تنهامسیریهایاستانفارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیست_ودوم #بخش__3 ✴️آقا شما باید ن
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)
#جلسه_بیست و دوم
#بخش__4
✴️امام سجاد علیه السلام عرضه میدارد: خدایا، به من تو فیق بده با پدر و مادر یه جوری برخورد کنم که یک عبدی با سلطان عسوف برخورد میکنه، سلطان ستمگر که جرأت نداشته جلوش نُطُق بکشی چه جوریه؟؟
🔸عرضه میدارد خدایا: من با بابا و مامانم مثل این رفتار کنم. بابا و مامانم پیش من راحت باشن.
♨️زدن تو گوش من کله ام ۲دور، دور خودش چرخید، اخم نکنم و البته چنین رابطه ی خشنی صرفاً نیست و مانند مادر به فرزند چجوری مهربونه، اونجوری به پدر و مادرم مهربون باشم.
😏اینجاش آدم رو میکشه، تو باید مثل مادری که به بچه اش مهربونه، به پدر و مادرت محبت کنی و مثل یه سلطان عسوف باید حرف گوش کنی.
👈 بِاحْتِمَالِ مَنْ خَالَفَكَ مِمَّنْ هُوَ فَوْقَكَ
دوستان من شما همه، مافوق دارید.
🔰 مثلا مردها، مافوق شون بابا شونه،مادر شونه... زنها مافوق شون، شوهرشونه ...
☺️گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را..نه! ما با هم میشینیم مذاکره میکنیم با هم نداریم..
🔻اونایی که ادعا میکردن، زن و مرد مساوی هستند در غرب، خانواده رو متلاشی کردن، رفت....
😡هیچ احمقی الآن یک همچین حرفایی رو نمیپذیره هیچ احمقی!کلمه ی احمق رو فراموش نکنید.یعنی کسی بدتر از احمق باشه، میپذیره.
@IslamLifeStyles_fars
⁉️زن و مرد رو مگه مساوی نکردن تو غرب. خب چی شد خانواده تو غرب؟!
‼️ دو مینو رو درک نمیکنن دیگه.....
آقا تو اینجا مساوی کردی ... دو مینو شروع میشه، اولی که افتاد دومی میرسه به اون نقطه ای که الآن نسل در غرب داره منقرض میشه.
❓ریشه ی فساد چیه؟شما فکر کردی به غربیها گفتن: خانواده ی محترم، زن و مردرو هم که مساوی کردیم، عالی، خب حالا بریم کنار دریاهرزهگی کنیم، عرق خوری کنیم. بعد غرب فاسد شد.
❌نه عزیز من! فحشاء در غرب ریشه اش تساوی زن و مرد هست.نه شراب و قمار...
❌شراب و قمار برای تسکین درد بی درمان فحشاست که ریشه اش تساوی زن و مرد هست.
🔻اونوقت بعضیها تو کشور ما با پررویی تمام، اسلامیزه میخوان بکنن
این مساوی بودن رو.
⚠️ شما مطمئن باشید. بنده روایاتی هست در باب عدم تساوی، حق ولایت بین زن و مرد تا روز ظهور حضرت بالای منبر اون روایت رو نخواهم خوند.
‼️همه ی علما میدونن، روایت محکمی هم هست. روایت ضعیفی هم ممکنه تو این باب داشته باشیم. من نمیخوام بگم همهی روایات قوی اند!
⚡️ادامه دارد...
@IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناتوان ترین مردم
از نگاه امیرالمومنین علیه السلام
حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#ما_نهج_البلاغه_میخوانیم
✿○○••••••══🌿🌸🌿
@Islamlifestyles_fars
🌿🌸🌿══••••••○○✿
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#علمدار_عشق #قسمت_بیست_و_دوم باصدای الله اکبر اذان صبح از خواب بلندشدم، جمله شهیدململی باخودم زمزم
#علمدار_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
آخرای تابستان بود
همه جمع شده بودن خونه ما، پدرشوهر و مادرشوهر نرجس سادات و خانواده همسرسیدهادی، جمع شده بودیم تا تاریخ عروسی بچهها مشخص کنیم
قرارشد عروسی سیدهادی عرفه باشه
عروسی نرجس سادات عید غدیر
بدون مولودی
تقریبا دوهفته ای تا شروع ترم سوم مونده بود. این دوهفته من با دخترا شدیدا مشغول بودیم، آرایشگاه مزون و.... قراربود نرجس سادات و سیدمحسن بعداز عروسی برن قم ساکن بشن
چون دیگه درس سطح ۱ سیدمحسن تموم شده بود، برای سطح ۲ گویا حوزه قم غنی تر از منابع فقهی بود
سیدهادی اینا هم میرفتن کرمانشاه چون هادی از طرف سپاه منتقل شده بود کرمانشاه
ترم سوم دانشگاه شروع شد، برای منم یه شروع نو بود. فردا از صبح تاشب کلاس دارم
اتفاقا با استاد مرعشی هم کلاس دارم
قرار براین شد من کارت دعوت استادمرعشی و زهرا اینا برم
سیدهادی استاد دعوت کرده بود
آقاجون هم حاج کمیل را
قراربود من کارت ببرم بدم به زهرا
کلاس صبحمون تموم شده تو سلف نشسته بودیم
زهرا داشت با لب تاپش کار میکرد
منم دارم به حرفاش گوش میدم
توهمین حین مرتضی و صبوری اومدن میز بغل دستی ما نشستن، یهو یاد کارت عروسی افتادم
- راستی زهرا برات کارت عروسی آوردم
دیدم صداش بغض آلودشد
*نرگس عروس شدی؟
- توروخدا کم خوشحال شو زهرا
* جان زهرا بگو کارت عروسی
کیه؟
- مال نرجس، چرا ناراحتی شدی؟
* هچی چیزه
- چیزه چیه؟
آخه
درست حرف بزن منم بفهمم
با یه نگاه خشم آلود به برادرش گفت:
اونیکه باید بگه که ساکته فعلا
- والا من که نمیفهمم تو چی میگی
دارم میرم نماز میای؟
*تو برو منم تا یه ربع دیگه میام
-باشه
#راوی مرتضــــی
نرگس سادات که از سلف خارج شد زهراخواهرم به سمتم اومد
معلوم بود خیلی داره خودش کنترل میکنه تا داد نزنه، نشست کنار علی
و کارت گرفت سمتم
زهرا: بفرما آقامرتضی، اگه الان کارت عروسی خودش بود، چیکار میخواستی بکنی برادرمن؟؟؟
دستم بردم وسط موهام، با ناراحتی گفتم: چیکارکنم آخه زهرا
زهرا: چیکارکنی؟ هیچی بشین تا یکی دیگه بیاد دستشو بگیره بره
+ نگو، خدانکنه، زهرا درد من فقط مطرح کردن خواستگاری با نرگس سادات نیست
زهرا: پس چیه؟
+ میترسم، میترسم، نرگس سادات بین منو استاد مرعشی
استاد مرعشی انتخاب کنه
زهرا: استادمرعشی؟
+ یعنی تا حالا متوجه نگاههای استاد به نرگس سادات نشدی؟
زهرا: نه یعنی میگی استادمرعشی هم از نرگس سادات خوشش میاد؟
+ آره من مطمئنم
زهرا: آهان یعنی تو نری خواستگاری نرگس سادات، استاد مرعشی هم به خاطر تو حرفی نمیزنه
انقدر حرف دلت نزن تا دست تو دست یکی دیگه بیاد جلوی چشمات بشینه
+چیکارکنم آخه خواهرمن
زهرا: هیچی بشین تا کارت عروسیش برسه دستت.....
#ادامه دارد...
#علمدار_عشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
#راوی نرگــــــس ســـادات
نمازمو خوندم از مسجد دانشگاه خارج شدم تو حیاط مسجد، استاد مرعشی دیدم، صداش کردم
- استاد
برگشت سمتم
بله بفرمایید
- سلام استاد خسته نباشید
ممنونم همچنین، درخدمتونم خانم موسوی
کارت عروسی گرفتم سمتش گفتم استاد خدمت شما، حتما با مادربزرگوارتون تشریف بیارید
به چشم دیدم رنگ رخ استاد پرید
خانم موسوی ازدواج کردید؟
نه استاد کارت دعوت عروسی سیدهادی هستش، خودش وقت نداشت داد من بیارم
انگار خیلی خوشحال شد
بله ممنونم خیلی زحمت کشید
ان شاالله خوشبخت بشند
- ممنونم
به خودم گفتم این زهرا و استاد شدیدا مشکوک میزننا
کلاس بعدازظهرمون با استاد مرعشی بود
سلام بچهها خسته نباشید
یه هدیه ویژه برای بچههای نخبه کلاس دارم
همهمه بچه ها بالا گرفت
چی استاد، استاد بازم نخبهها
ساکت، خانمها موسوی، کرمی و آقای صبوری، این هدیه ویژه من برای نمرات درخشانتون در طی این سه ترم متوالی هست
قراره بچههای ترم بالایی رشته شما ببریم نیروگاه هستهای نطنز با رئیس دانشگاه صحبت کردم شما سه دانشجوی نخبه هم با بچههای ترم بالایی بیاد
این اردوی علمی - سیاحتی محسوب میشه و حدود ۱۰ روز طول میکشه
دوروز دیگه ساعت ۷ صبح دانشگاه باشید که حرکته
تایم کلاس تموم شد من و زهرا و آقای صبوری رفتیم پیش استاد
استاد خیلی ممنون
خیلی زحمت کشیدید
خواهش میکنم
یاعلی
از زهرا خداحافظی کردم رسیدم خونه
- سلامممممم براهالی خونه
آقاجون: سلام بر شیطون خونه
- آقاجون من شیطونم
آقاجون: تو عشق بابایی، نرگس خانم
رفتم جلو سرم گذاشتم رو پاش
آقاجون خیلی دوستون دارم
آقاجون سرم بوسید و گفت سلامت باشه دخترم، منم دوست دارم
من برم اتاقم وسایلم بذارم بیام
آقاجون: برو بابا
وسایلم گذاشتم برگشتم تو حال
- حاج بابا چای میخورید براتون بریزم
آقاجون: زحمتت میشه بابا
- نه آقاجون دوتا فنجون چای ریختم بردم تو حال
آقاجون پس فردا دانشگاه بچهها میبره اصفهان برای نیروگاه هستهای منم جزوشونم، اجازه میدید برم؟
آقاجون: آره بابا برو
تا همه بچه ها جمع بشند و سوار اتوبوس بشیم ساعت ۸ صبح شد
منو زهرا کنارهم نشستیم هم ردیف ما همسر و برادر زهرا نشستن
برای ناهار و نماز یه جا توقف کردیم
بعداز اقامه نماز با بچهها به سمت رستوران حرکت کردیم
بچهها داخل رستوران همهمه ای ایجاد کرده بودن
زهرا با برادر و همسرش دور یه میز نشستن
منم ترجیح دادم تنها باشم
استادمرعشی داشت بایکی از آقایون حرف میزد
تا حرفشون تمام شد اومد سمت من
استاد: چرا تنها نشستید خانم موسوی
- خانم کرمی با برادر و همسرش نشسته
منم دیگه مزاحمشون نشدم
استاد: اجازه هست من هم میزتون بشم
- بله بفرمایید
استاد: حقیقتا خانم موسوی خیلی وقته میخوام باهتون صحبت کنم
اما نمیشه
- من درخدمتم استاد
تا استاد اومد حرف بزنه
یهو سر وکله زهرا پیداشد
زهرا: استاد ببخشید با نرگس سادات کار دارم
استاد: خواهش میکنم بفرمایید
زهرا منو برد سمت میزشون و گفت پیش خودم باش
- زهرا تو چته
بعداز خوردن ناهار به سمت اصفهان حرکت کردیم ساعت ۶ غروب بود که رسیدیم محل اسکانمون
یه هتل خیلی شیک که از قبل رزو شده بود
منو زهرا تو یه اتاق بودیم
مرتضی و صبوری و استاد مرعشی هم یه اتاق دیگه
با صدای اذان صبح گوشیم از جا بلندشدم
روسریمو مدل لبنانی بستم چادرلبنانیم سر کردم و به سمت حسینه هتل رفتم
بعداز اقامه نماز
استاد مرعشی تو سالن دیدم
با چشمای خواب آلود بهش سلام دادم
- سلام استاد سلام قبول باشه
خانم موسوی چقدر چادر بهتون میاد
- ممنونم استاد
بعداز صرف صبحونه با اعلام استاد سوار اتوبوس شدیم و به سمت نیروگاه هسته ای نطنز حرکت کردیم
یاد یه خاطره از کیک زرد افتادم
برای زهرا که تعریف کردم
با صدای بلند خندید
•• خانم کرمی به چی میخندید
زهرا: استاد خانم موسوی یه خاطره خیلی جالب گفتن
میشه برای منم تعریف کنید
- بله
حدود ۱۵ سالم بود که برای اولین بار اسم کیک زرد از صدا وسیما شنیدم
پیش خودم فکر میکردم واقعا یه کیک خوردنیه که تقسیمش میکنن و به هر بیماری یه مقداری میدن
استاد: چه برداشت جالبی
بعداز ۲ ساعت به نیروگاه نطنز رسیدیم
بازرسی های ویژه انجام شد و حالا باید خودمون استریل شدیم که مبادا میکروبی و ویروسی و چه چیزهای ازاین دست با خودمون وارد سایتها بشه
منو زهرا و آقای صبوری فقط مجاز به مشاهده بودیم
من شروع کردم به غرغر کردن
- خوب چرا ماآورده وقتی حتی اجازه حتی لمس چیزی نداریم
استاد از پشت سرم گفت
استاد: خانم موسوی، خسته شدید
- خیلی استاد، چرا ما اومدیم، خوب همین فیلمش بعدا سر کلاس میدیم
استاد: چون تو سفر میشه طرف مقابل شناخت....
#ادامه دارد
#حالِ_خوب 179
✅ حالِ خوش معنوی، حالِ خوبی که مورد تأیید خدا باشه.
🤔 حالا مورد تأیید خدا، میدونین یعنی چی؟
👈🏻 یعنی حالِ خوبِ حقیقی. اونی که مورد تأیید خداست، یعنی حقیقتاً حالِ خوبه.
🔖 دوستان اگه کسی گریه کرد در خونه خدا، لزوماً حالش خوب نیستا!😧
🔖 هرکسی یه دفعهای دلش تنگ شد رفت سراغ عبادت، لزوماً معناش این نیست که حالش خوبهها!😧
...
👤 استاد پناهیان
🎬 سلسله مباحث حالِ خوب
🌱 @IslamLifeStyles_fars
🔅 #هر_روز_با_قرآن
صفحه 220
🌷هدیه به 14 معصوم علیهمالسلام
و ثواب آن برسد به جمیع مؤمنین و مؤمنات انشاءالله.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
امام حسین علیهالسلام:
❇️ عقل، جز با پيروى از حق، كامل نمىشود.
📚 نزهة الناظر، صفحه ۸۳
🏴 @IslamLifeStyles_fars
اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی حجّت الهی، إمام زمان عجّل اللّٰه تعالی فرجه الشریف:
✅ السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللّٰهِ یا أباصالحَ المهدیّ
یا خلیفةَالرَّحمٰن
و یا شریکَ القرآن
أیُّها الإِمامُ الإِنسِ و الجانّ
سیِّدی و مَولایْ الأَمان الأَمان
🏴 آجرك الله يا بقية الله
ای يوسف زهرا! نظری کن به فقیرت
خالی شده پیمانه ما «أوْفِ لَنَا ٱلکیل»
@IslamLifeStyles_fars
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ذکری برای آبادی دنیا و آخرت
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_فرحزاد
💠 @IslamLifeStyles_fars