✅ حمایت آیت الله #وحید_خراسانی از #ولایت_فقیه و #جمهوری_اسلامی
♦️مرور یک نامه تاریخی در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی
🔹اشاره:
تصویر پیوست٬ گزیده ای از نامه مفصل آیت الله وحید خراسانی است که در شهریور ۵۸ و در کوران بحث های مربوط به تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی٬ نگارش یافته است.
🔸ایشان در این متن بر ایده #حکومت_اسلامی توسط #ولی_فقیه در مقابل ایده حکومت مردم بر مردم٬ تاکید می ورزد.
در بخشی از این سند چنین آمده است:
🔹مبنای حکومت بر اساس قانون کتاب و سنت است و از نظر اجرا٬ «من بیده الامر» بر طبق مقبوله و غیر آن از ادله #ولایت_فقیه.
🔸ولایت فقیه علت محدثه و مبقیه #جمهوری_اسلامی است.
🔹قیام #مشروطه به رهبری #رجال_دین٬ به عنوان #اسلام_نسبی و #عدل_اضافی و این قیام[انقلاب اسلامی]٬ به عنوان اسلام مطلق و عدل حقیقی بود....
♦️ پی نوشت
در چهار دهه گذشته برخی خناس ها و خصوصا #سکولارهای_حوزوی تلاش کردند برای سنگر گرفتن در پشت برخی بزرگان دین٬ روایتی غیرانقلابی و العیاذ بالله سکولار از آنان به دست دهند.
🔹حال آنکه به شهادت اسناد تاریخی٬ اغلب بزرگان تشیع در طول تاریخ٬ حکومت اسلامی را به عنوان یک آرمان همیشگی در نظر داشته و به قدر وسع برای تحقق آن٬ به مبارزه سخت و نرم با طواغیت اقدام نموده اند.
گرچه تلقی های تئوریک و میزان اقدام سیاسی و مبارزاتی به اقتضای شرایط٬ متفاوت بوده است.
🔸بازخوانی این قبیل اسناد تاریخی٬ سکولارهای عرفی و سکولارهای مقدس را به طور همزمان دچار بحران گفتمانی خواهد کرد.
@rozaneebefarda
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۳۴
🔰 ادامه میرزا آقاخان کرمانی..
بدین روى، او عالمان نامدار ایران اسلامى مانند: ابن سینا، فارابى، بیرونى، محمّدبن زکّریاى رازى و هزاران دانشمند دیگر ایرانى را مولود مبارک ورود اسلام به ایران و پیروزى مسلمانان عرب بر دولت ساسانى مىداند.
دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز معتقد است: تشویق اسلام به کسب دانش و ترویج آن نقش فراوانى در توسعه علمى و صنعتى ملل مسلمان داشته است. ایشان بر این باور است که اسلام موجب گردید روح تعصّب قومى ایرانی گرى جاى خود را به فرهنگ مشترک اسلامى بدهد و از این رهگذر، بین دول مسلمان ارتباط تنگاتنگى ایجاد گردد که این موجب خروج ایران و سایر ملل اسلامى از انزوا شد.
♦️وى مىگوید: «در ایران هم، اظهار علاقه خسرو انوشیروان به معرفت و فکر، یک دولت مستعجل بود، و باز تعصّباتى که برزویه طبیب در مقدّمه کلیله و دمنه به آن اشارت دارد، هر نوع احیاى معرفت را در این سرزمین غیر ممکن کرد. در چنین دنیایى، که اسیر تعصّبات دینى و قومى بود. اسلام نفحه تازهاى دمید؛ چنانکه با ایجاد دارالاسلام ـ که مرکز واقعى آن قرآن بود، نه شام و نه عراق ـ تعصّبات قومى و نژادى را با یک نوع جهان وطنى چاره کرد. در مقابلِ تعصّبات دینى نصارا و مجوس، تسامح و تعاهد با اهل کتاب را توصیه کرد و علاقه به علم و حیات را، ثمره این درخت شگرف، که نه شرقى بود و نه غربى.»
🔹از آنچه گذشت، به راحتى مىتوان دریافت میرزا آقاخان و شارحان گفتههاى او، همچون فریدون آدمیت و سایر روشنفکران باستانی گراى ایران، بیش از آنکه در پى یک تحقیق و تفحّص و اظهارنظر منصفانه بین ایران باستانى و ایران اسلامى باشند، درصدد نفى اسلام از این مرز و بوم بودهاند. آنها در معادلات خویش، به این نتیجه رسیدهاند که براى غربى کردن ایران، ابتدا باید اسلام را از این مرز و بوم برداشت؛ چرا که قدرت برانگیزانندگى و استعمارستیزى اسلام هرگز نخواهد گذارد کفّار غرب به آسانى بر این مرز و بوم سلطه یابند. از اینرو، براى زدودن ایمان مذهبى ملت ایران تلاش مىکردند با ادبیات تحریک کننده و اهانت آمیز، ایرانیگرى را ترویج و اسلامگرایى را تضعیف نمایند. از اینرو، سعى مىکردند ایران باستان را مدینهاى فاضله و فتوحات اسلامى را آغاز پایان عمران و آبادانى و نیکبختى ایرانى توصیف کنند.
🔸د. نقد عزادارى بر سیدالشهداء علیهالسلام : چنانکه در قسمت نخست گذشت، میرزا فتحعلى آخوندزاده با لطایف الحیل گوناگون تلاش مىکرد سنّت عزادارى را از فرهنگ ایرانى بزداید؛ چرا که عزادارى بر سیدالشهداء علیهالسلام نقش زیادى در تجدید حیات اسلام در کشور داشته، پیوند عاطفى و ایمانى ملّت مسلمان ایران را با پیشواى شهیدان حسین بن على علیهالسلام به عنوان مظهر ظلم ستیزى و احیاگر امر به معروف و نهى از منکر، تقویت مىکند.
میرزا آقاخان نیز همین ترفند را در پیش گرفت، در آثار خویش از سنّت عزادارى ایرانیان سخت انتقاد کرده، آن را مایه افسردگى و از بین رفتن شور و نشاط مردم مىشمرد و فلسفه آن را زیر سؤال مىبرد؛ مىگفت: «آیین عزادارى و ماتمگرى روح شادى و کامرانى را از میان این ملت برانداخته، روزشان را چون شب تار ساخته است. ایرانیان، که با حبیب بن مظاهر هیچ قرابت و خویشى ندارند، روز سوگوارى هزار سال پیش را برپا مىکنند و بر مظلومان آن زمان مىگریند.»
آرى، براى منوّرالفکرانى همچون میرزا آقاخان، که دین را ساخته و پرداخته بشر و رهبران دینى را روشنفکران دینآور مىدانند و به هیچ حقیقتى ماوراى این عالم مادى باور ندارند، عزادارى هیچ سودى جز افسردگى روحى و از دست رفتن فرصت کامجویى نخواهد داشت. از اینرو، آن را تنها در مورد بستگان نزدیک خود، آن هم در حد بسیار محدود تجویز مىکنند؛ چرا که از منظر آنان، انسان پس از مرگ به خاک مبدل شده، هیچگاه برنمىخیزد تا ثوابى ازمجالس سوگوارى به او برسد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۳۵
🔰 ادامه میرزا آقا خان کرمانی...
او معتقد است که با وجود علوم و فنون و اختراعات بشری، انسان نیازی به وحی و احکام تکلیفیه ندارد! و جامعه می تواند به اجماع عقول خود، خیر و شر خود را تمییز دهد و وجود حکما و اهل علم ، جامعه را از وجود انبیاء کفایت می کند. او نیز مانند همپالکی های خود نتوانست حوزه و دایره ی علم و عقل را با حوزه ی وحی و اعتقادات، تمییز دهد و در مواجهه با پوسته ی فرهنگ غربی یکباره خود را از باورها و مفاخر و هویت ملی و دینی اش خلع می کند و تسلیم لایه روئی پیشرفت های فنی آنان می شود.
♦️به قول یکی از محققین معاصر:
می توان گفت که میرزای منورالفکر کرمانی که بر اثر نسیم اومانیستی غرب از خود بی خود و مدهوش شده بود، اشیاء و امور را جز در افق غرب نمی دید و از اینجا عالم اسلام را بی رحمانه و بیگانه وار مورد انتقاد قرار می دهد.
از کسانی که در شکل گیری فرهنگ الحادی و مشروطیت منهای مشروعیت ، ایرانیت منهای اسلامیت در دهه های اخیر تاثیر عمده و بسزایی داشته ، میرزا آقاخان کرمانی است .
🔹او اولین کسی است که به همه ی مقدسات ملت می تازد و ته مانده ی قوام و مایه ی ملت در زمان بی لیاقت ترین حکومت های تاریخ ایران را از روی عناد می کوبد. امثال کسروی و شریعت سنگلجی از شاگردان مکتب اویند.
از آنجایی که خانواده او، که گرایشهای زرتشتی و تصوّف اهل حق داشتند، وی با تأثیرپذیری از خانواده و اساتید خود مانند حاج سیّدجواد شیرازی که در انتقال اندیشههای شیخ احمد احسایی مؤثّر بود و نیز سفرهای خارج از کشور، به اندیشههای سیاسی و اعتقادی خاصّی گرایش پیدا کرد.
میرزا آقاخان کرمانی درسال ۱۳۱۴ ق به دستور محمد علی میرزا، شبانه در باغ اعتضادیه تبریز کشته شد .
🔸چکیده نظریات او به شرح زیر است:
۱. رویآوردن به تعقّل اروپایی و تمدّن غرب و گسستن از وحی، غیب و ماوراءالطبیعة؛
۲. احساس بینیازی از انبیا با وجود حکما و اهل علم؛
۳. جانشینی علم به جای اعتقاد؛
۴. توانایی انسان در وضع احکام تکلیفی و بینیازی از وحی؛
۵. دین، زاییده ترس، و واجبالوجود، امری توهّمی است؛
۶. مخالفت با اسلام و احکام آن بهویژه حجاب؛
۷. مخالفت با عزاداری سیدالشهداء؛
۸. هتّاکی نسبت به علمای اسلام؛
۹. ناسیونالیسم و ملّیگرایی ایرانی.
وی برای تحقّق این باورهای انحرافی با جامع آدمیّت ارتباط یافت و همکاری وسیعی با روزنامه اختر برقرار کرد.
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۳۶
🔰میرزا آقاخان نوری (میرزا نصرالله خان اعتماد السلطنه)
او فرزند میرزا اسدالله خان نوری لشکر نویس باشی بود و در سن ۲۰ سالگی پس از فوت پدرش ابتدا لشکر نویس و بعد لشکر نویس باشی شد. چون چرب زبان ، پررو ، حاضر جواب ، با استعداد ، باهوش ، موقع شناس و پشت هم انداز بود و از هیچ چیزی باک نداشت به تدریج در دربار فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار ترقی کرد . در سال ۱۲۵۱ ه . ق که لشکر نویس باشی گری با اهمیت تلقی شد به نام وزارت لشکر تغییر یافت و این شغل برای او بسیار پر دخل بود به طوری که بعد از صدارت هم وزارت لشکر را رها نکرد و همیشه آن را تحت نظر داشت .
چون باطنا به این شغل بسنده نمی کرد و روز به روز بر جاه طلبی او افزوده می شد، در سن ۴۰ سالگی با حاج میرزا آقاسی صدر اعظم در افتاد و صدر اعظم با کسب اجازه از شاه او را با برادرش میرزا فضل الله به کاشان تبعید کرد . تا سال ۱۲۶۴ ه. ق که حاج میرزا آقاسی صدراعظم بود، میرزا آقاخان هم در تبعید به سر می برد.
♦️پس از فوت محمد شاه، بی اجازه به تهران آمد و به سفارت انگلیس سر سپرد و خود را به دستگاه مادر شاه بست. پس از صدر اعظمی امیرکبیر، برای جلوگیری از فساد او که با سفارت انگلیس رابطه داشت و با مهدعلیا مادر شاه نیز روابط سری داشت، به او لقب «اعتمادالدوله» دادند و دوباره به شغل وزیر لشکری بازگشت.
اما مهدی بامداد عقیده دارد که او پس از صدارت امیرکبیر، به سفارت انگلیس در قلهک پناهنده شد و امیرکبیر وساطت سفارت را برای عدم بازگشتش به کاشان نپذیرفت و اصرار در بازگشت او داشت تا این که وزیر مختار انگلستان، میرزا آقاخان را یک تبعه ی انگلیس دانست که ورقه ی تابعیت دارد و از آن تاریخ به بعد میرزا آقاخان به عنوان یک تبعه ی انگلیس تلقی شد و قرار شد در خانه ی خود اقامت کند و با کسی مراوده و ملاقات نداشته باشد.
🔹بالاخره با تحریکات بیگانگان و دسته بندی های میرزا آقاخان نوری و حمایت مهدعلیا از او، میرزا تقی خان امیرکبیر از صدارت عزل و به کاشان تبعید شد.
مهدیقلی خان هدایت (مخبر السلطنه) می نویسد :
پس از عزل، خلعت امارت لشکر به امیر مرحمت شد نپذیرفت(از حزم دور بود و به غرور نزدیک) این بود که میرزا آقاخان اعدام امیر را شرط قبول صدارت کرد و بیشتر وزراء و امراء (زالوهای مملکت) موافقت کردند. اعتمادالسلطنه می نویسد:
مامور دولتی به کاشان فرستاد و او را معدوم کردند( شنبه ۱۸ جمادی الاول ۱۲۶۸ ه ق ) و سه سال و دو ماه و سه روز به اقتدار گذراندند. هم او می نویسد : اعتمادالسلطنه در صدرالتواریخ می نویسد که میرزا آقاخان برای قبول صدارت دو عهد از شاه گرفت یکی اعدام میرزا تقی خان و یکی امنیت جانی در موقع عزل برای خودش.
🔸از جمله اقدامات میرزا آقاخان نوری پس از صدارت، گرفتن مناصب والقاب مختلف برای فرزندان و منصوبان خود بود. میرزا فضل الله، برادرش وزارت کل نظام را گرفت و فرزندش میرزا کاظم خان مستوفی کل کشور شد و هر روز بر اختیارات و قدرت او افزوده می شد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۳۷
🔰 ادامه میرزا آقاخان نوری (اعتماد السلطنه)
مورخان اعتقاد دارند که او باتبانی قبلی با انگلستان یعنی حامی و ارباب خود، جنگ بین ایران و انگلستان را به راه انداخت. به این شکل که بدون مطالعه و زمینه سازی و آمادگی کافی به هرات حمله برد، هرات را تصرف کرد ( اوایل سال ۱۲۷۳ ه ق – ۱۸۵۶ م ) اما انگلستان به تلافی، به ایران اعلام جنگ داد و بنادر و جزایر ایران مانند: خارک، بوشهر، خرمشهر و غیره را بدون هیچ مقاومت جدی تصرف کرد.
میرزا آقاخان خود را وحشت زده و دستپاچه نشان داد و عزم انگلیس برای اشغال سرتاسر خاک ایران را به شاه رسانید. لذا فرخ خان کاشی (امین الملک) که صندوق دار شاه بود را برای مصالحه با انگلیس به پاریس فرستادند.
سرانجام با وساطت و میانجیگری ناپلئون سوم، معاهده ننگین پاریس همچون ترکمانچای بین ایران و انگلیس منعقد شد. امین الملک ابتدا در استانبول، وزیر مختار انگلیس را ملاقات کرد و شرایط او را شنید اما این شرایط مورد قبول دولت ایران قرار نگرفت. فرخ خان به پاریس رفت و معاهده صلح با از دست دادن همیشگی هرات (افغانستان) امضاء شد.
♦️پس از امضای این معاهده سیاست انگلیس در ایران تغییر کرد و به صورت صلح آمیز، صرف تحصیل امتیازات مختلف و نیز نفوذ در ارکان تصمیم گیری کشور و ارتباط مخفی با سردمداران جریان غرب گرا گردید.
آقاخان با همان عجله که معاهده ی پاریس را با انگلیسی ها منعقد کرد با همان سرعت دستور تخلیه ی هرات از قشون ایران را داد و حسام السلطنه حاکم خراسان را وادار کرد که حکومت هرات را به سلطان احمد خان معروف به سلطان جان ، برادر بزرگ امیر دوست محمد خان واگذار کند و با یک عده مهاجر هراتی که تماما شیعه بودند به مشهد مراجعت کند و حتی حسام السلطنه را هم از حکومت خراسان عزل کرد. در نتیجه افتضاح در مرو به وسیله ی حمزه میرزا حشمت الدوله پیش آمد که قشون ایران از ترکمن های آخال و مرو شکست خورد، به خراسان بازگشتند .
🔹پس از شهرت معامله ی میرزا آقاخان نوری با انگلیس در قضیه ی هرات، شاه او را از مناصب خود در بیستم محرم ۱۲۷۵ ه ق عزل کرد .
مهدی بامداد می نویسد :
میرزا آقاخان نوری از وزراء و صدر اعظم هایی است که در خیانت به مملکت خود کمتر دیده شده با این که اغلب صدر اعظم ها و وزراء دوره ی قاجاریه و مشروطه بنا بر کمک و سفارش خارجی ها بر روی کار آمده اند و کسی که به حال مملکت مفید باشد( به استثنای یکی دو نفر) در بین آنان نبوده است. و به نظر من خائن تر از تمام آنان در دوره ی قاجاریه و مشروطیت، یکی میرزا آقاخان نوری و دیگری وثوق الدوله (عاقد قرار داد معروف ۱۹۱۹ میلادی می باشد) است که باید به آنان سلطان الخائنین و رئیس الخائنین لقب داد.
🔸و نیز نوشته اند در دوره ی میرزا آقا خان، سیاست داخلی و خارجی ایران به نفع انگلیس چرخش سیاسی داشت و هرات از ایران جدا شد. سیاست موازنه ی مثبت و حتی بدتر از آن سیاست انگلوفیل که در حقیقت انحطاط ایران در دوره ی قاجار را باعث شد، در سطح گسترده در زمان میرزا آقاخان نوری مطرح شد.
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۳۸
🔰 محمّدعلی فروغی
وی یکی از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی تاثیرگذار ایران در اواخر عهد قاجار، پهلوی اول و دوم است که در ۱۲۹۴ ق/۱۲۵۴ش در تهران زاده شد و پس از فوت پدرش محمدحسین خان (۱۳۲۶ق) لقب ذکاءالملک به محمد علی تفویض شد.
اجداد پدری وی از یهودیان تاجر بغداد بودند که چندین قرن قبل، پس از سکونت در اصفهان مسلمان شدند. در عهد ناصری محمدحسین خان از اصفهان به تهران آمده، در دستگاه دولتی قاجار در زمره محققان و شعرای ناصری و مظفری خدمت نمود. و مدتی نیز ریاست دارالترجمه را بر عهده داشت.
فروغی با وجود تمام مناصب مهم سیاسی که به دست آورد تا پایان عمر روابط نزدیک خود را با خانوادهاش حفظ نمود؛ به طوری که پس از فوت پدر سرپرستی برادر و سه خواهرش را بر عهده گرفت. وی در سال ۱۳۲۱ ش در سنّ ۶۷ سالگی درگذشت.
همسر فروغی که خواهرزاده نظامالسلطنه (رضاقلی) بود نیز در سن سی سالگی بر اثر سل درگذشت و فروغی که بعد از آن بیست سال زیست، هرگز ازدواج نکرد.
♦️تحصیلات
فروغی تحصیلات آغازین خود را در ادبیات فارسی و عربی نزد پدر و شخصی به نام مولانا فراگرفت.
با ورود به دارالفنون از ۱۳۰۹ق و فراگیری زبان خارجی و سایر رشتههای آکادمیک تحصیلات تکمیلی را آغاز کرد.
وی ابتدا رشته طب را برگزید؛ اما به دلیل کمبود امکانات پزشکی و عدم تناسب آن با ذوقش این رشته را رها کرده به فلسفه و عرفان (نزد اساتیدی چون ابوالحسن جلوه و میرزا طاهر تنکابنی در مدارس معروف تهران،ادبیات و فراگیری زبانهای فرانسه و انگلیسی روی آورد و توانست آثار زیادی از خود بر جای گذارد.
فروغی همچنین شاگرد کمالالملک در زمینه نقاشی (که آثاری نیز از او برجای مانده) بود و در مقابل به وی فرانسه درس میداد.
🔹فروغی در دوره قاجار
فروغی کار خود را از چهارده، پانزده سالگی در دارالترجمه و نشریه تربیت که پدرش آن را در ۱۳۱۴ق تاسیس کرده بود به عنوان سردبیر، نویسنده و مترجم مقالات فلسفی، تاریخی، اقتصاد و... آغاز کرد.
همچنین در مدارس مختلف همچون: علمیه، ادب، مظفریه و مدرسه علوم سیاسی در ۱۳۱۷ ق که بعدها به دانشکده حقوق تبدیل شد، ابتدا به عنوان مترجم برخی کتب درسی و سپس به عنوان معلم فعالیت کرد.
با فوت پدرش محمدحسین خان که پس از مدتی معلمی ریاست مدرسه سیاسی را بر عهده داشت، این سمت بر عهده محمدعلی گذاشته شد و تا زمان مشروطیت این شغل را ادامه داد.
🔸با صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اول وی به ریاست دبیرخانه مجلس انتخاب شده، انجام امور اداری و مالی مجلس، تاسیس کتابخانه، تنظیم و تحریر نظامنامه داخلی مجلس با استفاده از نظامنامه کشورهای اروپایی را بر عهده داشت و این در حالی است که فعالیتهای وی در مدرسه سیاسی و نشریه تربیت همچنان ادامه داشت.
وی در دور دوم مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم تهران به مجلس راه یافت و چند ماهی به عنوان رئیس و سپس نیابت رئیس فعالیت نمود
و در عین حال معلمی احمدشاه قاجار و در کنار آن امور دربار را نیز که ناصرالملک نایبالسلطنه احمدشاه عملا به عهده او گذاشته بود، اداره میکرد.
فروغی در دوران فترت مجلس دوم و سوم در ۱۲۹۰ش در کابینه صمصامالسلطنه ابتدا وزیر مالیه، سپس وزیر عدلیه شد و در کابینه بعدی به ریاست مشیرالدوله وزیر عدلیه بود.
او دور سوم نیز به مجلس راه یافت؛ اما با انتصاب وی به ریاست دیوان عالی کشور از مجلس استعفا داد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۳۹
🔰 ادامه محمدعلی فروغی...
پس از جنگ جهانی اول در ۱۲۹۸ش فروغی همراه با مشاورالممالک به منظور طرح دعوای حقوقی و مالی ایران از خسارات جنگ جهانی اول برای شرکت در کنفرانس صلح ورسای راهی پاریس گشت، که به آنان اجازه شرکت در کنفرانس داده نشد.
مصادف بودن قرارداد ۱۹۱۹ م بین ایران و انگلیس که طی آن عملاً ایران را تحتالحمایه انگلستان قرار میداد، در این امر تاثیرگذار بود.
فروغی بعد از کودتای ۱۲۹۹ ش به تهران بازگشت و سال ۱۳۰۱ش در کابینه مستوفی ـ که فروغی در جدال مستوفی و مدرس نقش اساسی داشت ـ وزارت خارجه را برعهده گرفت. در چهار کابینه رضاخان سردار سپه (از ۱۳۰۲ش تا ۹ آبان ۱۳۰۴ش) دو بار وزیر خارجه و دو بار وزیر مالیه بود.
♦️فروغی در دوره رضاشاه
با انتقال سلطنت از قاجار به رضاخان پهلوی توسط مجلس مؤسسان در آذر ۱۳۰۴ش فروغی به عنوان اولین نخست وزیر سلطنت رضاشاه پهلوی (به مدت شش ماه) معرفی شد.
حتی برخی منابع رفتن فروغی به پاریس جهت ثبت نام دو فرزندش جواد و محسن در دانشکدههای اروپایی را بهانه و انگیزه اصلی از سفر را ملاقات با احمدشاه و اخذ استعفانامه از وی و پرداخت مبلغ هفت میلیون تومان که فروغی این انگیزه را تکذیب مینمود، دانستهاند.
انجام انتخابات مجلس ششم و تاجگذاری شاه قبل از افتتاح مجلس ششم و نطق فروغی در مراسم از اقدامات دوران نخستوزیری اوست.
🔹پس از شش ماه فروغی بر اثر دخالتهای تیمورتاش ـ وزیر دربار ـ از نخستوزیری استعفا داده با موافقت رضاشاه در کابینه مستوفی به صورت اسمی وزیر جنگ گردید (بااین شرط که رضاشاه امور مربوط به جنگ را انجام دهد).
بعد از گذشت یک سال با استعفای مستوفی، فروغی نیز از سمت خود کناره گرفت و به عنوان سفیر کبیر ایران به ترکیه رفت.
محمّدعلی فروغی به جهت مسئولیت سفیرکبیری ایران در ترکیه با کمال آتاتورک آشنا بود و در دوره رئیسالوزرایی توانست مقدمات سفر رضاشاه به ترکیه را فراهم کند تا در سفر چهل روزه به زوایای غربگرایی و زدودن ارزشهای ملّی و اسلامی رژیم آتاتورک آشنا شود و سوغات سفر ترکیه مانند تغییر کلاه، کشف حجاب و محدودیت روضهخوانی و مجالس عزاداری را به ایران بیاورد.
🔸وی در همین حین به ریاست هیئت نمایندگی ایران در جامعه ملل برگزیده شد و در ۱۳۰۸ ش نیز یک دوره ریاست جامعه ملل را بر عهده داشت.
با بازگشت وی به تهران از ۱۳۰۹ ش تا شهریور ۱۳۱۲ش وی به وزارت جدیدالتاسیس اقتصاد و دو ماه بعد به صورت توامان به وزارت امور خارجه رسید که البته چند ماه بعد وزارت اقتصاد منحل گردید.
مهمترین واقعه حضور وی در کابینه مخبر السلطنه، همکاری فروغی و تقی زاده در لغو امتیاز دارسی و انعقاد قرارداد جدید نفتی ۱۹۳۳ است.
همچنین وی از کسانی است که زمینههای سفر رضاشاه به ترکیه را که زمینهساز اقدامات اسلامزدایانه وی در ایران شد را فراهم آورد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۴۰
🔰 ادامه محمدعلی فروغی...
واقعه گوهرشاد که پیش آمد، فروغی نخست وزیری دولت را برعهده داشت و از کار بر کنار شد.
چرا که خویشاوندی وی با اسدی نایبالتولیه حرم (دختر فروغی عروس اسدی بود) که از سوی دولتمردان عامل اصلی قیام گوهرشاد معرفی شده بود و شفاعت فروغی از وی و در تحلیلی دیگر با توجه به نقشی که وی در شهریور ۱۳۲۰ ش ایفا نمود، از عوامل برکناری وی بود.
وی که ترجیح میداد در اوج اقدامات اسلام زدایانه رضاخانی و نارضایتی مردمی وجهه روشنفکرانه و فاضلانهاش را برای آینده حفظ نماید و در حقیقت برای چنین محبوبیتی به چنان مغضوبیتی احتیاج داشت، از مقام خود کناره گرفت.
♦️پس از شش سال دوری از صحنه ظاهری سیاست در بحبوحه بیسامانی کشور و حمله روس و انگلیس به ایران در ۱۳۲۰ش رضاشاه به منظور ساماندهی امور کشور به سراغ فروغی رفته، مجدداً زمام امور کشور را به وی سپرد.
پس از مذاکره وی با شوروی و انگلیس مقرر شد رضاشاه از سلطنت کناره گیرد؛ از همین رو پس از بررسی سه گزینه پیشنهادی انگلستان در بازگردان حکومت به قاجار، برقراری رژیم جمهوری و ادامه سلطنت در خاندان پهلوی، با اقدامات فروغی رژیم سلطنتی با استعفای رضاشاه و سوگند پهلوی دوم، محمدرضا شاه تداوم یافت.
🔹فروغی در دوره محمدرضاشاه
فروغی که اولین و آخرین نخستوزیر پهلوی اول بود، مجدداً پست نخستوزیری پهلوی دوم را نیز بر عهده گرفت.
وی در این مدت توانست با تثبیت انتخابات دوره سیزدهم که در زمان رضاشاه صورت گرفته بود،
و انعقاد قرارداد سه جانبه با متفقین که بعد از جنگ ایران را ترک کنند، فعالیت سیاسی خود را ادامه دهد.
اما به علت مخالفتهایی که در داخل و خارج به علتهای مختلف از جمله دادن امتیازات به متفقین طی قرارداد و کمک فروغی به خروج رضاشاه از کشور با چشمپوشی از اقدامات جنایتکارانه وی و... سرانجام پس از چهار بار ترمیم کابینه پس از شش ماه از نخستوزیری کناره گرفت.
وی بلافاصله از سوی محمدرضا شاه به وزارت دربار منصوب شد، اما پس از چندی به علت برخی سوءنیتهایی که در دربار نسبت به وی وجود داشت، مقرر گردید به عنوان سمت سفیر کبیر به آمریکا عزیمت کند، اما به علت تعللهایی که در رفتن وی صورت گرفت و با شدت یافتن بیماری و سرانجام درگذشت وی بر اثر سکته در ۵ آذر ۱۳۲۱ش در ۶۷ سالگی این ماموریت ناتمام ماند.
🔸فروغی را میتوان تئوریسین غربزده و فراماسونر رژیم پهلوی دانست که ایران را به مثابه «آستین بیحرکت» میدانست که تا دست انگلیس در آن نباشد، ممکن نیست تکان بخورد. فروغی چه در کسوت تدریس مدرسه علوم سیاسی و مدیریت آن و چه در کسوت سیاست و افتوخیزهای آن، همّت خود را برای جذب استعدادهای علمی و فرهنگی و حمایت بیدریغ مادّی و سیاسی از آنها و تربیت ایشان بر روال تفکّر غربی صرف نمود. ترسیم ایدئولوژی شاهنشاهی و باستانگرایی و زدودن فرهنگ اسلام و احیای ایران باستان و تکمیل تفکّر جدایی دین از سیاست و انزوای روحانیت به دست او بود.
فروغی برای تحقّق این برنامهها به برگزاری جشن هزاره فردوسی و کنگره مستشرقان در تهران، طرح فلسفه سلطنتی با همکاری برادرش ابوالحسن فروغی، انحراف عرفان اسلامی به عرفان صوفیگری و شاهی، تأسیس فرهنگستان زبان با انگیزه حذف واژگان عربی و اسلامی و تدوین ایدئولوژی شاهنشاهی، البته با اهرم مسئولیتهای مهمّی همچون رئیس الوزرایی پهلوی اوّل و دوم پرداخت. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۴۱
🔰 آثار محمدعلی فروغی...
فروغی که از سنین جوانی با مقالات و ترجمههای خود در نشریه تربیت در زمینههای مختلف استعداد خود را به منصه ظهور رساند، با ورود در مدرسه سیاسی کتابهای گوناگونی را از زبانهای خارجی به عنوان کتاب درسی به فارسی ترجمه نمود؛ همچون "ثروت ملل" و "تاریخ ملل مشرق زمین".
بیشترین آثار علمی فروغی در زمان کنارهگیری وی از سیاست در فاصله سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ شمسی پدید آمد که ترجمه سه جلد کتاب "سیر حکمت در اروپا" و "شرح اشارات بوعلی سینا" از جمله آنهاست.
در اواخر عمر نیز تصمیم به نگارش خاطرات خود گرفت که بیش از ۵۰ صفحه تقریر نکرده بود که اجل به وی مهلت نداد ـ بیشتر مطالب آن درباره پدرش و رویه او در تعلیم و تربیت فرزندان و طریقه تالیفات اوست.
اما به هر حال میتوان آثار وی را که بیش از دهها جلد است را شامل کتاب، مقالات، نامهها، خطابهها، مقدمهها، ترجمهها و تصحیحها، در زمینه ادبیات، تاریخ، حقوق، فلسفه، اقتصاد، سیاسی و... دانست.
♦️فروغی و فراماسونری
فراماسونری که در سراسر دنیا به صورت آزاد و در راستای منافع برخی دول بزرگ همچون انگلیس حرکت میکند، از جمله تشکیلاتی است که به طور رسمی فعالیت خود را از زمان قاجار در ایران آغاز نمود. پدر فروغی نیز از متاثرین میرزا ملکم خان از پیشکسوتان ترویج فرهنگ غرب و فراماسونری در ایران بود و فروغی هم از فراماسونهای ایران شد.
وی در ۱۲۸۶ش در ۳۲ سالگی از بنیانگذاران لژ بیداری ایران بود و به مقام استاد اعظم با عنوان خاص چراغدار نائل شد.
او به همراه وثوقالدوله و دبیرالملک برای اولین بار قانون اساسی و سایر اسناد بنیادی فراموسونری را به فرمان لژ بیداری ایران از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.
🔹فروغی از فراماسونهای مورد حمایت انلگیسیها بود و در مقابل نیز فروغی حامیسرسخت انگلیس بوده، پابرجایی حیات ایران را تنها با مدیریت انگلیس میدانست.
به گفته اشرف پهلوی فروغی از پیشنهادات انگلیسیها به رضاشاه برای پست نخستوزیری بود.
از نظر فردوست، فروغی فردی دانشمند، بااستعداد، پرکار و از نظر ظاهری فردی باوقار بود، لذا به مغز متفکر فراماسونری ایران بدل شد و نام او بر فرهنگ رسمی دوره پهلوی از دبستان تا دانشگاه سایه افکنده بود.
فروغی مدیر و معلم مدرسه علوم سیاسی (دانشکده حقوق) بود که توسط فراماسونهای سرشناس ـ میرزا نصرالله خان مشیرالدوله و پسرش میرزا حسن خان ـ بنیان نهاده شد و با جذب طبقه حاکمه، دولتمردان سیاسی ایرانِ آینده را پرورش داد؛ به گونهای که مجتبی مینوی میگوید تمام دوره درس خواندن و نشو نمای ما با تالیفات فروغیها و اسم خاندان فروغی به هم پیچیده بود.
🔸فردوست معتقد است فروغی حلقه واسط نسل کهن فراماسونهای عهد قاجار با نسل بعد بود و روح فراماسونری را از طریق اهرم حکومت و سیاست در کالبد فرهنگ جدید ایران دمید و در دوران خانهنشینی استعدادهای برجسته علمی و فرهنگی را جذب کرد و با کمکهای مادی و سیاسی مورد حمایت قرار داد و بر مشاهیر فرهنگی زمان خود نفوذ معنوی زیادی داشت. ویاندیشهپرداز سلطنت پهلوی بود. رواج باستانگرایی و حتی علاقهاش به شاهنامه فردوسی و صرف وقت بر آن، تا جایی که در راستای سلطنت پهلوی به جعلیاتی در ابیات کشیده شد و ملکالشعرای بهار را به واکنش واداشت و حتی برخیاندیشمندان مسلمان همچون سهرودی را نه به عنوان حکمای اسلامی بلکه به مثابه میراث دانایان ایران باستان معرفی نمود.
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
🔰 این آوینی ستیزها...
🔴 تبارشناسی مخالفان فکری و سیاسی شهید آوینی/ به بهانه سالگرد شهادت
🔹شهید سیدمرتضی آوینی از جمله جوانانی بود که در عصر انحطاط فرهنگی پهلوی رشد کرد و با قرار گرفتن در مسیر نسیم الهی انقلاب اسلامی، منقلب شد و با انفاس قدسی امام روحالله، سیر و سلوک کرد و بعد یک عمر خدمت و مجاهدت، دفتر عمرش به خط شهادت امضا شد و از سوی ولی فقیه زمان خود، #سید_شهیدان_اهل_قلم نام گرفت.
🔸تبارشناسی مخالفان فکری و سیاسی شهید آوینی، حاوی نکات مهم و عبرت آموزی است؛ جماعتی بر راوی مجاهد دفاع مقدس، هجوم کردند که سرانجام شان به تئوریزه کردن #سازش_با_شیطان_بزرگ انجامید!
🔹گرچه مرور بی لکنتِ مستندات و جزئیات تهاجم علیه سید مرتضی آوینی، امری است ضروری و البته مغفول، اما مرور اسامی مخالفان او، تا حدود زیادی در تبارشناسی خط آوینی ستیزی، راهگشاست.
🔸از #محمد_هاشمی(رئیس وقت صدا و سیما)، #محمدعلی_زم(رئیس وقت حوزه هنری)، #سیدمحمد_خاتمی(وزیر فرهنگ و ارشاد وقت)، #مسیح_مهاجری(مدیر مسئول و سردبیر وقت روزنامه جمهوری)، #مهدی_نصیری(سردبیر وقت روزنامه کیهان) و #محسن_مخملباف(فیلمساز فراری که از توبه نصوح به [س...] و فلسفه رسید!) میتوان بعنوان مخالفان دوآتشه آوینی نام برد.
🌹آوینی امروز عاقبت به خیر شده و بر خوان کرامت سیدالشهدا علیه السلام میهمان است و این جماعت سردرگم و حیران، در بند سیاست بازی های غلط خویش، به تئوریزه کردن خط سازش و هزینهتراشی برای نظام و رهبری، مشغول اند!
@rozaneebefarda
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۴۲
🔰 سیدحسن تقیزاده
سیدحسن در خانوادهای مذهبی در سال ۱۲۵۷ ش (برابر با ۱۲۹۵ هجری قمری) در تبریز به دنیا آمد.
پدر وی سیدتقی از اهالی قفقاز روسیه بود. سیدحسن پس از فوت پدر یک بار برای فروش باغ پدری از رود ارس گذشت و به قفقاز رفت و آن باغ را به عمویش فروخت و به تبریز بازگشت.
پدر وی در سال ۱۳۱۴ ش وفات یافت که سیدحسن در آن زمان نوزده ساله بود.
مادر وی معصومه خانم نیز از اهالی شبستر بود که وی نیز از خانوادهای مذهبی بزرگ شده بود.
♦️تحصیلات
سیدحسن از کودکی به یادگیری قرآن و همچنین شرکت در مکتب آن زمان که بیشتر به کتب فارسی از شعراء و نویسندگان معروف ایرانی بود، پرداخت. پس از آن، از سن هشت سالگی دروس حوزوی و صرف و نحو و منطق و اصول فقه و فقه را فراگرفت (که خود وی آن را از سر اجبار پدر میدانست) و از سنین نوجوانی از دروس حوزوی جدا شد.
وی در نوجوانی به سمت ریاضیات قدیم و حساب و هندسه کشیده شد و پس از آن برخی از کتب علم کلام و فلسفه را نیز خواند و سپس به خواندن برخی کتب علم جفر و رمل نیز پرداخت. پس از آن وی بهخواندن کتب طب قدیم مشغول شد و پس از آن شروع به کتب طب جدید نمود که بهخاطر همین شروع به یادگیری زبان فرانسه نمود. وی فرانسه را به همراه دوست خود محمدعلیخان تربیت نزد میرزا نصراللهخان سیف الاطباء به مدت شش سال فرا گرفت؛ وی علوم غیرحوزوی خود را دور از چشم پدر خود میخواند که بنابر قول وی اگر وی مطلع میشد بهشدت منع میکرد.
🔹وی همچنین کتب شیخیه را نیز مطالعه مینمود و از احوال آنان اطلاع کاملی داشت؛ سیدحسن کتب شیخ احمد احسایی را نزد یکی از علمای شیخیه به نام شیخ علی معروف فرا گرفت؛ به اینصورت که پیش از طلوع خورشید نزد وی میرفت و شرح فرائد شیخ را میخواند.
وی طریق و روش شیخیه را بهتر از روش علمای عصر خود میدانست و این روش را روش حکمت و تصوف یاد نمود و روحانیون مخالف را متعصب میدانست؛
وی از سنین بیست سالگی با مطالعه آثار عبدالرحیم طالبوف، میرزا ملکمخان ناظمالدوله و روزنامههای تجددخواه فارسی خارج از کشور و کتابها و مجلات جدید عربی و ترکی که در مصر و عثمانی منتشر میشد با اندیشههای سیاسی و ضد استبدادی و آزادیخواهی اروپایی آشنا شد و تمایل به آن پیدا نمود.
پس از آن به یادگیری زبان انگلیسی نیز مبادرت نمود. وی انگلیسی را از مدرسهای آمریکایی در تبریز فرا گرفت.
🔸فعالیت های فرهنگی
وی از سن بیست سالگی شروع به کارهای فرهنگی نمود که از آن جمله تدریس و تاسیس مدرسه و کتابخانه است. سیدحسن تقیزاده تدریس را از مدرسه دارالفنون مظفری شهر تبریز که شعبه دارالفنون تهران بود، آغاز نمود و پس از آن به کمک چند نفر از دوستان تبریزی خود؛ از جمله یوسفخان آشتیانی اعتصامالملک (پدر پروین اعتصامی)، محمدعلی تربیت و حسین عدالت مدرسه تربیت را دایر نمود که دومین مدرسه در تبریز بود که با اصول جدید و غیر مکتب خانهای اداره و تدریس میشد.
در این مدرسه اندیشههای غربی ترویج میشد و دانشآموزان فرهنگ غربی را یاد میگرفتند؛ اما مخالفت روحانیون و مردم مذهبی مانع ادامه کار مدرسه شد.
سپس شروع به ترجمه کتاب عجایب آسمانی از زبان فرانسه به فارسی شد که از جمله تالیفات وی به حساب میآید. پس از آن به کمک چند نفر از دوستان تبریزی خود از جمله سیدمحمد شبستری، اعتصام الملک، محمدعلی تربیت و حسین عدالت کتابخانه تربیت را نیز تاسیس کرد. این کتابخانه در جریان انقلاب مشروطیت سوزانده شد.
وی همچنین در سال ۱۳۲۰ ق مجله گنجینه فنون را منتشر ساخت که اغلب مقالات آن ترجمه مقالات خارجی بود. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۱۴۳
🔰 ادامه سید حسن تقی زاده...
سفر بهکشورهای مختلف برای فرار از وبا
از حدود سال ۱۳۲۰ ه. ق در بسیاری از شهرهای جنوبی ایران مرض وبا شایع شده بود و از آنجا به بسیاری از مناطق سرایت کرد. به همینجهت سیدحسن تقیزاده به خارج از کشور مسافرت نمود. وی به شهرهای قفقاز از جمله ایروان، تفلیس، باطوم و سپس به استانبول و اسکندریه مصر و قاهره و بعد از آن به دمشق و بیروت رفت و پس از حدود یک سال و نیم فرار از وبا و گشت و گذار در کشورهای مختلف به تبریز بازگشت.
♦️مقالهای از وی به دست آمده است که در زمان حضور خود در استانبول نوشته بود و در آن به مبارزه با پوشیدن لباس غربیها و وابستگی ایرانیان به غرب در لباس پرداخت:
«... و ما از روی کفران نعمت و جهل، تعلیمات الهیه را ترک و اوامر شرع شریف را رفض کرده، در لباس دنیوی و اخروی از عمامه تا کفن محتاج بیگانگان شدهایم و این همه اوامر و شرعیات دین خود را در امور صناعت و تجارت و قطع احتیاج از دشمنان دین دور انداختهایم و خود را اسیر ایشان کردهایم. حضرت مولای متقیان میفرماید: احتج الی من شئت تکن اسیره
🔹ورود به مجلس اول
همانطور که گذشت، وی با مطالعه کتب و مقالات سیاسی عربی و ترکی با نظرات آزادیخواهان و انقلابیون کشورهای عثمانی و مصر و همچنین نظرات سیاسی اروپاییان آشنا شده بود.
ورود وی به تبریز پس از مراجعت از سفر، مقارن با شروع نهضت مشروطیت در تهران بود که با مهاجرت علمای تهران به قم و همچنین فشار مردم تهران به حکومت، عاقبت شاه قاجار راضی به ایجاد مجلس ملی شد و مجلس ملی شکل گرفت.
در تبریز بهجهت حضور ولیعهد، محمدعلی میرزا و سخت گیریهای وی، جنبش مشروطیت به تاخیر افتاده بود و مردم حتی از اخبار تهران آگاهی نداشتند؛ ولی پس از افزایش آگاهی و فشار مردم، بالاخره محمدعلی میرزا نیز تسلیم شد و مجبور شد که اخبار مشروطیت و خبرهای تهران را بهاطلاع مردم تهران برساند؛ به همین جهت در تبریز انتخابات برای تعیین نماینده یا وکیل آغاز شد.
🔸سیدحسن تقیزاده برای این که از اخبار تهران بهصورت کاملتری اطلاع پیدا کند، ابتدا به روسیه و تفلیس رفت تا از آنجا به تهران بیاید؛ وی در باکو با یکی از دوستان عبدالرحیم طالبوف آشنا شد که بهجهت دعوت وی برای ملاقات با طالبوف، به تمیرخان شوره داغستان رفت و با طالبوف ملاقات نمود.
(در مورد صحبتها و گفتارهایی که بین تقیزاده و عبدالرحیم طالبوف رد و بدل شده، آگاهی در دست نیست؛ ولی با توجه به شخصیتی که از طالبوف سراغ داریم و اینکه وی ایرانی و از دیار تبریز بوده، باید گفت که موضوع صحبتهای آنها بیشتر درباره خبرگرفتن طالبوف از وضعیت ایران و تبریز باید باشد.)
سپس به باکو بازگشت و با کشتی به رشت و پس از آن به تهران آمد تا از احوال مجلس نیز خبردار شود؛ ولی در آنجا خبری شنید که منجر به ماندن وی در شهر تهران شد. وی نماینده مردم تبریز در مجلس شده بود. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi