فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاعَلی؏
یامَنبِهِیَفتَخِرُالمُحِبُّون..
ای کسی که محبّانت
به دوست داشتنت افتخار میکنند..
✍ در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین
در هر عزای دل شکنی فَابکِ لِلحُسَین
در خیمۀ مراثی و اندوه اهل بیت
قبل از شروع هر سخنی فَابکِ لِلحُسَین
در مکتب ارادت إبن شبیبها
هم ناله با اباالحسنی فَابکِ لِلحُسَین
شبهای جمعه مثل ملائک میان عرش
با بوی سیب پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین
دیدی اگر میان هیاهوی تشنگی
طفلی و لب به هم زدنی، فَابکِ لِلحُسَین
لب تشنه جان سپرد اگر عاشقی غریب
یا روی خاک ماند تنی فَابکِ لِلحُسَین
گرم طواف، نیزه و شمشیر و تیرها
دور شهید بیکفنی فَابکِ لِلحُسَین
در لحظۀ تلاوت قرآن که دیده است؟
غرق به خون شود دهنی فَابکِ لِلحُسَین
با نعل تازه جای دگر غیر کربلا
تشییع شد مگر بدنی؟ فَابکِ لِلحُسَین
رحمی نکردهاند در آن غارت غریب
حتی به کهنه پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین
شبهای جمعه دور و بر قتلگاه عشق
با نالۀ کبود زنی فَابکِ لِلحُسَین...
🥀 #شعر | #حضرت_زینب سلامالله علیها 🥀
یاد هر گه کنم از زینب و سوز جگرش
کشم آهی که فتد در دل گردون، شررش
کام نادیده ز ایّام که در اوّل عمر
سوخت از داغِ غمِ مادر و جدّ و پدرش
بود در ماتم جدّ و پدر و مادر خویش
که شد از بهر حسن، معجر نیلی به سرش
پارههای جگر زار حسن را در طشت
چون نظر کرد ز غم، پاره شد از غم، جگرش
چشم او بود هنوز از غم دوران، خونین
که سوی کوفه کشانید، قضا و قدرش
خیمهاش گشت به پا، چون به لب شطّ فرات
جاری آمد شط دیگر ز دو چشمان ترش
چاک زد پیرهن و خاک به سر کرد، چو دید
بیسر افتاده تن پاک دو نورس پسرش
شش برادر به یکی روز همه بیسر دید
که ز بار غم هر یک، چو کمان شد، کمرش
اکبر و قاسم و عبّاس و حسین کشته و شد
خولی و حرمله و شمر و سنان، همسفرش
روزِ وارد شدن شام، شب از گریه نخفت
بس که بارید به سر، سنگ ز هر بام و درش
«جودیا»! اشک تو و آه تو، بیحاصل نیست
این نهالی است که در حشر، بیابی ثمرش
▫️ جودی خراسانی
.
🥀 #شعر | #حضرت_زینب کبری سلامالله علیها 🥀
ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب
نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب
نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی
ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب
فغان و آه از آن دم! که خصم دون به لب شط
بُرید سر ز قفای #حسین مقابل زینب
فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر
قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب
میان لشگر اعدا به راه شام نبودی
به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب
به گِرد ناقهی او، کوفیان به عشرت و امّا
سر حسین به سنان، پیش روی محمل زینب
نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی
چو گشت کنج #خرابه مقام و منزل زینب
چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»؟
که جز خدا نه کس آگه، ز درد و مشکل زینب
▫️ جودی خراسانی
.
.
🩸مجالس روضهٔ برادرم را فراموش نکنید ...
💔 به هنگامه تبعید حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها از مدینه به شام، زن های مدینه دور محمل آن حضرت جمع شدند و به گریه و زاری پرداختند؛ در اینجا بود که آن حضرت سر از محمل بیرون آورده و فرمودند:
▪️ای زنان مدینه، شما را به خدا قسم میدهم که خانه جدّ ما را خالی نگذارید.
▪️بلکه در تمام روزها و شب های بعد از آمدنتان، ماتم بگیرید و گریه کنید بر برادر مظلوم و شهیدم حسین علیهالسلام و برای او در خانه پدرم عزاداری کنید.
▪️ و از جانب من نیز سوگواری کنید و مرا از یاد خود فراموش نکنید که دیگر من از این سفر بر نمیگردم.
📚بشارة الباکین(نسخهخطی)،ص۱۷۰
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸امام سجاد علیهالسلام بر بالین عمهجان خود زینب کبری سلاماللّهعلیها به وقت احتضار ...
در برخی از گزارشها آمده است:
🥀 امام سجاد علیهالسلام را هم همراه زینب کبری سلاماللّهعلیها و چند تن دیگر از مخدّرات، به شام تبعید کردند و بعد از وفات حضرت زینب سلاماللّهعلیها مجدداً به مدینه برگشتند.
🥀 ... زمانی که امام سجاد علیهالسلام متوجه لحظات آخر حیات عمهجان خود، حضرت زینب سلاماللّهعلیها شدند، شروع به گریه کردن نمودند که در این هنگام زینب کبری سلاماللّهعلیها به هوش آمدند،
📋 و رَاَتْ اَنَّ علیَ بنَ الحسینِ علیهماالسلام جالِساً عِندَ رَأسِها باکیاً حَزیناً
▪️دیدند که امام سجاد علیهالسلام بالای سر او ،گریان و اندوهگین نشسته است.
🥀 پس جگرگوشه برادر را به آغوش گرفته و فرمودند: ای نور چشمان من! ای برادر زادهام! عمرم به آخر رسیده است و به زودی نزد مادرم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و برادر شهیدم حسین علیهالسلام خواهم رفت و اگر سخنی دارید که به آنها بگویم، بفرما تا به محضر آنها برسانم!
🥀 امام سجاد علیهالسلام به آن حضرت فرمود: ای عمهجان! از کجا میدانید که دیگر لحظات آخر حیات شماست؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: شب گذشته در خواب، مادرم زهرا سلاماللهعلیها را دیدم که مرا در آغوش گرفت و فرمود: دخترم! زندگی تو در این دیار غربت، قلب مرا سوزانده و گریههای زیاد تو بهشت را برای من بیت الاحزان ساخته و دیگر بر فراقت مرا صبری نیست. فردا با اهل خانه وداع کن که فردا در بهشت مهمان ما خواهی شد.
📋 فَلَمّا سَمِعَ الْامامُ مَقالَتَها بَکیٰ بُکاءً شَدیداً و قالَ یا عَمَّتي … تَرَکتِنا فی هذه الذِلَّة؟!
▪️امام علیهالسلام چون سخنان حضرت را شنید، به شدت گریه کرد و گفت: ایعمهجان! ما را در این ذلّتی که از جانب دشمنان بر ما رسیده، تنها میگذارید…!؟
📋 إذا حَضَرتِ الی حَضرَةِ جَدّی و جَدَّتی و اَبی، سَلِّم مِنِّی و خَبِّرهِم بما صَنَعوا بنا الاَعداء بعد قَتلِ اَبی المَظلوم
▪️ای عمهجان! اگر نزد جدّ ، جدّه و پدرم رفتید، سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید که پس از کشتن پدر مظلومم، دشمنان با ما چه کردند!
📚بشارة الباکین (نسخهخطی)،ص۱۷۱
✍ آه ای صبور قافلهی غم سفر بخیر
راوی روضه های محرّم سفر بخیر
خلوت نشین نیمه شب ندبههای اشک
دلگیر بغض های دمادم سفر بخیر
یکسال و نیم غربت و دلتنگی و فراق
یکسال و نیم گریهی نم نم سفر بخیر
ای شاهد مراثی گودال قتلگاه
ای وارث مصیبت اعظم سفر بخیر
بغض غریب خاطره های کبودِ شام
اَمّن یُجیبِ کوچهی ماتم سفر بخیر
روی کبود و نیلی و آشفتهی فراق
موی سپید و خاکی و درهم سفر بخیر
زلفی بخون نشسته سرِنیزهها رهاست
بانو به زیر سایهی پرچم سفر بخیر