‌Me

مبدأ این جنجال شکوهمند کجاست؟

درد تمام تنم را أحاطه کرده بود .

و در آخر، منطق آنقدر بی رحمانه حلقهٔ دست های سردش را بر گلوی احساسات تنگ تر کرد که آخرین نفس هایش نیز ربوده شد !

شخصیت هایی در من وجود دارند‌ که همدیگر را زخمی می‌کنند، همدیگر را می‌کُشند، همدیگر را در خرابه های روحم خاک می‌کنند .

شکستن از سوی خود پیروزی بود

با خدا کاملا در صلح هستم اما با تفکر نوع بشر در تعارضم .

- از صلح چه می فهمند ؟! + این مردم که گوشت و پوست استخوان‌شان از کینه های جاهلیت انباشته است اینها که نه جنگ را برای آزادگی می خواهند وَ نه صلح را ، جنگ را برای جنگ می خواهند و صلح را برای آتش افروزی جنگی هولناک‌تر .. نه می توان با آنها جنگید و نه می توان از در صلح وارد شد - با آنها چه کردی ؟ + نمی دانم اما اینکه آنها با تو چه کردند چیز عجیبی نبود !

- اعوذ باللّٰه مِن الچشمانش.

بوی دلمردگی می‌آید .