4_5897638843628132800.mp3
36.05M
🔻#گزارش_صوتی #فاطمیه
🎤حجتالاسلام #استادمیرزامحمدی
🔊 سخنرانی
📆 یکشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۳
🕌 مســجد مــقدس جمــکران
🏴
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝قربة الی الله ...
📺نماهنگ جدید و دلنشین مهدی رسولی بمناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
25.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غُرَة الغَرا دُرَّة الطاها
شرف الابناء زهرا زهرا
زهره و ناهید صورت خورشید
سورهی توحید زهرا زهرا
#واحد📺
#جدید🔄
12 آذر 1403📅
#ایام_فاطمیه🏴
#حسین_طاهری🎙
enc_17318815365747303573988.mp3
4.8M
شمع خموش ما را از خانه بردند
تابوت مادرم را شبانه بردند
ای لاله پرپر مظلومه مادر
#محمد_حسین_پویانفر
#فاطمیه
ـــــــــــــــــــــ
💔از یه مادر خسته تنها و غریب و افسرده. به همه ی بانوان ایران زمین😔
خانما یه درد و دل دارم باهاتون
خواهشا این روزا رفتین روضه وسط سخنرانی اجازه بگیرید این مطلبو بگید،،
مگه هی نمیگن فرزند آوری،،جمعیت رو به کاهشه،فردا روز نیروی کار نداریم و،،؟!
مگه مسلمون نیستین؟
چرا کسانی که تازه مادر شدن وتنها و غریب هستن توشهرتون یاری نمیکنید
ثواب و نذری باید حتما غذا وقیمه باشه؟!
نمیشه تویی که تو همسایگی اون خانمی که بچه کوچیک داره یه کم هواشو داشته باشی
روزی یه ساعت یه سربزنی،اون بچه رو بگیری مادر به کارش برسه
اصلا روزی نمیخواد
هفته ای یه بار،یکی دوساعت برید کمک اون مادر،،بتونه حداقل یه حمام بدون استرس بره
یه غذا برای شوهرش بزاره به خونه برسه
شما بچشو نگه دارید،،نمیشه؟!سخته؟!
واقعا مادرهایی که توشهرغریب و دور از خانواده هاشون تنها هستن تو همین ریزه کاری ها باشوهرشون بحثشون میشه
کم میارن ،،از خستگی ممکنه بچه از دستشون بیوفته
غذا بزارن ؟بچه شیربدن؟،،بچه بخوابونن،؟آروغ بگیرن،،؟،
یعنی چند ماه اول اون مادر نمیدونه چیکار باید بکنه
شبا تاصبح بیدار بچه بغل،،،
بعد ماها اسممون رو میزاریم مسلمون،،اصلا خبرنداریم کی همسایمونه،،
حالا اون مادر بااین غریبی و دست تنها تکلیفش چیه؟
دولت که حمایت نمیکنه،،خرج بچه که بالاس،،بعد هم اون مادر افسرده و تنها میشه،،هم شوهراون زن وقتی میبینه هیچ چی سرجای خودش نیست
نه شام داره نه زنش حوصله داره،،بچه هم بیقرار و باخودش میگه چه غلطی کردم بچه آوردم،،زن گرفتم،،
اونوقته که بهمین راحتی مردم به یه بچه بسنده میکنن،،و چه بسا اصلا ازدواج هم نکنن،،
چرا،،؟!!!!
قدیم بااینکه امکانات نبود،جنگ بود،،خونه ها حمام نداشت،گاز نداشت،،اب لوله کشی نداشت،،اون همه بچه می اوردن،،
برید بپرسید از مادراو مادر بزرگا،،که چقدر همسایه و فامیلاشون همه بهم کمک میکردن،،یعنی اگر یکی بچه شیرخواره داشت میرفت سراغ آشپزی وکار خونش،بچه گریه میکرد،اون یکی همسایه بچشو برمیداشت شیر میداد،،
دورهم یه غذای ساده میخوردن،،اما دلاشون گرم بود،،
دلشون ب همدیگه خوش بود،چون پشتیبان هم بودن،،
الان چی
خانم همسایه که یه بچه هم نداره،از صبح تاشب در حال تماشای تلوزیون و ماهواره وچک کردن صفحات مجازیه،،
آیا این رسم انسانیته،،مسلمونی که پیش کش،،
حداقل خانم های سن بالا و مادر بزرگا بفکر رسیدگی به اینجور مادرای تازه فرزند باشن
اونا که تجربه همسایه ی خوب و فامیل خوب رو داشتن،،،
چرا اینجور خانما هم رفتن تو لاک تماشای تی وی و،،،
بخدا نیت کنید یه روز در هفته دوروز در هفته مدد و کمک بدین به این بندگان خدا،،از صدتا صدقه بیشتر کارتون رو راه میندازه گره از کارتون باز میکنه
اون زنی که بچه شیر میده دعاتون میکنه،،،ازته دل ،،
بابا بداد هم برسید
کربلارفتن و مکه رفتن جای خود،،بخدا اهل بیت هم به این جور کمک رسوندن ها نظر میکنن
حالا شما برو صف اول مسجد،،ولی اون همسایت حسرت یه ساعت سر زدن و کمک تو رو داره
بهمین سادگی تو این جهاد فرزند اوری خودتون رو سهیم کنید
اگر هم اعتقادی به این جهاد ندارین برای رفع حاجت خودتون کمک بدید
بپایان آمد اما درد و دل زیاده
کاش دیده بشن این مادرا😔😔😔
دوستان👆 این درد دل یه مادر تازه زایمان کرده هست
تو قرچک ورامین همسرش اصرار داشته بچه سقط بشه پنهانی نگه میداره حالا تنهاس و کمک نیاز داره
کسی میشناسید اون طرف بره کمک ش ؟؟؟؟
بهم خبر بدید ✅
@M136513
✍
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
این قد خم ایستادن در بدن را سخت کرد
این تن زخمی به خانه کار من را سخت کر
کارهایی مانده باید آب و جارویی کنم
بازوی بِشکسته ام جارو زدن را سخت کرد
دست من از کار افتاده ببخش ای دخترم
گیسوان درهمت شانه زدن را سخت کرد
نه فقط از، زینبم، از فضه هم شرمنده ام
زخم های بسترم درمان من را سخت کرد
*حالا میخواییم ببینیم وضع فاطمه چگونه بوده..*
زخمپهلو، زخم بازو، زخم سینه زخم سر
بعد از این پهلو به آن پهلو شدن را سخت کرد
*امام زمان ببخشین از این دوسه بیت شعر..*
عُفله ی مسمار جای خود شکافِ پهلویم
وقت خونریزی یقین غسل وکفن را سخت کرد
از نحیفی در میان قاب چشمان علی
دیدن عکس جمال خویشتن را سخت کرد
*خانمی که یه روز به اندازه ی یه هفته رشد میکرد، یه هفته به اندازه یه ماه،روایته یه ماه به اندازه ی یکسال.. حالا اونقدر لاغر شده که وقتی میخواست میان قبر بگذاردش علی زیر بغلش، زد..هیچکسم نبود علی روکمک کنه انقدر مظلوم عالم گریه کرد.*
از، نحیفی درمیان قاب چشمان علی
دیدن عکس،جمال خویشتن راسخت کرد
گفتگوی، لکنت آمیزم علی را میکشد
در جوانی، پیری امکان سخن را سخت کرد
هرچه مولا التماسم کرد این پوشیه چیست
راز سیلی با علی، حرفی بزن را سخت کرد
از همان روزی که افتادم به کوچه برزمین
احتیاجم به عصا کار حسن را سخت کرد
یک دوروزی صبر کن ،دارم ز دنیا میروم
ای مدینه داغ پیغمبر به همراه سخت کرد
* به فضه فرمود تنهام بگذار من میان حجره ساعتی میخوابم،بعد بیا منو صدا بزن اگه جواب نیومد و نشنیدی برو زود علی رو خبر کن. درِ حجره رو بستن ساعتی گذشت، اومدن دیدن صورت رو به قبله، پارچه ای رو خودش کشیده این دستش رو زیر صورتش قرار داده..اومدم بالا سرش پارچه رو از،رو صورتش کنار زدم گفتم: "یا بنت رسول الله، یا بنت خیرالبشر،یا ام الحسنین"،شور دلم زیاد شد دقت کردم دیدم دیگه نفس نمیکشه دوان دوان اومدم برم مسجد دیدم بچه هاش وارد شدن از هولم دست وپامو گم کرده بودم گفتم بچه ها بیایین براتون غذا بیارم،گفتن چه وقت غذا آوردن مادرمون کجاست؟ دیگه به من حرفی نزدن اومدن میان حجره دیدم حسن صورت رو صورت مادرش گذاشت دیدمحسین صورت کف پای مادرش گذاشت هرچی صدا میزننن
گفتن آقازاده ها پاشید باباتون رو خبر کنید
رفتن مسجدو اون وضع امیرالمومنین بماند
بالا سر فاطمه اومد به اسم های مختلف صداش کرد دید جواب نمیده.یوقت صدا زدفاطمه جان کی بوده علی صدات بزنه جواب ندی من علی ام..اشک علی رو صورت فاطمه روح به بدنش برگشت چشماش رو باز کرد "هذا فِراقُ بِینی وبینک.."بچه ها رو از رو بدن بلند کرد.با احترام علی بچه هاش رو بلند کرد،اصلا یه داد نزد"صلی الله علیک یا اباعبدالله."این بچه ها وقتی دیدن عمه خودش رو رو بدن بی سر انداخت اونام شروع کردن با عمه گریه کردن گفتن حالا ی عده میان میگن خانم تسلیت پاشو اما راوی میگه اعراب بی تربیت اعراب بادیه نشین با دادوهوار و با فحاشی اونقدر زینب و زدن صدای بچه هاش بلند شد.."اَبتا اُنظُر الی عَمَتی المَظلومَه"..*
✍
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
از آن روزی که سامان داد هستی،کل دنیا را
کسی نشناخت زهرا را، سلام الله علیها را
سلام الله علیها کیست این خورشید بی پایان
که روشن کرده از خاک قدومش چشم دنیا را
سلام الله علیها، از صلاة او، چه میدانی که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را
*جانِ عالم به فدات بیبی جانم، فدای شما و به محراب ایستادن شما و نماز خوندن شما،شنیدید به وقت نماز،خداوند همه بالاییها رو صدا میزد:"یا ملائکتی! اُنظُروا اِلی اَمَتی فاطمَه " بیاید نگاه کنید چه جوری بدنش میلرزه؛ بیاید نگاه کنید نماز فاطمه ی منو...*
سلام الله علیها ازصلاة او چه میدانی
که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را
*تسبیحاتی که امروز، عزیزانش فرمودند:
یه دو رکعت نماز با تسبیحات مادرم فاطمه سلام الله علیها از هزار رکعت پیش من عزیزتره. فرمودند: شامل حال کیه این ذکرکثیر ویژهای که خداوند در قرآن اشاره کرده؛ کیه این ذاکرش؟ یکی از مصادیقش، بارزترینش، روشن ترینش، مهمترینش، کسی که بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا بگه..که مثل همین روزهای گذشته با همه بیرمقی خمیده میومد احد کنار قبر حمزه سیدالشهدا مینشست گریه میکرد، زار میزد، درد دل میکرد،با عموجانش حمزه حرف می زد. معروفه که از همون خاک اولین تسبیح تربت شاید توسط بیبی ساخته شد ،از قبر عمو جانش حمزه خاک برداشت و گل درست کرد و گلوله درست کرد و به عدد تسبیحی که میخواست خانم تسبیح ساخت. کنار قبر عمو جانش حمزه درد دل میکرد.. گفت : که ای عموی راز نگهدار من،حمزه دلاور پهلوون، یادته کسی جرات نمیکرد به عزیز برادرت چپ نگاه کنه، به بابام رسول خدا ،تا تو بودی...*
ای عموی راز نگهدار من
گوش کنی اینک تو به اسرار من
عمو جان! حق مرا از نظر انداختن
اهل مدینه به سرم تاختن
*ریختن خونمون؛ عموی دلاورم کجا بودی که بین در و دیوارفضه را صدا زدم.. شام غریبان مادره امشب؛ چه گذشته نمیدونم...الهی برات بمیرم... الهی برات بمیرم...رحمت خدا به اشکاتون ؛خدا این اشکا رو ازتون نگیره ؛خدا گریه به سوز و گدازه بیبی رو از هیچ کی نگیره؛ هرکی داره براش زیاد کنه؛ به قرآن! گنجه رفقا؛ نمیدونیم این روضهها چیه؟ کمش، زیادش، کوچیکش، بزرگش،به قرآن اینا حساب کتاب ماست... روضه، روضه است. محل رفت و آمد بالاییاست... الان چشم دلت باز باشه ازدحام رفت و آمد بالاییا ،صدای شه پر بالاییا میاد..غریبانه به اسما فرمود:بیا کمکم کن.به آقا فرموده بود: راضی نیستم اونایی که اذیتم کردن...اونایی که حق تو رو گرفتن... آقا جان هیچ کی نباشه...همه چی مخفی باشه...*
#حضرت_زهرا (س)
✍
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
بچهها نشستن... توی عالم مادری تر از بچههای بیبی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچهها نشستن... بدنی که ازش هیچی نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بیبی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب میریخت، مولا غسل میداد...اشکای مبارکش میریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار میزنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمامکرد*
بریز آب روان اسما
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار
نهاده سر روی دیوار
کشد آه از دل خونبار
ولی آهسته آهسته...
*شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!*
ببین بشکسته پهلویم
سیه گردیده بازویم
خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچههاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچهها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچهها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه میکنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گرههای بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچهها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بیتاب شده خلقت بردار بچهها رو...امروز من تعریف میکنم همه به هم میریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچهها نمیافته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع میکنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچههایی رو میشناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....*