مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه_شب_اول_محرم #روضه_حضرت_مسلم ( علیه السلام ) #استاد_حیدرزاده #استقبال_از_محرم
نه تنها خودش رو لب تشنه سر بریدند ، نماینده و سفیرش حضرت مسلم ابن عقیل رو ، با دستای بسته می آوردند ، وقتی بهش امان دادند ، حیله زدند ، نیرنگ به کار بردند ، گفتند تو در امانی ، حضرت پذیرفت ، شمشیرش رو گرفتند ، سپرش رو گرفتند ، اما تا شمشیرش رو گرفتند ، دستاشو بستند ... ریسمان و طناب آوردند ... کجایی گریه کنه اباعبدالله ؟
ریسمان و طناب آوردند
یاد دستان بسته افتادم
هر زمانی که من زمین خوردم
یاد پهلو شکسته افتادم
دیدند داره گریه میکنه ، گفتند مسلم چرا گریه میکنی ، گریه برا مرد جنگجو معنا نداره ، میدونید چی جواب داد ؟ گفت گریه ام برا خودم نیست ، گریه برا اون آقائیه که نامه نوشتم بهش بیا ، الان دست زینبش رو گرفته داره میاد ...
نامه نوشتم ، بیایی آقا
کاشکی نیایی
مسلم رو تنها بزاری
من التماست میکنم ارباب
اگر میایی ،
زن و بچه رو نیاری
یکی داره تیر سه شعبه
برای حرمله میسازه
یه عده هم میگردند اینجا
به دنبال نعل های تازه
خونه به خونه
کوچه به کوچه
گشتم ولی
یه سرپناه پیدا نکردم
از این محله به اون محله
دنبال یه قطره آب
دارم میگردم
عهدشون رو با من شکستند
دستم رو بینِ کوچه بستند
برای کُشتن تو آقا
اینجا همه کمین نشستند
آوردنش بالای دارالاماره با دستای بسته ، مردم پائین دارالاماره ایستادند ، ببینند با مسلم چه میکنند ؟ دلای آماده ... یه مرتبه دیدند بدن بی سرِ مسلم ، از بالای دارالاماره ، ... جانم ، یه لحظه دلت رو بفرست کوفه ، توو حرم باصفای حضرت مسلم ... بدن بی سرِ مسلم ابن عقیل از بالای دارالاماره روی زمین افتاد ، بدنش رو توو کوچه های کوفه میگردوندند ، میکشیدند ، اما بمیرم برا اون بدنی که کربلا ، ده نفر آمدند ... اگه اشک هم نداری ، نفس داری ناله بزنی ، ... این حرفِ خودشونو ، گفتند امیر « نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِی ... » اول پشت حضرت رو زیر سم اسب ها کوبیدند ، بعد بدن رو برگرداندند ... حالا هر کجا نشستی به قصد فرج فریاد بزن یا حسیییین ...
2. حضرت مسلم ع.mp3
10.52M
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
وفای امت کوفی
نماز مغرب بود ...
#استقبال_از_محرم
#هیئت_ثارالله_قم
7/5/1401
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه_شب_اول_محرم #روضه_حضرت_مسلم ( علیه السلام ) #استاد_حیدرزاده وفای امت کوفی نماز مغرب بود ...
شب اول رو معمولا میرن کوفه ، از اون آقایی میخونن که خیلی غریب بود ، از اون آقایی میخونن که توو کوچه های کوفه میگشت ، تشنه بود ، گرسنه بود ، زیر لب زمزمه ای داشت ، هی میگفت : آقا کوفه میا ...
وفای امت کوفی
نماز مغرب بود
عشا نیامده
این قوم سدِ راهم شد
فریب مردم پیمان شکن
نباید خورد
میا ، که بیعت نامردمان
سپاهم شد
تمام شهر
مرا از امان خود راندند
#شاعر_استاد_ژولیده
همه اونایی که بیعت کردند ، درهای خونه شون رو بستند ، مسلم غریب بود ، وقتی غریب بود ، فقط یه پیرزن پناهش داد ، اونقدر غریب بود ، تا پیرزن رو دید گفت : مادر ، آب داری به من آب بدی ؟ حسییین ، حسییین ... کاری کردند با حضرت مسلم ، وقتی می بردنش طرف دارالاماره ، دیدند داره گریه میکنه ، گفتن مسلم ، چرا گریه میکنی ؟ گریه برا مرد جنگجو معنا نداره ... یه جمله گفت : سرش رو پائین انداخت گفت گریه ام برا خودم نیست ، آخه نامه نوشتم بیاد ، روی نامه من حساب کرده ، دست زن و بچه اش رو گرفته داره میاد ، اگه رقیه رو سیلی بزنند چه کنم ؟
#زمزمه_امام_حسین
( علیه السلام )
#دستگاه_همایون
شنیدم از تمومشون
که با تو دشمنند
به فکر قتل و غارتت
به فکر کُشتنت
به فکر جایزه برا
سر بریدنت
دارن یکی یکی ،
سرنیزه میخرن
از گوش بچه های تو
گوشواره می برن
باحال خسته ام
هی میزنم صدا
آقا نیا ، مُغیره بارونه
توو کوچه ها
همه دارن برای
جنگ با شما میان
برای غارت حرم ،
به کربلا میان
برای بردن سرت
رو نیزه ها میان
این شهر بی حیا
لبریز هلهله ست
چندتا سه شعبه توی دستِ
نحسِ حرمله است ...
حسین نیا ، اینا اگه سپیدی گلوی علی رو ببینند می زنند ... حسییین ... قربون اشک شب اولی ها ، قربون ناله ی شب اولی ها ، خیلی ها شب تاسوعا میان ، خیلی ها شب عاشورا میان ، اما تو لحظه شماری کردی ، کی شب اول میشه ؟ قربون قدمای همتون برم ، روضه ی شب اول و گریه شب اول و جمعیت شب اول ، با شبای دیگه فرق میکنه ...
(مسلم را ) آوردنش مقابل اِبن زیادِ ملعون ، وقتی حضرت مطمئن شد میخواهند به شهادت برسوننش ، رو کرد به عمر سعد ملعون ، فرمود سه تا وصیت دارم : وصیت اولم اینه ، من هفتصد دِرهم توو کوفه قرض دارم ، بعد از من شمشیرم رو بفروش ، زِرهم رو بفروش ، قرض هام رو ادا کن ... وصیت دومم اینه ، وقتی من به شهادت رسیدم ، خودت بدنم رو بگیر دفن کن ... وصیت سومم اینه ، یه نامه بنویس برا ابی عبدالله ، بگو حسین نیا ... یااباعبدالله ، بااباعبدالله ...
میخوام بگم یا مسلم ابن عقیل وصیت کردی ، این وصیت سنت بود توو اهلبیت ع ، پیغمبر خدا (ص) وصیت کرد : یاعلی بدن منو خودت غسل بده ، کفن کن ، با پارچه ای از سُندس بدن من رو کفن کن ، امیرالمومنین وصیت کرد ، به امام حسن ، بابا ، بدنم رو غسل بده ، کفن کن ... حضرت زهرا وصیت کرد : یاعلی ، منو شبانه غسل بده ، بدنم رو شبانه بردار ، بدنم رو مخفیانه دفن کن ، امام حسن وصبت کرد ، برادر بدنم رو ببر کنارقبر پیغمبر (ص) ، اگه نگذاشتند ، راضی نیستم یه قطره خونی ، در تشییع جنازه ام جاری بشه ...
اما مردم ، تنها کسی که وصیت نداشت ابی عبدالله بود ، قربون بدن غریبت حسین ، سه روز بدنش روی زمین ماند ، اصلا بدنش رو نمیشد کفن کنند ، زین العابدین فرمود : بوریا بیارین ...
چقدر ردّ پاست روی تنت
چقَدَر وحشیانه می زدنت
قاری من چرا نمی خوانی
نکند نیزه خورده بر دهنت
اینقَدَر تیر و نیزه خوردی که
تکِه تکِه شُدَه است پیرهنت
با سُمّ ِ اسب شد تنت تشییع
خاک کرببلا شده کَفنت
#شاعر_محمد_خانی
هر کجا نشستی به عشق کربلا و اربعین بگو : « حسییین ... »
1. در اوج غربت.mp3
10.07M
#نوحه_شب_اول_محرم
#نوحه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
در اوج غربت
فرمودی آقا :
وَاصْبِرْ عَلَى الْحَق
اِنْ كانَ مُرّا ...
#هیئت_ثارالله_قم
7/5/1401
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#نوحه_شب_اول_محرم #نوحه_حضرت_مسلم ( علیه السلام ) #استاد_حیدرزاده در اوج غربت فرمودی آقا : وَاصْبِ
در اوج غربت
فرمودی آقا :
وَاصْبِرْ عَلَى الْحَق
اِنْ كانَ مُرّا ...
یا لَیتَنا کنّا مَعَک
یا رایَة الهُدی ،
رَفَعَ اللهُ رایَتَک
( بِاَبی أَنْتَ وَ أُمّی
« یا اَباعَبْدِاللَّه » ) تکرار
ماه نزولِ ،
آیات غم شد
با یاد ارباب
دل ها حرم شد
دلهای ما غرق غم است
باز این چه نوحه و
چه عزاو چه ماتم است
( بِاَبی أَنْتَ وَ أُمّی
« یا اَباعَبْدِاللَّه » ) تکرار
اِبن شبیب از ،
شاه خراسان
دارد حدیثی
با چشم گریان
در موج غم ،
ساحل حسین است
إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ
فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
( بِاَبی أَنْتَ وَ أُمّی
« یا اَباعَبْدِاللَّه » ) تکرار
ای عبدِ صالح
ای اَشْجَعُ النَّاس
ای در شجاعت
مانند عباس
یا لَیْتَنا کنّا مَعَک
هرجا که شد ، یاد شما
فرمود امام عشق
رَحِمَ اللهُ مُسْلِما
( بِاَبی أَنْتَ وَ أُمّی
« یا اَباعَبْدِاللَّه » ) تکرار
ای مونسِ قلب فِکار مسلم
بنگر به کوفه حال زار مسلم
امشب داری برای غریب کوفه به سینه میزنی ، آقایی که خیلی غریبه ، بابُ الحوائج هم هست ، اونقدر غریب بود که ، بدن بی سرش رو وقتی از بالای دارالاماره به زمین انداختند ، نه دختری بود ، نه خواهری بود ، به دشمنش وصیت کرد ، بدن منو دفن کن ...
کوفه ، ای کعبه ی جانبازی من
کوفه ، ای سنگرِ سربازی من
کوفه تو خاطره یِ عشق منی
تو نمایشگر سرمشقِ منی
کوفه اهل تو مرا
چون دیدند
دستم اوّل همگی بوسیدند
کوفه ، یک تن به رُخم
در نگشود
و آن که بگشود به جز
طوعه نبود
#شاعر_اسماعیل_ولیخانی
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
تشنه ی عشق حسین
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا
( وای حسین .. ) تکرار
#هیئت_ثارالله_قم