بعضیا میگن که نجات دهنده در آینه است.
اما داستایوفسکی میگه: در آغوشم بگیر و نجاتم بده، قاتلی به دنبال من است که گاه به گاه در آینه ها میبینمش.
- والقلم -
-
دمت گرم که امسالم طلبیدی و گذاشتی روبه ی روی حرمت اشک بریزم و زیر لب زمزمه کنم
[ چشامو میبندم ..
دوباره وا میکنم
تو گریه میخندم،
صحنُ نگاه میکنم (:
خواب نیست، رویا نیست انگاری واقعا منم تو حرمم. ]
خیلیا با خودشون میگن کاش امشبو مشهد بودیم؛ میخوام بگم یه عمره مشهدم و امشب و کنجِ اتاقم نه هیئت و نه روضه، چه برسه به حرم ..
هدایت شده از Willi.
سایهاش تا به ابد از سرِ من کم نشود،
گردنم پیش کسی غیر رضا(ع) خم نشود..