﷽🕊🌹 #سلام_امام_زمانم 🌹🕊﷽
❤ کاری که کرد #عشق تو تقدیرمان نکرد
🌼 گریه برای دوری تو سیرمان نکرد
🥀 ما را ببخش اینکه غمت پیرمان نکرد
🌾 دست #گناه، امام زمان گیرمان نکرد !
🤲 العجل العجل
فرج مولا صلوات 🌸🍃
🕊🌤 #اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 🌤🕊
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌺🌷 یاوران گل نرگس 🌷🌺
🇮🇷 https://eitaa.com/IavaranGolnarges
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
💔🦋🌾🥀🕊🌼🌼🌼🕊🥀🌾🦋💔
#دلنوشته_مهدوی 💞
#مهدی_جانم 💚
✋ سلام مهدی جان 💚🕊
🌤 انگار آدینه ها بیشتر دلم برایتان تنگ است انگار بیشتر چشم براهتان هستم ،انگار مرغ دلم بی تاب تر به دیوار قفس می کوبد 🕊🌿🕊
انگار قلبم بیقرارتر است 🥀🍃
آدینه ها انگار جانم فقط در آسمان یاد شما میل پرواز دارد، انگار در وجودم هزار پروانه زیر طاق رنگین کمان مهرتان صف کشیده اند 🦋
آدینه ها روز شماست 🦋🌹🦋
روز منتظران امیدوار 💫🌼💫
روز خوبِ آمدنتان 🤲🕊🌸🕊
آقا جانم چشم به راهت می مانم 🌼🍃
🍃💐 اللهم عجل لولیک الفرج 💐🍃
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷یاوران گل نرگس 🌷🌺
🇮🇷 https://eitaa.com/IavaranGolnarges
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
سلام خدمت اعضای گروه یاوران گل نرگس
شما بزرگواران می توانیدعضو گروه یاوران گل نرگس در سروش هم بشوید
http://sapp.ir/iavarangolnarges
👆🏻⚘⚘⚘⚘👆🏻🙏🏻
دوستان و رفقا بزرگوار به علت بسته شدن واتساپ گروه در ایتا و سروش فعال شده
امیدوارم صبور باشید فعلا در حال عضوگیری هستیم
در اسرع وقت مطلب بارگذاری می شود
#امام_حسن
همگی از بقیع برگشتند
همگی خسته و غبار آلود
روی چشم حسین اشک عزا
چشم عباس هم پر از خون بود
زینب آمد کنار در آرام
سر خود را گذاشت گوشهی در
با سوالی حسین را گریاند
ای حسین از برادرم چه خبر؟
در کنار مزار پیغمبر
تن او را به خا کها دادید؟
تن سبز غریب مادر را
به سوی فاطمه فرستادید؟
بنشین خواهرم صبوری کن
تا بگویم چه در بقیع رخ داد؟
بغض آقا شکست و چشمش را
اشک غربت گرفت و پاسخ داد:
کاش خواهر تن برادر را
ساده و مخفیانه میبردم
کاش مانند حیدر و زهرا
بدنش را شبانه میبردم
کاش خواهر زمان تشییعش
زره جنگ خویش بر تن داشت
کاش تابوت مجتبی خواهر
جنس محکم شبیه آهن داشت
نگرانتر شدم برادر جان
حرف تو بوی جنگ را دارد
روی دوشت چرا شده خونی؟
شانهات بوی مجتبی دارد
دست بر روی این دلم بگذار
تا بگویم چه شد که مبهوتم
من همین قدر با تو میگویم
که عزادار تیر و تابوتم
بنشین زینبم مرو بیرون
خوشی ما تمام شد خواهر
دیدی آخر حسین تو زینب
بیحسن بیامام شد خواهر
در کنار مزار او گفتم
که بمیرم برای این تن تو
غصه و ماتمت چه سنگین است
غارتم کرده داغ رفتن تو
گر چه با غصه غارتم کردند
خواهر این انتهای غارت نیست
در کنار حسن همه بودیم
خوردن تیر اوج غربت نیست
اوج غربت برای من مانده
غارت خیمهها برای شما
غارت پیکرم برای من
داغ کرب و بلا برای شما
غارت هر چه بر تنم مانده
از عبایم گرفته تا نیزه
این لباسی که مادرم داده
از تنم میبرند با نیزه
خواهرم یک به یک سواران را
میدوانند بر تن و پشتم
بعد از آن یک نفر که جامانده
خواهد آمد سراغ انگشتم
مجتبی شکریان