تا با بنيه علمي و قوي بالاي منبر رفته و روضه خواني كنند... 💬 مرحوم حجت الاسلام و المسلمین پیشوایی این شد که ایشان زندگی خود را وقف تاریخ اهل بیت کرد و مادامی که این کتب گرانقدر در بین طلاب و مردم هست، ایشان از این کتب متنعم هستند 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ✍رحلت استاد پیشوایی متخصص تاریخ اسلام را تسلیت میگوییم صدای آن مرحوم دربرنامه پرسمان تاریخ رادیو معارف جاودانه است طوبی له و حسن مآب .
👓 کتاب ماندگار استاد که حق بزرگی به گردن تمام طلاب و مادحین دارند ❗️ ایشان عمری در راه احیای تاریخ سپری کرد و در ایام متعلق به سیدالشهدا از دنیا رفتند. ان شاءالله با سیدالشهدا و اهل بیت محشور شوند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مثلّث ششم محرّم حضرت قاسم علیه‌السلام این نوجوان که هر دوزانو در بغل دارد بر سر گمانم نقشه‌یِ فتحِ جمل دارد خیر العمل از دیدِ او طعمِ عسل دارد روز دهم در کربلا تفسیرِ طوفان است ذکرِ حرم وقتی که می‌جنگد حسن‌جان است مثلِ حسن در معرکه شد معجزه قاسم اَزرق اسیرِ برقِ چشمِ نافذِ قاسم هَلْ مِنْ مبارز بی‌زِره می‌رفت.... زِه قاسم اِن تنکرونی بینِ دریا جزر وُ مَد افتاد یک ضربه زد اَزرق شبیهِ عبدوَد افتاد میدان به فرمانِ حسن لشکر فراری بود انگار رو در رویِ هرکس ذوالفقاری بود این نوجوان در معرکه بازِ شکاری بود شمشیر می‌رقصانَد و تکبیر می‌ریزد روباه دارد پیشِ پایِ شیر می‌ریزد میدان حریف او نشد نیرنگ آوردند دامن به دامن قلوه‌هایِ سنگ آوردند اَنداختند و کاکلش در چنگ آوردند افتاد زیرِ نعلِ اسبِ دشمنان پیکر کرب و بلا باید بخواند روضه‌یِ مادر دارد صدایِ استخوانِ خُرد می‌آید وقتی عمو شد دنده‌هایش تُرد می‌آید کوفی کنایه زد حسن هم مُرد می‌آید می‌آید و می‌بیند او پا می‌کِشد اِی وای تا خیمه‌ها دارد بدن را می‌کِشد ای وای او قدکشیده زیرِ سُمِّ اسب واویلا پهلو دَریده زینب آمد گفت یا زهرا فرقِ سرش شد غرقِ خون مثلِ ولی‌ُّاللّه در خیمه نجمه روضه‌یِ دامادِ خود دارد دارد حسن با ندبه و فریاد می‌بارد