اومد جـلو ، گفت حسین ؛ جان مادرم ..
بذار بچه هامُ فدات ڪنم ..
گفت خواهر شایـد باباشون منتظر باشه ..
صدا زد آقا وقتـی از مدینه بیرون اومدیم عبدالله جعفر به من گفت زینـب یادت باشه هر جا دیدی خواستـن مقابل حسین بایـستن بچه هامُ میدان بفرسـت ..
رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم
این فیضِ روسپید شدن را ز من مگیر
هم دختر شهیدم و هم خواهر شهید
این مادرِ شهید شدن را ز من مگیر 😭😭
همچـین ڪـه اذنِ میدان گرفتن ، هی می زد رو شـونه ی دو تا آقازاده هاش برید انتقام مادرمم بگیرید .. اگه شد بگیـد شما پسرایِ زینـبید .. بچه هارو فرسـتاد میدان ..
بـچه هارو فرستاد میدان .. یه وقت دیدن زینب تو خیمه نشسته صدایِ تڪـبـیر میاد .. اما دیری نگذشت صدایِ نالۀ حسین بلند شد .. این دو تا آقازاده رو زمین افتادن .. صدا زدن دایــے بیا😭 .. یا ابا عــبدالله .. زنها یه وقت نگاه کردند گفـتن از صبح هر کی رو زمین افتاد بعدِ حسین زینب بیرون اومد .. اما چرا زینـب نیست؟
یکی گـفت زینب تو خیمه س .. هی زیر لب میگه خودمم فدایِ حسین .. بچه هام فدای حسـین ..
الله اکبر .. گذشـت برگشتن مدینه ، بشیر خبر آورد . یه وقت دیدن عبدالله اومد گفت خانـومم زینبُ ڪجاست .. گفتن جناب عبدالله اون محمل ، محملِ زینبِ .. تا همچین که پرده رو کنار زد زودی روشو برگردوند. گفـت ببخشید میشه به من بگـید خانومم زینب کـجاسـت؟
گوشه ی محـمل صدا ناله ش بلند شد ..😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 عبدالله حق داری زینبُ نشناسی .. خانـم چرا انقدر پیر شدی ، شکسـته شدی؟ عبدالله آخه اون چیزی که من دیـدم تو ندیدی .. مـگه چی دیدی عبدالله می خـوای بهت بگمـ؟
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر ، من از حسین دل ..😭😭
انقدر گریـه کردن گفت خانم جان فقط یه سوال برام باقی مونده ، (چیه عبدالله؟) گفت از صبح هر کی رو زمین افتـاد ، بعد حسـین تو اومدی استقبال .. اما شنیدم دو تا بچه هام رو زمیـن افتادن تو از خیـمه بیرون نیومـدی ..
اربعیـنڪهبیبیرفت ڪربلا گفت حسین جان یادته از خیـمه بیرون نیومدم نـگام به نگات نیفـته؟ خجالت ازم نکشـی؟ برگشته اربعین اومـده کربلا .. گفت حسین بیا تلافی کن ... همه بچه هاتو آوردم .. اما سـه ساله ت گوشـۀ خرابه .. بیا سراغِ رقیه رو از من نگـیر .. 😭
کانال ایران قوی 🇮🇷(گروه بدر)
🔴⚫️🔴⚫️ #یڪمبریمعاݜـورا :)
•••
دستخالےردمڪـن
مارازڪویـتیاحـسینـ...
#سرټوندرداومدݜرمݩده
صبحتونحسـینے