دقیقاً همونلحظهای که احساس زشتیِ بسیار میکنی و با عالم و آدم قهری، توی پاساژ میری جلوی آینه و یهخانوم با ظاهر عادی و زیبا، بدون هیچ نیتی بهت نگاه میکنه و بیمقدمه میگه صورتت مثل ماه میمونه. ان شاءالله عاقبت بهخیر شی. :))) چی بگه آدم آخه؟ میرم به درد خودم بمیرم.
حقیقتاً آدمیزاد نیاز به یکی داره که برای ابراز دلتنگی بهش، ازش سؤالای چرت و مسخره بپرسه. شما نمیفهمید من چی میگم ولی لطفاً بفهمید.
الان باید خونه پدرشوهرم زیر کرسی نشسته بودیم و منتظر پدر که شماره بگیرن و برامون فال حافظ هر کدوممون رو بخونن و به من بیفته "سويدای دل من تا قيامت، مباد از شوق و سودای تو خالی" و بهش نگاه کنم و خواهرشوهرم بگه "خبهخبه نگاههای عاشقانهتونو بذارید برای خودتون" و همه بزنن زیر خنده. اما خب. فعلاً میتونم برای درسهام بخونم این بیت رو.
امسال هم مثلِ تمام اینسالهای نبودنت، یلدا را سحر میکنم و به این فکر میکنم چقدر آدمیزاد صبور است که در برابر چنین نبودنهایی هیچکاری جز انتظار از دستش برنمیآید. فیالحال میتوانستم دستکم کنارت باشم و دستهای سردت را روی گونههای گر گرفتهام بگذارم و با خنده بگویم ببین آنهمه انتظار به آنی تمام شد! بالأخره روزگار به ساز ما هم رقصید و قفلِ نرسیدن را شکست و دوباره قفلِ هممان کرد. لکن نیستی، نبودی. چه میشود کرد؟ شاید هم خدای نکرده نخواهی بود. باز هم صبور باشم؟ هستم. چقدرِ دیگر برای تو باید صبور بود؟ هرچقدر لازم باشد هم خواهم بود. برای تو میتوانم تا همیشه صبور باشم. اما بیا. این قفلِ نرسیدن را بشکن و دستهام را چفتِ دستهات کن و ریشهات را نوازش کن و بخند.
هدایت شده از CroShirin|کُروشیرین
فیالبداهه.
📌[پیج اینستاگرام] 📌[آیدی کانال در ایتا و تلگرام] 📌آیدی جهت ثبت سفارش: @CroshirinAd
پاشید حمایت کنید ببینم.💘
به قول امام، امید من به شما ممبرهاست.
واقعاً یکسری حسها که گریبانگیر آدمی میشن خیلی عجیبن. یا اون حسِ ششمی که وقتی دلتنگ کسی میشی و کلِ خاطراتت باهاشو مرور میکنی و در تمامیِ پیامرسانها چکش میکنی و حالا به هر صورتی یا درمورد هرچیزی، حس میکنی قراره پیامی ازش دریافت کنی. و بعد از ساعتها میبینی بله! پیام داده، خیلی قشنگه. کاش میشد روی بعضی آدمهای دیگه هم همچین حسی درست از آب در میومد.
باید این واقعیت رو قبول کرد که آدمیزاد ذاتاً زمانی که تو مشکلات و غمهای خودش غرق میشه، جز خودش به کس دیگهای توجه نمیکنه.