ما عاشق نبودیم، تنها مدعیانی در طلبِ عشق بودیم، که هیچ تلاشی برای رسیدنِ به معشوق نکردیم.
امروز قرار بود تهرانو فتح کنن؟
ایبابا. چرا خبری نشد پس؟ فایده نداره.
من به نشانه اعتراض اینجارو میپوکونم تا مشتی باشه بر دهان بلوف زنان.🤝
یه روز پرسیدم چرا وقتی تصمیم میگیرم برم، دلم تنگ میشه و دست از پا درازتر برمیگردم؟
گفت چون از لحظهای که تصمیم میگیری بری و نباشی قلبت ناخودآگاه، دلتنگی رو القا میکنه بهت و نمیذاره نیای. یه بار امتحان کردم و یهویی رفتم، انگار دلتنگیای وجود نداشت.
ولی امان از اون روزی که تصمیم گرفتم برم، حالا دلتنگی قوت غالب قلبم شده و مانع رفتنه.
بهخاطر چشمام، کارم به جایی رسیده، که وقتی میخوام مامان و تهدید کنم، میگم یا فردا میریم عینک میگیریم، یا بلند میشم، میشینما!
هدایت شده از | دفترچهیادداشت |
Sajad Afsharian/Hossein Farhadi4_5859347681175930345.mp3
زمان:
حجم:
5.4M
- No Caption
من مطمئنم منو از یتیمخونه آوردن. وگرنه الان باید تو چشمپزشکی میبودیم نه بازار.