eitaa logo
🍁جـٰامعہ مَـهــدو؎🌸
522 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
138 فایل
🔮موضوع مطالب کانال جامعه مهدوی👇 🕎مباحث آخرالزمانی @Alias_Manly ✡دشمن شناسی مهدویت @Mbzahramb 💟سبک زندگی مهدوی @Zahrakmp99 🍁کانال جـٰامعہ مَـهــدو؎ روبیکا 🌸 https://rubika.ir/Jameeh_Mahdavi کانال جامعه مهدوی👇
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️عصر در خرابه نشسته بود. جمعی از شامی را دید که در رفت و آمد هستند. 🍂پرسید: "عمه جان! اینان کجا می‎روند؟" 🍃حضرت زینب (س) فرمودند: "به خانه هایشان". 🍂پرسید: "مگر ما خانه نداریم؟" 🍃فرمودند: "خانه ما در مدینه است". ☘️تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با در ذهن او آمد. 🍂پرسید: "پدرم کجاست؟" 🍃فرمودند: "سفر". ☘️به گوشه خرابه رفته و با غم و اندوه به خواب رفت. ظاهراً در عالم پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد و مجدداً سراغ پدر را گرفت. 💥خبر را به یزید ملعون رساندند، دستور داد سر بریده پدر را برایش ببرند. ☘️رأس مطهر سیدالشهدا را در میان طَبَق، وارد کردند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر را دید و آن را در آغوش کشید. 🍂بر پیشانی و لب‎های پدر بوسه زد و آه و ناله‎اش بلندتر شد و گفت: "پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگ‎های گردنت را بریده؟ چه کسی مرا در کودکی کرد؟ کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می‎دادم، ولی محاسنت را، خضاب شده به خونت نمی‎دیدم". ☘️دختر خردسال آن قدر شیرین زبانی کرد تا شد. همه خیال کردند به رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند. 📚شرح شمع: ص 310، نفس المهموم 456، الدمع الساکه 141 🍁 (س) با آن سن کم، از نداشتن (روسری و روپوش) اظهار بيزاری داشتند و می‌توان اين را، به‌عنوان برای و معرفی كرد. 🍂. 💐@jameeh_mahdavi💐 ╚∞═๑🍃ღیامهدیღ