بشر واسهی مسخره ترین کاراشم ربات ساخته اونوقت یه چیزی نساخته که بشه باهاش افکار و کنترل کرد
حسِ تکراری شدن مثل حسِ مزاحم بودنه میخوای باشی ولی یه صدایی تو ذهنت میگه تکراریای،خسته کنندهای و تورو گوشهگیر تر میکنه
نمیدونم بهش چی میگن
اضطرار؟نگرانی؟یا هرچی فقط میدونم الا به شدت به دعاهاتون نیاز دارم:)
از استرس و ناراحتی دستام یخ زده و نفسم بالا نمیاد
کاش امشب تموم شه فقط تموم شه..
همراه کش اومدن زمان قلب منم آروم آروم ذوب میشه و باید وایسم تا تموم شدنش رو ببینم
دارم سعی میکنم تو این بلبشوی فکری و بیرونی دلداری بدم و چقد ضعیفم تو دلداری دادن..
نیاز دارم سرم و بکنم تو آب یخِ یخ و چندین دقیقه سرم و نگه دارم تا مغزم خالیِ خالی شه