Hamed Zamani - Jang Eghtesadi.mp3
13.28M
#موزیک_تایم
دشمن هجوم دائم تحریم و ترفند است
دشمن که دنداني درنده پشت لبخند است ...
پ.ن.
این آهنگ مناسب وضعیت الان ماست!!!
#حامد_زمانی
#ایستائیسم
#جنگ_اقتصادی
#مقاومت
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
🔻به وقت حدیث🔻 🔸حدیث قدسی🔸 🔹ای فرزند آدم از کسی جز من بیم نداشته باش و مهراس به یاد آور که هیچ قدرت
🔻به وقت حدیث🔻
🔸حدیث قدسی🔸
🔹ای فرزند آدم
من سخنانت را می شنوم وقتی که با من حرف می زنی
و درد دل باز می گویی
تو نیز سخنان مرا در کتاب من بخوان که فرشتگانم بر تو فرود آورده اند
و من بدان وسیله با تو سخن می گویم.
🌹سخنان خداباتو🌹
#حدیث
#ایستائیسم
#گمنام
🔷 @ISTA_ISTA 🔷
•| عشقیعنیایستادگی |•
مـــعـــــجـــزه_عـــــشــــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پـــارتــــ👑23👑 کارهاے زیادے داشت. .
مـــعــــجـــزه_عــــشـــق
رمان ناب و محتوایے #معجزه_عشق
پـــارتـــــ👑24👑
با هم رفتیم خونه.
حامد وقتے وارد اتاقش شد خیلے خوشش اومده بود.🤗
خیلے ذوق داشت چون براے اولین بار بود من اتاقشو میچیدم.😍
امیر وقتے مارو رسوند خونه خودش رفت شرکت.
منم خیلے ناراحت نشدم چون میدونستم خیلے سخت بود کاراش تو شرکت و خیلے تحت فشار بود.
منم سعے میکردم درکش بکنم!!
...
حامد پرس و جو کرد که پدرش کجاست.
-مامان جون؟!😁
+بله عزیزم😊
-مامان جون بابا کجا رفت؟!!
+هیچے عزیزم یکم کاراش تو شرکت ریخته بهم!
-یعنے چے؟؟!
+هیچے زیاد خودتو درگیر نکن عزیزم!
-آخه مامان نگران شدم!!!😏
+بعداً که بهتر شدے برات میگم!!
-نمیشه الان بگید!!😞
+نه عزیزم .. استراحت بکن فعلا
-چشم!!!به روے چشمم☺️
...
اومد و تو پذیرایـے روے مبل دراز کشید.
گفتم:
+عزیزم .. برو روے تختت بخواب
-حالا فعلا اینجا دراز کشیدم مامان جون
+آخه اینجا اذیت میشے
-نمیخوام تنها باشید فعلا نشستم نگاهتون میکنم!!😍
+باشه عزیزم راحت باش!!😌
...
من داشتم به کارام میرسیدم و حامدم نشسته بود رو مبل و با 😍عشق😍 نگاهم میکرد.
...
زنگ زدم به امیر و پرسیدم ناهار میاد که گفت نمیتونه بیاد.
یه ناهار دونفره براے خودم و حامد درست کردم.
اما اینبار غذاے مورد علاقه خودم و درست کردم.
❤️😋کوکوے سیب زمینے😋❤️
حامدم دوسش داشت.
اصلا حامد همه غذاها رو دوست داشت.
اینبار نماز 👑ظهر و عصر👑 رو باهم خوندیم.
چه قدر خوب بود.
اولین نماز دو نفره من و حامد بود.
چه قدر عارفانه و عاشقانه با خدا بود.
حامد خیلے ❤️عاشق❤️ خدا بود.
اینو از نماز خوندناش میشد بفهمے!!
خیلے نماز هاش طولانے بود.
اینو قبلا هم دیده بودم ولے الان واقعا حسش کردم و دیدم از نزدیک!!
بعد از نمازم خداروشکر کردم و ازش خواستم همینطور خوشبخت بمونم!!😍
بعد از پایان نمازمون رفتیم باهم میز ناهارو چیدیم و غذامونو خوردیم.
بعدشم ظرفارو شستیم و تا امیر بیاد نشستیم کلے با هم صحبت کردیم!!
خونه آپارتمانےنود متره ما که تقریبا بالا شهر هم نبود امروز
بوے زندگے میداد💫
بوے خوشبختے💫
بوے ایمان و خلاص و عشق خدا💫
...
خلاصه اونروز کلی با حامد بهمون خوش گذشت.
هرچے هم بهش میگفتم که باید استراحت بکنه قبول نمیکرد.
میگفت:
-قبول دارم دست و پام شکسته بوده ولے تو سه ماهے که کما بودم خوب شده دیگه!
+عزیزم درسته ولے بازم استخونات ضعیفه و باید مراقبشون باشے!!
-چشم .. ولے ازم نخواید یه گوشه بشینم و کارے نکنم!!
+من که حریف تو نمیشم!!
...
وقتے امیر اومد،حامد خوابیده بود.
منم کنارش نشسته بودم و تماشاش میکردم.
مثل وقتے که تازه به دنیا اومده بود و شبا که میخوابید تا صبح با ❤️عشق❤️ نگاهش میکردم.
امیرم اومد و کنارم نشست.
گفت:
-خانم امروز خوش گذشت؟!😁
+آره خیلے خوب بود امیر😍
اولین بارم بود با حامد نماز میخوندم و غذا درست میکردم و میخوردم.
من و حامد قبل از این اتفاقات انقدر صمیمے نبودیم!!
-به به پس بدون من خوش گذشته بهتون دیگه!!!😉
+نه جاے شما هم خالے بود ولے خب اره خیلے خوش گذشت😁
...
با اینکه خیلے سال بود باهم ازدواج کرده بودیم ولے هنوز ❤️عاشق❤️ هم بودیم.💞
عشق ما هیچ وقت کمرنگ نشده بود.بلکه هرروز عمیق تر میشد.
و حالا یه 💕معبود💕 هم داشتیم که ❤️عاشقانه❤️ دوستش داشتیم.
امیرم کنارم نشست و به حامد نگاه کرد.
خوشحالے رو میشد تو چشمهاش دید ولے خستگے خیلے اذیتش میکرد.
منم غرق چهره پر آرامش و مهربون😊 پسرم شده بودم که دیدم امیرم سرشو گذاشته روشونه من و خوابیده.
دیگه دلم نیومد بیدارش کنم.بازم به حامد نگاه کردم.
از نگاه کردنش خسته نمیشدم.😍☺️😇
...
پــایـــان پـــارتـــــ/24/
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یه ایستاده
😇 @ISTA_ISTA 😇