🔹بنی قینقاع،جنگجوترین و گردن کلفت ترین قبیله یهودیا بودن و تخصصشون در زرگری بوده و راسته بازارشون،یکی از برندترین مارکت های حجاز بود تا جایی که عربای مدینه هر وقت میخواستن لابی کنن اونجا پلاس میشدن!
این جماعت از نسل بنی اسراییل بودن که گِرای محل زندگی آخرین پیامبر (که در تورات هم آمده) را گرفتند و به خاطر همین از زمان حضرت موسی ، در مدینه و اطرافش تِلِپ شدن و کم کم اعراب هم بهشون اضافه شدند!
🔹بنی قینقاع اولین گروه از یهودیا بودن که پیمانشان با پیامبر رو شکستند و حتی خداوند در آیه ۵۸ انفال به حضرت نبی گفتند که از خیانت این جماعت بیم نداشته باش و با اونا کات کن !
🔹بعد از شکست مفتضحانه ابوسفیان و هیئت همراه در جنگ بدر ، یهودیا برا مُخ زنی برای استارت جنگ احد به مکه میرن!این وسط کعب نامی هم تو مکه کنسرت راه میندازه و شعرهای بی تربیتی رو علیه زنان مسلمان میگه و به پیغمبر هم توهین میکنه و بقیه رو هم سیخ میزنه که به پیامبر توهین کنند!
🔹یهودیای بنی قینقاع علاوه بر مکه جنگ اعصاب عجیبی رو تو مدینه راه انداختن و اعصاب مسلمونای مدینه رو تا آستانه انفجار پیش بردن !
🔹تا اینکه انبار باروت در بازار مدینه می ترکه!!!
داستان ازین قرار بود که یک روز در بازار این قبیله ،یه یهودی ، دامن یه زن مسلمان را که در مغازه یهودی نشسته بود با میخ به زمین می چسبونه😳خانومه که متوجه نشد وقتی بلند میشه پشتش برهنه میشه و یهودیا بهش می خندن!!! یه مرد مسلمون غیرتی میشه و میزنه یهودیه رو کارد و چنگالی میکنه(میکشه ) بعدش جهودا میریزن روی مسلمونه و اون رو افقی میکنن !!!!
🔹مدینه به هم میریزه و یهودیا هم سرعتی میرن تو سولاخشون( همون قلعه) و گارد میگیرن علیه حضرت مصطفی و از تو همون سولاخ به پیامبر اولتیماتوم جنگ میدن و میگن که از پیروزی جنگ بدر مغرور نشو که اونا مرد جنگی نبودن و یه مشت اب شنگولی خور بودن و مرد جنگ ما هستیم و این گنده لات بازیا!
🔹حضرت رسول که میبینن این زبون درازا کارشون به جفتک زدن رسیده برو و بچ رو جمع میکنن و قلعه رو محاصره میکنن ( این جماعت فقط لب و دهن بودن و جیگر جنگ نداشتن)تا اینکه بعد ۱۵روز بنی قینقاع با تمام دَک و پوزشون بادشون میخوابه و تسلیم میشن!
🔹پیامبر دستور مصادره اموالشون رو میدن و همه شون رو تبعید میکنن به منطقه اِذرَعات شام!
🔹این وسط عبدالله بی ابی ، منافق مدینه هم دو سه بار پاپیچ پیامبر میشه که اینا رو بیخیال شو و حتی یه جایی حضرت رو تهدید کرد !
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
https://eitaa.com/Hs_Land
تاریخاتور
🔹بنی قینقاع،جنگجوترین و گردن کلفت ترین قبیله یهودیا بودن و تخصصشون در زرگری بوده و راسته بازارشون
یه روایتی هم میگه عبدالمطلب جد پیامبر که مادرشون از قبیله خزرج مدینه بود یه مدتی در بین یهودیان بنی قینقاع زندگی میکردن و هم بازی بچه هاشون بودن( همونجا هم رد پیامبر رو زده بودن)
❣️ اوایل غاده بی روسری میومد مدرسه جبل عامل!
یه روز #چمران ، یه هدیه داد بهش و گفت : بچه ها دوست دارن شما رو با روسری ببینن!
_ کسی دیگه غاده رو بی روسری ندید!
@ArmanGerra
🔹به نام آفریدگار بی همتا ،حاجی ابوالقاسم فردوسی از اینجا استارت شاهنامه رو میزنه که #کیومرث با لباس پلنگی خودش(از پوست پلنگ) تو کوه و بیابون برا خودش عشق میکرد که تصمیم میگیره اولین فرمانروایی جهان رو به اسم خودش بزنه و مردم هم لبیک میگن !
با آغاز پادشاهی کیو خان(کیومرث)، مردم یکتا پرست میشن و خوش و خرم با هم صفا میکنن ! کیومرث ، پسرش(سیامک) رو هم تو آب نمک برا جانشینی میذاره تا سلطنت پایدار بماند!
🔹ولی داستان از یه جایی دارک میشه که یه اهریمن بدسیرت که با اهل صفا و معرفت حال نمیکرده در حوالی آن سرزمین تیز کرده بود تا بهشون حمله کنه ! اینجا حاجی ابوالقاسم اصل تقارن رو حفظ میکنه و برای اهریمن، یه بچه تُخس و پدرسوخته که گرگ نما هم بوده در نظر میگیره !
🔹یه روز #سروش (فرشته وقت )به شکل پری بر کیومرث فرود میاد و خبر میده که #اهریمن قراره آتیش بزنه به مملکتت و آماده باش !
کیومرث فراخوان عمومی میده و #سیامک به عنوان فرمانده داوطلب میشه که بزنه به لشگر اهریمنان !
🔹در نبرد بین سیامک و اهریمن ، سیا شکست میخوره و بچه اهریمن ، جیگر سیامک رو به سیخ میکشه ! خلاصه اینکه خبر میرسه به کیومرث و یه سالی میزنن تو سر خودشون و عزاداری و مجلس ختم و این حرفا !
🔹سروش همون فرشته دوباره نازل میشه و به کیومرث میگه مرد حسابی پاشو خودتو جمع کن و به جای این که تو سر خودت بزنی و غمباد بگیری یه لشگر درست کن ، بزن بابای اهریمن رو بسوزون !
🔹 کیو خان هم #هوشنگ (نوه خودش و پسر سیامک ) رو که تازه پشت لباش سبز شده بود رو میفرسته نبرد با اهریمن ! این دفعه سپاه هوشنگ آپشنای مختلفی داشت از پریان، پلنگ و شیر و ...
🔹هوشنگ در یک حرکت خشن میزنه اهریمن را می پوکونه و سرش رو جدا میکنه و انتقام پدر رو میگیره و سرزمین اهریمن رو الحاق میکنه به حکمرانی کیومرث !
🔹کیومرث بعد سی سال دعوت حق رو لبیک میگه و هوشی میاد رو تخت.
🔹#هوشنگ هم میزنه تو کار ساخت و ساز و اجرای عدالت ! اهن رو استخراج میکنه و سیستم ابیاری رو راه می اندازه ، کشاورزی رو یه حالی بهش میده و اتش رو اختراع میکنه!
🔹 داستان آتش هم این طوری بوده که یه روز برا عشق و حال میزنن به دل کوه و بیابون که یه دفعه یه مار سیاه میبینن! هوشنگ با سنگ مینزنه به مار! مار در میره ولی سنگ به سنگ آهن میخوره و جرقه میزنه و آتیشی راه میفته! آتیش رو که می بینه کف بُر میشه و به مردمانش میگه این روشنایی هدیه خداست!بعدش با ملت ، آتیش روشن کردن و دورش یه جشن مفصل گرفتن ! خدا رو شکر کردن و اسم این جشن شکرگذاری رو گذاشتن #جشن_سده !
🔹هوشنگ هم بعد یه مدت خدا بیامرز شد و سلطنت رو به #تهمورث سپرد .
🔹تهمورث ، بزرگان رو جمع کرد و گفت آمده ا م تا اهریمن و شیاطین رو با خاک یکسان کنم !البته تو کار حیوانات هم بود، از پشم گوسفند نخ تولید کرد ، باز و شاهین رو رام کرد و حیوانات را اهلی کرد.
🔹تهمورث یه وزیر اهل حال و با صفا و مومن داشت به اسم « #شیدسب» ! این وزیر اهل عبادت و سجاده بود و یه کاری کرد که تهمورث هم اهل خدا و پیغمبر بشه و نور خدا از تهمورث بزنه بیرون ! تهمورث اهل جهاد هم بوده و اهریمنان رو خار و مار کرد و خیلیاشون رو هم به اسارت گرفت و اونا رو رام کرد !
🔹به ضرب گرز گران زد یک سوم اهریمنا رو کشت و دو سوم رو به بند کشید ! بعد مجبورشون کرد که به ملت ،سواد خواندن و نوشتن یاد بدن !
🔹سلطنت تهمورث سی سال طول کشید و بعدش پسرش #جمشید سُکان رو به دست گرفت.
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
https://eitaa.com/Hs_Land
تاریخاتور
🔹به نام آفریدگار بی همتا ،حاجی ابوالقاسم فردوسی از اینجا استارت شاهنامه رو میزنه که #کیومرث با لباس
در ادامه شاهنامه میریم سر وقت جمشید و ضحاک و فریدون و کاوه اهنگر✌️
🔹جمشید شاه که رو کرسی نشست اولش رفت رو مود خدمت!
با استفاده از اهن ، تجهیزات نظامی رو راه انداخت، معادن رو فعال کرد،زرگری و طبابت و کشتی سازی رو راه انداخت.
🔹جمشید ملت رو چهار دسته کرد:
نگهبانان آتش (روحانیون)،نظامیان و جنگاوران ،کشاورزان و صنعتگران
🔹#جمشید ،دیوها رو هم به زنجیرکشید و از اون ها برای ساخت و ساز استفاده کرد.
🔹امورات که به غلتک افتاد ، دستور داد جشن شکرگذاری راه بندازن و در روز جشن یه تخت درست کردند و به مرغان و دیوان دستور داد پرواز کنند و تخت با جمشید رفت بالا و ازون بالا برا مردم بای بای کرد! دستور داد هر سال این جشن رو اول بهار بگیرن که ما بهش میگیم #نوروز
🔹بعد سیصد سال حکومت، جمشید باد افتاد تو کله ش و همه رو جمع کرد و گفت ازین به بعد بجای خدا من رو باید پرستش کنید! اطرافیان جا خوردند و دیگه جمشید، از چشم مردم و بزرگان و سپاهیان افتاد!
🔹کم کم مملکت شلوغ شد،شورش راه افتاد و دیگه مثل قبل نشد!
🔹اینجای قصه ،سر و کله #ضحاک پیدا شد، اسم باباش مرداس بود و مرداس پادشاه سرزمین صحرایی با مردان نیزه به دست بود و آدم با خدایی بود و ضحاک هم تو عالم خودش بود و کار به کار کسی نداشت.
🔹یه روز #ابلیس با هیبت یه جوان زیبا بر ضحاک ظاهر میشه و شروع میکنه به مُخ زنی ! که آناتومی بدنت به پادشاهی میخوره و شاسیت خیلی نایسه و این حرفا ! ضحاک گفت اره راست گفتی بعد پاپی ، پادشاهی مال منه!
🔹ابلیس میگه بابات کنار برو نیست و تا نمیره تو رو تخت نمیری! بعدش هم گفت باید بابا جون رو بکشی!!! ضحاک اولش قبول نمیکنه و ولی ابلیس درنهایت میقبولونه!
🔹حاجی ابوالقاسم(فردوسی) اینجا میگه ضحاک فرزند نامشروعه چون به ابلیس برا کشتن باباهه اوکی میده و این حرفا!!!
🔹#مرداس تو کاخ خودش یه باغی داشت که سحرگاهان میرفت برا نماز و عبادت
🔹ابلیس که مامور اجرای نقشه بود یه چاه میکنه و شب که مرداس میره برا عبادت میفته داخل و الفاتحه!
🔹#ضحاک بعد مرگ بابا، تاج رو بر سر میگذاره و به مردم مملکتش اعلام میکنه که پادشاهه !
🔹اینجا ابلیس که سولاخ رو پیدا کرده بود تغییر کاراکتر میده و در نقش اشپز وارد کاخ ضحاک میشه و اتفاقا غذاهای چرب و چیلی هم درست میکنه !
🔹آشپزباشی قصه یه روز به ضحاک میگه که به ازای خدماتم اجازه بده دوش هات رو ببوسم و ضحاک میگه بیا بماچ !!! ماچیدن همان و یه دفعه ای از دوش ضحاک دو مار میزنه بیرون و هرچی میکشنشون دوباره درمیان !!! آشپز هم این وسط غیب میشه!
🔹ابلیس دوباره سیستم رو عوض میکنه و این دفعه به شکل پزشک میاد بیرون و به ضحاک میگه دوای درد تو کشتن مارها نیست بلکه باید جلوی رشدشون رو بگیری و این کار جز با سیر کردن شکمشون اتفاق نمیفته ! تازه باید هر روز مغز دو تا جوون رو بریزی تو حلقومشون!!!
🔹فردوسی اینجا میگه که ابلیس هدفش از بین بردن نسل انسان ها و بازگشت شیاطین به زمین بوده !
🔹خلاصه هر روز دو تا جوون رو میکشتن و مغزشون رو میدادن به مارها
🔹همزمان با مار بازی ضحاک ، اغتشاشات در ایران اوج میگیره و یه عده وطن فروش از ایران میرن سمت ضحاک و قلقلکش میدن که به ایران حمله کن! ضحاک هم با لشکرش تارگت میزنه برا ایران!
🔹 با اَتَک ضحاک ،جمشید در میره و تاج و تخت ایران میفته دست ضحاک مار به دوش ! جمشید رو هم در حوالی چین پیداش میکنن و بدستور ضحاک از وسط نصفش میکنن!
🔻....سه سوته تاریخ رو می لقمونیم...
https://eitaa.com/Hs_Land