|دو راهی
بین محور مقاومت و اسرائیل جنگی چند لایه برقرار است. اسرائیل اگر با فلسطینیها پیمان آتشبس ببندد، به معنای شکست اسرائیل خواهد بود؛ به معنای تشویق و جایزه دادن به فلسطینی ها بابت حمله 15 مهر (هفت اکتبر) محسوب خواهد شد؛ و به معنای نشان دادن چراغ سبز به دیگران برای حمله به اسرائیل و به تبع زمینه سازی برای تشکیل دولت فلسطینی و تجزیه اسرائیل و در نهایت نابودی اسرائیل خواهد بود. بنابراین اسرائیل چارهای جز شکست مقاومت در غزه ندارد و هرگز آتشبس را امضا نخواهد کرد. اسرائیل با به شهادت رساندن مسئول سیاسی حماس (اسماعیل هنیه)، این پیغام مستقیم را رساند که با شرایط فلسطینی، آتشبس نخواهد کرد.
پس از حل مسئله غزه، اسرائیل ناگزیر باید با حزبالله تسویه حساب کند و این تهدید دائمی را از پیش رو بردارد. پس از شکست فلسطینی ها و لبنانیها، موجودیت اسرائیل در منطقه تثبیت میشود و فرآیند عادیسازی (normalization) اسرائیل در منطقه به صورت کامل شکل میگیرد. فردای آن روز، ایرانی که عمق راهبردی خود را از دست داده، به منزویترین حالت ممکن میرسد. در نتیجهٔ آسیب پذیرتر شدن، جنگ به داخل مرزهای ایران کشیده میشود و طی یک جنگ یا چند جنگ با همسایگان یا قدرتهای جهانی، مستهلک، فرسوده، تضعیف و در آخر نابود میشود.
این اصل مطلب است.
این مصاف فقط یک طرف پیروز دارد. ایران و محور مقاومت یا همه چیز را از دست میدهد یا پیروز میشود. اسرائیل نیز همچنین، یا همه چیز را از دست میدهد یا پیروز میشود. هر دو نمی توانند پیروز باشند.
تا امروز عقلانیت ایجاب میکرد که ایران به گونهای عمل کند که توازن بین شرق و غرب ایجاد کند، چون از این راه امنیت و منافع ملیاش تأمین میشد. امروز چالش ایران این است که باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد قدرت منطقهای بماند و نفوذش گستردهتر شود یا از نقش رهبری خود در محور مقاومت بکاهد و به تدریج پروژه مقاومت را منحل کند، به امید کمرنگ شدن خصومت غربیها با ایران. این دوراهی سرنوشتسازی است که در برابر ایران قرار دارد. فرار و اجتناب از این دوراهی، در سالهای پیش ممکن بود، اما در این دوره، که پنجره تغییر نظم در نظام بینالمللی باز شده، چارهای جز انتخاب نیست. امروز چهرهٔ سخت دورۀ گذار را تجربه میکنیم. انتخاب امروز ایران، وزن و نقش ایران در عرصه بینالمللی و سهمش از قدرت را مشخص میکند.
پاسخ ندادن به اسرائیل، به امید احیای رابطه با غرب، چندان واقعگرایانه نیست. تلاش برای نزدیک شدن به غرب در دهه نود، با اینکه شرایط جهان نیز برای آن نسبت به امروز بسیار مهیاتر بود، برای ایران نتیجهای در بر نداشت. امروز اگر برای نزدیک شدن به غرب تقلا کنیم و کارویژه جمهوری اسلامی که رهبری جهان اسلام است را پیگیری نکنیم، نقش خود را به عنوان بازیگر مقاوم و ضد استعماری از دست میدهیم (نقشی که بسیار برای آن هزینه دادهایم) و از ملتها و گروههایی که دل در گرو آرمانهای مقاومت دارند فاصله میگیریم و همچنین متحدینی همچون روسیه و چین را نیز از دست میدهیم و عملا به یک کشور منزوی، منفور، حاشیهای و دسته چندم تبدیل خواهیم شد؛ شاید چیزی مثل لیبی.
تمام این مطالب بدین معناست که کم کم وقت آن رسیده است که با واقعیتهای جدید مواجه شویم. جنگ ایران با محور استکبار، طولانی بوده و طولانی خواهد بود و هیچ سیاستمدار بصیری چنین انتظاری ندارد که بدون برنامهریزی و تامین شرایط، با این محور شیطانی جنگ مستقیم داشته باشیم. اما از آنجا که ضربۀ اسرائیل به محور مقاومت (شهادت هنیه در تهران) جنبه حیثیتی و شرافتی دارد، ایران ناگزیر به پاسخ است. پاسخ قاطع ندادن به اسرائیل، ضمن آنکه شرافت مهماننوازی ایرانی را لکهدار میکند، موجب رشد تبلیغات منفی علیه ایران در جهان اسلام خواهد شد. طبعا پاسخ شتابزده و ضعیف نمیتواند کارساز باشد. این پاسخ وقتی مؤثر است که قوی تر از و یا دستکم هموزن با جنایت اسرائیل باشد. ضمنا ایران باید برای پر کردن حفره های امنیتی اش کاری کند. تداوم ترورهای اسرائیل در ایران نیز آیندهای نگران کننده را ترسیم می کند.
@JalaleddinFanaei
|چند حقیقت پیرامون پاسخ ایران به اسرائیل
🔸پاسخ ایران به جنایت اسرائیل در تهران، در واقع تعیین نرخ ضربه زدن به تهران را برای دیگر بازیگران اعلام میکند. توپ در زمین ایران است، میتواند قیمت هدف قرار دادن پایتختش را بسیار گران یا هم قیمت با شهرهای سوریه و لبنان نرخگذاری کند.
🔸پاسخ ایران ضمن آنکه باید نرخ امنیت ایران را تعیین کند، باید بتواند ادامه حیات حماس را تضمین کند. بنابراین باید به گونهای باشد که اسرائیل را وادار به پذیرش شروط حماس برای آتش بس دائمی کند.
🔸پاسخ ایران باید به گونهای باشد که طرح صلح ابراهیم (عادی سازی روابط دولتهای عربی با اسرائیل) را برهم زند. بنابراین باید پاسخ به گونهای باشد که به تضعیف اسرائیل بیانجامد، و کشورهای عربی در محاسبه سود و زیانشان، برقراری رابطه عادی با اسرائیل را چندان به نفع خود ارزیابی نکنند.
🔸پاسخ ایران باید به گونهای باشد که روحیه و انسجام صهیونیستها را تضعیف کند، تا در جنگ فرسایشیاش به صورت تصاعدی متضرر شود. بنابراین پاسخ باید به گونهای باشد که جبرانش برای اسرائیل در کوتاه مدت ممکن نباشد؛ مانند انهدام هر سه نیروگاه تولید برق اسرائیل در فرآیند انتقام.
🔸از آنجا که پیروزی ترامپ در انتخابات بسیار محتمل است، احتمالا خسارت های اقتصادی اسرائیل را سریعتر از کاملا هریس جبران می کند. بنابراین مطلوب آن است که پاسخ ایران، خسارت جبران ناپذیری بر اسرائیل وارد کند، همچون حمله زمینی و آزادسازی بلندیهای جولان (اگر چنین چیزی به لحاظ نظامی ممکن باشد).
🔸پاسخ ایران همراه است با ظرفیت قدرت نرم. اگر پاسخ ایران ویران کننده باشد، این قابلیت را دارد- علی رغم سالها تخریب رسانهای- تا ایده انقلاب اسلامی را به جهان اسلام صادر کند و جریان هایی را در جوامع اسلامی راه بیاندازد که نتیجه آن خروج ایران از انزوا در میان ملتهای اسلامی باشد. بنابراین پاسخ ایران نباید به گونهای باشد که خساراتش برای اسرائیل قابل کتمان باشد.
🔸اگر پاسخ ایران کمتر و خفیفتر از آنچه که دشمنان ایران انتظارش را داشتهاند باشد، یعنی حمله به پایتخت ایران را ارزان قیمتگذاری کنیم، ضمن اینکه ایران بازدارندگی خود را از دست خواهد داد، تهدید فوری و ترکیبی نیروی دریایی آمریکا و ائتلاف غربی و عربی، بیشتر از تمام ادوار روی ایران خواهد بود و احتمال آسیب دیدن تاسیسات نفتی ایران در جنوب کشور بسیار بالا خواهد رفت. امروزه نزدیک به یک سوم از کل استعداد نیروی دریایی آمریکا در نزدیکی سواحل ایران جمع شده است. چنین لشگرکشی بزرگی در نزدیکی مرزهای ایران، تهدیدی خطرناک برای ایران و زیرساختهای اقتصادیاش است. بهانه برای حمله به ایران نیز همیشه وجود دارد (تهدیدهای فزاینده ایران برای بیثباتی در منطقه مثلا).
🔸به نظر میرسد، منصرف شدن ایران از پاسخ به اسرائیل، خطرناکترین سناریو برای امنیت ایران باشد.
@JalaleddinFanaei
| عملیات وعده صادق 2
ما بنا را بر این گذاشته و میگذاریم که ضرورت پاسخ ایران به اسراییل را قوه عاقله نظام به خوبی و بهتر از هر کسی درک می کند و حتما حاکمیت منتظر بود تا در بهترین زمان ممکن، زمانی که اسرائیل انتظارش را ندارد، حمله خود را آغاز کند؛ شاید هم معذوریت های نظامی و امنیتی باعث تعلل ایران برای پاسخ بوده است؛ شاید تحلیلهای غلط یا ناهماهنگیها عامل آن بودهاند. امیدواریم که این تعلل سازنده بوده و برای پاکسازی امنیتی و پیدا کردن جاسوسها در سازمانهای نظامی، سیاسی و امنیتی بوده باشد.
ما اینجا به برخی ضرر های تعلل بیش از حد در پاسخ به اسرائیل میپردازیم. بسیاری از این ضررها با عملیات با شکوه عملیات وعده صادق 2 خنثی شده، اما نه همه.
🔸در حالی که از منظر جهانی دنیا پاسخ ایران را مشروع می دانست، عدم واکنش ایران به حمله نظامی به تهران و ترور اسماعیل هنیه، موجب تنزل جایگاه ایران در عرصه سیاست جهانی و بالتبع نفوذ ایران در منطقه را تهدید کرد.
🔸با اینکه اصول غافلگیری و پیشبینی ناپذیری مولفههای مهمی هستند، اما تعلل های طولانی موجب شکست های تاکتیکی پیاپی برای ایران شده است. انباشت شکست های تاکتیکی موجب رسیدن به شکستهای استراتژیک خواهد شد.
🔸ترجیح و تمایل ایران این بوده است که جنگ تنها در مرزهای اسرائیل باشد و نیازی به ورود مستقیم ایران به میدان نباشد و اصطلاحا ایران نمیخواسته کت و شلوارش خاکی شود. اما با ترور فرماندهان مقاومت و سید مقاومت ورق کاملا برگشت و روند جنگ با تضعیف حماس و حزب الله به شدت به ضرر ایران شد. این امر نشان داد که دیگر ایران نمیتواند از بیرون از گود، گروههای همپیمان را حمایت کنند.
🔸با نمایش قدرت اسراییل با ترور بسیاری از فرماندهان رده بالا حزبالله این پیام به ملتهای منطقه و جبهه مقاومت ارسال شد که ایران توانایی مقابله با جبهه استکبار و صهیونیسم را ندارد. با ترورهای هدفمند اسرائیل، قدرت کیفی نظامی جبهه مقاومت تضعیف میشود. از دست دادن فرماندهان رده بالا و میدان دیده خسارت جبران ناپذیری برای هر سازمان رزمی است، و این امر به وضوح در عرصه جنگها، قبل از هرچیزی در طراحی ضعیف عملیاتهای آفندی و دفاعی خود را نشان میدهد.
🔸با عدم پاسخ به ترور اسماعیل هنیه، هزینه حملههای احتمالی بعدی ایران نیز افزایش پیدا کرد، چون هنوز حمله به صهیونیستها عادی سازی نشده.
🔸 بلوک غرب که تهدیدهای خود برای عملی نکردن انتقام از هنیه را کارساز دیدند، برای موقعیت های بعدی نیز از ابزار کارآمد تهدید خود بیشتر استفاده خواهد کرد. عملا ایران به ابزار تهدید دشمن ارزش افزود.
🔸حسرت از دست دادن سید حسن و لبخندهایش، داغی است که التیام نمییابد، اما واقعیت آن است که ما در جنگیم و در جنگ چنین خسارت هایی دور از انتظار نیست. اما از سوی دیگر سطح توقعات از ایران در منطقه بالا است و در صورتی که جبهه مقاومت پیروزی های عیان و چشمگیری را در این جنگ بدست نیاورد، ضربه جدی به نفوذ ایران و اساسا پروژه ایران وارد خواهد شد.
🔸علاوه بر آن ایران با تعلل در حمایت مستقیم از محور مقاومت، پیام ترس و ناتوانی را مخابره میکند و این خود سایه جنگ را بر سر مردم ایران میآورد. در چنین فضایی منطقه به وضعیتی نزدیک میشود که یا جای ایران است و یا جای اسرائیل. ایران نباید اجازه دهد که اسرائیل حرف آخر را بزند.
🔸خوشبختانه عملیات غرورآفرین وعده صادق 2 هر چند کمی دیر، بسیاری از دستاوردها و پیروزیهای دشمن را نابود کرد. اما اگر ممکن بود این عملیات زودتر انجام گیرد شاید از برخی مصائب در لبنان پیشگیری می شد. با اینحال جنگ تمام نشده است و امیدواریم که این عملیات فتح بابی باشد برای کنشگری فعالتر ایران و عبور از راهبرد صبر استراتژیک تا این پیروزی مقطعی تبدیل به دستاورد شود.
🔸باید مانع از آن شد که این تلقی در دشمن تثبیت شود که ایران پیشبینی پذیر است و مطمئن باشد که ایران هیچگاه بلافاصله و لحظهای پاسخ نمیدهد و در مقیاس های چند برابر جواب نمی دهد. ایران برای امنیت و بقای خود در وسط این معرکه جهانی بزرگ، باید خود را مشتاق و حریص به جنگ نشان دهد و نه گریزان از جنگ. گرچه بیانیه ایران بعد از عملیات موشکی این ظرفیت را داشت که این پیام را القا کند که حمله بعدی ایران به این زودی ها نیست و آستانه تحمل ایران خیلی بالا است، ایرانی ها از خطوط قرمزشان کوتاه میایند و هزینه عبور از خطوط قرمز ایران چندان گران نیست.
@JalaleddinFanaei
| بازدارندگی سیال
🔸صبر ایران در مقابل طرفی که مدام در حال افزایش تنش و وارد کردن ضربههای دردآور است، از جایی به بعد دیگر به معنای آن است که بازدارندگی ایران تضعیف شده است. اسرائیل سالهاست که با هدف قرار دادن نظامیان ایرانی در (عمدتا) سوریه و همچنین گروههای همپیمان ایران، درصدد تضعیف و کند کردن رشد جبهه مقاومت بوده است. اما عدم پاسخ ایران یا پاسخهای محدود ایران، محاسبات اسرائیل را تغییر داده و آنها را به مرور به این نتیجه رسانده است که قادر هستند به ایران حمله کنند، پروژه منطقهای ایران را متوقف کنند و با دوستی با سایر کشورهای منطقه، ابرقدرت منطقه غرب آسیا باشد.
🔸اسرائیل میتوانست به کنسولگری ایران حمله نکند، میتوانست شهید هنیه را در تهران ترور نکند؛ در مصر، ترکیه، قطر و امارات ترور هنیه بسیار آسان تر بود، اما این نوع پررنگ از افزایش تنش را انتخاب کرده، چون ایران را دستبسته ارزیابی کرده است.
🔸امروز دشمن پشیمان است که چرا زودتر سطح درگیری را بالا نبرده، چرا زودتر حاج قاسم و بقیه سرداران را ترور نکرده و چرا زودتر به ایران حمله مستقیم نکرده. عملیات وعده صادق دو، با وجود برجستگیهای نظامی فوقالعادهای که داشته، اما برهم زننده محاسبات دشمن نشد.
🔸طبق دیدگاه اسرائیلیها ماحصل و نتیجه فعلی تقابل صهیونیسم و مقاومت منجر به آسیبهای جدی و عمیق به مقاومت شده. به زعم آنها مقاومت در سوریه کلنگی شده است؛ با ضعیف شدن حزب الله، ایران و مقاومت در لبنان نفوذش کمرنگتر شده؛ در فلسطین با نابودی تدریجی حماس و شروع شهرکسازی های اسراییلی در داخل نوار غزه و جبالیا نیز مقاومت فلسطین بزودی به امری حاشیهای تبدیل خواهد شد. در یک جمله، اسرائیل به این نتیجه رسیده که در بدترین حالت مجموع توان نظامی (اعم از دفاعی و تهاجمی) ایران در مقایسه با اسراییل مساوی یا نزدیک به هم است؛ حال با اضافه شدن متغیری به نام آمریکا و ناتو، کفه احتمال پیروزی در برابر ایران سنگینتر هم میشود.
🔸بنابراین بازدارندگی ایران در این مقطع از زمان کمرنگ شده و نباید گمان کرد که چون قبلا کشور بازدارندگی داشت، امروز نیز بازدارندگی دارد. حمله اخیر اسرائیل به ایران با 140 جنگنده نشان میدهد که اسرائیل و آمریکا، عملا ترس زیادی از ایران نداشته و پاسخهای احتمالی ایران را هم قابل تحمل ارزیابی میکنند.
🔸با آنکه به لطف پدافند هوایی ایران، حمله سنگین آمریکایی-اسرائیلی به شکست انجامید، اما خط قرمز بسیار مهم و شاید مهمترین خط قرمز ایران شکسته شد، که عبارت است از حمله مستقیم دولتی دیگر به ایران. آنچنان این خط قرمز باید مهم تلقی میشد که همزمان با شروع عملیات دشمن، عملیات پاسخ ایران هم باید شروع میشد، البته نظامیان مسئول و در میدان میتوانند اظهار نظر صحیحتری در این زمینه داشته باشند.
🔸آنچنان که شواهد گویا است، برنامه حمله آمریکایی-اسرائیلی، بسیار گسترده بوده و قرار بوده که با سه موج آفندی، تمام مراکز مهم پدافندی، اقتصادی و استراتژیک را نابود کنند، که پدافند ایران با درصد موفقیت محیرالعقولی، این حمله عظیم را ناکام گذاشت. با اینحال تجاوز اسرائیل به ایران حاوی دو دستاورد برایش بوده: اول آنکه خط قرمز ایران را پاک کرد، دوم آنکه با عملیاتی که انجام داد، شناسایی و ارزیابی سامانههای پدافندی و رادارهای ایران نیز انجام شد. بنابراین در حمله احتمالی بعدی به ایران، درصد موفقیت بیشتری میتوان برای تهاجم محور آمریکایی-اسرائیلی متصور بود. اسرائیل و آمریکا رزمایشها و شبیهسازیهای متعددی از حمله به ایران را انجام داده اند و این آمادگی دشمن، تهدیدی جدی برای ایران تلقی میشود.
🔸حال ایران دو راه بیشتر ندارد، یا عملیاتهای نظامیای علیه اسرائیل انجام دهد که اسرائیلیها توان تحمل آن را داشته باشند، یا اینکه تهاجمی کند که باعث شود اسراییل محاسبات خود را تغییر دهد.
🔸اگر چیزی در حد وعده صادق 2 باشد، بازدارندگی برای کشور ایجاد نمیشود و ممکن است در حفظ و صیانت از منافع ملی (و حتی شاید در آینده برای صیانت از جزایر سهگانه خود) با چالش مواجه شویم (چه رسد به تحقق آزادسازی قدس). با چنین شرایطی و در موضع ضعف به استقبال ترامپ رفتن، نیز خود خطرات جدیدی نیز بدنبال دارد. اما اگر ایران، جنگ منطقه (غزه و لبنان) را به چشم خط مقدم خود نگاه کند و ضمن طرحریزی عملیات نظامی علیه اسرائیل و ادامه پشتیبانی از مقاومت، تهاجم سهمگینی انجام دهد به گونهای که مسئولین و مستوطنین (شهروندان) اسرائیل تحمل تبعات آن را نداشته باشند، آنگاه ایران بازدارندگی خود را باز مییابد. 👇
🔸و این تازه آغاز راه است. بازدارندگی برای کشوری بزرگ و دارای آرمانهای والا همچون ایران کافی نیست. بازدارندگی به معنای ایجاد شرایطی است که در آن، هزینههای احتمالی حمله نظامی برای دشمن به قدری زیاد باشد که از انجام این کار منصرف شود. ایران اگر میخواهد رشد کند، نقش جدیتری در جهان داشته باشد، در معادلات مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان تاثیرگذار باشد، باید تبدیل به قدرت برتر منطقه شود و هژمونی خود را در منطقه به نوعی اثبات کند؛ چیزی که هم حق ایران است و هم این توانایی را دارد.
@JalaleddinFanaei
| چرا دشمنان نباید به ایران حمله کنند؟
🔸عملکرد ایران پس از حمله اسرائیل به نقاط مختلف این کشور در ۵ آبان سال جاری، پیامدهای جدی و عمیقی در سطح منطقهای و بینالمللی به همراه داشته است. عدم پاسخ سریع و قاطع از سوی ایران، پیامی روشن به بازیگران منطقهای و قدرتهای جهانی ارسال کرد: ایران در شرایط کنونی، در مواجهه با تهدیدات و تعرضات مستقیم، سیاست عقبنشینی را اتخاذ خواهد کرد. دشمنان ایران که مدام در حال به روزرسانی تصویر خود از وضعیت منطقه هستند، اکنون این باور در آنها شکل گرفته است که اقدام نظامی محدود یا گسترده علیه ایران و منافعش، دارای تبعاتی است که میتوان آن را مدیریت و تحمل کرد.
🔸برداشت بازیگران بینالمللی از این وضعیت، آنها را به این نتیجه رسانده است که ایران دیگر توانایی یا اراده لازم برای واکنشهای قاطع را ندارد. حتی تحلیلگران لیبرالی چون فرید زکریا، که پیشتر همواره با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران مخالفت میکردند، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که اشتباه میکردند و شاید بهتر بود حمله به ایران حتی زودتر انجام میشد. این تغییر در نگاه تحلیلگران و سیاستمداران غربی، بهویژه در میان جنگطلبان آمریکایی و اسرائیلی، نشان میدهد که اطمینان به امکان مدیریت تبعات اقدام نظامی علیه ایران به طرز چشمگیری افزایش یافته است.
🔸اصلیترین عامل در این نگاه، همانطور که گفته شد، پاسخ مناسب ندادن به تعرض اسرائیل به ایران است. عدم اقدام ایران برای نجات متحدین خود عامل دیگر در شگل گیری این ذهنیت است. جدا از متحدین ایران، از منظر ناظران بینالمللی، ایران اساسا نسبت به هدف قرار گرفتن اتباعش، نظامیانش و داراییهایش در طول سالهای گذشته، نسبتا بی تفاوت بوده و خط قرمز معناداری را ترسیم نکرده است. ترور سرداران ایرانی در سوریه و لبنان توسط اسرائیل یا جدیدتر، هدف قرار دادن سفیر ایران در لبنان و اقدام برای قتل یا نابینا کردن وی، که با اقدام متناسبی پاسخ داده نشد، در ترسیم این تصور نقش زیادی داشته است، درحالیکه که پیش از این فکر میکردند که تعرض به خطوط قرمز ایران با پاسخ دیوانه وار ایران مواجه خواهد شد.
🔸یکی دیگر از عوامل کلیدی در تقویت این دیدگاه، محدودیت برد تسلیحات ایران است. ایران اگرچه در زمینه موشکی پیشرفتهای زیادی داشته است، اما موشکهای قارهپیمای اتمی ندارد. این محدودیت، محاسبات آمریکا را تحت تأثیر قرار داده و جنگطلبان آمریکایی را به این باور رسانده است که حتی اگر ایران به حملات تلافیجویانه دست بزند، این حملات توانایی آسیب رسانی جدی به منافع حیاتی در داخل خاک آمریکا را نخواهد داشت. به همین دلیل، حمله به ایران از دیدگاه آنها، تبعاتی دارد که میتوان آن را تحمل و جبران کرد.
🔸حمله به ایران یا تأسیسات زیربنایی و هستهای ایران از دیدگاه آمریکا و اسرائیل، مزایای راهبردی متعددی به همراه دارد. تخریب این تأسیسات میتواند فشار اقتصادی بیشتری را بر ایران تحمیل کند. ایران در این شرایط مجبور خواهد شد منابع محدود خود را میان بازسازی برنامه هستهای، بازسازی زیرساختها، تقویت توان نظامی، احیای حزبالله و سایر متحدان منطقهای، و مدیریت مشکلات اقتصادی مزمن خود تقسیم کند. این فشار چندجانبه میتواند تصمیمگیریهای راهبردی ایران را دشوارتر و پرهزینهتر کند.
🔸این حمله همچنین فرصتهایی را برای همسایگان ایران فراهم خواهد کرد. پس از یک حمله گسترده، ایران منابع و زمان کمتری برای مدیریت تهدیدات منطقهای خواهد داشت. این وضعیت میتواند بلندپروازیهای ترکیه در غرب آسیا و قفقاز را تسهیل کند و طالبان و رژیم علیف را تشجیع کند و حتی برخی از کشورهای عربی منطقه را به اقداماتی علیه ایران وسوسه کند.
🔸از سوی دیگر، حمله به ایران میتواند به تقویت اعتبار آمریکا در میان متحدانش منجر شود که در سالهای اخیر نسبت به تعهد واشنگتن در مقابله با تهدیدات دچار تردید شدهاند. حمله به ایران میتواند بهعنوان نمایشی از قدرت و عزم آمریکا، اعتبار واشنگتن را در میان متحدانش تقویت کند. این امر بهویژه برای متحدان آمریکا در منطقه غرب آسیا بسیار اهمیت دارد.
🔸با اینکه دلایلی وجود دارد که نشان دهد آمریکا تمایلی به حمله به ایران ندارد، همچون از دست دادن تمرکزش بر چین و روسیه، اما همچنان انگیزههایی برای حمله به ایران دارد. ⬇️
🔸ایران برای بازگرداندن بازدارندگی، نیازمند اتخاذ راهبردی تهاجمی و قاطع است. امید داریم که مسئولین ایرانی به شرایط کاملا واقف اند و در حال آمادهسازی برای حمله گسترده به اسرائیل در زمان مناسبی اند که برای آن برنامهریزی کرده و منتظر رسیدن لحظه مقرر هستند. اما در صورتی که برنامه خاصی نداشته باشند یا تصمیم بر عدم پاسخ گرفته شده باشد، احتمال گسترش اقدامات نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران و متحدانش افزایش خواهد یافت. این روند به سرعت میتواند جایگاه ایران را تضعیف کند و انقلاب اسلامی را مورد تهدید وجودی قرار دهد. در این شرایط انتظار می رود مسئولان جمهوری اسلامی با واقع بینی و آینده نگری و توجه عمیق به همۀ جوانب، عقلانی ترین روش را برای حفظ منافع ملی و اعتبار و اقتدار جمهوری اسلامی و تحقق اهداف راهبردی نظام اتخاذ کنند. کمترین تسامح و تعلل در این جهت پیامدهایی فوق تصور برای آینده ایران خواهد داشت.
@JalaleddinFanaei