Part 04.mp3
5.78M
🔰#کتاب_صوتی🔰
🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی)
🔺 قسمت چهارم
👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی
🎤گوینده : #محمدرضا_پور_عباس
#خاطرات_مستر_همفر
#دشمن_شناسی #وهابیت #انگلستان
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت دوم
🔰مارکسیسم، لنینیسم، سوسیالیسم، کمونیسم:
مارکسیسم مکتبی سیاسی و اجتماعی است که توسط کارل مارکس(۱۸۸۳-۱۸۱۸م) فیلسوف و انقلابی آلمانی، در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. فردریش انگلس(۱۸۲۵-۱۸۹۵م) نیز از شکلدهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بوده است و مارکسیستها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق بوده اند.
اساس مارکسیسم، آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شده است، بر این باور استوار است که تاریخ جوامع، تاکنون، تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست و در دنیای حاضر، دو طبقه بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند و کشمکشهای این دو، تاریخ را رقم خواهد زد.
♦️نقطه قوتی که باعث شد اندیشه مارکس یکی از پرتأثیرترین اندیشههای سیاسی باشد، این است که مارکس به حقوق کارگران و استثماری که از سوی طبقه کارفرما بر آنها صورت میپذیرفت اعتراض کرد. اندیشههای مارکس وضعیت کارگرانی که بیش از ۱۲ ساعت و حتی بعضاً ۱۶ ساعت در روز کار میکردند و حقوق بسیار اندکی دریافت میکردند را بهبود بخشید؛ و به تدریج کارفرمایان را به رعایت بیشتر حقوق کارگران مانند سقف کاری ۸ ساعت در روز، بیمه و…سوق داد.
به همین دلیل عمده طرفداران اندیشه مارکسیسم کارگران هستند، اما لازم است ذکر شود که دفاع از حقوق کارگران تنها در قالب مارکسیسم محدود نیست و میتوان بدون تمسک به آموزههای مارکسیستی به دفاع از حقوق کارگران پرداخت.
🔹میان مارکسیستهای مختلف، برداشتهای بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایهداری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعهای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخود بیگانگی انسان» است.ازخود بیگانگی ای که کمونیستها معتقدند در جهان سرمایهداری ناگزیر و حتمی است.
🔸مارکس و اِنگِلس همانند دیگر سوسیالیستها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایهریزی شده بودند، خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیستها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب، اجتناب ناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. بزرگترین اندیشمندان این آموزه که نگاره ایشان بر روی پرچم نمادینِ مارکسیسم-لنینیسم دیده میشود، از سمت چپ به راست به ترتیب، کارل مارکس، فریدریش اِنگِلس و ولادیمیر لنین میباشند. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۵۷
🔰 اگزیستانسیالیسم
گاهی اگزیستانسیالیسم را طریقه ای برای تفکر معرفی کرده اند؛ یعنی اگزیستانسیالیسم تنها، راهی برای اندیشیدن پیش روی دیگران قرار
می دهد، نه اینکه محتوای اندیشه را نیز معلوم کند. هایدگر و یاسپرس، اگزیستانسیالیسم را نوعی مشرب شمرده اند. بیشتر کتابها و دایره المعارف هایی که مطالبی درباره اگزیستانسیالیسم نگاشته اند، اذعان می کنند که نمی توان تعریف ساده، جامع و مانعی برای اگزیستانسیالیسم ارائه داد؛ زیرا افکار و اندیشه هایی که امروزه «اگزیستانسیالیستی» تلقی می شوند،
چنان تنوع و اختلافی دارند که جمع کردن همه ی آنها تحت یک تعریف، کاری است بس دشوار.
♦️آنچه امروزه اگزیستانسیالیسم خوانده می شود، بخشی از فلسفه ی معاصر و فلسفه های قرن بیستم و منقطع از فلسفه ی سنتی و قدیم است.
آنان که این فلسفه ها را «فلسفه انسانی» شمرده اند، خواسته اند با تعیین حدود و قلمرو مسائل این فلسفه، تعریفی کوتاه ارائه کرده باشند. مراد آنان این است که اگزیستانسیالیسم به مسائل انسان، مثل معنای زندگی، مرگ، رنج، اضطراب
و اموری از این قبیل می پردازد. از این رو، بعضی، اگزیستانسیالیسم را «فلسفه زندگی» معرفی کرده اند؛ یعنی بر خلاف فلسفه های سنتی که به واقعیت های دیگر توجه دارد،
در این فلسفه به وجود و زندگی انسان توجه
می شود.
🔹به عبارتی اگزیستانسیالیسم می کوشد به طرق مختلف به سئوالاتی پاسخ دهد که آدمیان تمایل دارند در تجربه زندگی شان درباره آنها بپرسند و بدانند. لکن باید توجه کنیم که این تعریف خالی از مناقشه نیست؛ چون مثلا هایدگر که او را اگزیستانسیالیست می شمارند، می گوید مسئله ی معنای وجود را از نو ادامه می دهد. بدین ترتیب برای وی مسئله ی هستی شناسانه از وجود بیشتر مطرح است، تا هر بحثی دیگر از انسان. در اینجا به این نکته توجه می دهیم که اگر اگزیستانسیالیسم را فلسفه یا فلسفه هایی بدانیم که «انسان» و «زندگی انسان» را محور قرار داده اند، بدان معنا نیست که مسائل مربوط به زندگی انسان از این فلسفه پدید آمده اند؛ زیرا از زمانی که انسان در کره خاکی پا نهاده، در کنار اهتمام و التفات به واقعیات پیرامون خویش، به خویشتن و حالات درونی، مشکلات روحی و... نیزمی پرداخته است.
🔸اگزیستانسیالیسم، فلسفه یا گرایش خاصی است که در دوران اخیر شکل گرفته است و در نهایت به «کی یرکگارد» دانمارکی باز می گردد؛ گرچه ممکن است مشابهت هایی بین فلاسفه ی اگزیستانسیالیست و فیلسوفان قرون وسطا یا یونان باستان وجود داشته باشد.
ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
Part 05.mp3
8.5M
🔰#کتاب_صوتی🔰
🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی)
🔺 قسمت پنجم
👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی
🎤گوینده : #محمدرضا_پور_عباس
#خاطرات_مستر_همفر
#دشمن_شناسی #وهابیت #انگلستان
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت سوم
🔰 بازشناسی اندیشههای مارکس
کارل مارکس در افکار و اندیشههایش از چندین متفکر قبل از خود تاثیر پذیرفته و از نظرات آنها در بیان دیدگاههای خود استفاده نموده است به عبارت دیگر میتوان گفت که وی با جمع نمودن و در کنار هم قرار دادن و نظام دادن به اندیشههای متفکرین قبل از خود به برخی سوالات، پاسخ علمی_تاریخی داده است. از جملهی موثرترین اندیشمندان میتوان به: ۱. هگل ۲. پرودون ۳. فوئر باخ ۴. کانت؛
اشاره کرد.
♦️با نگاهی بر منطق ارسطویی، ارسطو معتقد است که هرگز هیج دو چیز متضاد با هم، در کنار هم جمع نمیشوند. مثلا: هر وقت شب است دیگر روز نیست و برعکس.
هگل در تشریح این مطلب با تفاوت نهادن بر مبحث تضاد و تناقض، قانونی با عنوان دیالکتیک ارائه داد. این قانون میگوید که هر شیئی یا مادهای که به وجود میآید، پس از چندی از اثر وجود آن ضد خودش را میسازد (یعنی دو چیز متضاد در مقطعی در کنار هم) و بعد از مدتی این دو به دلیل ماهیت متضاد با هم تعارض پیدا میکنند و منجر به یک چیز جدیدی میشود و این فرایند را به صورت (تز- آنتی تز- سنتز) معرفی مینماید و معتقد است این فرآیند اساس حرکت بوده و جنبه تکاملی و پیشرفت دارد و جبری است.
🔹پرودون اندیشهی ماتریالیسم را مطرح میکند. (برای پدیدههای طبیعت علت مادی جست وجو میکند یعنی اینکه هیچ روح یا خدایی برای حرکت تاریخ و جهان وجود ندارد).
«فوئرباخ» میگوید مبنای تاریخ اقتصاد است (منافع اقتصادی باعث مبارزهی طبقاتی میشود و تاریخ را به حرکت در میآورد).
کانت آزادیخواهی را مطرح میکند و میگوید هر کس باید آزادی خود را محدود به آزادی دیگران ببیند.
♦️ روحیه انقلابی مارکس
کارل مارکس افکار و روحیه انقلابی داشته است و هر چیزی را که با انقلاب سازگاری داشته مورد پذیرش قرار داده و هر چیزی که با انقلاب تضاد داشته اعم از اینکه خوب یا بد بوده، رد میکرد. به همین دلیل از هگل دیالکتیک را میپذیرد چون انقلاب را موجه میسازد مثلا با ایجاد طبقه سرمایهداری (تز) در روند تاریخ باعث ایجاد طبقه کارگر شده (آنتیتز) و پس از چندی تضاد بین این دو (حاصل استثمار کارگر توسط سرمایهدار بوده) باعث انقلاب و وقوع جامعه سوسیالیستی (سنتز) میشود.
🔹اگر ماتریالیسم را از پرودن میپذیرد به این دلیل است که کسانی که به دین یا خدا اعتقاد دارند توانایی خود را نشناخته و مردمی نادان و فرومایه و توجیهگر شرایط بد اجتماعی و اقتصادی خود هستند (مثلا آن را دست تقدیر میدانند و حرکتی در جهت رفع آن نمیکنند.) به همین جهت چون آگاهی ندارند خاصیت انقلابی هم ندارند و نمیتوانند انقلاب کنند (از دین مسیحیت به دلیل اینکه مردم را به صبر در برابر سختیها و بدبختیها دعوت میکند انتقاد میکند).
در مورد پیدایش انسان طرفدار سرسخت نظریهی تکامل داروین است.
اگر نظریه اقتصاد فوئرباخ را میپذیرد میخواهد بگوید که به خاطر منافع اقتصادی است که گروهی گروه دیگر را استثمار می کند و طبقات اجتماعی درون جامعه ایجاد میشودند و حتی همه جنگها را ناشی از منافع اقتصادی میداند.
او معتقد است که باید مالکیت خصوصی و نظام طبقاتی را از بین ببریم تا ظلم و جنگ نیز از بین برود. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۵۸
🔰 ادامه بحث اگزیستانسیالیسم
در اواخر جنگ جهانی دوم، دنیا کم و بیش با دگرگونیهای فلسفه ی اروپایی آشنا شد.
منادی این دگرگونیهای فلسفی و افکار جدید روشنفکرانه، داستان ها، نمایش نامه ها، و به طور کلی، کارهای ادبی نویسندگان اروپایی بود.
این نوشته ها، عموما بویی از بیگانگی و طعمی از سرگشتگی انسان در خود داشتند. زمینه های اساسی مورد بحث این نویسندگان، تیره، مبهم، و بیشتر درباره ی اضطراب ها، نا امیدی ها، مرگ، از خود بیگانگی، و... بود.
در آغاز چنین تصور می شد که این اظهارات غمگنانه، بر اثر محیط دهشتناک آلمان نازی، دشواری های جنگ، سرخوردگی ها و توقف توسعه ی مادی و معنوی ناشی از این قبیل حوادث بزرگ و دهشتناک است.
♦️بعدها روشن شد که اگزیستانسیالیسم چیزی برتر از یک مکتب ادبی و بارها فراتر از یک موج زودگذراست. آشکار شد که اگزیستانسیالیسم برداشتی فلسفی است که به قرن نوزدهم بر می گردد، و نگرشی کاملا متفاوت با نگرش فلسفه ی کلاسیک دارد؛ زیرا فلسفه ی کلاسیک، به صورت هستی شناسی، معرفت شناسی واخلاق عملی، متجلی می شد، در حالی که، تنها این امور نیستند که باید در کانون کاوش فیلسوف باشند.
🔸انسان دوست دارد بداند که «چیست» و «برای چه به این دنیا آمده است؟» فلاسفه ی سنتی، به صورت انتزاعی به انسان می نگریستند، در حالی که، همه ی انسان ها و حتی فیلسوفان، در لحظه های با خود بودن، به این می اندیشند که«وجود» شان در جهان انکار ناپذیر است. اگزیستانسیالیست ها فلسفه ای را فلسفه می دانند که به وجود حقیقی انسان و توجه دادن به ویژگی ها، خصوصا به آزادی او اهتمام داشته باشد. فلسفه های سنتی، هرگاه از انسان سخنی به میان می آورند، او را در یک سیستم جای می دهند. ادامه دارد....
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
Part 06.mp3
7.71M
🔰#کتاب_صوتی🔰
🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی)
🔺 قسمت ششم
👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی
🎤گوینده : #محمدرضا_پور_عباس
#خاطرات_مستر_همفر
#دشمن_شناسی #وهابیت #انگلستان
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت چهارم
🔰 ادامه بحث...
اگر آزادی خواهی کانت را می پذیرد آن را برای جامعه کمونیستی می خواهد. (جامعه بدون بدون دولت و نظارت حکومت - جامعه کمونیستی مدینه فاضله اندیشهی او است).
شیوه تولید:
شیوه تولید یعنی مجموع نیروی تولید + روابط تولید.
نیروی تولید یعنی ابزار تولید (دست و بازو و سنگ و فلز و چرخ در عصر کشاورزی تا دستگاه صنعتی و... در عصر ضنعتی شدن) و کارگر (انسانی که روی آن ابزار با تجربهای که دارد کار میکند خواه دهقان باشد که روی زمین کار کند یا کارگر باشد که با ماشین آلات صنعتی کار کند).
🔸روابط تولید یعنی نحوه مالکیت فرد بر ابزار تولید، که میتواند خصوصی یا اجتماعی باشد. (رابطه سرمایهدار و کارگر)
وقتی که نیروی تولید به حد معینی از رشد رسید با روابط تولید تضاد ایجاد میشود و در نتیجه تضاد داخلی باعث حرکت (اعتراض سپس انقلاب) میشود و جامعه قبلی تبدیل به یک جامعه جدید با ویژگیهای متفاوت از قبل میشود.
♦️جهانیان در نگاه مارکسیست
مارکسیستها مجموع جهانیان را به دو گروه تقسیم میکنند و میگویند یا استثمارگر هستند یا استثمارشده، میگویند تاریخ چیزی جز محصول مبارزه طبقاتی بین انسانهای استثمارگر و استثمارشده نیست، یعنی عدهای منافع اقتصادیشان ایجاب میکند که در همان مرحله بمانند و مخالف پیشرفت ابزار تولیدند (گروه حاکم استثمارگر) و یک عده خواهان رشد و ترقی ابزار تولید و خلاصی از این وضع هستند (گروه استثمارشده) که این دو با هم درگیر و مبارزهای به وجود میآید که منجر به یک نظام جدید (جامعه جدید) میشود که در آن جامعه جدید علاوه بر ابزار تولید و منافع اقتصادی، آداب و رسوم و فرهنگ و مذهب و افکار و اندیشه در یک کلام همه چیز نسبت به جامعه قبلی تغییر میکند و بعد از مدتی دوباره این نظام جدید با مبارزه و درگیری که در خودش عامل ایجاد آن است می دهد به نظام دیگری تبدیل میشود.
🔹مارکسیسم آموزش رهایی طبقهی کارگر از دست سرمایهداری است. (مالکیت خصوصی و سرمایهداری عامل بدبختی مردم و کارگران است و باید با یک انقلاب از بین برود).
مارکس خودش مارکسیسم نبوده یعنی اینکه مارکسیسم بعدها بوسیلهی طرفداران او طرحریزی شده است که معتقدند افکار و نظریات مارکس یک راه و روشی را برای نجات کارگران درست کرده است.
🔸عدم همسانی مارکسیسم با مارکس
مارکسیسم هر چند با اندیشهی مارکس پیوند دارد ولی با آن یکسان نیست و از جمله دلایل آن میتواند:
۱. فکر و اندیشهی مارکس دارای یک شکل منظم نبوده است زیرا وقتی با واقعیت روبرو میشده است مشاهده میکند که مطلبی را که بیان داشته دارای اشکالاتی است و در راستای حل آن یکسری تغییر جهتهایی در اندیشههایش روی میدهد.
۲. افکار و نوشتههایش خصوصیت ناتمام داشته یعنی مارکس خود در زمان حیاتش اقدام به نوشتن نظامند افکار و اندیشههایش انجام نداده است مثلا جلد اول ودوم کاپیتال (سرمایه) را انگلس از روی یادداشتهای او جمع آوری و منتشر کرده است.
۳. به دلیل از بین نرفتن سرمایهداری و شکل نگرفتن اجتماع و نظام سوسیالیستی و سپس کمونیستی منطبق بر روالی که او پیشبینی کرده بود.
۴. کنار آمدن طبقهی کارگر با طبقهی سرمایهدار و عدم وقوع انقلاب کارگری در سطح اروپا ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۵۹
🔰زمینه های فکری و جامعه شناختی
پیدایش اگزیستانسیالیسم
در پایان قرن هجدهم میان عقل گرایی و مکتب رومانتیک تعارض رخ داده بود. شلینگ فلسفه های عقلی را فلسفه منفی می دانست و آنها را نکوهش می کرد. وی می خواست در مقابل فلسفه های منفی، فلسفه مثبت را عرضه کند.
کی یرکگارد که او را پدر اگزیستانسیالیسم می شمارند، در درسهای او شرکت می کرد و آن درس ها او را به شور و شعف آورده بود. البته تنها وجه اشتراک مکتب رومانتیک با اگزیستانسیالیسم در این بود که هردو، با عقل پرستی مخالف بودند؛ گرچه نظام اگزیستانسیالیسم با زیبایی پرستی و احساساتی گری مکتب رومانتیسم هم مخالف بود. قبل از شلینگ و مخالفت رومانتیست ها با عقل گرایی محض، کانت نیز از محدودیت های عقل نظری سخن گفته بود.
♦️فلسفه های حیات و پدیدار شناسی، قبل از پیدایش اگزیستانسیالیسم در آلمان بسط یافته بود. اگزیستانسیالیسم و فلسفه های حیات، با وجود قرابت و شباهت، تضادها و تقابل هایی نیز دارند. همچنین بعضی از فلاسفه ی اگزیستانسیالیست از پدیدار شناسی هوسرل متاثر بودند. او تصور را بر احساس های قلبی و عاطفی اطلاق کرد و با این کار، راه را بر فلسفه های اگزیستانسیالیسم گشود؛ گرچه اختلافات عمیقی نیز، بین پدیدار شناسی و اگزیستانسیالیسم وجود دارد.
🔹قرن نوزدهم دوره ی رونق شگرف علم است. پیشرفت علوم مادی، به ویژه علم فیزیک، موجب گسترش سریع صنعت و تکنولوژی شد؛ و انسان بر طبیعت چیرگی بسیار یافت. همین امر موجب شد دانشمندان به طور افراط آمیز، به خود و دانش خویش غره شوند و پیوند عاطفی آنان با نیروهای آن سوی طبیعت سست گردد.
انسان سالار طیبعت شد و خود، به جای خدایی که می پرستید، نشست؛ و بر آن شد تا پیشگویی نیچه را درباره ی «ابرمرد» به واقعیت نزدیک کند.
کار این پیشرفت به جایی رسیدکه اگوست کنت اعلام کرد: جهان به دوره ی علوم مثبت پا نهاده و دوره ی تئولوژی و فلسفه را پشت سر گذاشته است، واکنون دیگر کار فلسفه، تنها این است که علوم مثبت را در نظامی پیوسته و یگانه سامان دهد.
🔸از طرفی ایمانوئل کانت نیز، با انتشار کتاب «نقد عقل محض» متافیزیک قرون وسطا را بی ارج ساخت. ایدئالیسم آلمانی، پس از کانت، در هگل به اوج رسید. هگل می گفت: هر فلسفه ی حقیقی، ایدئالیستی است. در فلسفه هگل، فرد انسان، فی نفسه، اصالتی ندارد و اهمیت او به این بستگی دارد که چگونه جزء کل باشد.
از دیدگاه او انسان هنگامی آزاد است که خود را به اراده ی«کل» بودن مطلق یا خدا تسلیم کند.ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
1_386262912.mp3
5.54M
🔰#کتاب_صوتی🔰
🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی)
🔺 قسمت هفتم
👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی
🎤گوینده : #محمدرضا_پور_عباس
#خاطرات_مستر_همفر
#دشمن_شناسی #وهابیت #انگلستان
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت پنجم
🔰شاخههای مارکسیسم
پیامد عدم تحقق پیش بینیهای مارکس منجر به این شد که در طول زمان در مورد اندیشه مارکس دیدگاههای مختلفی مطرح شود و مارکسیسم به سه شاخهی اصلی تقسیم میشود که هر کدام از این سه شاخه به شاخههای گوناگونی تقسیم میشوند:
♦️۱. مارکسیسم اومانیسم (عقلگرا) که خود به دو شاخهی مارکسیسم فلسفی و مکتب فرانکفورت تقسیم میشود.
۲. مارکسیسم کلاسیک (ارتدکس) که خود به دو شاخهی مارکسیسم سوسیال دموکرات و مارکسیسم - لنینیسم تقسیم میشود.
۳. مارکسیسم ساختارگرا.
امروزه در دنیا مراکزی وجود دارد بنام مراکز مارکس شناسی. (درانگلستان ۹ مرکز - درآمریکا ۸ مرکز – در فرانسه ۱۶ مرکز- در ایتالیا ۷ و در ژاپن ۴ مرکز) و جالب اینجاست که در روسیه و کشورهای وابسته به شوروی اثری از چنین مراکزی دیده نمیشود.
♦️تقسیم مارکس از جامعه بشری
مارکس جامعه بشری را به پنج دوره تقسیم میکند:
🔸کمون اولیه
ابتدا مالکیت بر ابزار تولید، عمومی بوده و هیچ کسی مالک چیزی نبوده است و هر چه بوده برای همه بوده اعم از سنگ و چوب و میوه و.... ولی بعد از مدتی با رشد ابزار تولید (از سنگ تبدیل به آهن) و پیدایش نیزه و تیر و کمان و... عدهای از افراد مالک این ابزارها میشوند و در نتیجه مالکیت عمومی (اجتماعی) تبدیل به مالکیت خصوصی میشود و این امکان فراهم میشود که هر کدام تک تک و جداگانه به شکار روند. در نتیجه میتوانستند چندین برابر احتیاجات مورد نیاز خود را تامین کنند. پس از آن مدتی بعد افرادی پیدا میشوند که از لحاظ فکری و جسمی قویتر بوده وعده دیگری از افراد را به کار واداشته و استثمار میکنند. و جامعه یک دست تبدیل به جامعه بردهداری میشود.
🔹جامعهی بردهداری
صاحب برده میتواند او را مانند یک حیوان بخرد یا بفروشد. در این دوره با توجه به اهلی کردن حیوانات گلهداری و دامداری بوجود آمد. بعد از مدتی به دلیل کمبود علوفه برای حیوانات و حبوبات برای خود مجبور میشوند شیوه قدیم را ترک گفته و به دنبال ابزار تولید جدیدی برای تامین نیازهای خود باشند. در نتیجه با رشد ابزار تولید مانند خیش و داس و گاوآهن و.... کار بر روی زمین میسر میشود و منجر به پیدایش نظام فئودالی (ارباب - رعیت) میشود. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
15.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 جنایات فرانسه از گذشته تا به امروز؛
آیا فرانسه در جریان واکسن کرونا نیز موزهای از انسان خواهد ساخت؟/فرانسویها ۱۵۰ الجزایری را برای انجام آزمایشی اتمی به تیرک بستند
🔹در موزه انسان فرانسه، ۱۸ هزار جمجمه به نمایش گذاشته شده بود که به الجزایریها تعلق داشت. فرانسویها این افراد را ذبح کردند.
🔸همچنین، فرانسویها در سال ۱۹۶۰ میلادی، ۱۵۰ الجزایری را برای انجام آزمایشی اتمی به تیرک بستند.
🔹هنوز در جنوب الجزایر عواقب این آزمایش اتمی ادامه دارد و فرزندانی ناقصالخلقه به دنیا میآیند.
♦️چگونه میتوان به این قاتلان اعتماد کرد؟
🆔 @Jarianshenasi