مـــعــــجـــــزه_عـــشــــق
رمان ناب و محتوایے #معجزه_عشق
پــــارتـــــ👑20👑
+خودم با علاقه اینکارو کردم!!
...
و بعد از کلے گفتن و خندیدن با حامد،
امیر رفت محل کارش و منم برگشتم خونه!!
...
چقدر اینروزا حالم خوب شده بود.
سرحال شده بودم.
زندگے برام رنگ و بوے تازه پیدا کرده بود.
امیر عاشق قیمه بود.
شروع کردم براے شام قیمه درست کردم.
...
ساعت 🕓 ۴:۰ بعد از ظهر بود.
تازه شروع کرده بودم به درست کردن غذا که امیر اومد.
+سلام خانومے😉
-سلام امیر آقا!!خدا قوت😁
+ممنونم ولے انگار کار شما سخت تر از ماست؟؟!!
-بزار یکم فکر کنم!!🤔
+بفرما!!
-خب حالا فکر کردم .. راست میگے!!😉
+من همیشه راست میگم خانمم!!😊😃
-خب دیگه برو لباساتو عوض کن،یکمم استراحت بکن!!!
+آخه بااین بو و برنگ شما مگه میشه استراحت کرد؟؟!!😉
-برو امیر برو!!😉😄☺️
+چشم!!😁😂
...
و رفت به اتاقش.
امیرم مثل من بود.
خیلے حالش خوب شده بود.
وقتے لباساشو عوض کرد اومد نشست تو پذیرایے و گفت:
+خانمے؟؟
-بله؟؟!!
+قیمه داریم نه؟؟!!
-آره قیمه داریم!!
+وااای چقدر این غذات خوش عطر و بوئه!!
-ممنونم
+خانومے من باهات یه کار کوچیک دارم.
-بفرما
+امروز با دکتر حامد حرف زدم.
-چیگفت؟؟
ّ
+گفت که حامد تا دوروز دیگه میتونه
مرخص بشه به امید خدا!!😍😍
-واقعا؟؟!!
وااااااای😍وااای😍واااااااااااای
+منم اولش باورم نمیشد ولے کم کم باور کردم.
-خب حالا باید چیکار بکنم؟؟!!
+هیچے باید همه چیزو مرتب بکنے!!
-به روے چشم!!👀
+ممنونم فقط خانومے فردا هم میریم بیمارستان ؟؟!!
-اره تا روز مرخصی حامد هر روز میریم اونجا!!!
...
شب شد.
امیر اومد و با هم غذا خوردیم.
روے میز دو تا شمع گذاشته بودم.
اولین بارم بود از اینکارا میکردم!!
...
و بعد از اینکه میز رو جمع کردیم و ظرفهارو شستیم،رفتیم و خوابیدیم.
صبحشم،صبحونه رو آماده کردم و بعد از اینکه خوردیم رفتیم بیمارستان.
اینبار مانتو سبزمو پوشیده بودم با روسرے زرشکیم.
اونم مدل لبنانے بسته بودم.
...
اینبار با ماشین خود امیر رفتیم.
ماشین آبے که عاشق برقش بودم.
چون هیچ وقت کثیف نمیشد،یعنے امیر نمیذاشت کثیف بشه!!
امیر عاشق ماشینش بودو هست!!
...
رسیدیم بیمارستان.
و رفتیم به اتاق حامد.
...
حامد با دیدن من با اون مانتوتعجب کرده بود.
چون من قبلش زیاد نمیپوشیدمش.
...
پـــایــــان پـــارتــــــ/20/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یه ایستاده
@ISTA_ISTA
سوال مخاطبان:
چرا یه فرد مثلا مذهبی مثل حامد زمانی از غذا خوردنش عکس می گیره یا اجازه میده کسی ازش توی اون لحظه عکس بگیره؟
فکر نمی کنید درست نیست واسه یه آدم مذهبی همچین کارایی؟
جواب:
خب غذا خوردن که به خودی خود گناه نیست!
نه گناهه،نه کریه و ناپسنده،نه از هر جنبه ای مشکلی داره..
می مونه عکس گرفتن!
ایشون به لحاظ اخلاقی نمی تونن به کسی بگن عکس نگیر..!
اگر اون عکس گرفتن باعث ترویج گناه و اشتباه باشه،بله درست نیست و ایشون هم بی پروا مقابل گناه دیگران می مونن حتی اگر باعث ریزش مخاطبشون بشه.
اما وقتی نه غذا خوردن اشتباهه،نه عکس گرفتن اشتباهه
پس عکس گرفتن از غذا خوردن یه بنده ی خدا(چه مذهبی چه غیر مذهبی)چه ایرادی داره؟
اگر گناهه پس عکس هایی که شهدای ما از غذا خوردنشون گرفتنم خطاست!!
ایشون که دیگه معصوم تر،مذهبی تر و مومن تر از شهدای ما نیستن..!
اونچه که گناهه #افراط_در_دین هست که مصداق این حرف توی قرآن کریم اورده شده..!
آیه ۷۷ سوره مائده به صراحت میگه که:
ای اهل کتاب در دین خود به ناحق غلو نکنید.
دین رو بر خودمون سخت نگیریم!
وقتی اشاره به مذهبی بودن ایشون دارید یعنی به لحاظ دینی دارید نظر میدید و به اصول دینی قائلید،پس دین رو سخت نگیرید و هرچیزی رو برای مومن و مذهبی حرام و گناه ندونید.
بریم ببینیم علمای دینی ما نظرشون چیه بعد انتقاد کنیم!
#حامدزمانی
منبع:
@Rah_bi_payaan
در تلگرام!
@ISTA_ISTA
.
نميدونم كجاي راه بود گرد و خاك شد...
كه شونه هات گم شدند و رد پات پاك شد...
هزار راه رفته رو بازم مرور ميكنم...
شايد نميشناسمت... ازت عبور ميكنم!!!
••••••••••••••••••••••••••••••••••
٩٠/٢/١٣
#شعرهاي_قديمي_من
..................
منبع:
@hamedzamanimusic
در تلگرام!!
..................
✨ @ISTA_ISTA ✨