هدایت شده از پیام های ِ ذخیره شده !
مثل جاسوسی که گیر افتاده
مجبورم که حاشایت کنم ؛
در دلم هستی و میگوید زبانم چیزهای دیگری .
•°
آری آن روز چو میرفت کسی
داشتم امدنش را باور
من نمیدانستم معنی هرگز را
تو چرا باز نگشتی دیگر؟!
•°
تو به من نیم نگاهی..
و به او خیره بمانی..
تو به من رحم نکردی که برای او بمانی؟
•°
ولی هوشنگ ابتهاج راست میگفت
چه مبارک است این غم
که تو در دلم نهادی به غمت
که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی(:
•°
شایدِ کلِ دردِ همین چند تا تیکه متن باشه :
گفت دو شب طول میکشه..
بعدش عادت می کنی !
فک کنم منو با خودش اشتباه گرفته بود ؛
کاری ندارم دوسم داشت یا نداشت
ولی لحظهای که تظاهر به دوست داشتن میکرد
دلم گفت باور کنم تا آروم بشم !💔🚶🏿♂