📌طرح یک پرسش اساسی❗️
🔹قبل از طرح مباحث جریان شناسی لازم است به این پرسش پاسخ دهیم که طرح این موضوعات و پرداختن به آن در شرایطی که جامعه کنونی ایران اسلامی با مشکلات و کمبودهای اقتصادی و معیشتی سختی روبروست، چه ضرورتی دارد؟! اکنون که دغدغه و اولویت اول مسئولین و حاکمان نظام اسلامی و مردم، موضوع اقتصاد و معیشت است، چه لزومی دارد وارد چنین مباحثی شویم؟
🔸پر واضح است که جامعه کنونی ایران اسلامی به دلیل فشارهای کمرشکن اقتصادی و معیشتی با مشکلات زیادی رو به رو است. علت عمده بروز این مشکلات، ابتدا سوء مدیریت و نحوه تفکر و مدل اقتصادی مسئولان ناکارآمد نظام است و دیگری تحریم های ظالمانه دشمنان خارجی است. موضوع دیگر این که در حال حاضر خلاء های اعتقادی و نارسایی های فرهنگی نا مطلوبی بر جامعه و نسل جوان امروز حاکم است. این نارسایی ها دو دلیل عمده دارد: دلیل اول تهاجم همه جانبه فرهنگ غرب و پرو پاگاندای دشمنان جمهوری اسلامی است. دلیل دوم نیز، غفلت و کم کاری نهادها و سازمان های متولی فرهنگ در کشور به خصوص آموزش و پرورش، دانشگاه ها، حوزه های علمیه و رسانه ملی است. این گسست فرهنگی و آسیب های جبران ناپذیر، نسل امروز و فردا را با مشکلات جدی روبرو خواهد کرد.
♦️شوربختانه باید گفت امروزه بخش کثیری از جامعه ایران و به خصوص نسل جوان با بحران هویت روبرو شده است. متاسفانه نسل امروز در بسیاری از باورهای خود متزلزل شده و با نسل تربیت یافته دهه چهل، پنجاه و شصت فاصله معنا داری گرفته است. البته در نسل حاضر، جوانان و نوجوانان زیادی وجود دارد که از آرمان های اسلام و انقلاب جانانه دفاع می کنند و تا پای جان به این آرمان ها و ارزش ها وفادارند. نمونه های بارز آن را هر ساله در مراسم اعتکاف و برنامه های معنوی یا در اشتیاق شرکت در دفاع از حریم اهل بیت(ع) در سوریه و عراق به عیان می توان مشاهده کرد. اما این افراد در مقایسه با تعداد کثیر جوانان جامعه ایران امروز، در اقلیت قرار دارند.
🔹در چنین شرایطی ممکن است نسل حاضر تنها راه برون رفت از این وضعيت بحرانی اقتصادی و فرهنگی را پناه بردن به فرهنگ لیبرال دموکراسی غرب و مدل اقتصادی و فرهنگی آن تشخیص دهد.
متاسفانه برخی دولتمردان و نظریه پردازان سیاسی داخلی نیز، هم راستا و هم جهت با دشمنان خارجی، تنها نسخه برون رفت از این وضعیت بحران زده را - بدون توجه به تذکرات رهبر فرزانه انقلاب!- آشتی با مدل و الگوی لیبرال دموکراسی غرب دانسته و با همه توان خود وارد میدان شده اند و بر طبل این آشتی می کوبند.
🔸چنانچه خدای ناکرده اکثریت خواص جامعه و کادرهای ولایی و دلسوز انقلاب اسلامی، دستشان در مباحث بنیادین اعتقادی، فرهنگی و سیاسی و همچنین عدم شناخت درست و دقیق از این فرهنگ منحط، خالی بماند، بیم آن می رود آنان نیز در آینده نزدیک در این بحران هویتی رنگ ببازند و در این گرداب هولناک غرق شوند.
♦️در این مواجهه و نبرد نابرابر، همه تلاش و هدف نگارنده آن است تا با طرح مباحث جریان شناسی، کادرهای فرهنگی و فعالان جبهه جنگ نرم را با ریشه ها و بنیان های فرهنگ منحط غرب و رهبران فکری آنان آشنا کند. با این هدف که افسران جنگ نرم پاسخگوی نیاز نسل جوان در دانشگاه ها و مساجد باشند و بتوانند در این دو پایگاه مهم که از مراکز اصلی رشد و تربیت نسل امروز برای کادرهای آینده انقلاب است، ایفای نقش کنند و به تربیت انسان های بصیر و آگاه مبادرت نمایند.
انشاء الله
*با سلام به دوستان عزیز*
🔰 همیشه این سوال را در ذهنم مرور می کردم که فرهنگ غرب با همه ضعف ها و کاستی هایی که دارد، چرا همیشه نسبت به فرهنگ اسلام که بسیار غنی و ریشهدار است، حالت تهاجمی و فعال دارد و کشورهای اسلامی را تحت تاثیر خود قرار داده است؟! و چرا ما همیشه نسبت به غرب منفعل بوده و حالت تدافعی داریم؟!
✍🏻 پاسخ های متفاوتی به این پرسش می توان داد:
-- همیشه خراب کردن آسان تر از درست کردن است!
-- افعال شیطانی در مقابل افعال رحمانی جاذب تر و انجامش برای نفس مادی بشر، آسان تر است!
-- فرهنگ غرب، پول و ثروت و رسانه های قدرتمند دارد، اندیشکده دارد، هنر و سینما دارد. ابزارهای تبلیغی قوی دارد.
البته همه این پاسخ ها درست است.
اما من نیز به یک پاسخ مهم رسیده ام.
💢 چند سال پیش کتابی به دستم رسید که پاسخ سوالم را در آن به روشنی دریافتم.
کتاب مطالعات اسلامی در غرب نوشته حجت الاسلام دکتر محسن الویری که کار برجسته ای را در این کتاب به انجام رسانده است.
در فرصت کوتاهی با حرص و ولع زیاد کتاب را خوانده و به پایان رساندم. و به پاسخ خود رسیدم.
♻️ پاسخ این است:
غرب و دشمنان اسلام در مطالعه و شناخت شرق و دین مبین اسلام، صدها سال از ما جلوتر هستند و آشنایی خوبی از اسلام و مسلمانان پیدا نموده اند.
شاید باور نکنید که اولین ترجمه قرآن در زمان جنگهای صلیبی بیش از ۸۰۰ سال پیش توسط یک اسقف مسیحی به نام رابرت کایتانی انجام گرفته است. اسقف های مسیحی که سپاهیانشان پشت سرهم در جنگهای صلیبی در مقابل مسلمانان شکست می خوردند، به فراصت افتادند که تنها راه غلبه بر مسلمین، آشنایی دقیق با کتاب مسلمان ها و پیامبرشان و شناخت دقیق فرهنگ آنان و پیدا کردن نقاط ضعف و قوت ایشان است.
آنها ۸۰۰ سال است که خط به خط و کلمه به کلمه اسلام و شرق را با دقت مطالعه کردند و بقیه ماجرا که در ادامه خواهد آمد.
شاید شنیده باشید که مستر همفر تنها یک جاسوس انگلیسی بود که پنجاه سال از عمر خود را در کشورهای مختلف مسلمان، وقف شناخت فرهنگ مسلمین و آداب و رسوم آنها برای خدمت به منافع کشورش بریتانیا نموده بود. سالها از همسر و فرزندانش دور افتاده بود و سختی های زیادی را در این راه متحمل شد.
خب طبیعی است که آنها از این تلاش و پشتکار شان نتیجه می گیرند.
♨️ با خود فکر می کردم که اندیشمندان ما چقدر در نسبت ما با دشمن، از فرهنگ مسیحیت، یهود و صهیونیست، لیبرال دموکراسی غرب و جریان چپ گرای کمونیست و مارکسیست در شرق، اطلاع داشته و آنها را دقیق می شناسند؟ حوزه و دانشگاه ما چقدر تورات و انجیل را خوانده و به آنها مسلط است؟ تا کجا با اومانیسم، لیبرالیسم و مارکسیسم و نقاط ضعف و قوت آن ها آشناست. تا بتواند حالت منفعل خود در مقابل فرهنگ بیگانه را تبدیل به حالت فعال نموده و موضع تهاجمی به خود بگیرد. و آیا ما حاضریم چنین همت و عزم و اراده ای داشته باشیم که پنجاه سال از عمر خود را وقف شناخت از دنیای غرب نماییم؟!
@Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب عنوان اولین سلسله درس های آتی در این کانال خواهد بود. که ضرورت مطالعه و شناخت عمیق فرهنگ غرب را برای ما به اثبات خواهد رساند.
💢 با خواندن این مطالب درمی یابیم که مستشرقین غرب از سالهای دور تا چه حد برای شناخت فرهنگ اسلام و کشورهای اسلامی تلاش و سرمایه گذاری نموده و تا کجا پیش رفته اند؟
انشاالله بحث بسیار بکر و جذابی است که شاید کمتر شنیده شده است.
@Jarianshenasi
باسمه تعالی
مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت اول
🔹تمدنهای شرقی و غربی تفاوتهای بنیادی با یکدیگر دارند. از دیرباز تلاشهایی از سوی غربیها برای شناخت شرق صورت گرفته است. برخی آثار ادبی و تاریخی پدید آمده در یونان و روم را می توان نمونه هایی از مطالعات شرقی به شمار آورد. ظهور اسلام فصلی نو در روابط شرق و غرب گشود.
🔸با وجود به رسمیت شناخته شدن دین مسیحیت از سوی قرآن و برخوردهای مسالمت آمیز پیامبر(ص) با مسیحیان و دولتهای مسیحی، رومیان بیزانس موضعی خصمانه برضد مسلمانان در پیش گرفتند و تحت تاثیر این موضع، آثاری و لو اندک درباره پیامبر(ص) و قرآن و مسلمانان پدید آوردند.
🔻با این همه، مطالعات اسلامی به مفهوم مصطلح را که از اسپانیا آغاز شد، بدون داشتن اسناد متقن تاریخی نمی توان ادامه مطالعات اسلامی در بیزانس و مطالعات شرقی در روم و یونان به حساب آورد. زیرا وقتی از مطالعات اسلامی در غرب سخن می گوئیم باید توجه داشته باشیم که غرب کلیتی منسجم و واحد نبوده و در نتیجه، تلاشهای اسلام شناختی و شرق شناختی انجام یافته در بخشهای مختلف این سرزمین پهناور که فی الجمله از یونان تا انگلستان را در بر می گیرد نیز الزاما مرتبط با یکدیگر و یا متاثر از هم نبوده است.
🔹قرائن تاریخی گواهی می دهد که درباریان و ساکنان کاتولیک مذهب جنوب اروپا پیش از فتح اندلس به دست مسلمانان در سال ۹۱ قمری/۷۱۰ میلادی آگاهیهای اجمالی از اسلام و مسلمانان داشتند. این آگاهیها احتمالا محدود به شناخت آنها از توان بالای نظامی، اقتدار سیاسی ونظام حکومت عادلانه مسلمانان بوده است.
🔸این قرائن نشان می دهد پیش از پایان یافتن نخستین قرن اسلامی و در اوایل قرن هشتم میلادی، ساکنان نواحی جنوب اروپا تصوری کلی و مثبت از مسلمانان در ذهن داشته اند.
🔻عبور مسلمانان از دریای مدیترانه، ورود آنها به اندلس، نفوذ آنها تا قلب اروپا و برچیدن حکومت گوتها که به فتوحات عظیم و سریع اعراب مسلمان در ایران و روم مانند بود، به آسانی زمینه تشکیل حکومتی مقتدر را فراهم آورد و دوره ای را رقم زد که آن را باید دوره شناساندن اسلام به اقوام نیمه وحشی گوت نامید.
مسلمانان که تا کوهای پیرنه و چندی بعد تا پواتیه در جنوب فرانسه را در اختیار داشتند، توانستند در پرتو اقتدار سیاسی جلوه هایی از سماحت دینی، توجه به حقوق مادی و معنوی طبقات محروم، اهتمام به دانش و هنر و ادب را به گوتهای کاتولیک مذهب بنمایانند. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت دوم
🔹اقتدار سیاسی و جلوه های چشمگیر فرهنگ و تمدن اسلامی، گروهی قابل توجه از مردم را در زمره گروندگان و معتقدان به این دین قرار داد.
ازدواج اعراب با زنان و دختران اسپانیایی نیز در گسترش فرهنگ نو دینی تاثیری بسزا داشت. نو مسلمانان که بیشتر فرزندان این ازدواج ها بودند «مولدان» خوانده می شدند. گروهی دیگر از مردم نیز که بر دین خود (یهودیت وبویژه مسیحیت) باقی ماندند، آنچنان مجذوب فرهنگ اسلامی شده بودند که شاید جز در دین، در تمامی شئون زندگی خود از مسلمانان تقلید می کردند: در آداب معاشرت، نامگذاری، روش لباس پوشیدن، زبان مکالمه روزمره، استفاده از زبان عربی برای خلق آثار علمی و حتی تبلیغ دین مسیحیت و شرح انجیل به زبان عربی. به گونه ای که فریاد برخی از آبای کلیسا به ویژه در قرنهای نهم و دهم از استعراب( یعنی کسی که روش و منش اعراب را الگوی خود قرار داده) جوانان اسپانیایی بلند بود. علاوه بر این، حکام عرب اندلس مدارس و کتابخانه هایی بزرگ را دایر کرده بودند که نه تنها جوانان مسلمان، بلکه یهودی و نصاری نیز در آنها به کسب علم می پرداختند.
🔸به طور طبیعی پس از فتح اسلامی، نهادهای سیاسی سرزمین فتح شده دیگر نمی توانستند به حیات خود ادامه دهند و درباریان و حکام مسیحی که از نبردها جان سالم به در برده بودند نیز یا به نواحی دیگر اروپا گریختند، یا به خدمت مسلمانان درآمدند، یا به عنوان یک شهروند معمولی به زندگی خود ادامه دادند؛ ولی با توجه به اصل آزادی دینی، کلیساها و کشیشها توانستند در چهارچوب مقررات اسلامی درباره اهل ذمه، آزادانه به فعالیتهای خود ادامه دهند. عامه مردم نیز که وضعیت جدید برای آنها بسیار خوشایند بود، برای رهایی از پرداخت جزیه و یا به دلیل علاقه ای که به این دین پیدا کرده بودند، مسلمان می شدند.
🔻بدون تردید کلیسای کاتولیک که تلاشی بسیار و خونین برای گستراندن مذهب خود در سراسر اروپا به خرج داده بود و تنها ۱۲۴ سال پیش از فتح اندلس، توانسته بود گوتها را نیز به پذیرش این مذهب وادارد، اکنون نمی توانست از این وضعیت جدید خشنود باشد. از سوی دیگر ارباب کلیسا درباره این دین و فرهنگ جدید با پرسشهایی نیز روبرو بودند: اعتبار و مشروعیت دین جدید، محتوای آن، آورنده آن و ویژگیهای او و از همه مهمتر کاستیها و نقاط ضعف این دین و راههای ممکن برای ضربه زدن به آن.
با وجود این ملایمت نظام سیاسی امویان نسبت به مسیحیان بدان درجه بود که حتی برخی از آبای کلیسا در دربار امویان، مسئولیتهایی در حد وزارت یا سفارت یافتند؛ ولی برغم روحیه همزیستی از سوی مسلمانان و حکومت اسلامی، روحیه عناد و لجاج و اسلام ستیزی ارباب کلیسا گاه گاه به صور گوناگون رخ می نمود.
♻️ ظاهرا برای این برخوردهای لجوجانه، هیچ توجیه و دلیلی جز نگرانی آبای کلیسا از زایل شدن موقعیت و اقتدار گذشته خود و حسادت به حاکمان و عالمان دینی نمی توان یافت. البته می توان احتمال داد که بی اطلاعی آنان از حقیقت اسلام نیز در این مقابله و موضع گیری موثر بوده است؛ هرچند اگر آنان به واقع در پی آشنایی با چهره راستین اسلام و شناخت و فهم آن بودند، به سادگی برایشان ممکن بود. ولی بنا برآنچه ذکر شد، انگیزه کافی برای این کار نداشتند. از سوی دیگر حکام اموی نیز درد دین و شور گسترش سایه ی آن بر جامعه و اجرای احکام آن را نداشتند. نکته مهمتر آنکه امویان اندلس برغم اهتمام درخور تحسین به عمران و علم و ادب وهنر، به دلیل پیشینه ای که داشتند، اصولا نمی توانستند الگویی مطلوب و واقعی از اسلام عرضه دارند. در چنین فضای سیاسی و فرهنگی و روحی، کلیسای کاتولیک رفته رفته به فکر مطالعه ای سازمان یافته برای شناخت اسلام افتاد.
ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت سوم:
💥اولین تلاشها برای ترجمه آثار عربی:
قرن یازدهم میلادی
نخستین تلاشها برای ترجمه آثار عربی به لاتین از سوی کشیشان و پیش از جنگهای صلیبی آغاز شد؛ ولی در دوران این جنگها رونق یافت. مرکز اصلی این ترجمه ها ایتالیا، اسپانیا و سیسیل بود و محور اصلی آن نیز آثار علمی، بویژه طب، ریاضیات و نجوم.
این ترجمه ها گرچه عموما به همت روحانیون مسیحی صورت می گرفت، به دلیل ارتباط نداشتن موضوعات علمی محض با مسائل دینی به طور طبیعی از موضع گیری نسبت به اسلام خالی بود.
♻️ دوره جنگهای صلیبی: قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی
نخستین جنگ صلیبی در سال ۱۰۹۶ میلادی بعد از سخنرانی حماسی «پطرس ناسک» که مدعی بود مسلمانان زائران مسیحی قبر مسیح را در فلسطین آزار می دهند، با سیطره مسیحیان بر بیت المقدس آغاز شد. وطی دو قرن و نه جنگ عمده و چندین جنگ کوچکتر، سرانجام در سال ۱۲۹۱ میلادی با اخراج صلیبیان از «عکا» به پایان رسید. سپاهیان جنگهای صلیبی بیشتر از اقوام و ساکنان اروپای مرکزی و غربی بودند که تا پیش از جنگهای صلیبی با اسلام آشنایی نداشتند. در دو قرن دوازدهم و سیزدهم که مقارن با جنگهای صلیبی بود تلاشی وسیع برای شناخت تمدن اسلامی و غالبا از طریق ترجمه آثار اسلامی به زبان لاتینی، به عمل آمد؛ ولی فقط بخشی اندک از آن تحت تاثیر جنگهای صلیبی بود. در عین حال جنگهای صلیبی در آینده مطالعات اسلامی در غرب و چگونگی رویکرد و تلقی دانشمندان غربی نسبت به اسلام تاثیری تعیین کننده داشت.
🔻عموم فعالیتهای انجام شده در این دوره که به ویژه شامل ترجمه متون پزشکی، ستاره شناسی، ریاضی و غیر آن می شد، از زاویه تاثیر تمدن اسلامی در خیزش علمی غرب و پیدایش عصر رنسانس و خروج ظلمت قرون وسطایی، مورد توجه و ارزیابی مورخان و نویسندگانی از غرب و شرق بوده است که موضوع بحث ما نیست. ولی همین فعالیتها را که به هرحال کوششهایی برای شناختن هرچه بیشتر بخشی از تمدن اسلامی بوده است، می توان در زمره فعالیتهای اسلام شناسی نیز مورد توجه قرار داد. در عین حال نباید فراموش کرد که مترجمان آثار علمی اسلامی در این دوره که به آنان لقب «پیشتازان شرق شناسی» داده شده است کسانی هستند که روی آوردن آنان به تمدن اسلامی و علوم رایج در قلمرو حکومتهای اسلامی الزاما به معنای انگیزه و کنجکاوی و مطالعه آنان برای شناخت اسلام نیست. بلکه آنان تحت تاثیر پیشرفت علمی و فرهنگی، یا با حمایت ارباب دین و سیاست، یا کنجکاوی علمی شخصی به شناسایی و ترجمه آثار علمی مسلمانان در زمینه های مختلف پرداختند و جز در مواردی معدود، اعتنای چندانی به محتوای دین نداشتند.
🔹ترجمه آثار علمی مسلمانان در این دوره ۲۰۰ ساله، گاه در قالب تلاشهای فردی و گاه در قالب حرکتهای سازمان یافته گروهی به انجام رسیده است. «نجیب العقیقی» در جلد اول کتاب «المستشرقون» بیش از بیست و پنج تن از مستشرقان صاحب نام این دوره را معرفی کرده است که مهمترین آنها عبارتند از:
«ادلارد اهل باث»، «ریموند اول»، «گیرارد دو گریمونا»، «میخائیل اسکات»، «توماس آکوئینی»، «آلبرت کبیر»، «ریموندو مارتینی»، «راجر بیکن» که تعداد قابل توجهی از این مترجمان و اسلام شناسان نخستین از اهالی اروپای مرکزی و غربی بوده اند، یعنی همان نواحی ای که عملا فرماندهی جنگهای صلیبی را نیز در دست داشتند ولی اسپانیا و سیسیل نسبت به دیگر مراکز حالت محوری داشته است.
وسعت ترجمه در این دوره تا بدان حد بوده که اکثر متون و آثار مهم عربی اسلامی به زبان لاتینی ترجمه شده فراهم آمد. این آثار ترجمه شده را بالغ بر ۳۰۲ جلد کتاب دانسته اند به این صورت که در نیمه اول قرن دوازدهم میلادی ۴۶ جلد و در نیمه دوم آن ۹۴ جلد و در نیمه اول قرن سیزدهم ۴۳ جلد و در نیمه دوم آن ۱۱۹ جلد از عربی به زبانهای اروپایی ترجمه شد. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت چهارم
🔰 تقسیم موضوعی این آثار را چنین دانسته اند:
آثار ترجمه شده در زمینه فلسفه، فیزیک و علوم طبیعی ۹۰ جلد، در زمینه ریاضیات و فلکیات ۷۰ جلد در زمینه پزشکی ۹۰ جلد در زمینه نجوم، کیمیا و علوم غریبه ۴۰ جلد و در زمینه های متفرقه ۱۰ جلد بوده است. تعداد آثار ترجمه شده در این دوره را تا ۱۵۰۰ جلد هم نوشته اند.
اما مهمترین تلاش انجام شده در این دوره برای شناخت دین اسلام ترجمه قرآن است. «رابرت کایتانی» صاحب آوازه در سالهای(۱۱۴۸ - ۱۱۴۱ میلادی) و احتمالا «هرمان دلماطی» (۱۱۷۲ میلادی) در سال (۱۱۴۳ میلادی) ترجمه ای از قرآن را زیر نظر پطرس محترم(۱۱۵۶-۱۰۹۴ میلادی) به انجام رساندند که آکنده از نیش و کنایه و الفاظ مستهجن و تحریفات نسبت به پیامبر(ص) و قرآن و اسلام بود و پطرس محترم خود نیز ضمائمی بدان افزود. این ترجمه نادرست و تحریف شده از قرآن مبنا و سرمشق چند ترجمه دیگر قرآن در قرون بعدی شد واصولا تاثیری تعیین کننده در ذهنیت نادرست اروپائیان نسبت به اسلام داشت.
💠 جالب توجه است که ارباب کلیسای کلونی که این ترجمه در آنجا صورت گرفته بود از ترس اینکه مبادا دیگران تحت تاثیر تعالیم قرآن قرار گیرند، تا ۴۰۰ سال از انتشار این ترجمه خودداری کردند و آن را بصورت مخفی نگاه داشتند تا اینکه در سال ۱۵۴۳ میلادی در بازل و در سال ۱۵۵۰ میلادی، همراه با مقدمه «مارتین لوتر کینگ» به چاپ رسید.
🔻دیگر اثر اسلام شناسی قرن دوازدهم، مجموعه «تولدو» است که آن هم به کوشش و تحت نظر پطرس محترم فراهم آمد. این مجموعه شامل چندین اثر و ترجمه به خوبی نشان دهنده طرز تفکر کلیسا در آن دوران درباره اسلام است.
یکی از اجزاء این مجموعه کتابی است به نام «آیین محمد»، در بر دارنده صد سوال وجواب که گفته می شود چهارنفر یهودی از پیامبر پرسیده اند و شامل بسیاری از افسانه ها و اسرائیلیات است. جزء دیگر این مجموعه کتابی است با نام «نسب محمد» و آن هم آکنده از خرافات و گزافه هاست.
🔸پطرس خود نیز سه اثر علیه اسلام نوشت که جزء همین مجموعه است: نخست جزوه ای با نام «رد و ابطال» دیگری کتابی با نام «خلاصه ای از تعالیم اسلام» و سومی کتابی با عنوان «نقدی بر اسلام».این دو کتاب اخیر ظاهرا ضمائم و افزوده های او بر ترجمه ی قرآن «رابرت کایتانی» است.
🔹وقتی عدم کار آیی جنگهای صلیبی برای سرنگونی مسلمانان روشن شد مسیحیان رفته رفته به این فکر افتادند تا روشهای دیگری را برای مقابله با مسلمانان پیش بگیرند. البته گفته می شود پنجاه سال پس از شروع جنگهای صلیبی وقتی نخستین ترجمه قرآن کریم به انجام رسید پطرس محترم(۱۱۵۶میلادی) گفته بود: «اینک می توان دشمن را شناخت» یا « نقطه آغاز جنگ علیه اسلام همانا قرآن است». در این سخن، تلویحا اعتراف شده است که تنها از برخورد نظامی با مسلمانان طرفی نمی توان بست و باید در کنار آن به برخورد علمی و فرهنگی روی آورد. وی می کوشید دیگر رهبران دینی مسیحی را هم به جنگ نظامی و فکری همزمان برضد مسلمانان ترغیب کند. وی هدف اصلی جنگهای صلیبی را مسیحی کردن مسلمانان می دانست و معتقد بود شمشیر و سلاح حقیقی کلیسا، شمشیر تبلیغات مذهبی به وسیله انجیل و عقاید مسیحی است. ولی این اظهار نظر تاثیری در روند جنگهای صلیبی نداشت، گرچه یک قرن و نیم بعد گردانندگان جنگ به همین نتیجه رسیدند....ادامه دارد..
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت پنجم
🔰 «فردریک کبیر» امپراطور آلمان و فرمانده جنگ ششم صلیبی(۱۲۲۹-۱۲۲۸ میلادی) هیاتی برجسته را مامور ترجمه کتب عربی به لاتینی کرد.
در نیمه قرن سیزدهم همزمان با هفتمین جنگ صلیبی «پاپ اینوسان چهارم» در منشوری که در سال (۱۲۴۸ میلادی) برای رئیس دانشگاه پاریس ارسال کرد، ضرورت فراگیری زبانهای شرقی بخصوص عربی و عبری را مورد تاکید قرار داد. این نوشته نیز از نشانه های تغییر تدریجی رویکرد رهبران دینی مسیحیت نسبت به مسلمانان است.
💥 سی سال پیش از پایان جنگها، «راجر بیکن» در سال (۱۲۶۸میلادی) طی نامه ای به پاپ اعظم اعلام کرده بود که جنگهای صلیبی به روش نظامی سودی در بر ندارد و باید جنگهای صلیبی مسالمت آمیزی را آغاز کرد.
همچنین «قدیس لوئی نهم» پادشاه فرانسه فرمانده هشتمین حمله صلیبی(۱۲۷۰ میلادی) که در شهر منصوره اسیر مسلمانان شد و مبلغ هنگفتی برای رهایی پرداخت، پس از بازگشت به فرانسه به فکر رویارویی و جنگ فکری با مسلمانان افتاد زیرا از به نتیجه رسیدن روشهای نظامی نومید شده بود.
چندسال پس از پایان جنگهای صلیبی نیز «ریموند لول» (۱۲۳۵-۱۳۱۴ میلادی) همین پیشنهاد ترک نبرد نظامی و شروع حمله فکری و فرهنگی را به پاپ عرضه کرد.
طبعا مسیحیان برای جنگ جدید غیر نظامی خود بیش از هرچیز نیازمند شناخت دشمن خود بودند و بدین ترتیب، پایان جنگهای صلیبی آغاز مرحله ای نو در مطالعات اسلامی بود.
🔻 با پایان جنگهای صلیبی در سال (۱۲۹۱ میلادی/۶۸۹ قمری) و ناکامی مسیحیان از وارد آوردن ضربه جدی بر پیکر مسلمانان، لزوم تغییر رویکرد نظامی به رویکرد علمی و فرهنگی روشن تر از گذشته از سوی ارباب کلیسا مطرح شد و همانطور که اشاره شد «ریموند لول» مبلغ و کشیش معروف «جزیره میورکا» در جنوب اسپانیا کتابی به نام کتاب «سقوط» نگاشت و در آن تصریح کرد که جنگهای صلیبی اهمیت خود را از دست داده است و بهترین راه برای بازپس گیری ارض مقدس، تبلیغات صلح آمیز با هدف تغییر آیین تمام مسلمانان و مسیحی کردن آنهاست و فراگیری زبان عربی برای مبلغان ضروری و مقدمه و ابزار این کار است.
وی در ایام فعالیتهای تبلیغی اش به ویژه در سالهای( ۱۲۹۴ تا ۱۳۰۰ میلادی) نهایت کوشش خود را برای برانگیختن اهتمام کلیسا و پادشاهان به اموزش زبان های شرقی در دانشگاههای اروپایی به کار بست و در این مسیر، دشواری های فراوان و حتی رنج زندان را به جان خرید.
🔹تا اینکه در سال (۱۳۱۱میلادی) یعنی بیست سال پس از آخرین جنگ صلیبی، «مجمع وین» به ریاست «پاپ اکلیمنتس پنجم» تشکیل شد. ریموند نیز در این مجمع شرکت کرد و با مصوبه ی این مجمع آرزوی چندساله ی خود را محقق یافت.
«مجمع وین» فرمان تاسیس کرسیهای آموزش زبانهای عربی، یونانی، عبری و سریانی در دانشگاههای مهم آن روزگار یعنی دانشگاه پاریس، آکسفورد، بولونی، سالامنکا، و دانشگاه موجود در دستگاه پاپ را صادر کرد. صدور این بیانیه را باید آغاز مرحله ای نو در مطالعات اسلامی دانست. زیرا اگرچه پیش از این افرادی به این جمع بندی رسیده بودند که باید روش برخورد خود را با مسلمانان تغییر داد ولی در این مقطع بالاترین مرجع تصمیم گیری کلیسای کاتولیک به طور رسمی این تغییر رویکرد را اعلام می کرد. این تغییر روش به مفهوم کنار گذاشته شدن روحیه کینه توزانه و خصمانه مسیحیان نبود، بلکه به شکلی انگیزه و روحیه حاکم بر جنگهای صلیبی در لباسی نو استمرار می یافت. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت ششم
🔰بیداری غرب و خطر ترکان عثمانی
(قرن چهاردهم تا پایان قرن شانزدهم میلادی)
حادثه مهم دیگری که تقریبا همزمان با مجمع وین رخ داد و در دیدگاه اسلام شناسان اروپایی اثری مستقیم داشت، تاسیس امپراطوری عثمانی در سال(۱۲۹۹ میلادی) یعنی تقریبا همزمان با پایان یافتن جنگهای صلیبی بود.
🔻ترکان عثمانی در پی گسترش مرزهای خود بودند و تقریبا تا پایان قرن چهاردهم بر منطقه بالکان-جز بوسنی و آلبانی- سیطره یافتند. فتح قسطنطیه در سال (۱۴۵۳ میلادی) احساس خطر اروپائیان را نسبت به ترکان مسلمان شدت و قطعیت بخشید و کشورهای مجارستان، اتریش، آلمان و فرانسه برضد عثمانیها متحد شدند.
این دو عامل یعنی بیانیه «مجمع وین» از یک سو و احساس خطر از ناحیه امپراتوری عثمانی از سوی دیگر، تعیین کننده خطوط اصلی مطالعات اسلامی و جهت گیری آن در قرنهای چهاردهم تا شانزدهم میلادی است.
🔹همچنین نباید از یاد برد که این سه قرن، عصر رنسانس در اروپا و جان گرفتن علم و ادب وهنر در مغرب زمین است که در نتیجه آن مطالعات اسلامی هم به طور طبیعی از رشدی چشمگیر برخوردار شد. به بیانی دیگر اگر بخواهیم وضعیت مطالعات اسلامی را در سه قرن در یک جمله بیان کنیم، باید بگوئیم که روحیه ی تخاصم کلیسای کاتولیک نسبت به مسلمانان در قالب فعالیتهای علمی و فرهنگی و در ابعادی گسترده تر ادامه یافت. نگاهی به فعالیتهای اسلام شناسان در آن دوره تایید کننده این تحلیل و جمعبندی است.
🔸«خواران اهل منسگوویا» (۱۴۵۸ میلادی) (از شهرهای اسپانیا) ترجمه ای نو از قرآن عرضه کرد و در مقدمه ای که بر آن نوشت بر لزوم مجادله ی علمی با مسلمانان پای فشرد. وی همچنین معتقد بود که باید مجالس بحث و مناظره ای برگزار کرد که در آن، دانشمندان مسیحی و مسلمان به بحث بنشینند و سی مزیت سیاسی و دینی برای این روش را برشمرد. وی باور داشت که این روش به شکست مسلمانان می انجامد.
وی برای پراکندن افکار و پیشنهادهای خود به نامه نگاری با دوستان خود پرداخت و ظاهرا از این روش نتیجه گرفت و تحت تاثیر نامه های او، آثاری انتقادی درباره اسلام پدید آمد. وی همچنین نامه ای به این مضمون به پاپ «اینیاس سیلویوس»، معروف به پیوس دوم نوشت و پاپ نیز شاید تحت تاثیر این نامه، در سال(۱۴۶۰ میلادی) نامه ای خطاب به «سلطان محمد فاتح» نوشت و از او خواست از اسلام دست بشوید و به مسیحیت بگرود وبرای تشویق او به این اقدام ادله ای در رد اسلام و قرآن اقامه کرد.
📌روحیه عناد و لجاج برضد مسلمانان بدون درگیری نظامی، در افکار «مارتین لوترکینگ»
(۱۵۴۶-۱۴۸۲ میلادی) نیز به چشم می خورد. وی موسس مذهب پروتستان و پیشتاز اصلاح طلبی در آیین مسیحیت و مخالف بسیاری از افکار و رفتار کلیسای آن دوران بود، ولی با وجود این مانند دیگر رهبران مسیحی موضعی ناهمساز گرایانه با اسلام و مسلمانان داشت. وی ترجمه قرآن رابرت کایتانی و هرمان دلماطی را که در سال ۱۱۴۳ میلادی زیر نظر پطرس محترم انجام شده، ولی منتشر نشده بود، به همراه ردیه ای بر قرآن به قلم «مونته کروچه» و نیز مقدمه ای به قلم خودش در سال (۱۵۴۳ میلادی) به چاپ رساند و در مقدمه چنین نوشت:
« امکان ندارد مساله اختلاف مسلمان و عیسوی را از راه سیاست و فرهنگ حل کرد و نیز نمی توان مسلمان را مسیحی کرد؛ (اشاره به دیدگاه ریموند لول و پاپ پیوس دوم) زیرا قلب او سخت شده و از تورات و انجیل متنفر است و دلیل و برهان نمی پذیرد و فقط به انچه قرآن می گوید اعتقاد دارد، ولی تا زمانی که عیسویان در گناه خود باقی باشند، جنگ آنان با مسلمانان بیفایده خواهد بود و خدا ایشان را پیروز نخواهد کرد». ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت هفتم
🔰 در قرون وسطی تاسیس نهادها و مراکزی برای مطالعات عربی و اسلامی و تاسیس کرسیهایی بدین منظور در دانشگاهها ادامه یافت. از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره داشت:
🔻«دانشگاه فلورانس ایتالیا (۱۳۲۱م)، دانشگاه چارلز پراگ چکسلواکی (۱۳۴۸ م)، دانشگاه هایدلبرگ آلمان (۱۳۸۶ م)، دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند (۱۴۱۱ م)، دانشگاه کاتولیکی لووین بلژیک (۱۴۲۶ م)، دانشگاه بوردو فرانسه (۱۴۴۱ م)، دانشگاه بارسلون اسپانیا(۱۴۵۰ م)، دانشگاه گلاسکو اسکاتلند (۱۴۵۱م)، دانشگاه فرایبورگ سوئیس (۱۴۵۵ م)، دانشگاه های والنسیا و سرقسطه اسپانیا (۱۴۷۴)، دانشگاه مادرید فرانسه (۱۵۰۸ م)، ریمس فرانسه (۱۵۱۹ م)، کالج فرانسه (۱۵۳۰ م)، دانشگاه سانتاگودی کامپوستلا اسپانیا (۱۵۴۴ م)، دانشگاه گریگوریانا (۱۵۵۳ م)، دانشگاه وین اتریش (۱۵۵۳ م)، دانشگاه اوویدو اسپانیا (۱۵۵۷ م)، دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند (۱۵۸۳ م)، مدرسه مارونی رم (۱۵۸۴ م)، کالج ترینیتی دوبلین ایرلند (۱۵۹۲ م)، دانشگاه لیدن هلند (۱۵۹۹ م) ودانشگاه کپنهاک دانمارک از نیمه دوم قرن شانزدهم».
🔹همانگونه که ذکر شد حرکت ترجمه متون و آثار علمی مسلمانان از عربی و لاتین به زبانهای اروپایی در این قرون ادامه یافت و تنها در قرن چهاردهم ۱۱۱ جلد کتاب در زمینه های مختلف از عربی ترجمه شد. به گفته «گوستاولوبون»:
«تمام دانشمندانی که قبل از قرن پانزدهم میلادی به اروپا آمدند، کسانی بودند که علوم آنها منحصر به آن چیزهایی بود که از روی کتابهای عربی یاد گرفته بودند... و تقریبا حدود ۵ ال ۶ قرن، تنها کتب علمی ای که در دانشگاههای اروپا تدریس می شد، کتابهایی بود که از زبان عربی به لاتین ترجمه شده بود».
🔸از نکات قابل توجه در زمینه مطالعات اسلامی در این دوره، استفاده از صنعت تازه اختراع شده ی چاپ برای نشر آثار علمی مسلمانان است. نخستین ترجمه ایتالیایی قرآن در سال (۱۴۶۹ م) درچاپخانه ونیز انجام پذیرفت. و پس از ساختن حروف عربی درسال (۱۵۳۰ م) نخستین متن عربی قرآن و دیگر آثار علمی به چاپ رسید. در سال (۱۵۴۳ م) ترجمه لاتینی قرآن در شهر بازل سوئیس در سه جلد به چاپ رسید.
از دیگر مسائل قابل توجه در این دوره، آغاز انتقال دست نوشته های آثار اسلامی به غرب است.
🔻از دیگر نکات شایسته ی توجه در این دوره تجلی و بروز تدریجی تاثیرپذیری غرب از فکر فلسفی و علمی و هنری و زیبایی شناسی شرق اسلامی است. مانند آنچه در آثار«دانته» به ویژه کمدی الهی به چشم می خورد. این مساله در آغاز قرن پانزدهم و در عصر بیداری ایتالیا جریانی را پدید آورد که آن را «استشراق جذاب» نامیده اند. در پایان قرن شانزدهم، این نوع شرق شناسی یا شرق گرایی، ویژگیهای هنر اسلامی را از عناصر زیبایی شناسی موثر در تطور هنری غرب ساخت و این موضوع، به ویژه در نقاشیهای آن دوره به چشم می خورد.
📌آخرین نکته ای که درباره مطالعات اسلامی در این دوره باید افزود این است که با وجود تداوم روحیه ی دشمنانه ی غرب مسیحی نسبت به مسلمانان، نخستین نوشته های ملایم تر نسبت به اسلام و پیامبر(ص) هرچند بسیار ضعیف و غیر محققانه، در قرن شانزدهم پدید آمد و شاید «گیوم پوستل» نخستین کسی بود که افسانه های شرم آور پیشینیان را درباره زندگی پیامبر(ص) رد کرد. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
🔰عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد...
✍🏼چند سال پیش در اوج جریانات دوم خرداد و قدرت اصلاح طلبان، در یکی از دانشگاه های کشور به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم دکتر شریعتی مراسم یادبودی برگزار گردید.
🔸سخنران جلسه که از اساتید دگر اندیش مطرح کشور بود، در طول سخنرانی خود که دانشجویان نیز بارها او را با کف و سوت ممتد، همراهی می کردند، سعی وافری نمود تا مرحوم شریعتی را به عنوان مارتین لوتر ایران و موسس پروتستانتیزم اسلامی معرفی کرده و جا بیاندازد.
🔹مارتین لوتر یک کشیش مسیحی بود که با حاکمان کلیسای زمان خود در افتاد و در تقابل با جهل و خرافات اسقف های مسیحی، توانست مذهب پروتستان را تاسیس نموده و بر آنها غلبه نماید.
این استاد دگر اندیش در طول سخنرانی اش همچنین سعی نمود حوزه های علمیه ایران اسلامی و مراجع عظام تقلید و رهبری را با حاکمان کلیسا و مسیحیت تحریف شده ی قرون وسطا تطبیق نموده و مرحوم شریعتی را به عنوان نماد مبارزه با دگماتیسم در مقابل جریان مرجعیت و علمای شیعه معرفی نماید.
🔻همچنان که در آن فضای سنگین جلسه و هیاهو، همهمه و تشویق دانشجویان، به حال جریان ارزشی خودمان غصه و افسوس می خوردم، یاد این جمله ی طلایی رهبر فرزانه ی انقلاب افتادم که فرمود:
جریان روشنفکری در ایران بیمار متولد شد!
💥همین جمله کافی بود تا آنچنان آتشی در دلم شعله ور شود و عزمم را جزم نماید که سال های زيادی را به مطالعه در حوزه ی جریان روشنفکری و روشنفکران در غرب و ایران اختصاص دهم و در این راه با جدیت تلاش نمایم، که حاصل آن در حدود دوجلد کتاب گردید.
شاید اگر آنروز در جلسه این استاد دگر اندیش اصلاح طلب شرکت نکرده بودم، چنین انگیزه و اراده ای برای تحقیق و پژوهش در خصوص این موضوع برایم حاصل نمی گردید. و چه خوب گفته اند :
عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد!
📌سلسله مباحث پیش رو با موضوع روشنفکری در غرب و ایران حاصل همین تحقیق و پژوهش است که تقدیم شما بزرگواران خواهد شد.
انشاالله والعاقبه للمتقین.
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
📚مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت هفتم 🔰 در قرون وسطی تاسیس نهادها و مراکزی برای مطالعات عربی و اسلامی
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت هشتم
گسترش ارتباط با شرق و عصر روشنگری:
قرنهای هفدهم و هجدهم میلادی
🔰 در قرنهای ۱۷ و ۱۸ میلادی با تحولی مهم در شکل و محتوای اسلام شناسی در غرب که تابعی از شرق شناسی است روبرو هستیم. یکی از مهمترین ویژگیهای قرن هفدهم، گسترش چشمگیر روابط اروپا با شرق اسلامی است. مهمترین نمود این گسترش، افزایش چشمگیر سفر اروپائیان به شرق با انگیزه های سیاسی، تجاری، علمی و هنری و به دنبال آن نگارش و چاپ انواع «سفرنامه ها» است.
🔻قابل توجه است که تنها تعداد سفرنامه های چاپ یا تجدید چاپ شده ی مربوط به ایران در قرن هفدهم ۱۰۹ و در قرن هجدهم ۷۴ سفرنامه بوده است. برپایه آمار دیگری تنها در نیمه دوم قرن هفدهم ۵۲ سفرنامه درباره ایران، ۳۴ جلد درباره ترکیه، ۲۸ جلد درباره هندوستان، و ۱۵ سفرنامه درباره ژاپن به چاپ اول یا مکرر رسیده است. براین اساس قرن هفدهم را قرن سفرنامه ها نامیده اند.
این سفرنامه ها اطلاعاتی سودمند درباره اوضاع سرزمینهای اسلامی و نقشی موثر در شکل دادن ذهنیت اروپائیان نسبت به شرق داشتند. برخی از این سفرنامه ها دارای تصاویر ونفاشیهایی شامل منظر شهرها، بناهای هنری، چهره پردازی، مراسم دینی و فرهنگی و مانند آن است. انتشار این سفرنامه ها در اروپا که معمولا حاوی اطلاعاتی نیز درباره منابع و امکانات موجود در شرق بود، اروپائیان را بیش از پیش بر می انگیخت که با شناخت هرچه بیشتر شرق، راههای بهره برداری از این امکانات را جستجو کنند و خود این عامل هم در افزایش سفرها موثر بود. این انگیزه سودجویانه در سفر به شرق موجب شده است برخی نویسندگان این سفرها را ادامه جنگهای صلیبی بخوانند یا این سفرنامه ها را «اولین و بزرگترین سرمایه علم استشراق» بدانند.
🔸تساهل دینی و اسایش رفاه نسبی اروپائیان در شرق، بخصوص در کشورهایی مانند ایران و تساهل دینی نسبت به جهانگردان پروتستان که شاهد رنج و فشارهای زیادی در اروپا بوده اند، سبب می شد چهره ای جذاب و دلنشین از شرق نزد اروپائیان ترسیم شود. البته در این موضوع مساله ضدیت غرب با امپراتوری عثمانی و جانبداری نسبی از ایران را نباید از نظر دور داشت.
🔹با وجود نمودار شدن جلوه های ضعیف دولت عثمانی در قرن هفدهم، سایه ی خطر آنها همچنان خاطر اروپائیان را می آزرد. اوج این احساس خطر به هنگام محاصره وین، در پایتخت اتریش، در سال(۱۳۶۸ م) به دست عثمانیها پدیدار شد و ترکان عثمانی که نماد شرق اسلامی بودند به یک معضل برای غربیها تبدیل شدند و اصطلاح «مساله شرق» که بعدها در اروپا بر سر زبانها افتاد، ریشه در همین موضوع داشت.
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
🔰عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد... ✍🏼چند سال پیش در اوج جریانات دوم خرداد و قدرت اصلاح طلبان، در یکی
باسمه تعالی
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت اول
🔰 دیباچه:
مطلع مبحث روشنفکری را بر اساس سخنان گهربار رهبر فرزانه انقلاب در سالهای گذشته آغاز می کنیم، چرا که ایشان به شکلی کارشناسی و تخصصی در این مبحث ورود کرده و مطالب ارزشمندی را فرمایش نموده اند. لذا ترجیح می دهیم بجای مقدمه، سخنان ایشان را در مبحث روشنفکری، برای اعضای محترم ارائه نماییم تا کلیت، چارچوب و جهت گیری این بحث روشن شود.
🔻 روشنفکری در نگاه مقام معظّم رهبری
یکی از مباحث مهمی که آیتالله خامنهای، توجّه ویژهای بدان داشته است، بحث روشنفکر و روشنفکری است و با توجّه به ضرورت تبیین روشنفکری و آگاهی خوانندگان از مؤلفهها و ویژگیهای آن، گزارشی از دیدگاه حضرت آقا را به شرح زیر عینا بیان میداریم:
🔹دیدگاه تفصیلی مقام معظّم رهبری:
«این بحث، بحثی درباره مقوله روشنفکری و روشنفکران در کشور ماست که به نظر من مقوله مهمّی است».
«همیشه و در همه عصرها و دورانها، روشنفکران بودهاند؛ مردمانی که جلوتر از زمان خود را میدیدند و بر همین اساس میاندیشیدند و حرکت میکردند.». «روشنفکری، عبارت است از آن حرکت، شغل، کار و وضعی که با فعالیت فکر سر و کار دارد و روشنفکر، کسی است که بیشتر با مغز خودش کار میکند، تا با بازویش؛ با اعصاب خودش کار میکند، تا با عضلاتش؛ این روشنفکر است.»، «روشنفکری، اساساً ضدّ ارتجاع است و مقولهای است که حرکت رو به جلو دارد و به آینده نگاه میکند. مجموعهای که دچار تحجّر مذهبی، سیاسی و... باشد، دیگر روشنفکر نیست؛ چون روشنفکری لازمهاش حقطلبی، چشمباز و تکیه به منطق و استدلال است.»،
🔸«روشنفکری واقعی آن است که در آن، فکر علمی، نگاه به آینده، فرزانگی، هوشمندی و احساس درد در مسائل اجتماعی (بهخصوص در آنچه که مربوط به فرهنگ است) مستتر است،
امّا روشنفکری در ایران، بیمار متولّد شد؛ چون کسانی که روشنفکران اوّل تاریخ ما هستند، آدمهایی ناسالمند.»، «روشنفکری ما در همان فضای روشنفکری غربی فکر کرده، تأمّل کرده، حرف زده و قضاوت نموده است! اینکه میگویم روشنفکری در ایران بیمار متولّد شد، معنایش همین است.» ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت نهم
🔰با پیدایش انگیزه های جدید سیاسی و تجاری برای شناخت شرق و کنار رفتن تدریجی کلیسا و کشیشان از صحنه سیاست، بخشهایی جدید برای آموزش زبانهای شرقی و مطالعات شرقی در بسیاری از دانشگاههای اروپایی گشوده شد که زبان عربی و مطالعات اسلامی در آن جایگاهی ویژه داشت. وبدین ترتیب مطالعات اسلامی در غرب به تدریج رنگ و بوی یکسره دینی و کلیسایی خود را از دست داد و صبغه ی دانشگاهی به خود گرفت، هرچند روح حاکم و انگیزه این مرحله ی نو از مطالعات اسلامی نیز شناخت شرق اسلامی برای یافتن راه بهره بردن از امکانات و منابع آن و در نهایت سیطره بر آن بود.
🔻روح حاکم بر این نوع جدید از مطالعات اسلامی، تغییر نگرش از دین به جوامع مسلمان و از اسلام به مسلمانان بود؛ یعنی به جای تلاش برای شناخت اسلام، تلاش می شد وضعیت حال کشورهای اسلامی و احوال مسلمانان شناخته شود و این امر به معنای توقف مطالعات اسلامی به مفهوم خاص نبود. در مطالعات اسلامی روح تخاصم و ضدیت با اسلام با وجود قدمهایی که برای واقع گرایی و تحقیق علمی به دور از حب و بغض برداشته شده بود، همچنان حاکم بود. برای مثال «ادوارد پوکوک» انگلیسی (۱۶۹۱-۱۶۰۴ م) که مطالعات او درباره اسلام به قصد رد کردن آن بود، این اعتقاد را داشت که برای شناخت اسلام باید مستقیما به منابع مورد قبول خود مسلمانان مراجعه و از بسنده کردن به گفته های این و آن پرهیز کرد و خود نیز کوشید که در کتابی به نام «المختار من تاریخ العرب» برهمین مبنا عمل کند. همچنین در مقدمه اولین ترجمه ی قرآنی که به قلم «الکساندر راس» در سال(۱۶۴۹ م) در لندن چاپ شد، آمده است: «فکر کردم خوب است که این کتاب را همانگونه که واقع هست بنمایانم تا بتوانید دشمنانتان را کاملا بشناسید، زیرا باید هرچه بهتر برای مقابله با... قران آماده شوید».
🔸از قرن هجدهم گام دیگری در مسیر تعدیل روح عناد نسبت به مسلمانان برداشته شد و آن پذیرش هویت غیر قابل انکار اسلام و مسلمانان بود. غربیها باور کردند که امکان از بین بردن مسلمانها یا مسیحی کردن آنان وجود ندارد و باید به شکلی با آنان کنار آمد و از این رو، حرکت علمی شناخت اسلام که شاید برای نخستین بار از اواسط قرن هفدهم میلادی آغاز شده بود در قرن هجدهم با وسعت بیشتری ادامه یافت و برای نخستین بار متونی در بیان و معرفی صادقانه اسلام و حیات پیامبر(ص) پدید آمد.
دو عامل در این رویکرد تازه موثر بود: کاسته شدن خطر عثمانیها و گسترش خردگرایی در این قرن؛ به گونه ای که قرن هجدهم قرن روشنگری اروپا خوانده شده است.
البته تاثیر رفت و آمد مستمر غربیها به شرق را که از قرن هفدهم آغاز شده بود نیز نباید از نظر دور داشت. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت دوم
🔰 ادامه سخنان مقام معظم رهبری:
آل احمد در کتاب «خدمت وخیانت روشنفکران در مشخصات روشنفکر میگوید:
یک مشخّصات، مشخّصات عوامانه روشنفکر است. معنای «عوامانه» این نیست که عوام، روشنفکر را اینگونه تصوّر میکنند؛ بلکه خود روشنفکر هم گاهی همینطور فکر میکند.
این خصوصیات سهتاست:
اوّل، مخالفت با مذهب و دین؛ یعنی روشنفکر لزوماً بایستی با دین مخالف باشد!
دوم، علاقهمندی به سنن غربی و اروپارفتگی و اینطور چیزها؛ سوم هم درسخواندگی.
این دیگر برداشتهای عامیانه از روشنفکری است؛ ممیّزات روشنفکر این است؛ یعنی اگر کسی متدیّن شد، چنانچه علّامه دهر باشد، اوّل هنرمند باشد، بزرگترین فیلسوف باشد؛ روشنفکر نیست!
🔻بعد میگوید این سه خصوصیتی که برداشت عامیانه و خصوصیات عامیانه روشنفکری است، در حقیقت، ساده شده دو خصوصیت دیگری است که با زبان عالمانه یا زبان روشنفکری میشود آنها را بیان کرد. یکی از آن دو خصوصیت، عبارت است از بیاعتنایی به سنّتهای بومی و فرهنگ خود ـ که این دیگر بحث عوامانه نیست؛ این حتمی است ـ دیگری، اعتقاد به جهانبینی علمی، رابطه علمی، دانش و قضا و قدری نبودن اینها؛ مثالهایی هم میزند.
این در حالی است که در معنای روشنفکری ساخته و پرداخته فرنگ ـ که اینها آن را از فرنگ گرفتند و آوردند ـ به هیچوجه این مفهوم و این خط و جهت و این معنا نیست!
🔸یعنی چرا باید یک روشنفکر حتماً به سنّتهای بومیش بیاعتنا باشد؛ علّت چیست؟، چرا باید کسی که با تفکّر خودش کار میکند، لزوماً به سنّتهای زادگاه و کشور و میهن و تاریخ خودش بیگانه باشد، حتی با آنها دشمن باشد، یا بایستی با مذهب مخالف باشد؟
پاسخ این سؤال در خلال حرفهای خود این مرحوم یا بعضی حرفهای دیگری که در این زمینهها زده شده، بهدست میآید.
🔹علّت این است که آن روزی که مقوله روشنفکری ـ مقوله «انتلکتوئل» ـ اوّلبار در فرانسه بهوجود آمد، اوقاتی بود که ملّت فرانسه و اروپا از قرون وسطی خارج شده بودند؛ مذهب کلیسایی سیاه خشن خرافی، مسیحیّت را پشت سرانداخته و طرد کرده بودند. دانشمند را میکشد، مکتشف و مخترع را محاکمه میکند، تبعید میکند، نابود میکند، کتاب علمی را از بین میبرد. این بدیهی است که یک عده انسانهای فرزانه پیدا شوند و آن مذهبی که این خصوصیت را داشت و از خرافات و حرفهایی که هیچ انسان خردپسندی آن را قبول نمیکند، پر بود، به کناری بیندازند و به کارهای جدید روبیاورند و دائره المعارف جدید فرانسه را بنویسند و کارهای بزرگ علمی را شروع کنند. بدیهی است که اینها طبیعت کارشان پشتکردن به آن مذهب بود. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت دهم
🔰 شاید جنجال برانگیزترین نویسنده قرن هجدهم که آثار او درباره اسلام مورد توجه قرار گرفته است، «فرانسوا ماری ولتر» (۱۷۷۸-۱۶۹۴ م) باشد. آثار ولتر و سیر تحول نگرش او درباره اسلام وحرکت از نقطه ی حمله به اسلام و رسیدن تدریجی به نقطه ی مدح و ستایش اسلام را می توان نشانه خوبی برای این تحول در مطالعات اسلامی در اروپای قرن هجدهم به شمار آورد. در حالیکه عده ای به دلیل مدح ولتر از اسلام و نگاه واقع بینانه او به تاریخ اسلام، او را در زمره ی شخصیتهایی دانسته اند که نگاه منصفانه و واقع بینانه درباره اسلام را رواج داد. برخی نیز مواضع ولتر را یکسره خصمانه می دانند وقائل به کم شدن شکاف میان مسلمانان و مسیحیان به وسیله آثار او نیستند؛ ولی تحقیقات موشکافانه دیگری نشان دهنده ی تحول تدریجی او در نگرش به اسلام است. وی که در آغاز، نگاهی سخت منتقدانه نسبت به پیامبر(ص) و اسلام داشت، در اواسط زندگی علمی و فرهنگی خود به موضعی متعادلتر رسید و سرانجام در اواخر عمر خود تحولی عمیق در افکار او رخ داد؛ به گونه ای که دیگر پیامبر(ص) را جاعل و دروغزن نمی دانست، بلکه او را پدیدآورنده ی بزرگترین انقلاب روی زمین و دین او را برترین دین روی زمین معرفی کرد و حتی اندکی پیش از مرگش در جزوه ای که به منزله وصیتنامه دینی و ادبی اوست گفته است که: «من در حق محمد بسیار بد کردم». این سخن که ستایش او از اسلام برای نکوهش و تکذیب مسیحیت و مسیحیان بوده، برفرض صحت، از ارزش کار او نمی کاهد و او واقعا به آنچه می نوشت اعتقاد داشت.
🔻تاسیس کتابخانه های شرقی در اروپا که دربر دارنده ی دست نوشته های مسلمانان و آثار گردآوری شده از شرق بود، گامی دیگر برای تقویت فضای بررسی واقع بینانه و متتبعانه غربیها- به ویژه کسانی که امکان سفر به شرق را نداشتند- نسبت به اسلام بود.
🔸وابستگان و دانش آموختگان دانشگاه ها و موسسات علمی وفرهنگی که به سرزمینهای اسلامی می رفتند به گردآوری مخطوطات و انتقال آنها به مراکز خود می کردندو کتابخانه ها و مراکز علمی بزرگی را تاسیس و ایجاد می کردند که به کعبه آمال عربی خوانها در قرن هفدهم و هجدهم تبدیل شده بودند.
کتابخانه دانشگاه لیدن هلند، کتابخانه بادلیان وابسته به دانشگاه آکسفورد، کتابخانه واتیکان، کتابخانه ملی پاریس، کتابخانه موزه بریتانیا، کتابخانه اسکوریال اسپانیا، از جمله کتابخانه هایی بودند که کتابها و منابع آنها از طریق سفر استادان به سرزمینهای شرقی یا وقف کتابخانه های شخصی یا خرید این گونه مجموعه ها فراهم می آمد. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت سوم
🔰 ادامه سخنان مقام معظم رهبری:
آنوقت روشنفکر مقلّد ایرانی در دوره قاجار که اوّلبار مقوله «انتلکتوئل» را وارد کشور کرد و اسم منوّرالفکر به آن داد و بعد به «روشنفکر» ـ با همان خصوصیت ضدّ مذهبیش ـ تبدیل شد، آن را در مقابل اسلام آورد؛ اسلامی که منطقیترین تفکّرات، روشنترین معارف، محکمترین استدلالها و شفافترین اخلاقیات را داشت؛ اسلامی که همانوقت در ایران همانکاری را میکرد که روشنفکران غربی میخواستند در غرب انجام دهند! یعنی برههای از دوران استعمار، روشنفکران غربی، با مردم مناطق استعمارزده غرب، همصدا شدند؛ مثلاً اگر کشور اسپانیا، کوبا را استعمار کرده بود و ثروت آنجا (شکر کوبا) را در اختیار گرفته بود، «ژان پل سارتر» فرانسوی از مردم کوبا و از «فیدل کاسترو» و از «چهگوارا» علیه دولت استعماری فرانسه دفاع میکرد و کتاب مینوشت: «جنگ شکر در کوبا» «به عبارت دیگر، روشنفکر غربی در برههای از زمان، با دولت و با نظام حاکم بر خودش، به نفع ملّتهای ضعیف مبارزه میکرد.
🔻این کار در ایران به وسیله چه کسی انجام میگرفت؟ بهوسیله میرزای شیرازی؛ به وسیله میرزای آشتیانی در تهران؛ به وسیله سیّدعبدالحسین لاری در فارس. اینها با نفوذ استعمار مبارزه میکردند، امّا چه کسی به انعقاد قراردادهای استعماری و دخالت استعمار کمک میکرد؟ میرزا ملکمخان و امثال او و بسیاری از رجال قاجار که جزو روشنفکران بودند؛ یعنی درست مواضع، جابهجا شده بود، امّا در عین حال، مبارزه با دین خرافی مسیحیت در روشنفکری ایران، جای خودش را به مبارزه با اسلام داد!
بنابراین، یکی از خصوصیات روشنفکر این شد که با اسلام، دشمن و مخالف باشد.»
🔸«البته به نظر ما در روشنفکری بهمعنای حقیقی کلمه، نه ضدّیت با مذهب هست و نه ضدّیت با تعبّد. یک انسان میتواند هم روشنفکر باشد؛ به همان معنایی که همه روشنفکر را تعریف کردهاند ـ کسی که به آینده نگاه میکند، کارفکری میکند، رو به پیشرفت دارد ـ و هم میتواند مذهبی باشد، میتواند متعبّد باشد، میتواند مرحوم دکتر بهشتی باشد، میتواند شهید مطهری باشد، میتواند بسیاری از شخصیتهای روشنفکر مذهبی کاملاً مؤمن ما باشد که ما دیدهایم. هیچ لزومی ندارد که مخالف مذهب باشد.»
«جالب اینجاست که وقتی قید عدم تعبّد را جزو قیود حتمی و اصلی روشنفکری ذکر میکنند، نتیجه این میشود که علامه طباطبایی، بزرگترین فیلسوف زمان ما که از فرانسه، فلاسفه و شخصیتهای برجستهای مثل «هانری کربن» به اینجا میآیند و چند سال میمانند تا از او استفاده کنند، روشنفکر نیست، امّا مثلاً فلان جوجهشاعری که به مبانی مذهب و مبانی سنّت و مبانی ایرانیگری اعتقادی ندارد و چند صباحی هم در اروپا یا آمریکا گذرانده، روشنفکر است؛ و هرچه در اروپا بیشتر مانده باشد، روشنفکرتر است! ببینید چه تعریف غلط و چه جریان زشت و نامناسبی به نام روشنفکر در ایران ایجاد شده بود!» ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت یازدهم
🔰 از مهمترین مراکز و کرسیهای آموزش زبان عربی در این دوره، نخست باید از تاسیس کرسی زبان عربی در سال (۱۶۳۶ م) در دانشگاه آکسفورد نام برد. در هلند علاوه بر دانشگاه لیدن در سال (۱۶۱۴ م). در دانشگاه گروننجین ودر سال(۱۶۳۲ م) در دانشگاه شهری آمستردام و در (۱۶۳۳ م) در دانشگاه اوترشت فعالیتهایی برای آموزش زبان عربی آغاز شد. گرچه آلمانیها در قرنهای ۱۷ و ۱۸ عموما برای فراگیری عربی و دیگر زبانهای شرقی به هلند می رفتند، از اواخر قرن ۱۸ به بعد رفته رفته در دانشگاههای آلمان هم فعالیتهای مستقلی در این زمینه آغاز شد. در وین، پایتخت اتریش نیز در سال(۱۷۵۳ م) مدرسه زبانهای شرقی برای آموزش سفیران و سرکنسول ها و بازرگانان و دانشمندانی که با شرق مراوده داشتند، تاسیس شد که بعدها بعضی از استادان مسلمان عرب زبان هم در آن به تدریس مشغول شدند.
🔻همچنین مدرسه ملی زبانهای زنده شرقی پاریس در سال(۱۷۹۵ م) برای آموزش سفیران، سرکنسولها و بازرگانان عازم کشورهای شرقی تاسیس و با تصدی کرسی زبانهای عربی و فارسی از سوی دوساسی (۱۸۳۸-۱۷۵۸ م) این مدرسه به کعبه طالبان علم تبدیل شد که از آلمان و ایتالیا و انگلستان و سوئد و اسپانیا و فنلاند و غیره بدان روی می آوردند و گفته می شود هیچ مدرسه شرق شناسی در غرب شکوفایی این مدرسه را نیافت.
🔸تاسیس انجمن ها و نهادهای ویژه مطالعات شرقی– که طبعا در بردارنده مطالعات اسلامی نیز بود-- در خارج از مرزهای کشورهای اروپایی از اواخر قرن هجدهم آغاز شد. این انجمن ها که در قرن نوزدهم رونق بیشتری یافت تحت هدایت و حمایت و نظارت اروپائیان فعالیت می کرد. انجمن سلطنتی آسیایی بنگال که در سال (۱۷۸۴ م) از سوی انگلیسی ها در کلکته تاسیس شد، از نمونه های مهم این مراکز است. در نتیجه این فعالیتها، حجم کتابها و آثار اروپائیان درباره شرق رشدی چشمگیر یافت.
🔹در آخرین سالهای قرن هجدهم در سال(۱۷۹۸ م) ناپلئون بناپارت به مصر لشکر کشید و بدین ترتیب، صفحه ای نو در تاریخ روابط شرق و غرب ورق خورد. این حادثه نیز تاثیر مهمی در مطالعات اسلامی در غرب داشت که در مطالب قرن نوزدهم به آن خواهیم پرداخت. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت چهارم
🔰 ادامه سخنان مقام معظم رهبری:
بعد از پیروزی انقلاب، روشنفکری در ایران برنیفتاد ـ روشنفکری وجود داشت ـ امّا در واقع، یک روشنفکری نوین بهوجود آمد. در دوره انقلاب، شاعر، نویسنده، منتقد، محقّق، کارگردان، سینماگر، نمایشنامهنویس و نقّاش، از دو قشر پدید آمد:
یکی عناصری که انقلاب اینها را بهوجود آورده بود و دوم عناصری که از دوره قبل بودند و انقلاب اینها را به کلّی قلب ماهیت کرده بود.
🔻برای اوّلینبار بعد از گذشت تقریباً صد سال از آغاز تحرّک روشنفکری در ایران، روشنفکری بومی شد. آن کسانی که در مقولههای روشنفکری فعالترند و در مرکز دایره روشنفکری قرار دارند (یعنی نویسندگان و شعرا) تا برسد به قشرهای گوناگون، مثل هنرمندان، نقاشان و... اینها برای اوّلینبار در این کشور مثل یک ایرانی فکر کردند، مثل یک مسلمان حرف زدند، محصول روشنفکری و هنری و ادبی تولید کردند؛ این شد یک دوران جدید. البته مقاومتهایی بود، لیکن حرکت عظیم انقلابی، که همه چیز مقدمه چنین حرکتی است ـ این را شما بدانید که هر فکری، هر قلمزدنی، هر کار کردنی، مقدمه چنین حرکتی است؛ مثل حرکتی که در انقلاب برای کشور پدید آمد ـ بزرگترین برکات را برای کشور دارد؛ لذا موج حرکت خودی و اسلامی و بومی روشنفکری، با شعبههای گوناگونش در کشور، همه چیز را تحتالشّعاع قرار داد. از آهنگساز گرفته تا موسیقیدان، تا هنرمند، تا ادیب، تا شاعر، اسلامی فکر کردند، اسلامی کار کردند؛ لااقل تلاش کردند که اینگونه باشند. این، پدیده بسیار نو و مبارکی بود و ادامه پیدا کرد.
🔸از بعد از جنگ تلاشهایی جدّی شروع شده برای اینکه روشنفکری ایران را به همان حالت بیماری قبل از انقلاب برگردانند.(برگشت به عقب، ارتجاع) یعنی باز قهرکردن با مذهب، قهرکردن با بنیانهای بومی، روکردن به غرب، دلبستگی و وابستگی بیقید و شرط به غرب، پذیرفتن هرچه که از غرب (اروپا و امریکا) میآید، بزرگشمردن هر آنچه که متعلّق به بیگانه است و حقیر شمردن هر آنچه که مربوط به خودی است؛ که در باطن خودش، تحقیر ملّت ایران و تحقیر بنیانهایش را همراه دارد. من این را مشاهده میکنم.
🔹اینها چه کسانی هستند؟ البته میشود حدس زد. من اینجا دیگر خبر یقینی نمیتوانم بگویم. یک عدّه کسانی هستند که -لم یؤمنوا بالله طرفه عین. اینها هرگز نه به اسلام و نه به ایران، ایمانی نیاوردهاند. آن چند سالی هم که این جریانات روشنفکری الهی، اسلامی، مذهبی، حقیقی، ایرانی ـ هرچه میخواهید اسمش را بگذارید ـ در ایران وجود داشت، اینها حاضر نشدند حتی سربلند کنند! به گوشهای رفتند یا به خارج از کشور سفر کردند و معبود خودشان، قبله خودشان، معشوق خودشان را آنجا یافتند. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت دوازدهم
🔰عصر استعمار و رمانتیسم:
قرن نوزدهم تا پایان نیمه اول قرن بیستم
تحول مطالعات اسلامی در قرن نوزدهم و بیستم را باید در دو مرحله بررسی کرد:
* مرحله اول از آغاز قرن نوزدهم تا جنگ جهانی دوم
* مرحله دوم از جنگ جهانی دوم تاکنون
نخستین نکته قابل تامل در مرحله اول مطالعات اسلامی در این دو قرن، حمله نظامی اروپائیان به سرزمینهای اسلامی و اشغال این سرزمین هاست. این حملات که رقم زننده ی عصر استعمار در تاریخ روابط شرق و غرب است در پی شکوفایی صنعتی غرب و رونق بازرگانی آن و با انگیزه به دست آوردن مواد خام ارزان قیمت، صورت گرفت.
🔻اولین و شاید مهمترین این هجوم ها حمله ناپلئون بناپارت در سال (۱۷۹۸ م) به مصر و اشغال آن بود که تقریبا یک دهه پس از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹ م) صورت پذیرفت و به دنبال آن بسیاری از کشورهای اسلامی از سوی دول اروپایی اشغال شد.
استیلای برخی دول غربی بر بخشهایی از سرزمین اسلامی، نوعی حس سیادت و برتری به آنها بخشید و با نگاهی تحقیرآمیز به سرزمینهای شرقی گویی در پی جبران ناتوانی و ناکامی چند قرن گذشته خود در برابر مسلمانان برآمدند و این روحیه در آثار آن دسته از نویسندگان اسلام شناس که تحت حمایت دولتها بودند، منعکس بود واگر هم این روحیه خصمانه تا اندازه ای نسبت به قرنهای پیش تعدیل یافته بود، به این سبب بود که غربیها احساس خطر کمتری از ناحیه شرق استعمار شده می کردند و آن را چون دشمنی در حال مرگ در چنگال خود اسیر می دیدند.
🔸اروپائیان به طور طبیعی برای بهره برداری هرچه بیشتر و بهتر از آسیا و افریقا نیازمند اطلاعاتی درست و کافی از خصوصیات این دو قاره بودند و این ماموریت را خاورشناسان قرنهای نوزدهم و بیستم به انجام رساندند. البته این دسته از خاورشناسان مرتبط با انگیزه های استعماری را یکسره دانشمندان و استادان دانشگاه ها تشکیل نمی دادند؛ بلکه بازرگانان، درجه داران ارتش و سیاستمدارانی را که با شرق اسلامی مراوده داشتند، باید در زمره همین خاورشناسان به شمار آورد.
🔹شاید تعجب برانگیز باشد که تعداد دانشمندان در «کنگره اول شرق شناسی» که در سال (۱۸۷۳ م) در پاریس تشکیل شد، نسبت به سایر شرکت کنندگان، یعنی اشراف، دیپلماتها، نظامیان عالیرتبه، کارشناسان استعماری، تاجران بزرگ کالاهای شرقی و حتی عتیقه فروشان کمتر بود.
تفاوت عمده بین نگاه ناهمسازگرایانه ای که در این آثار منعکس بود با آثار قرون گذشته، کنار رفتن انگیزه دینی در شرق ستیزی و اسلام ستیزی و جایگزینی آن با انگیزه های سیاسی و اقتصادی بود. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت پنجم
🔰 ادامه سخنان مقام معظم رهبری:
میدان روشنفکری، میدان مشت و امثال اینها نیست. میدان روشنفکری، میدان همان فرهنگ است؛ ابزارهایش، ابزارهای فرهنگی است. با همه قوا باید موجودی فعلی را حفظ کرد. نباید اجازه دهند که یک عده افرادی که سالهای متمادی در این کشور با ابزارهای روشنفکری و با ابزارهای فرهنگی، هیچ خدمتی به این مردم نتوانستند بکنند (حداقلش این است) در هیچ مشکل و مسئله مهمی نتوانستند با این مردم همراه باشند و به پای مردم برسند؛ حتی نتوانستند پابهپای مردم برسند، چه برسد بخواهند جلودار و پیشرو و رهبر مردم باشند ـ همیشه عقب ماندند، همیشه در انزوا ماندند ـ اینها مجدداً به این کشور بیایند و سایه فکر و فرهنگ خودشان را حاکم کنند.
🔻اینکه میبینیم در بعضی از مطبوعات و مجلّات و منشورات فرهنگی، چیزهایی نشان داده میشود، دنبال رجعت به گذشتهاند؛ دنبال برگشتن به حالت بیماری روشنفکریند. این مقوله روز است. این مقوله بسیار اساسی و مهمی است. البته روشنفکرجماعت وقتی بخواهند در این زمینهها حرف بزنند، میتوانند بنشینند ببافند، حرف بزنند؛ که آقا نمیشود، روشنفکری با دین نمیسازد؛ دین اگر به کشوری آمد، همه چیز را تحتالشّعاع قرار میدهد؛ کما اینکه متأسّفانه در یک پاورقی، مرحوم آل احمد هم یک جمله اینطوری دارد که خطای تاریخی است. به نظر من، ایشان در اینجا دچار خطای تاریخی شده است.
🔸البته دینی که روشنفکری اروپا با آن مخالفت کرد، لایق زندگی بشری نبود؛ دینی پر از خرافات بود؛ همان دینی که گالیله را به اعدام محکوم میکند و یکی دیگر را زیر شکنجه میکشد؛ به خاطر اینکه یک کشف علمی کرده! دین مسیحیت تحریفشده، نه مسیحیت واقعی. ایرادی به جداشدن از آن دین نیست؛ ایراد به جداکردن معنویت و اخلاق از علم و سیاست و نظام زندگی و روابط فردی و اجتماعی است. علم و عقل را مطلق کردند وگفتند دین کنار برود و علم و عقل بیاید. روشنفکری جدید، اصلاً اینطوری متولّد شد؛ شد ضدّدین و مخالف با دین و عازم بر قلع و قمع دین. روشنفکری کشور ما هم که از ابتدا بیدین متولّد شده است.
🔹من به شما بگویم، امروز مهمترین نیاز دنیای اسلام این است که آن جوهر اسلام ناب و گوهر تابناک ـ با شکلی که تهمت بیسوادی، تحجّر، مقدّسمآبی و از زمان عقبماندن و عقبماندهبودن دیگر به آن وارد نیاید ـ بتواند به اهداف خودش برسد؛ ما در دنیای اسلام و امّت اسلامی این را نیاز داریم.
حوزه علمیه قم، بهعنوان قلّه حوزههای علمیه و بهدنبال آن، حوزههای دیگر علمیه، باید کاری کنند که دین خدا در بین مردم، مورد رغبت و شوق قرار گیرد. دین را آنچنان که خدا خواسته است، باید به مردم ارائه دهند. این هم احتیاج به تحقیق، به نوآوری، به روشنفکری، به آگاهی از دنیا و به خالیبودن از هواها و هوسهای دنیایی دارد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت سیزدهم
🔰عصر استعمار و رمانتیسم:
قرن نوزدهم تا پایان نیمه اول قرن بیستم
ادامه....
رشد شاخه های مختلف علوم انسانی در دانشگاههای اروپا در مطالعات شرقی به صورت عام و مطالعات اسلامی به صورت خاص اثر گذاشت وتقویت رویکرد علمی و محققانه در مطالعات اسلامی از جمله نتایج آن بود.
🔻جدا شدن تدریجی این دسته از مطالعات از انگیزه های استعماری، بویژه از نیمه های قرن نوزدهم به بعد، هم در این رویکرد موثر بود و موسساتی که تنها انگیزه های علمی داشتند بر رونق این مطالعات افزودند؛ به گونه ای که از همان اواسط قرن نوزدهم یا حداکثر در ربع قرن اول بیستم دست کم در برخی از کشورها مطالعات اسلامی به یک علم مستقل و به بیان دیگر به علمی در میان علوم انسانی تبدیل شده بود.
حجم آثار پدید آمده با این ویژگی علمی در قرن بیستم رشدی چشمگیر و بی سابقه یافت و بر این پایه، عده ای این قرن را مهمترین دوره اسلام شناسی در غرب دانسته اند. نگاه منصفانه و بیطرفانه به تاریخ و تمدن اسلامی به متون درسی دانشگاهی غرب نیز راه یافت.
🔸«فورستر» را نخستین متکلم مسیحی دانسته اند که با چاپ کتاب «کشف حجاب از دیانت محمدی» در سال (۱۸۲۹ م) نگاهی علمی و محققانه به اسلام را پایه گذاری کرد. «واشنگتن اروینگ» امریکایی(۱۸۵۹-۱۷۸۳ م) نیز در همان سال کتابی با نام «عذر تقصیر به درگاه محمد» گوی سبقت را از دیگر مسیحیانی که بعدها به صداقت پیامبر(ص) اعتراف کرده بودند، ربود.
در قرن نوزدهم معمولا تمامی ترجمه های قرآن مستقیما از زبان عربی صورت می گرفت. آوازه ی «کارلایل» (۱۸۰۴ م) که پیشتاز کنار زدن سنت چند صدساله ی بدگویی از اسلام و مسلمانان بود، بیش از پیشینیان خود است. او فصلی از کتاب«قهرمانان» (۱۸۴۱ م) خود را به زندگی پیامبر(ص) اختصاص داد و در آن، صمیمیت و صدق عقیده را امتیاز اصلی قرآن شمرد. این اقدام او تاثیری بسزا در تغییر عقیده اسلام شناسان اروپایی درباره اسلام و پیامبر(ص) داشت. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ششم
🔰 ادامه سخنان مقام معظم رهبری:
امروز روشنگری دینی مهمترین زرهی است که جامعه اسلامی ما میتواند بر تن خودش بکند و در مقابل حملات دشمن بایستد. این همان نقشی است که مرحوم مطهری در جریان فکری و روشنفکری اسلامی کشور ایفا کرد؛ که باید تلاش شود این جریان تداوم پیدا کند و متوقّف نشود. درباره هویت فکری و روشنفکری شهید مطهری و نقشی که این مرد بزرگ در زمان خود ایفا کرد، به نظر من تاکنون تعریف جامعی ارائه نشده است.
البته روی کتابهای ایشان کار شده ـ کارهای شایستهای هم انجام گرفته ـ لیکن باید کاری را که مرحوم شهید مطهری در سالهای دهه چهل و پنجاه در محیط فکری این کشور انجام داد، شناخت.
🔻ایشان با قوّت فکری و اندیشه قوی و صائب خود وارد میدانهایی شد که تا آنوقت هیچکس در زمینه مسائل اسلامی وارد این میدانها نشده بود و با تفکّراتی که آن روز در کشور رایج شده بود ـ افکار وارداتی ترجمهای غربی و شرقی ـ یا میرفت رایج شود، خود را وارد یک چالش علمی عمیق و وسیع و تمامنشدنی کرد. ایشان، هم در جبهه مقابله با مارکسیستها به یک جهاد بسیار هوشمندانه دست زد و هم در جبهه مقابله با تفکّرات غربی و لیبرالیستها وارد میدان شد.
این نقش، بسیار مهم است؛ هم جرأت و اعتماد به نفس لازم میخواهد، هم قدرت فکری و اجتهاد در زمینههای گوناگون را لازم دارد، هم یقین و ایمان قاطع میخواهد؛ این مرد بزرگ، همه اینها را با هم داشت؛ هم عالم بود، هم بسیار مؤمن بود، هم به ایمان خود یقین داشت و هم اعتماد به نفس داشت؛ اینها لازم است.
🔸در سابقه تاریخی ما افکار وارداتی وجود دارد؛ منتها نه با این وسعت، با این شیوع و با این امکان تأثیرگذاری. تاریخ ما از اینگونه رگههای فکری ناسالمی که وارد تفکّرات علمی ما شده ـ چه در فقه ما، چه در فلسفه ما، چه در کلام ما ـ پر است؛ لیکن در دوره جدید که ارتباطات گسترش پیدا کرد، حرفهای نوبهنو ـ با جاذبههایی که بهطور طبیعی دارد ـ مرتباً وارد فضای فکری جامعه شد و به یک مواجهه صحیح و علمی، ایجاد نیاز کرد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت چهاردهم:
ادامه...
🔰 در این میان برخی از مستشرقان جذب تعالیم اسلامی شدند و رسما به این دین گرویدند یا به برخی از آئین ها و آداب مسلمانان عمل می کردند.
تاسیس مراکز آموزش زبانهای شرقی اسلامی، مانند عربی، ترکی، و فارسی و معاهد و مراکز مطالعات اسلامی که طبعا صبغه علمی بیشتری داشتند در این دو قرن نیز ادامه داشت. در ده های اول قرن نوزدهم و در ایام ریاست دوساسی (۱۸۳۸ م) به شکوفایی کم نظیری رسید و محققانی از آلمان، ایتالیا، انگلستان، سوئد، اسپانیا، فنلاند و دیگر کشورهای اروپایی بدانجا شتافتند. دانشگاه ها و مراکز مطالعات مختلفی در همه این کشورها رونق گرفت.
در آمریکا نیز به پیروی از کشورهای اروپایی، نخستین انجمن مطالعات شرقی(آسیایی) در سال (۱۸۴۲ م) تاسیس شد؛ ولی مطالعات اسلامی رسما در قرن بیستم و در دانشگاه «پرینستون» وبا کوشش «فیلیپ حتی» (۱۹۷۸-۱۸۸۶ م) آغاز شد.
🔻تاسیس موسسات تحقیقاتی و مراکز شرق شناسی و اسلام شناسی غربیها در کشورهای اسلامی که با تاسیس انجمن آسیایی بنگال در قرن هجدهم آغاز شده بود، در قرن نوزدهم هم ادامه یافت؛ برای مثال، دولت فرانسه مراکزی را در قاهره، چاد، تونس، الجزایر، مراکش، دمشق، تهران و بیروت تاسیس کرد. دولت انگلستان نیز در چندین شهر مستعمره ی بزرگ خود، هندوستان مرکز اسلام شناسی دایر کرد. چاپ مجله های تخصصی در حوزه مطالعات اسلامی را نیز باید از ویژگیهای قرنهای نوزدهم و بیستم برشمرد.
🔸اما یکی از مهمترین فعالیتهای اروپائیان در حوزه مطالعات اسلامی در قرنهای نوزدهم و بیستم چاپ «دائره المعارف اسلام» است. پیشنهاد و تدارک چنین دائره المعارفی در دهمین کنگره شرق شناسی که در سال (۱۸۹۴ م) در ژنو برگزار شده بود، مطرح و تصویب شد و بلافاصله اقدامات بعدی برای تحقق این مصوبه صورت پذیرفت وسرانجام با همکاری گروهی از اسلام شناسان چاپ اول ان از سال (۱۹۱۳ تا ۱۹۴۲ م) در چهار جلد و یک ضمیمه و به صورت همزمان به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی به چاپ رسید و بعدها ترجمه ترکی وعربی آن هم منتشر شد. اهمیت چاپ این دائره المعارف خروج اسلام شناسان از مرزهای ملی خود و ارائه محصولی نتیجه یک تلاش فرا ملی در زمینه مطالعات اسلامی است که مهمترین دستاورد مطالعات غرب هم به شمار می آید. این اثر مورد توجه قرار گرفت و نسخ ان به فروش رفت. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت هفتم
🔰 ادامه سخنان مقام معظم رهبری:
ما در میدان بودیم و میدیدیم؛ بعضی از مواجهههایی که آنوقت صورت میگرفت، علمی نبود؛ مقابله متعصّبانه و از روی اعتقاد بود، امّا نخوانده و نفهمیده، حرفی را رد میکردند، نمیدانستند چیست؛ گوشهای از یک حرف وسیع را میگرفتند و آنرا مشمول جنگ خودشان قرار میدادند و با آن در میافتادند و مقابله میکردند. این، تحجّر و توقّف و مقابله غیر علمی را تداعی میکرد. یک عدّه تحت تأثیر جاذبههای افکار نو و وارداتی، مجذوب اینها میشدند و سعی میکردند اسلام و فکر اسلامی و دین را با اینها تطبیق کنند؛ منّتی هم سر دین میگذاشتند که ما اسلام را جوان پسند و مردمی و قابل قبول کردهایم! گاهی اوقات کاسه از آش داغ تر هم میشدند و چند قدم جلوتر از صاحبان این فکرها پیش میرفتند، برای اینکه مبادا متّهم به مرتجع بودن و این حرفها شوند که این را هم ما در مواردی دیدیم.
🔻نبوّت و توحید و معاد و مباحث امامت و مباحث فقهی و مباحث اجتماعی و سیاسی اسلام را به سمت مشابهات خودش در مکاتب بیگانه از اسلام و احیاناً الحادی و به کلّی بیگانه از دین کشاندند و منّت هم سر اسلام میگذاشتند که ما آمدیم اسلام را همه کسفهم و همه کس پسند و در چشمها شیرین کردیم! این هم یک انحراف دیگر بود؛ هر دوی اینها انحراف بود.
🔸هنر شهید مطهری در آن دوران این بود که با قدرت اجتهاد و با انصاف و ادب علمی ـ چه در زمینه علوم نقلی و چه در زمینه علوم عقلی ـ وسط میدان ایستاد و با این افکار گلاویز شد و آنچه را که تفکّر اسلامی بود، روشن، ناب و بیشائبه وسط گذاشت. علیه او خیلی هم حرف زدند و خیلی هم کار کردند، امّا ایشان اینکار را انجام داد.
در جریان روشنفکری، این نقش بسیار مهمّی است و این شد پایه تفکّرات بعدی جامعه ما. بنده اعتقاد راسخ دارم و بارها هم گفتهام که جریان فکری اسلامی انقلاب و نظام اسلامی ما در بخش عمدهای متّکی به تفکّرات شهید مطهری است.
🔹به هر حال، مسئله ارتقای فکر دینی در دانشگاهها را باید بسیار جدّی گرفت و مراقب باشید خلأ فکری برای دانشجوی ما و روشنفکر دانشگاهی ما بهوجود نیاید. ما خیلی حرف داریم؛ حرف گفتنی و قانع کردنی. باید تبلیغات را عمق داد؛ با حرفهای نو و قوی و منطبق با معیارهای روشنفکری. من از اینکه گفته شود روشنفکری دینی آیا داریم، نداریم، از این بحثها بنده بیگانه و بیزارم. نگاه نو، نگاه مبتکرانه به مسائل دینی و مسائل فکری اسلامی، همان نگاه روشنفکری است و معنایش بدعتگذاری نیست. همان مبانی را با ابعاد جدیدی که انسان به برکت گذشت زمان آن ابعاد را میشناسد، فهمیدن و بیانکردن. از این نبایستی ما غفلت کنیم. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت پانزدهم:
ادامه...
🔰 بدون تردید، تشکیل کنگره های بین المللی شرق شناسی از نمونه های مهم برجسته ی همکاری شرق شناسان کشورهای مختلف برای ارائه محصولی مشترک و فرا ملی و در سطح بین المللی در قرنهای نوزدهم و بیستم است. نخستین کنگره شرق شناسان در سال (۱۸۷۳ م) در پاریس تشکیل شد و پس از آن، هر دو، سه یا چهار سال یکبار – جز در ایام جنگ جهانی اول- این کنگره در یکی از کشورهای اروپایی- بجز کنگره چهاردهم که در الجزایر تشکیل شد- برگزار شده است. تعداد جلسات این کنگره تا پیش از جنگ جهانی دوم بیست کنگره بود. موضوع اصلی این کنگره ها شرق شناسی است و طبعا بخشی قابل توجه از ان به موضوعات اسلامی در حوزه لغت، ادبیات عرب، هنر، تاریخ و اندیشه اختصاص دارد.
همانگونه که قبلا هم اشاره شد، تعداد دانشمندان شرکت کننده در نخستین کنگره از افرادی مانند دیپلماتها، نظامیان و حتی بازرگانان هم کمتر بود؛ ولی بتدریج این نسبت به هم خورد و بر تعداد دانشمندان افزوده شد.
براساس گزارشی که از سوی یونسکو تهیه شده، در شانزده کنگره اول تا قبل از جنگ جهانی اول توجه شرق شناسان بیشتر به مسائل نژادی، باستانشناسی و زبانشناسی معطوف بود و در چهار کنگره ای که در فاصله دو جنگ جهانی تشکیل شد، تعبیر«ملت با مفهوم غربی» به جای طبقه بندی نژادی قبلی را گرفت و این تحول بازتاب تحول فکری اروپا بوده است.
🔻از دیگر ویژگیهای قرنهای نوزدهم و بیستم، استفاده گسترده از امکانات چاپ برای نشر ذخایر وآثار اسلامی است. انبوهی از کتابهای اسلامی در مراکز اسلام شناسی وابسته به دولتهای استعماری، مانند کلکته، بمبئی، حیدرآباد وقاهره به چاپ رسید.
نکته دیگری که ذکر آن اهمیت زیادی دارد، نقش هیاتهای تبشیری در مطالعات اسلامی در قرنهای نوزدهم و بیستم است. مبلغان و روحانیان مسیحی که روزی هدایت مطالعات اسلامی و حتی نوع رابطه اروپا و جهان اسلام را در دست داشتند، در قرن نوزدهم ضربه زدن به مسلمانها و تلاش برای مسیحی کردن جوامع مسلمان شرق را در پرتو حمایتها و برنامه های دولتهای استعمارگر ادامه دادند، ولی این بارعملا به عنوان ابزار دست استعمارگران و زمینه ساز نفوذ و سیطره ی آنها.
آخرین نکته ای که سزاوار است به ان اشاره شود، تاثیر پذیری هنر و ادبیات غرب از فرهنگ شرقی است.
🔸این گرایش به شرق که در دوره های پیش نیز وجود داشته است، از آغاز قرن نوزدهم به بعد و در پی گسترش روابط غرب با شرق، آن هم از موضعی برتر، ابعاد گسترده ای یافت و به عنوان جریانی مشخص وقوی در گرایشهای هنری و ادبی غرب و با عنوان «شرق زدگی رمانتیک» شناخته می شود. ویژگی اصلی این گرایش شرق شناسانه شیفتگی هنرمند غربی در برابر شرق و نوعی جادو شدن در برابر زیباییها و جاذبه های خیال انگیز آن است. شرق شناسی رمانتیک در کشورهای مختلف اروپایی به دلیل اختلاف شرایط تاریخی واجتماعی و سنتهای فرهنگی به شکلهای مختلف بروز کرد. در آلمان بیشتر در ادبیات و فلسفه و زیبایی شناسی و در انگلستان در قالب شعر ونقل تاریخی و در فرانسه با وجود بروز محدود در هنرهایی مانند معماری، کنده کاری، موسیقی، نمایشنامه نویسی و هنرهای تزیینی به صورت اساسی و گسترده در هنر نقاشی رنگ روغن تجلی کرد. نگاه رمانتیک به شرق که هنرمندان غربی مبتکر آن بودند، تصویری نو از شرق در برابر غربیها رسم کرد که در دگرگون ساختن ذهنیت غربیها از شرق موثر بود.
ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت هشتم:
🔰 مباحث روشنفکری را رهبر فرزانه انقلاب در چند مرحله ابتدا در سال ۷۱ در جمع وزیر، معاونین و روسای آموزش و پرورش کشور و در سال ۷۷ در جمع دانشجویان دانشگاه تهران و سپس در سال ۸۱ در جمع دانشجویان نمونه و ممتاز سراسر کشور مطرح نمودند. که در این دهه مباحث علوم اسلامی و روشنفکری در دوره اصلاحات شکل و قوت یافته بود و ایشان با احساس نیاز نخبگان در آموزش و پرورش و دانشگاه ها این مباحث ارزشمند را مطرح نمودند که ترجیح دادیم به عنوان مقدمه از این فرمایشات بهره ببریم.
اینک با همین متد و تقسیم بندی بحث را ادامه داده و سخن را با تعریف لغوی و اصطلاحی واژه روشنفکری آغاز خواهیم نمود.
💢 معنای لغوی روشنفکر:
واژه روشنفکر، ترجمه «Intellectual» است.
در اینجا نخست به معنای لغوی فارسی و سپس به معنای اصطلاحی و غربی آن اشاره میکنیم. روشنفکر در زبان فارسی به معانی زیر است:
1. آنکه دارای اندیشه روشن است.
2. کسی که در امور، با نظر باز و متجدّدانه مینگرد.
و در لغتنامه دهخدا بهمعنای «نوگرای، تجدّدپرست، تجدّدگرای، آنکه اعتقاد به رواج آئین و افکار نو و منسوخ شدن آئین کهن دارد» آمده است.بنابراین در لغتنامههای فارسی، واژه روشنفکر را مترادف با شخص روشنفکر یا روشنفکران گرفتهاند.
🔸واژه روشنفکر، امروزه معنای اصلی خود را از دست داده است و برخلاف وضع لغوی، بر اثر کثرت استعمال برای شخص بیاحساس و عاری از هیجان نیز بکار میرود، درحالیکه این واژه در اصل برای دلالت بر شخص باهوش و اندیشمند وضع شده است؛ بنابراین، با توجّه به معنای لغوی این واژه در فارسی و انگلیسی درمییابیم که به لحاظ نکات ادبی، این «صفت مرکب» به کسی گفته میشود که فکر یا اندیشه روان دارد و در معنای لغوی این واژه، قشر گروه یا طبقه ویژهای مورد نظر نبوده است.
واژه روشنفکری از نظر دستور زبان فارسی، حاصل مصدر مرکب و بهمعنای عمل و حالت روشنفکر است. در لغتنامه دهخدا روشنفکری بهمعنای تجدّدخواهی و نوگرایی آمده است.
🔹معادل این واژه در زبان فرانسه «Intellectualite ، clairuoyance» و «Intellectualisme» است که بهمعنای روشنفکری، روشنبینی، قوّه عقلانی، خردگرایی، عقلگرایی، اصالت اندیشه و اعتقاد به زاده تعقّلبودن دانش است.
این واژه در زبان انگلیسی معادل «Intellectualism,Intellectualization»، بهمعنای روشنفکری و عقلانیت است.
🔻روشنفکری به لحاظ تاریخی و تئوریک و در معنای اصطلاحی، پدیدهای بالذّات غربی و محصول نتیجه و رویکرد جنبش اومانیستی بشر به عالم و آدم است. روشنفکری، فرزند مستقیم جهانگردی عصر روشنگری است و آرای فیلسوفانی همچون: بیکن، دکارت، جانلاک و منتسکیو است. به این مفهوم خاص، روشنفکری متعلّق به دوران و تمدّن جدید است، امّا میتوان به مفهوم عام، آن را پدیدهای فراگیر دانست و در جستوجوی مفهوم روشنفکری به تاریخ گذشته خود مراجعه نمود. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت شانزدهم:
🔰 تقویت انگیزه های حقیقت جویانه:
نیمه دوم قرن بیستم
تحولات اروپا پس از جنگ جهانی دوم در روند مطالعات اسلامی تاثیر گذاشت. بارزترین وجه این تاثیر، تثبیت جهت گیری جدیدی بود که ریشه های آن به عصر رنسانس بر می گردد و به تدریج طی قرنهای مختلف قوت یافت و در نیمه دوم قرن بیستم به منتها درجه خود رسید.
این جهت گیری، کنار نهادن نگاه غیر بیطرفانه نسبت به اسلام و پذیرش ان به عنوان یک واقعیت بود که باید با آن کنار امد و ظاهرا نخستین بحث اصولی و جدی در این زمینه از سوی یکی از دانشمندان ایرانی در بیست و هفتمین کنگره شرق شناسی که در سال (۱۹۶۷ م) در میشیگان برگزار گردید، مطرح شد.
وی با برداشتی فلسفی و اجتماعی ادعای عینیت علمی شرق شناسی را مورد تردید قرار داد و اثبات کرد که شرق شناسی به مفهوم متداول آن، امری ذاتا غربی است که نگاهی تحقیر آمیز نسبت به شرق را در دل خود نهفته دارد.
🔻این دیدگاه با استقبال اعضای کنگره از جمله مستشرقانی صاحب نام، چون «فن گرونبام» و «برنارد لوئیس» قرار گرفت؛ و در نتیجه، در بیست و نهمین کنگره که در سال (۱۹۷۳م) در پاریس برگزار شد، رسما جنازه شرق شناسی سنتی تشییع شد و دوره جدیدی آغاز شد که در آن دیگر حتی از نام شرق شناسی هم خبری نبود و به جای آن از اصطلاح مطالعات آسیایی، مطالعات اسلامی و مانند آن استفاده می شد و طبعا این امر تنها یک تغییر نام نبود، بلکه حکایتگر مرحله ای کاملا نو بود.
🔸در کنگره بیست و نهم، همه اعضاء پذیرفتند که شرق شناسی متداول باید از قید تاثیر پذیری از نحوه برداشت و دید و نظریات و خواستها و علائق غربیها رها گردد. مباحث کنگره بیست و هفتم و مصوبات کنگره بیست ونهم و حتی در ادامه آن، مطالب مطرح شده در کنگره سی ام نشان دهنده اعتراف شرق شناسان به وجود انگیزه های غیرعلمی در مطالعات شرقی و اسلامی و ضرورت اصلاح نگرش خود در این زمینه است.
🔹درست دو سال پیش از کنگره بیست و هفتم، یعنی در سال (۱۹۶۵ م) مجمع واتیکان در شورای سراسری خود مصوبه ای گذراند که به موجب آن اسلام به عنوان یک دین الهی پذیرفته شده بود. بدون تردید این مصوبه ی بسیار مهم که پایان بخش یک دوره ی طولانی تلاش ناکام کلیسای کاتولیک برای از میان بردن مسلمانان بود، در تثبیت این جهت گیری جدید موثر بوده است.
ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت نهم:
🔰 در این قسمت از بحث به جهت رعایت اختصار از نظر اندیشمندان غرب در خصوص تعریف روشنفکری صرفنظر کرده و به تعریف سه تن از اندیشمندان ایرانی در این باره می پردازیم:
🔻تعریف آل احمد:
وی روشنفکری را مساوی با آزادفکری دانسته است و این نوع آزادی اندیشه را در برابر سلطه مسیحیت کاتولیک توجیه میکند و میگوید: «خالقان و بکارگیرندگان فرهنگ، از روشنفکران شمرده میشوند. از همینرو، صفت اصلی روشنفکری را خلق، توزیع یا مصرف فرهنگ میداند و نیز در توصیف روشنفکری، تعهّد، احساس مسئولیت و آگاهی را از پایههای اساسی آن بهشمار میآورد و معتقد است که روشنفکر، فردی آزاد از قید تعصّب یا تحجّر مذاهب و آزاد از سلطه قدرتهای روز است».
🔸تعریف دکتر شریعتی:
وی میگوید: «روشنفکر، متفکّری است که به آگاهی رسیده و در نتیجه، دارای جهانبینی باز و متحوّل کننده و قدرت درک و تحلیل منطقی اوضاع و احوال زمان و جامعهای که در آن زیست میکند، با احساس وابستگی تاریخی، طبقاتی ملّی، بشری و بینش و جهت مشخص اجتماعی و ناچار حسّ مسئولیت که همه زاده همان آگاهی خاص انسانی است. این آگاهی، عالیترین شاخصه نوع انسانی است که در افراد تکاملیافتهتر، متجلّیتر است. یک نوع آگاهی ایدئولوژیک و به تعبیر قدما، یک استعداد هدایت و شعور نبوّت و شمّ راهبری است».
🔹تعریف استاد مطهری:
ایشان در تعریف روشنفکر، به چهار ویژگی اشاره میکند که عبارتند از:
۱) روشنفکر، به مسئولیت خود آگاهی دارد؛
۲) به فرهنگ و شخصیت جامعه و ملّیت خود آگاهی دارد؛
۳) به رابطه خود با انسانهای دیگر آگاه است؛
۴) این آگاهی خویش را به جامعه انتقال میدهد و باعث رشد و آزادی آن میشود.
بنابراین استاد مطهری، فردی را روشنفکر میداند که به آگاهی طبقاتی ملّی و انسانی رسیده است و در راه اصلاح جامعه و رهایی از اصالتهای اجتماعی قدم برمیدارد.
🔸وی بین روشنفکر مسلمان و غیر مسلمان تفاوت قایل است و به جای اصطلاح روشنفکر دینی، اصطلاح روشنفکر مسلمان را بکار میبرد و از بهوجودآمدن چنین قشری اظهار خرسندی میکند و برای آن پنج ویژگی برمیشمرد که عبارتند از:
۱) روشنفکر مسلمان باید به متون و منابع اصل اسلامی آشنا باشد؛
۲) جامعه اسلامی را کاملاً بشناسد؛
۳) مبلّغ دین اسلام بوده، اسلام را با روشهای جدید و در قالبهای نو به نسل جدید عرضه کند؛
۴) روشنفکر مسلمان باید غرب را کاملاً بشناسد؛
۵) روشنفکر مسلمان باید به اسلام مؤمن باشد.
ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi