فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وحشت آلخلیفه از سرود سلام فرمانده
🔺 رژیم آلخلیفه در ادامه اجرای سیاست خفقان در بحرین، مانع برگزاری مراسم سرود «سلام فرمانده» در این کشور شد.
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه سی_ودوم #بخش___2 🚫نفس ما در روح ما
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)
#جلسه سی_ودوم
#بخش___3
❇️من یه مثالی رو از امیرالمؤمنین و از رسول گرامی اسلام هر دو بزرگوار برای شما نقل کردم
🍃 بنده به روی خودم نیاوردم که این مثال عجیب غریبه زیاد هم بهش نپرداختم.
🙏ولی امشب خواهش میکنم یه کمی از یه زاویههای دیگه به این مثال نگاه کنین! ببینین چقدر این مثال عجیب غریبه
✴️فالوده آوردن پیش امیرالمؤمنین
.... حضرت نگاه کردن بعضیا میگن دست زدن یه انگشت زدن چشیدن
〽️بعد فرمودن: خیلی ممنون نمیخورم.
خوشمزه هس ببرین من نمیخورم.
⁉️آقا چرا نمیخورین؟!
🔸فرمود: من نفسم رو نمیتونم عادت بدم به این چیزا، یا عبارتهایی شبیه به این
دو، سه تا نقل هس. من نفسم رو عادت نمیدم، یا من نفسم رو عادت ندادم.
〽️حالا بابا شما میل بفرمایید؟! نه این بعدا چیزای دیگهای بیشتر از من میخواد!!
🔱بابا یا امیرالمؤمنین شما چقدر واهمه دارید از اسیر شدن نفس! مگه اسیر شدن با یه دونه فالوده خوردن میشه؟!
⁉️ما خیلی شجاعیم یا احمقیم؟! چی هستیم ما؟! چقدر اسیر نفس شدن قبیحِ؟ اصلا من نمیفهمم واقعا
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
🔻بعضیها هستند ماشالله هزار ماشالله ده تا نگاه حرام و مراوده حرام دارن بهشون میگی: آقا به گناه میفتی! میگه: نه ما قوی هستیم
〽️ازشون پرسیدن حرامِ؟ ما هم نخوریم! فرمودن: نه من نمیگم حرامِ، بخورید حلالِ
🔻ولی حال میده، من باید مراقب نفسم باشم.
✴️امام صادق( علیه السلام) میفرمود:
🔸اِنِّی ظَنینٌ عَلی نَفسی
من باید مراقب نفسم باشم
❗️یه نفر خیلی وقتش رو میگرفت.
آقا فرمود: ببین من عبادت دارم. کار دارم. من باید مراقب خودم باشم.
من همینجوری که نمیتونم خودم رو ول کنم که! شما بفرمایید وقت من رو نگیر زیاد
🔸اِنِّی ظَنینٌ عَلی نَفسی
😳خیلی مراقب بودن اسیر نشن!
🔱بابا این چه دشمن نامردیه که اولیاء خدا میترسن اسیرش بشن!
(این کلمه میترسن اسیرش بشن رو نمیخواستم بگم، واهمه داشتن!)
🤨نمیدونم! باید باور کرد، باید یه اتفاقی بیفته یه مکاشفهای بشه، یه اِلهامی بشه، نمی دونم! قلب انسان باز بشه، اِنشراح صدر پیدا کنه انسان، باید یه جوری بشه، این جابیفته برای ما!
که دشمن ماست نفس ما خیلی دشمن قبیحیه هم هست
⚡️ادامه دارد...
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
#ترفند_خانه_داری🏡
برای براق کردن #ظروف_چینی 👇👇
🌻 ترکیب پودر لباسشویی و سرکه به ظروف چینی جلای دوباره میبخشه😍
🌻تو آبی که ظروف در ان قرارگرفته جوش شیرین استفاده کن، عالیه😍
🌻میتونی ظروف رو توی قابلمه ای مثل دیگ براری چند دقیقه بجوشونی
🌻ازشوینده های قوی استفاده نکن ظرفات بعدن زردمیشن🙃
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستندی برای ترویج چندهمسری در آمریکا | زنانی که خانه، فرزند و همسرشان را با هم شریک شدند
🔺اگر این مستند در ایران و یکی از شبکههای داخلی پخش میشد، رسانههای غربزده چه یقهها که نمیدریدند!
🔸البته چون این مستند از یک شبکه خارجی پخش شده احتمالا این جماعتِ تا دندان غربگرا به یکباره طرفدار چندهمسری خواهند شد!
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
19.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 #فایل_تصویری
👤 استاد #رائفی_پور
📝 غیبت نکن...
#پس_از_ازدواج
#عشق_پاک
💝 ☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
❗️جهاد امروز چیست؟
🎙استاد پناهیان:
خدا میخواست شرایط در مقاطع مختلف تاریخ به مو برسه اما پاره نشه تا قدرتش رو نشون بده و نجات بده
آیا بار دیگر به مو خواهد رسید؟!
رسیده. متوجهی!
حالا خدا با چی میخواد مارو نجات بده ؟
با شیعیانی که محض رضای خدا
“ ازدواج کنن و بچه دار بشن ”
با شکم سیر و سرفرصت و اینا نمیشه.
باید یه جهادی در راه خدا بکنید.
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_چهارم امروزم را نوشتم: در کوی ما شکسته
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_پنجم
📱گوشی تلفن رو برداشتم و زنگ زدم نرگس.
-الو سلام نرگس جون خوبی؟
—ممنون عزیز خوبم.
-ببین نرگس من چی بردارم؟وا استرس دارم.دوروز فقط مونده دارم دق می کنم.😫
—چته دختر تو؟؟؟ببین رضوان جان چیز زیادی برندار چون خودمون باید وسایل رو بیاریم کم بیار.لوازم واجب رو.✔️
بعد از اینکه یه ذره دیگه حرف زدیم گوشی تلفن رو قطع کردم و رفتم سروقت کشو لباس ها و کوله پشتیم.پشت کوله پشتی به عربی نوشته بود:به سوی راه حسین.🌱
با خودم گفتم:کربلا به رفتن نیست به شدن است.اگر رفتنی بود که شمر هم کربلایی بود...☝️
و امروز هم گذشت و فردا شد...
موبایلم رو برداشتم و به همه دوست و فامیل پیام دادم که حلال کنید✋ و این ها منم عازم شدم.همین طور که داشتم لیست مخاطبینم رو زیر و رو می کردم اسم دوست دوران دبیرستانم رو دیدم که یک ماهی میشد ازش بی خبر بودم.بهش پیام دادم.به سی ثانیه نکشید که بهم زنگ زد.گوشی رو جواب دادم:
-به به خانوم گلی.دیگه ماهم رفتنی شدیم خواهر.حلالمو....
هنوز حرفم تموم نشده بود که هق هق گریه اش حرفم رو نصفه گذاشت.😢
-الو.الو نازنین حالت خوبه؟
—ببین رضوان چیزی نگو.فقط رفتی #کربلا، رفتی بین الحرمین رو به حرم حسین بگو نازنین گفت:ارباب جان یک سوال داشتم ازت.من میومدم کربلا خیلی آبروریزی میشد نه⁉️😭😭
این حرفش آتیش به دلم زد.یاد حال خودم افتادم.تلفن قطع شده بود و منم مات و مبهوت.بغضم ترکید و مثل خود نازنین هق هق به گریه افتادم😭.تنها حرفی که می تونستم بین گریه ام بزنم این بود:این حسین کیست که جان ها همه پروانه اوست؟✨
توی حال خودم بودم که یک پیامک اومد از طرف نازنین.
-رضوان ببخشید حالم اصلا خوش نیست.دارم شعله ور میشم.همه رفیق هام دارن میرن.تا حالا شده جا بمونی رضوان؟؟😔
نتونستم جوابی بهش بدم.
—نازنین جونم غصه نخور.قسمت باشه میایی ان شالله.
-رضوان تو دیگه آرزو داری؟؟الان که رفتنی شدی؟
نمی خواستم نمک به زخمش بپاشم.نمی خواستم جنونش به امام حسین رو شعله ور تر کنم.ولی باید می نوشتم.یعنی دستم بدون فرمان عقل روی صفحه گوشی حرکت می کرد.مگه میشه اسم حسین بیاد و عقل من کار کنه؟نه فرمان دست دله.فرمان زندگی من از همون اول دست خود حسین بود و هست.
—نه هنوز هم حرفم همونه.آرزو یعنی داشتن یک جفت پای خسته،هشتاد کیلومتر کربلا، #اربعین حسینی...🏴
-رضوان چشم من که لایق دیدار نیست، دل من رو ببر پیشش و بیار خواهر.فقط همین.
دیگه توان نداشتم چیزی بهش بگم.ولی دوست دارم امروزم رو شرح حال نازنین بنویسم و مطمئنم روز او هم چنین نوشته شد:
ویزا بلیط کرببلا مال خوب هاست
سهم چو من پیامک هستم به یادت است😔💔
#کپی_با_صلوات🌸
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_پنجم 📱گوشی تلفن رو برداشتم
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_ششم
بالاخره بعد از یک عالمه وقت سوار اتوبوس شدیم🚌.سریع با نرگس و زینب سه تا صندلی کنار هم پیدا کردیم و نشستیم.وای خدا.بالاخره تموم شد.بالاخره داریم راه میوفتیم.
خدایا شکرت! هوا خیلی گرم بود و بلافاصله بعد از راه افتادن اتوبوس کولر ها هم روشن شد.من و نرگس و زینب هم شروع کردیم به حرف زدن از این ور و اون ور.
-وای رضوان یک مشکلی دارم من نرگس گفت نمی تونه، تو می تونی کمک کنی.
—آره عزیزم.اگر از پسش بر بیام چرا که نه.
-ببین موضوع یه ذره پیچیده شده.یکی از دختر عمو های مامان من که گفتم توی دانشگاهه!
—خب خب آره یادمه که گفتی دین و مذهب آن چنانی هم ندارن😓.
-آره دیگه.چند روز پیش با هم بحثمون شد.سر همین حجاب و ....خلاصه بهش گفتم با ما بیاد تا بفهمه این حرف ها یعنی چی
—وا یعنی الان اومده⁉️
-آره.ردیف اول نشسته چادرش هم افتاده روی دوشش.اولش می خواست بدون چادر بیاد ولی دید خیلی تو چشم میشه.ببین می تونی راضیش کنی یک ذره🙏؟
—یعنی چی کار کنم؟
-یعنی از این چاهی که افتاده توش نجاتش بدی.
—باشه ببینم چی میشه.
و پاشدم و به طرف جلوی اتوبوس راه افتادم تا بشینم کنار صندلی خالی کنارش.
هدفون گذاشته بود توی گوشش و داشت آهنگ گوش میداد🎧.صدای آهنگ با اینکه از توی هدفون بود اما تا گوش من میرسید.با لبخند نشستم کنارش و گفتم:
-گوشت درد نگیره خواهر جون.
در حالی که پوزخندی به لب داشت گفت:
-نترس خودم صاحابشم.😏
—آخ ببخشید دخالت کردم.می تونیم با هم صحبت کنیم؟
-بفرما امرتون؟
هنوز حرفم رو شروع نکرده بودم که پرید وسط حرف و گفت:
-اگر می خواهی درباره غنا و ... این ها صحبت کنی از الان بدون که من راضی نمیشم.☝️
منم همین موضوع رو نشونه گرفتم و ادامه حرفش گفتم:
-حالا حرف بزنیم چیزی نمیشه که.
—ببین خواهر محترم که نمی دونم اسمتون چیه...
-زینب هستم عزیزم.🌺
—منم گلی هستم.خب داشتم می گفتم من کل قران رو زیر و رو کردم.هیچ آیه مستقیم درباره این نداره که آهنگ گوش ندید.
از همین جا فهمیدم که طرف حسابم اطلاعات زیادی داره برای همین عزمم رو جزم کردم تا بتونم راضیش کنم.
-ببین اگر تو قران رو خونده باشی حتما به این عبارت رسیدی که:اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر.
—خب آره شنیدم این چه ربطی داره⁉️
-ببین گلی جونم موضوع همین جاست.خدا گفته اطاعت کنید از خدا و رسولتون و ولی امرتون.حالا بیا بریم یک سری به حرف های رسول و امام هامون بزنیم.تا اینجا موافقی که خود قرآن این دستور رو به ما داده؟
—خب آره موافقم .✔️
-حالا که خدا گفته اطاعت کنیم از حرف رسول و امام ها مون باید بگردیم حرف امام و رسولمون رو پیدا کنیم.حرف رسول و مولا چیه؟حدیث و روایت.حالا ما توی هرکدوم از روایت ها می بینیم که همه اون ها غنا و لهو و لعب رو حرام کرده.🚫
و در آخر لبخندی تحویلش دادم.
-بهش فکر می کنم.الان خسته ام و خوابم میاد.
منم پاشدم و فعلا ازش خداحافظی کردم و رفتم طرف صندلی های خودمون.🚶♀🚶♀
-آخی.یک نفس راحت کشیدم.زینب این دختر عمو مامانتون چقدر وارده ها!
—گفتم که،
منم سرم رو تکیه دادم به صندلی و چشم هامو بستم. همون موقع بود که صدای پسرهای اتوبوس بلند شد:
کربلا کربلا ما داریم میاییم...✨
امروز را هم نوشتم:
تصویر قشنگیست که در صحنه ی محشر
ما دور حسینیم و بهشت است که مات است💫
#کپی_با_صلوات🌸