eitaa logo
ھـور !'
924 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
570 ویدیو
109 فایل
ـــــــ ــ بِنام‌خدای‌نوروامید؛🤍 رسته‌هور، گوشـه‌ی‌دنجی برای‌برقراری‌حال‌خوب‌دلِ‌شما:).. عکاس‌هور Https://Instagram/Same.graph.Com گوش‌جان @Majnonemadar شروط‌‌وادمین‌تبادل @Hur_Tab @G0NAHKAR به پیام پین شدھ سربزنید* هور:نور،خورشید،روشنایی✨
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " قیس به منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی صلوات بر پیامبر"ص" برعلی و فرزندان او صلوات الله علهیم درود و رحمت بسیار فرستاد و سپس عبیدالله بن زیاد و پدرش و گردنکشان بنی امیه را تا آخر لعنت کرد. سپس فرمود : ای مردم من فرستاده حسین ، به سوی شما هستم . از او در فلان جا جدا شده ام ، او را دریابید. این خبر را این زیاد رساندند .او دستور داد قیس را از بالای کاخ ، به زمین اندارند . او را انداختند و جان داد . رحمت خدا بر او باد. در روایتی دیگر ،حسین علیه السلام این نامه را از منطقه حاجز نوشت و غیر آن نیز گفته شده است. راوی می گوید : حسین علیه السلام به راه ادامه داد، تا به دو منزلی کوفه رسید. آن جا با حر بن یزید که همراه هزار سوار برخورد کرد. به حر فرمودند: [ این لشکر ] آیا یاور ما است، یا بر ضد ما ؟ گفت: بلکه بر ضد تو ای اباعبدالله ! فرمودند: لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " سپس سخنانی بین آن دو رد وبدل شد، تا آنکه حسین علیه السلام به او فرمودند: اکنون که شما [ کوفیان ] برخلاف نامه ها و فرستادگان که به سوی من آمده اند، رفتار می کنید ، به همان جایی که از آن آمده ام باز می گردد . ولی" حر " و یارانش حضرت را از بازگشت بازداشتند."حر" گفت: نه، یابن رسول الله ! راهی در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه، تا من نیز نزد ابن زیاد عذری داشته باشم که راه تو با من متفاوت بود [ و من تو را ندیدم ] حسین علیه السلام نیز به جانب چپ رفت ، تا آن که به منطقه ای به نام " عذیب هجانات " رسید. راوی می گوید : عبیدالله بن زیاد نامه ای به حر نوشت و او را درباره امام حسین علیه السلام سرزنش کرده ، دستور داد بر آن حضرت سخت بگیرد. حر و یارانش نیز به سراغ امام حسین علیه السلام رفته آن حضرت را از ادامه مسیر بازداشتند . امام حسین علیه السلام به او فرمودند: مگر تو دستور ندادی که از راه [ معمول ] کناره بگیرم ؟ عرض کرد: چرا، ولی نامه ای از امیر عببدالله رسیده است که در آن دستور داده است بر تو تنگ بگیرم ، مأموری نیز قرار داده است، تا مرا به اجرای این دستور وادارد... ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" امام «ع»از مکه بسوی عراق " راوی می گوید: حسین علیه السلام میان یارانش به سخنرانی ایستاد و پس از حمد وثنای الهی و یاد جدش و صلوات بر آن حضرت ،فرمودند: آیا حق را نمی نگرید که به آن عمل نمی شود ؟ و باطل را که از آن جلوگیری نمی شود؟ بر مومنین است که مشتاق دیدار پروردگار باشند که من مرگ را جز سعادت ، و زندگی با ستمگران را جز مایه دلتنگی نمی دانم . زهیر بن قین برخاست و گفت: خداوند، ما را به وسلیه تو هدایت کند، ای فرزند رسول خدا "ص" سخنت را شنیدیم ،اگر دنیا برای ما پاینده بود و در آن جاوید بودیم ، باز هم حرکت با تو را بر زندگی همیشگی دنیا بر می گزیدیم . ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" رسیدن امام علیه السلام به " پس از آن ، حسین علیه السلام برخاست و سواره به راه ادامه داد . هنگام حرکت حضرت در مسیر ،گاهی سپاهیان حر، آن حضرت را باز می داشتند و گاهی همراه او به راه می افتادند ،تا آن که به کربلا رسید. آن روز ،دوم محرم بود، حضرت هنگامی که به آن جا رسید،پرسید : نام این سرزمنیت چیست ؟ گفتند: « کربلا » فرمودند: "خداوندا ! به تو پناه می برم از کرب [ = سختی ] و بلا " سپس فرمودند: " این ،جایگاه کرب و بلا است. فرود آئـید ! به خدا سوگند این جا مکان بار انداختن ما و ریختن خونمان و جایگاه قبر های ماست" اینجا به خدا سوگند! جای اسیری محارم ما است . این را رسول خدا "ص" به من فرموده است . همه فرود آمدند . حر و یارانش نیز گوشه ای دیگر فرود آمدند. حسین علیه السلام نیز فرود آمد و به آماده سازی شمیشرش پرداخت و در این حال می فرمود : ای روزگار ! اف بر دوستی تو [ که چقدر بی وفایی ] ! در هر زنده ای و جایگزینی قناعت نکردی. که جز این نیست که همه امور به اختیار خداوند جلیل است ، و هر زنده ای پوینده راهی است. ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" رسیدن امام علیه السلام به " راوی می گوید: زینب،دختر فاطمه سلام الله علیها اشعار را شنید و گفت: " برادرم ! این سخن کسی است که به کشته شدن یقین دارد " فرمودند: آری ،خواهرم ! زینب گفت: ای وای از این داغ ! حسین از مرگ خود به من خبر می دهد . روای می گوید: زنان نیز گریستند ، به چهره لطمه زدند و گریبان چاک کردند. راوی می گوید: حسین علیه السلام او را تسلی و دلداری داده ،به او فرمود : سپس فرمودند: هنگامی که کشته شدم ،برای من نه گریبان چاک ندهید و چهره نخراشید،وسخن بیهوده مگویید. ✍ ‌[ مؤلف می گوید: ‌] ممکن است یکی از اموری که سبب شد حسین علیه السلام محارم و خانواده اش را با خود بیاورد این بود که اگر آنان را در حجاز یا دیگر شهر ها بجا می گذا‌شت، یزید بن معاویه لعنه الله علیا در پی آنان می فرستاد ،تا احضارشان کند و با آنان چنان بدرفتاری می کرد که حسین علیه السلام را از جهاد وشهادت باز دارد و با دستگیری آنان توسط یزید بن معاویه آن حضرت ،از مراتب سعادت محروم می شد ✍برگرفته‌ازڪتاب‌ نشردهید🏴 .
غافل نباشیم ز شب اول قبر؛ نیست راه نجاتے جز عشق [ـعـ]♥ •.↝ @bezibaeeyekrooya .•
_ چرا اینقدر بی تابی میکنی؟ + دلم تنگشه... _ اونم انقدر دلش تنگه ؟ + اون دلش برا همه تنگه ، چشم انتظاره _ آخه مگه میشه این همه عاشقی؟ + دیدی دو نفر عاشق همن ؛ همش همو میبینن؟ _آره ! + حکایت من و آقام هم همینه...✨💙 ...
°° اركبوا فُلكَ أيّهَا الغَرقَى به کشتے بیایید،ای غرق شدگان... °° 🖤 •.↝ @bezibaeeyekrooya .•
میفرمایند؛ اگر میخواهی عاشق چیزی شوی با عمل و رفتار عاشق شو ! مثلا اگر میخواهی عاشقِ شوی، هر روز صبح در یک ساعتِ مخصوص بگو : " صلی الله علیک یا اباعبدالله..." بگو حسین جانم میخواهم به تو عادت کنم... تا تو بشوم تا به تو عارف شوم... ... ... ...
ھـور !'
شبها بهونه میگیره ..
ھـور !'
شنیده‌ام‌ڪه‌ملائڪ‌به‌وقت‌حاجت‌خویش قسم‌دهندخدارابه‌آبروی‌حسین🌙
بامت‌بلندبادڪه‌دلتنگی‌ات‌مرا ازهرچه‌غیرِتوست‌چه‌بیزارڪرده‌است
شب‌های‌قدر‌گذشت... مطمئنا‌همه‌پاک‌شدیم... هرکی‌واسه‌ ... گریه‌کرد‌، پاک‌ِپاک‌میشه...