📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت بیست و چهارم:
ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری:
🔰 با وجود اینکه در نیمه دوم قرن بیستم رنگ و بوی استعماری مطالعات اسلامی و شرقی کمتر و انگیزه های علمی آن قوی تر شده است، این اعتقاد هنوز طرفدارانی دارد که مطالعات جهان سوم شناسی ها و رشته های فرعی و تخصصی تر آن که از بعد از جنگ جهانی دوم باب شده، همه محصول تحولات سیاست داخلی و خارجی در کشورهای بزرگ غربی و به ویژه آمریکاست و شرق شناسی به موازات تغییرات و تحولات در مناسبات سیاسی بین المللی متحول شده است و تضعیف مسلمانان و جلوگیری از تجدید حیات واقعی اسلام هنوز هم هدف اصلی مراکز اسلام شناسی در اروپا و آمریکاست و بسیار دشوار است که استشراق که از نظر تاریخی وابسته به استعمار یا تبشیر مسیحی بوده است رابطه ای بر اساس شناخت واقع بینانه و منصفانه ی طرف مقابل ( شرق اسلامی) ایجاد نماید. دامنه ی فراخ و سیطره ی همه جانبه ی اهداف استعماری شرق شناسی و اسلام شناسی سبب شده است که آثار مستشرقانی که با ذوق و علاقه ی شخصی و به دور از وابستگی ها و اغراض سیاسی به شناخت اسلام و شرق پرداخته اند نیز خواه نا خواه و مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار سیاست ها و دولت های توسعه طلب غربی و آمریکایی قرار گیرد.
🔻شایسته است این بخش را با اظهار نظری از فرمایشات حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) به پایان رسانیم:
[ از وقتی که غربیها راه پیدا کردند به شرق، از سالهای بسیار قدیم، شاید حدود قریب سیصدسال که اینها راه پیدا کردند ایران را و شرق را، تنها نه ایران را، همه شرق را مطالعه کردند. یک قسم مطالعات در خصوص زمینهای اینجا، معادن اینجا، ذخایر زیرزمینی این ممالک شرقی، این یک قسم مطالعات بوده است که در آن وقتی هم که این وسایل نقلیه حالا نبوده است، درتاریخ است که اینها با شتر می رفتند و حتی آن بیابانهای بی آب وعلف را هم گردش می کردند و لابد نقشه برداری می کردند و معادنی که در این ممالک است، آنها با نقشه برداریها و با وسایل علمی که داشتند اطلاع بر آنها پیدا می کردند.
🔸من در یک سالی که (خیلی سابق) همدان بودم، یکی از آشنایان ما یک ورقه ای آورد که تقریبا حدود یک متر بیشتر در یک متر بیشتر؛ این راجع به نقشه همدان بود که آنها نقشه کشی کرده بودند و روی آن نقشه، نقطه های به رنگ دیگر زیاد بود. آن آقا که این را آورد گفت: این نقطه ها هریک علامت این است که در این ده، در این بیابان، یک معدنی است؛ یک ذخیره زیرزمینی هست؛ این یک قسم از مطالعاتشان بوده است که بفهمند این ممالک شرقی چه دارند؛ چه چیزهایی هست که می شود از آنها استفاده کرد وچپاول کرد. یک مطالعات دیگر راجع به عقاید این مردم بوده است و اینکه این عقایدی که اینها دارند تا چه حدود می تواند فعالیت داشته باشد وتا چه حدود می تواند جلوگیری کند از چپاولگری، که این هم یک مطالعات دامنه داری اینها در این معنا داشتند. یک صنف مطالعاتشان هم مطالعات روحیات گروههای مختلفه ای که در این ممالک بوده است که حالا مملکت خودمان را حساب کنیم ایلهایی که در مملکت ما بوده، عشایری که بوده است، مطالعه کرده اند. در بین این عشایر رفته اند، با آنها صحبت کرده اند، روحیات آنها را مطالعه کرده اند که ببینند که اینها هرکدام را چه جور می شود مهار کرد. اینها چیزهایی بوده است و بیشتر از اینها که مطالعه کرده اند وشرق را تماما مطالعه کرده اند که باید چه جور این شرق را چاپید و چه قدرتهایی می تواند جلو این چاپیدن را بگیرد و چه جور باید این قدرتها را مهار کنند که نتوانند.]
(صحیفه نور ج 8 ص 26)
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت هجدهم
ادامه بحث...
🔰 از نظر اعتقادی، تشکیلات کلیسایی قرون وسطی بر جزم گرایی و اقتدار استوار بود، جستجو و پیگیری علل احکام صادره از کلیسا غیرقانونی و جرم بود. احکام بدون چون و چرا باید مورد اطاعت قرار می گزفتند.
احکامی همچون: کلیسا خطا نمی کند، زمین مرکز کائنات است، انسانها از طریق عادی به حقایق نمی رسند، هدف سیاست باید جلب رضایت خداوند باشد؛ از جمله احکام جزمی و غیر قابل خدشه کلیسا به شمار می آمد.
🔻علاوه بر این کلیسا چون خود را وارث وحی آسمان و معرفت دینی می دانست، خود را فارغ و بی نیاز از دیگر انواع معرفت احساس می کرد. به نظر میرسد این دو مظهر قدرت لازم میدیدند که به منظور ثبات موقعیت خود، با یکدیگر آشتی کنند، امّا این هرگز بدان معنا نبود که امپراتوری سیاسی غرب، به حکومت دینی تبدیل شده باشد یا اینکه قوانین مدنی آن، رنگ مذهبی به خود گرفته باشد. در واقع کلیسا هیچگاه قدرت سیاسی را تصاحب نکرد و اصولاً همچنانکه بیان خواهد شد، بر اساس موازین دینی، مسیحیت نمیتوانست به این مهم دست یابد، امّا در عین حال کلیسا توانست قدرت سیاسی را تحت کنترل خود درآورد.
🔸ظاهراً روشنفکران غربی که به تازگی در پایانه قرون وسطی از موقعیت اجتماعی برخوردار شده بودند، فرصتی بهدست آوردند تا گناه تمامی نارساییهای دوران میانی را بر دوش کلیسا و دین مسیحیت بگذارند. در صورتیکه انصاف قضیه بر اساس مستندات تاریخی این است که جریانهای سیاسی و مذهبی هر دو در ایجاد نارساییها مقصّر بودهاند. امّا باید به این حقیقت و واقعیت غیر قابل انکار اعتراف نمود که در سدههای نفوذ و قدرتمندی کلیسا در غرب، کلیسا در دو بعد علمی و عملی برخلاف جهت فطرت الهی انسانها گام برداشت.
🔹ارباب کلیسا به کتاب مقدّس مسیحیت قداست میبخشیدند، در صورتیکه تعالیم آن ساخته و پرداخته انسانها بود و راهی به سوی وحی نداشت و علاوه بر آن، با علوم حسّی نوظهوری که هر روز در هر حال گسترش و توسعه بود در تعارض جدّی قرار میگرفت. در نتیجه کلیسا نه تنها از پشتوانه خطا ناپذیری چون وحی بیبهره بود؛ بلکه قادر نبود پشتوانه علوم حسّی را نیز بهدست آورد و فرهنگ دینگریزی تا آنجا اوج گرفت که وقتی نوبت به «نیچه» رسید، با اعلام این مطلب که «خدا مرده است!»، مرگ خدای مسیحیت را اعلام کرد و یا «لاپلاس» آنقدر به علوم تجربی مغرور گردید که اظهار میداشت هیچ نیازی به فرض وجود خداوند نمیباشد!! چراکه طبیعت، توسط قوانین مکانیکی اداره میشود.
🔻این در حالی بود که در میان دانشمندان بعد از رنسانس، گالیله، نیوتن و رابرت بویل با حفظ اصول و باورهای مذهبی خود به نوعی کوشیدند تا راه حلهایی را در خصوص تعارض علم و دین ارایه دهند و در این شرایط حسّاس که تعارض میان علم و دین، نه تنها هیچ موضع فعّالی از ارباب کلیسا، مشاهده نمیشد؛ بلکه مواضع آنها صرفاً به تدافع و انفعال و تهدید دانشمندان خلاصه میگردید. عدهای را به زندان و جرایم نقدی و تعدادی را به اعدام محکوم میکردند و یا پس از تکفیر در آتش میسوزانیدند یا گرفتار بدترین شکنجهها میساختند و یا تبعید میکردند.
ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت بیست و پنجم:
🔰 انگیزه های علمی:
از قرن هجدهم میلادی بدین سو، در فضای آکنده از روح بدبینی نسبت به اسلام و مسلمانان، نمونه هایی از اظهارنظرهای منصفانه و به دور از کینه توزیها در پاره ای اندک از آثار اسلام شناسان بروز یافت که بعدها به یک جریان نسبتا قوی تبدیل شد. این نگاه منصفانه و واقع بینانه نسبت به دین اسلام رفته رفته جریانی نو و مستقل در مطالعات اسلامی و شرقی پدید آورد که دل در گرو اهداف تبشیری و سیاسی استعماری نداشت و وجه نسبتا غالب مطالعات اسلامی در نیمه دوم قرن بیستم شد. این گرایش که احتمالا نوعی بازنگری عالمانه در مسیر مطالعات اسلامی در غرب و از مهمترین دستاوردهای عصر روشنگری اروپا محسوب می شد، از همان قرن نوزدهم در مراکز علمی و دانشگاهی مشهود بود.
🔻تقویت این قسم از مطالعات شرقی و اسلامی در غرب به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم بدین سو سبب شده این دوره را «مرحله تحقیق علمی» در مطالعات اسلامی بنامند، که ریشه در عواملی به شرح زیر دارد:
الف) کاهش نیاز غرب به شناخت شرق به روش سنتی و گرد آمدن انبوهی از اطلاعات مورد نیاز آنها طی دهه ها و سده های گذشته و ذخیره ی آنها در مراکز اسناد و کتابخانه ها. انکار نباید کرد که هنوز هم دستگاه های سیاسی و امنیتی اروپا و آمریکا از طریق پایان نامه های دانشجویان شرقی اطلاعات مورد نیاز خود را گردآوری می کنند و این دانشجویان نیز عموما در گروه های شرق شناسی تحصیل می کنند.
ب) افزایش حضور دانشمندان مسلمان در دانشگاه های اروپا و آمریکا و مشارکت آنها در ارائه ی دروس اسلام شناسی که طبعا عرضه ی اسلام را برای اقشار فرهنگی غرب متفاوت کرده است.
ج) پیشرفت چشم گیر ابزار های ارتباط جمعی و سیطره ی غرب بر آنها به گونه ای که غربی ها با تکیه بر این ابزار موثر و کارآمد، افکار عمومی مسلمانان را در اختیار دارند و برای تحقق اهداف خود به اهرم مطالعات اسلامی نیازی ندارند.
د) افزایش گفتگو و مراودات علمی از طریق همایش ها و مجله ها و دعوت برای تدریس و مانند آن، میان رهبران دینی اسلامی و مسیحی که به تعاطف و هماهنگی میان آنها می انجامد.
🔸بدین ترتیب، گرچه هدف و رسالت شرق شناسی و مطالعات اسلامی از آغاز جستجوی حقیقت نبود، این هدف در روندی تاریخی و پس از عبور از بستری صلیبی و استعماری بتدریج در جریان شرق شناسی پدید آمد. در حقیقت انگیزه های شرق شناسی دارای یک توالی تاریخی بوده و در هر دوره یکی از انگیزه ها انگیزه حاکم بوده است. ولی با وجود این، باید تاکید کرد که در هر دوره ای یک انگیزه غالب بوده است. این امر به معنای رخت بربستن دیگر انگیزه ها نیست و اکنون نیز چه بسا در فعالیتهای کنونی شرق شناسی و اسلام شناسی، همه ی این انگیزه ها را بتوان سراغ گرفت.
سایه اغراض و اهداف غیرعلمی مستشرقان هنوز سنگینی خود را تا آنجا بر ذهنیت مسلمانان تحمیل کرده است که عده ای معتقدند مستشرقان واقع بین و حقیقت جو در حاشیه قرار دارند. برخی از شرق شناسان منصف که در تحقیقات خود به حقانیت اسلام پی برده اند، گاه آشکارا اسلام آورده اند و به دفاع از حقیقت اسلام پرداخته اند. ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت نوزدهم
🔰عملکرد ننگین و خشونت بار کلیسا در
قرون وسطی
علاوه بر نارسایی در بعد نظری، در بعد عملی نیز کلیسا برای مشارکت در قدرت حکومتهای مختلف، به توجیه ستم ها و ظلمهای آنان پرداخت. بنابراین، توجیه ظلم و سرانجام، هم نوا بودن با حکومتهای جابرانه، رهآورد حاکمیتی بود که به دروغ داعیه دیانت داشت. آنچنان که نوشتهاند، تفتیش عقاید و سانسور و سپس سوزاندن افراد در آتش، یکی از رفتارهای معمول و بسیار ننگین ارباب کلیسا در انتهای قرون وسطی و ابتدای رنسانس بود که عاقبت به نهضت پروتستانتیزم انجامید.
🔻کلیسا محاکمی به نام «انگیزسیون» یا «تفتیش عقاید» به وجود آورد که نام این محاکم از وظیفهای که به عهده آنها گذاشته شده بود، حکایت میکرد. این فشار شدید بر اندیشهها که از قرن ۱۲ آغاز گردید تا قرن ۱۹ در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتقال، لهستان و اسپانیا اعمال میگردید.
🔸ویل دورانت مینویسد: «محکمه تفتیش عقاید، قوانین و آیین دادرسی خاص به خود داشت، پیش از آنکه دیوان محاکمات آن در شهری تشکیل شود، از فراز منابر کلیساها فرمان ایمان را به گوش مردم میرسانیدند و از مردم میخواستند که هر ملحد، بیدین و بدعتگذاری را که سراغب دارند، به اطلاع اعضای محکمه تفتیش برسانند و آنها را به خبرچینی و متّهم ساختن همسایگان، دوستان و خویشاوندان تحریص و تشویق میکردند.
🔹به خبرچینان، قول رازپوشی کامل و حمایت داده میشد و آنکس که ملحدی را میشناخت و رسوا نمیساخت و او را در خانه خویش پنهان میداشت، به لعن و تکفیر و نفرین گرفتار میگشت.
طرق شکنجه در جاها و زمانهای مختلف متفاوت بود، گاه دستهای متّهم را به پشتش میبستند و سپس او را به آنها میآویختند. ممکن بود که او را ببندند چنانکه نتواند حرکت کند و آنگاه چندان آب در گلویش بچکانند که به خفگی افتد، ممکن بود که طنابی چند بر اطراف و بازوان و ساقهایش ببندند و چندان محکم کنند که در گوشتهای تنش فرو رود و به استخوانها برسد.» و هم او میگوید: «تعداد قربانیان از سال ۱۴۸۰ تا ۱۴۸۸ م یعنی در مدت هشت سال، بالغ بر ۸ هزار و ۸۰۰ تن سوخته و ۸۶ هزار و ۴۹۴ تن محکوم به مجازاتهای سنگین دیگر بوده است. در سال ۱۴۸۵ م تنها در کومر ۴۱ زن به جرم جادوگری سوزانده شدند و از سال ۱۴۸۰ تا ۱۸۰۸ م بالغ بر ۳۱ هزار و ۹۱۲ تن سوخته و تعداد ۲۹۱ هزار و ۴۵۰ تن به مجازاتهای سنگین محکوم گردیدند»
ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت بیست و ششم
🔰 تاثیر مطالعات اسلامی در جهان اسلام و موضع بایسته نسبت به آن
تعداد آثار تالیف شده از سوی مستشرقان را درباره شرق از اوایل قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم، شصت هزار کتاب شمرده اند. بخش اعظم این آثار مربوط به اسلام و سرزمین های اسلامی است. مطالعات دیرپای اسلامی در مراحل اولیه ی خود تنها غربیان را مورد خطاب قرار می داد و نتایج مطالعات در محیط های فرهنگی و سیاسی غربی مورد توجه و استفاده قرا می گرفت؛ ولی به تدریج از طریق راههای نفوذ غرب در شرق به محیط های شرقی هم راه یافت و خواسته یا ناخواسته تاثیرات خاص خود را گذاشت.
🔻حتی برخی از مستشرقان به عضویت نهادهای علمی مسلمانان، مانند «مجمع اللغه العربیه» در آمدند که این امر نگرانی برخی از مسلمانان را از گسترش تاثیر و نفوذ مستشرقان در میان مسلمانان برانگیخته است. در پی گسترش حضور مسلمانان در نهادهای علمی غربی و تربیت و درس آموزی آنها در این نهادها، این تاثیر به صورتی ریشه دارتر و پر دامنه تر رخ نمود و اکنون موضع ما نسبت به مطالعات شرق شناسی هرچه باشد، این واقعیت را نمی توانیم انکار کنیم که شرق شناسی و مطالعات اسلامی، سنت ریشه داری است که در هرکسی که به شکلی با آن سرو کار دارد، هم در جنبه های مثبت و هم در جنبه های منفی، به این شرح تاثیرگذار بوده است:
🔸ایجاد شبهه و رواج افکار نادرست درباره اسلام
یکی از پیامدهای انتشار آثار مستشرقان در میان مسلمانان، رواج افکار نادرست درباره اسلام است و اسلام شناسی چون حجابی، به جای آنکه به شناساندن اسلام بینجامد، چهره ی راستین اسلام را در خفا نگاه داشت.
این تاثیر در محیط های دانشگاهی بیش از محیط های سنتی، آموزش علوم دینی بوده است. همانگونه که اسلام شناسان غربی از درک درست اسلام عاجز بودند، شاگردان و تربیت یافتگان مکتب آنها نیز بر مسیر آموزگاران خود رفتند و همان افکار نادرست را پذیرفتند و رواج دادند و وقتی آثار این مستشرقان متن درسی حوزه های مختلف تحصیلی را در کشورهای اسلامی، از جمله کشور خودمان تشکیل می دهد.
🔹طبیعی است که حتی دانش آموختگان دانشگاه های داخل کشور نیز تاریخ و فرهنگ اسلامی را آن گونه می فهمند که اسلام شناسان غربی آن را فهمیده اند. شبهات مربوط به تاثیر پذیری دین اسلام از آداب و آئین ها و آموزه های بشری، شبهات مربوط به عصمت پیامبر(ص)، محدود کردن دستاوردهای تمدن اسلامی به جنبه های مادی و فیزیکی نمدن و غفلت از دستاوردهای معنوی که جوهره اصلی تمدن اسلامی به حساب می آید، برجسته کردن تمدن ها و فرهنگ های بومی پیش از اسلام به منظور کاستن قدر و منزلت تمدن اسلامی و بی اعتقادی به ارتباط وثیق دین و جامعه سازی، به ویژه از طریق سیاست، از نمونه های تاثیرات منفی است. رواج این نوع شبهه ها و رسوخ این مفاهیم نادرست در عمق جان تحصیلکردگان و نخبگان یکی از مشکلات کنونی جهان اسلام است.
ادامه دارد...
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در ایران و غرب
✍🏼 قسمت بیستم
ادامه بحث عملکرد ننگین و خشونت بار کلیسا...
🔰 جرج سارتون متخصّص و قهرمان معروف۳ تاریخ علم، در کتاب «شش بال علم» بحثی تحت عنوان «جادوگری» بازکرده است و نشان میدهد که کلیسا به نام مبارزه با جادوگری چه جنایاتی مرتکب شده است. جرج سارتون از کتابی به نام «چکش ساحران» نام میبرد که توسط دو نفر کشیش دومینیکی به اشاره پاپ اینوست هشتم (۱۴۸۴ تا ۱۴۹۲ م) نوشته شد و در حقیقت دستورالعمل تفتیش عقاید متّهمان به زندقه و جادوگری بود. «نیکولارمی» بازرس عقیده لورن، مسبب سوزاندن نهصد جادوگر در آتش ظرف مدت ۱۵ سال (۹۰ ـ ۱۵۷۵ م) شد. وی مرد باوجدانی بود! و در آخر عمر از آن جهت که از کشتن چند کودک چشم پوشیده بود، خود را گناهکار احساس میکرد، مگر کسی حق دارد از کشتن بچه افعی خودداری کند؟ اسقف «ترز پتر بینزفلد» فرمان مرگ ۶ هزار و ۵۰۰ نفر را صادر کرده بود.
🔻زمینه حمله به کلیسا و نهادهای دینی در ابتدا از طرف فیلسوفان و دانشمندان علوم جدید از قرن پانزدهم با اکتشافات آنها فراهم شد.
کپرنیک نظریه کلیسایی مرکزیت زمین در کائنات و چرخش خورشید به دور آن را که بر اساس فیزیک بطلمیوسی پذیرفته شده بود و اینکه ستارگان عالم در هفت طبقه و فلک قرار دارند را رد کرد. کپلر در ادامه، دایره ای نبودن مسیر گردش ستارگان را کشف و گالیله مطالعات آنها را گسترش داد. اثبات این نظریه ها به همراه کشف نیروی جاذبه توسط نیوتن عملا نشان داد که فقط کلیسا قادر به فهم حقایق نیست و برخی حقایق کلیسایی اشتباه می باشند.
🔸واکنش کلیسا در قبال چالش جدید علمای طبیعی، شدید و غیر واقعی بود. به گونه ای که با نامقدس خواندن علوم خارج از کلیسا و تکفیر دانشمندان و مبتکران جدید، آنها را در دادگاههای تفتیش عقاید محاکمه نمودند. دراین سالهای سیاه، گالیله به خاطر افکار علمی اش تا یک قدمی مرگ رفت. در سال ۱۶۴۷ م گابریل داسالو، پزشک آزاداندیش نیز به سرنوشت گالیله دچار شد، امّا بهوسیله حامی خود، از شرّ محکمه تفتیش عقاید، مصون ماند، او معتقد بود که: «مسیح خدا نبود؛ بلکه پسر یوسف نجّار بود».
🔹در نیمه قرن نوزدهم، وقتی قانونی در مورد حقّ دخالت کلیسا در امر آموزش فرانسه مطرح گردید، در جریان مذاکرات، ویکتور هوگو طیّ خطابهای، پیشینه ننگین کلیسا را چنین مطرح کرد:
«کلیسا بود که پرینلی را بهخاطر این سخن که: «ستارگان از جای خود نمیافتند»، با ضربات شلاق مجروح کرد، کامپالانا را بهخاطر آنکه از وجود دنیاهای بیشمار دم زده بود، به جرم دخالت در اسرار آفرینش، ۲۷ بار به زندان و شکنجه محکوم کرده، گالیله را بهخاطر اعتقادش به گردش زمین به زندان افکند، کریستف کلمب را بهخاطر کشف سرزمینی که درتورات ذکر نشده بود، زندانی میکند، پاسکال را به نام مبانی مذهب، مونتنی را به نام مبانی اخلاقی و مولیر را به نام مبانی مذهب و اخلاق تکفیر میکند. هرکس قانون هیات آسمانی را کشف می کرد، گناهکارش می خواندید. هرکس ستاره ی تازه ای می یافت، کافرش می خواندید». ادامه دارد
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت بیست و هفتم
🔰 ایجاد جو غرب محوری در مباحث علمی و القای روحیه خود کم بینی و وابستگی به غرب در میان دانشمندان مسلمان
یکی دیگر از پیامدهای استشراق و اسلام شناسی غربی در کشورهای اسلامی و شرقی، ایجاد نوعی سیطره فکر غربی است به گونه ای که گویی غیر از آن و خارج از آن نمی توان اندیشید و هر نوع تفکری خارج از آن چهار چوب، محکوم یا متهم به نادرستی است. کتاب ها و مقالات و گفتارهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی در عموم کشورهای اسلامی آکنده از تحلیل ها و مطالب منشعب و منبعث از شرق شناسی است.
🔻بدون تردید، تداوم اهداف استعماری مطالعات شرقی در ابزارها و رسانه های ارتباطی نو در ایجاد این سیطره و کشاندن آن از محیط های علمی به محیط های فرهنگی و سیاسی و رسوخ دادن آن به میان آحاد مردم، چه در مغرب زمین و چه در سرزمین های شرقی، بسیار موثر بوده است و به قول منتقد صاحب نام شرق شناسی، ادوارد سعید:«حقیقت این است که شرق شناسی با موفقیت در دل امپریالیسم جدید جا افتاده است».
🔸اسلام شناسان غربی در فضای کلی تفکر برتری جویانه غرب کوشیده اند تمدن و تفکر اسلامی را یک جریان مرده و در مقابل، تمدن غربی را تنها تمدن زنده و پویا معرفی کنند و نتیجه بگیرند که هیچ راهی فرا روی جوامع اسلامی، جز الگو برداری و تبعیت از غرب، وجود ندارد و تحصیل کرده های مسلمان تنها باید مصرف کننده تولیدات فکری و فرهنگی غربیها باشند و اگر بخواهند در چرخه تولید ایفای نقش کنند، حداکثر می توانند نقش یک کارگزار در خدمت اهداف و ابزارهای غربی را داشته باشند.
🔹در چنین فضایی که سهم شرقی ها در شناختن و شناساندن فرهنگ شرقی نسبت به سهم غربیها کمتر است و محصول این سهم نیز عملا غربی است، تفکر خوش بینانه و ساده اندیشی برخی از نخبگان جهان اسلام درباره اروپا و غفلت از انگیزه های سیاسی و توسعه طلبانه آن سبب شده است که ابتکار عمل در حوزه شرق شناسی و مطالعات اسلامی در دست غربی ها باقی بماند.
رسوخ افکار و اندیشه های شرق شناسان تا بدان پایه است که حتی در تلاش هایی که برخی از فرهیختگان مسلمان برای رویارویی با آن به عمل می آورند، بازهم در روش ها و نوع نگاه ها متاثر از آن هستند؛ برای مثال حسن حنفی که مقدمه فی العلم الاستغراب (درآمدی بر علم غرب شناسی) را نوشته است، نام و روش کلی کتاب خود را از شرق شناسان کسب کرده است. به نظر او اگر استشراق«نگاه به من(شرق) از طریق دیگری(غرب)» است، استغراب نیز به منزله یک ضرورت در مقابل آن و عبارت است از«بررسی دیگری از نگاه من».
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت بیستم و یکم
🔰انحطاط اخلاقی ارباب کلیسا
آلودگی و انحطاط اخلاقی ارباب کلیسا و عمل نکردن آنان به توصیههایی که خود به دیگران داشتند، از دیگر عوامل ایجاد نابهنجاری در نظام دینی کلیسا به شمار میرود.
🔹ویل دورانت مینویسد: «زمینه اخلاق در میان روحانیان به قدری سست بود که میشد هزاران شاهد برای اثبات آن آورد. زندگی بیبند و بار روحانیان ایتالیا موضوعی است که کراراً در ادبیات ایتالیا نمودار شده است. بوکاتچو از زندگی هرزه و کثیف آنان از حیث گناهان طبیعی و غیر طبیعی (زنا و همجنسگرایی) سخن میگوید. مازوتچو، راهبان و کشیشان را خدمتگزاران شیطان نامید. اعتیاد آنان را به زنا، همجنسگرایی، لئامت، خرید و فروش مشاغل و بیتقوایی ذکر کرد و اذعان نمود که در نظامیان، سطح اخلاق را عالیتر یافته است تا در مقامات کلیسایی. به گفته قدّیسه کاترین سینایی، آلودگی به گناه، کوتهنظری، طمع، لئامت نفس و شکمبارگی و... در تمامی سطوح روحانیت به چشم میخورد».
🔸قدیس آنتونیو، اسقف اعظم فلورانس در سال ۱۴۳۰ درباره دهقانان حوزه خود گفته است: «درخود کلیساها مردان گاه با زنان میرقصند و میخوانند و میجهند و...، چون اندکی تحریک شوند، به خدا و قدیسانش ناسزا میگویند. از دروغ و سوگند سرشارند، وجدانشان نه از زنا ناراحت میشود و نه از بدترین معاصی. بسیاری از آنان حتی سالی یکبار هم به گناهان خود اعتراف نمیکنند. و بس اندکند کسانیکه در عشای ربانی شرکت میکنند ... برای خودشان و حیواناتشان به جادو متوسّل میشوند. به خدا و یا سلامت روح خودشان اصلاً نمیاندیشند...».
♦️پدیده روشنفکری در قرون وسطی
به نظر میرسد دو قرن دوازدهم و سیزدهم که از سدههای آخر قرون وسطی به شمار میروند، مهبط پیدایش و مهد پرورش روشنفکر و روشنفکری غربی باشند. بیتردید روشنفکر غربی در شهرها و جوامع مدنی غرب متولّد شد و روشنفکری از شهرها نشأت یافت. تاریخ نگاران قرن دهم و یازدهم را مبدأ شکلگیری کامل زندگی برشمردهاند. با این وجود، روشنفکری در قرن دوازدهم واقعاً قابل تشخیص گردید. در هر صورت روشنفکران برخلاف نظر اربابان کلیسا تعلمیات مذهب رسمی قرون وسطی را زیر سؤال بردند و در آن رخنهها کردند، در اصول و مبانی آن خدشهها وارد آوردند و در اذهان عمومی نسبت به آن اصول و مبانی شک و تردید ایجاد کردند.
ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب
✍🏼 قسمت بیست و هشتم
🔰 لزوم بازشناسی هویت خودی و نگاه انتقادی به شرق شناسی و عدم غفلت از تاثیرات آن:
باید به این نکته توجه جدی داشت که برای استفاده از آثار شرق شناسان و اسلام شناسان، توجه به این نوع اشتباه ها که ممکن است در هر اثر علمی پرداخته شده به دست بشر یافت شود، کافی نیست.
مهم این است که بهره گیری از این آثار، حتی اگر با نقد علمی همراه باشد، نباید به تزلزل استقلال علمی و فرهنگی اسلام محور کشورهای اسلامی بیانجامد و زمینه ساز و هموار کننده راه نفوذ و سیطره قدرت های استعماری باشد که به هر طریق ممکن در پی حفظ و تقویت استیلای خود بر کشورهای شرقی و جوامع اسلامی اند.
🔻همانگونه که پیش از این هم اشاره شد، یکی از عوامل موثر در تعدیل جهت گیری های خصمانه غربی ها در آثار دانشگاهی خود نسبت به مسلمانان، افزایش حضور مسلمانان در موسسات علمی اروپایی است. البته نقش گسترش اسلام در اروپا و آمریکا را نیز نباید از یاد برد. نتیجه تحقیقات نشان می دهد که امروزه در اروپای غربی حدود هشت تا ده میلیون مسلمان زندگی می کنند که بسیاری از آنها خارجی تلقی می شوند. این افراد در شهرهای مهم تمرکز یافته اند و مناسبات فرهنگی مستحکمی با خارج اروپا دارند و در سیاست خارجی اروپا تاثیر گذارند. به هرحال مساله ی گسترش اسلام در اروپا و آمریکا و حتی نیروهای مسلح آمریکا توجه سیاستمداران غربی را به خود جلب کرده است و غربی ها که همواره از تهدید اسلام سخن می گویند، نگرانی خود را از این موضوع پنهان نکرده اند.
🔸اما مساله اساسی این است که محققان شرقی بتوانند خود را از قید برداشت های غربی آزاد کنند و با اتخاذ دیدگاه های برخاسته از فرهنگ خود، ناگفته های پنهان مانده از دید غربی ها را بازگو نمایند. نباید از یاد برد که مطالعات اسلامی مورد بحث ما هنوز در دامن غرب صورت می گیرد و غرب، موضع ناهمسازگرایانه خود را نسبت به شرق، و به خصوص شرق اسلامی از دست نداده است و غرض ورزی ها و تحریف ها همچنان در لابلای کتابها و مقالات چاپ شده از سوی آنها به چشم می خورد؛ و اسلام شناسان معاصر نتوانستند خود را از روح تاریخی حاکم بر مطالعات اسلامی که آنها را در خوش بینانه ترین و منصفانه ترین حالت در موضع یک قاضی یکسویه نگر می نشاند، رهایی بخشند و اصول و احکام جزمی شرق شناسانه همچنان برجای خود باقی است.
🔹روح حاکم بر مطالعات اسلامی در غرب که در گذشته در پی یافتن عناصری بود که برای حفظ تفوق نظامی و بازرگانی و فرهنگی غرب بر شرق به کار می آمد، هم اکنون بر وسایل ارتباط جمعی اروپایی حاکم است و با توجه به قدرت نفوذ شگرف رسانه های ارتباط جمعی، دشمنی های قرون وسطی و رنسانس غربی ها و تلاش آنان برای ارائه چهره مخدوش شده اسلام و مسلمانان در ابعادی گسترده تر در وسایل ارتباط جمعی غربی، به ویژه آمریکایی، ادامه دارد.
فصل آخر کتاب شرق شناسی ادوارد سعید، توضیح و نمونه های خوبی برای نشان دادن امتداد نگاه بدبینانه غرب نسبت به شرق به ویژه شرق عربی- اسلامی است. شایسته ی توجه است که ادوارد سعید درباره انگیزه ی اولیه تالیف کتاب شرق شناسی در سالهای پس از جنگ سال ۱۹۷۳. م میان اعراب و اسرائیل می گوید که دیدم آنچه در روی زمین در مشرق اتفاق می افتد با آنچه وسایل ارتباط جمعی در غرب می گویند، تفاوت دارد. رسالتی که اروپا به زعم باطل خود در سده های پیش برای تمدن بخشی به وحشی ها و بربرها احساس می کرد و مبنای این احساس وحشی شمردن هر انسان غیر غربی بود، هنوز هم با همان شدت و حدت، ولی در جامه هایی نو مانند« محدود کردن حقوق بشر به بشر آمریکایی و اروپایی» و «حفظ منافع خود را محور همه چیز قرار دادن» استمرار دارد.
پایان بحث
تلخیصی از کتاب (مطالعات اسلامی در غرب)
نوشته حجت الاسلام دکتر محسن الویری
#مطالعات_اسلامی_در_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت بیست و دوم
ادامه پدیده روشنفکری در قرون وسطی...
🔰 برخورد روشنفکرمآبانه با اصول و مبانی دینی و اعتقادی، بهتدریج زمینه جدایی دین از صحنه زندگی و سیاست غرب را فراهم ساخت و دین را به صف مقولات تجربی و فردی و احساسات معنوی صرفاً شخصی و انفرادی سوق داد. در این مرحله جدید که عهد رنسانس و دوران نوزایی و شکوفایی تلقّی میگردد، به غلط شایع گردید که به انزواکشاندن دین از صحنه زندگی و سیاست، موجبات تکامل و پیشرفت علمی و صنعتی غرب را فراهم آورد. در صورتیکه واقعیت غیر از این بود. واقعیت آن بود که مسیحیت ساخته و پرداخته کلیسا، بهدلیل تهی بودن از مبانی مستحکم علمی و بیبهره بودن از نظام فکری و عملی پابرجا در برخورد با موج روشنفکری و القای شبهات، آسیبپذیر مینمود. در عهد رنسانس ثابت گردید که مسیحیت نمیتواند به امر نظارت و یا سیاست جوامع غربی بپردازد و قادر نیست که خلأ فکری، فرهنگی و سیاسی جوامع غربی را پرکند. مسیحیت در مرحله نخست، علیرغم امکانات وسیعی که در اختیار داشت، نتوانست در ساختارهای گوناگون زندگی بشر غربی جلوهای ماندگار برجای بگذارد.
♦️در مرحله بعد، بهدنبال ازدستدادن امکانات و موقعیتهای مناسب، مسیحیت ثابت کرد که حتی در ارائه اندیشههای ناب دینی نارسا میباشد و میبایست از موقعیت خطیر خود عزل گردد تا جای خود را به اندیشههای نوینی دهد که تا آن روز جرقهاش در اذهان روشنفکران زده شده بود. بدیهی است که برخورد روشنفکران با دین و آموزههای دینی، برداشتها و قرائتهای نوین از دین و دینداری، بیبهره بودن کلیسا از دستمایههای معرفتشناختی و اصول و موازین عملی، همچنین دنیا طلبی ارباب کلیسا در قرون وسطی را میتوان از عوامل زمینه ساز رنسانس برشمرد.
🔸هنگامی که ارباب کلیسا خود را خازنان بهشت معرفی کنند و در اندیشه دنیاطلبی و مالاندوزی، سند بهشت موعود را در قبال دریافت پول، پیشفروش کنند، حیثیت دین و تعالیم دینی زیر سؤال میرود و مفاهیم دینی، ارزش واقعی خود را از دست میدهد. در واقع اوضاع فرهنگی ـ سیاسی دوره رنسانس میتوانست منبعث و متأثّر از عوامل گوناگونی باشد که از جمله به پنج نمونه آن اشاره میکنیم:
۱. مناقشه دیرین کلامی در باب تعارض علم و دین؛
۲. عملکرد ناروای کلیسا به نام مذهب؛
۳. بیمایگی آیین کلیسا از جنبههای علمی و عملی؛
۴. شکّاکیت فلسفی در ترویج فلسفه نوین؛
۵. ظهور و بروز اندیشههای روشنفکرمآبانه و ستیزه جویانه دگراندیشان.
چنین عواملی، با توجّه به شرایط مساعد، زمینه را برای ظهور رنسانس فراهم ساخت.
ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت بیست و سوم
🔰 بروز اندیشههای روشنفکرمآبانه و ستیزهجویانه دگراندیشان
مارتین لوتر، نهضت پروتستان و بحران دینی
🔻پروتستان نامی است که برای کلیه فرق جداشده از کلیسای کاتولیک در قرن شانزدهم میلادی بهکار رفته است.
سرآغاز نهضت پروتستان در اوایل قرن شانزدهم انتشار اندیشههای یک کشیش آلمانی به نام «مارتین لوتر» بود. او در سال ۱۵۱۷ میلادی علیه پاپ و کلیسا به پا خاست و مواد اصلاحی نود و پنجگانه خود را بر در کلیسای(ویتبرگ) نصب کرد و فرقه «لوتران» را بنا نهاد، امّا این بار پاپ نتوانست مثل همیشه از عهده سرکوبی مرتدان و مخالفان خود برآید.
🔸کلیسای کاتولیک از ابتدا با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکرد که هر زمان ممکن بود کسی مثل لوتر یا کالوین از راه برسند و چاشنی یک انبار باروت مشکلات کلامی و غیره آن بشوند. هرچند در گذر زمان، همین فرقههای نوظهور هم نتوانستند از عهده حلّ این مصائب برآیند.
با نمایان شدن جلوههای رنسانس به ناگاه پاپها در ایتالیا شروع به ساختن کلیساهای مجلّل کردند و نمایندگان خود را به نقاط دوردست برای جمعآوری پول و اعانههای مردمی میفرستادند و ضمن جمعآوری پول، توصیه میکردند که هر کس پول بدهد، گناهان او آمرزیده میشود و به بهشت خواهد رفت. زمانی که نمایندگان پاپ و کلیسا به منظور جمعآوری پول و اعانه به آلمان رهسپار شدند، در کمال تعجّب با مقاومت کشیشی به نام «مارتین لوتر» مواجه گردیدند که همه چیز را انکار میکرد.
🔹اندیشه لوتر، اعلان مخالفت رسمی و جدّی علیه کلیسای کاتولیک بود و مورد استفاده کسانی قرار گرفت که نسبت به قدرت نظام یافته کلیسا ناخشنود بودند. این اندیشه، اوّلین گام در راستای از هم گسستن و در هم شکستن رهبری دینی، فرهنگی کلیسا به شمار میآمد و نقطه آغازین ایجاد بحران دینی در اروپا بود. شاید قبل از لوتر افراد بسیاری همچون «ژان هوس» در چکسلواکی همین سخنان را اظهار داشته، ولی شکست خورده بودند، امّا لوتر توفیق یافت.
🔸او ابتدا از سوی کلیسا تکفیر شد، ولی تکفیرنامه را آتش زد! پاپ نیرویی فرستاد تا او را دستگیر کند، امّا مقاومت کرد و حاکم ایالت ساکسونی و عدهای از شاهزادگان آلمانی به دفاع و حمایت از او برخاستند؛ چراکه شاهزادگان آلمانی، پیش از این به جریان خروج پول از کشور معترض بودند.
اتّفاقاً این همان نکتهای است که ظنّ قریب به اطمینان انسان را برمیانگیزد تا این احتمال و تحلیل را تقویت کند که مارتین لوتر و نهضت اصلاح دینی اش، بازیچه دست گروهی سرمایهدار واقع شده بود و برای مسیحیان جهان چیزی به ارمغان نیاورد. باید توجّه داشت که اگر لوتر با بعضی از تعالیم زشت کلیسا همچون فروش بهشت، به حق مبارزه کرد، امّا هزاران مرام نادرست دیگر را به ناحق، جزو دین مسیح قلمداد نمود که بعدها زمینههای ناسوتی شدن مردم و سکولاریزم (جدایی دین از سیاست) در جهان غرب و پیدایش ایسم ها و گرایشهای متعددی گردید.
🔹ظنّ فوق، آنگاه بیش از حد قوت میگیرد که میبینیم پس از امداد شاهزادگان آلمانی به لوتر، او فتوا داد که لازم نیست کلیسا، تزئینات و ملک و موقوفات داشته باشد! این فتوا موجب شد که شاهزادهها اموال کلیسا را تصاحب کنند. جالب تر اینکه در همین اوان، عدهای از روستاییان برای اکتساب زمین شورش کردند و از آنجا که این شورش علیه شاهزادهها بود، مارتین لوتر آن روستاییان بیچاره را تکفیر و خونشان را مباح نمود. متقابلاً زمانی که پاپ از امپراتور اسپانیا و آلمان خواست تا لوتر را دستگیر نمایند، این بار هم شاهزادگان آلمانی از لوتر حمایت کردند.
ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚جریان فراماسونری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت اول
🔰 مقدمه:
روابط ایران با دنیای متجدد غرب آثار متنوعی را در بر داشت. یکی از این آثار رفت و آمد ایرانیان به اروپاست که در قالب های مختلفی مانند تجارت، جهانگردی و مهمتر از همه اعزام دانشجو صورت گرفت.
🔻در این میان تجدد اروپایی جذاب ترین پدیده ای بود که دانش آموختگان ایرانی در فرنگ را تحت تاثیر قرار داد و آنان را شیفته خود ساخت. بسیاری از این شیفتگان تمدن غرب، که در طول زمان در اروپا جذب سازمان فراماسونری شدند، به هنگام بازگشت به کشور مدارج ترقی را در خدمت این سازمان پیمودند.
🔸منافع دولت های غربی در ایران قبل از انقلاب اسلامی عمدتا توسط این عده حفظ و تامین شده است و غالبا این افراد در راس مناصب مهم سیاسی و فرهنگی کشور قرار داشته اند.
مساله دخالت سازمان سری و مخوف فراماسونری در رویدادهای ایران، از مسائل پیچیده ای است که در بسیاری از رخدادهای این سرزمین رد پای آن دیده می شود.
🔹بدون شناسایی ضعف ها، خطاها وخیانت هایی که در بطن جامعه ایرانی وجود داشته است و به سبب عدم دسترسی به اسناد فراماسونری، هویت فراماسون ها از دید تحلیل گران و جامعه شناسان پنهان مانده است. و لذا بدون درک درست و ارزیابی علمی از ساز و کار نظام فراماسونری که با قدرت فائقه خود، بر میهن ما مستولی بود، هرگز نمی توان به خط مشی درست و سالمی که منطبق با خواسته ها، نیازها و آرزوهای ملی و دینی باشد، دست یافت.
🔸با وجود شرایط حاکم بر جوامعی که فراماسونری در آنها وجود داشته، پیچیدگی این جنبش باعث استحکام هرچه بیشتر آن شده است و نیز عضویت استادان دانشگاه و سرمایه داران و دولتمردان برگزیده در صفوف این تشکیلات بر قدرت آن افزوده است.
🔹استعمار غرب با گسترش فراماسونری و به عضویت درآوردن مسئولین مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای جهان سوم، در طراحی برنامه ریزی های کلان این کشورها نفوذ کرده و به گونه ای عمل می کرد که این برنامه ریزی ها در راستای اهداف سرمایه داری جهانی و نظم نوین جهانی قرار گیرند و در نتیجه، هر روز فاصله این کشورها با کشورهای صنعتی بیشتر شود.
در سلسله بحث های آتی به معرفی این جریان و چگونگی نفوذ آن در ایران خواهیم پرداخت.
#فراماسونری_در_غرب_و_ایران
🆔 @Jarianshenasi