📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۶
🔰 سازمان چریکهای فدایی خلق
♦️چگونگی شکلگیری سازمان
بعد از اینکه تعداد زیادی از افراد حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر شدند، تعدادی نیز کشته و عدهای به خارج از کشور فرار کرده و تعدادی هم با رژیم شاهنشاهی همآوا شدند، گروهی از جوانان ماجراجو که در حزب توده فعالیت میکردند، و از حزب توده و جبهه ملی نا امید شده بودند، گروهی را تحت عنوان گروه رزم آوران توده تشکیل دادند. افرادی نظیر عباس سورکی، عبدالحسین مدرسی، ناصر آقایان، بیژن جزنی، حسین نعمتی، مهدی شیری و. . . که در جلسات خود عملکرد گذشته حزب توده و شوروی را نقادی میکردند.
🔹در ابتداء با ذهنیت و سوابقی که بعضی از آنها در جبهه ملی و فعالیتهای دانشگاهی داشتند، در جلسات جبهه ملی، حزب ملیت و گروه ارانی شرکت وسیعی در تشکیل گروه ضد استعماری داشتند که به دلیل داشتن نظرات تند و مشی مسلحانه از همان گروهها و افراد رانده شدند و از سال ۱۳۴۴ در بین خود اقدام به تهیه اسلحه و آموزش نظامی کردند.
این گروه که میتوان آنان را پایهگذار و کادر اصلی "سازمان چریکهای فدایی خلق" نامید، بدون اینکه هیچ گونه عملیاتی داشته باشند در سال ۱۳۴۷ دستگیر شدند.
آنها در زندان، به کار تشکیلاتی خود ادامه دادند و تشکل خود را حفظ نمودند. این سازمان تا اسفند ۱۳۴۹ اسمی نداشت و در اواخر فروردین ۱۳۵۰ از ادغام دو گروه چپ گرا که سابقه فعالیت آنها از اواسط دهه ۱۳۴۰ شروع شده بود، تشکیل گردید که ایدئولوژی رسمی آنان، مارکسیسم- لنینیسم، و معتقد به مبارزه مسلحانه بودند.
این دو گروه عبارت بودند از گروهی که بیژن جزنی، عباس سورکی، غفور حسنپور، علیاکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی و حمید اشرف از مؤسسان آن بودند (گروه یک) و گروه دیگری که مسعود احمدزاده هروی و امیر پرویز پویان از پایهگذارانش بودند (گروه دو).
🔸گروه یک که به گروه جزنی شهرت یافت عمدتاً از افرادی تشکیل شده بود که در دهه ۳۰ و ۴۰ به مبارزه روی آورده بودند و در مبارزات سیاسی جبهه دوم ملی شرکت فعالی داشتند.
بیژن جزنی در نوروز ۱۳۴۲، با چندتن از فعالان جنبش دانشجویی مانند حسن ضیاء ظریفی و عباس سورکی گروهی را تشکیل داد که بعدها به «گروه جزنی - ظریفی» (گروه یک) معروف شد. در روز ۲۳ دی ۱۳۴۶ به مناسبت شب هفت غلامرضا تختی گردهمایی باشکوهی بر سر مزارش برپا شد. جزنی یکی از برگزارکنندگان اصلی این مراسم بود.
یک ماه پس از مرگ تختی در بعد از ظهر روز ۱۷ بهمن ۴۶، بیژن جزنی و عباس سورکی بازداشت و بهزندان قزل قلعه برده شدند. در روز ۱۸ بهمن ۴۶، ساواک شمار دیگری از اعضای گروه جزنی را دستگیر کرد، از جمله، سعید (مشعوف) کلانتری (دائی بیژن)، محمد چوپانزاده، حسن ضیاءظریفی، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، ضرار زاهدیان، سیروس شهرزاد. دادگاه گروه جزنی بهریاست تیمسار ضیاء فرسیو، در بهمن ۱۳۴۷، حدود یک سال پس از دستگیری آنها، برگزار شد.
♦️گروه جزنی پس از دستگیریهای سال ۱۳۴۶ از هم نپاشید و شماری از اعضای آن از دستبرد ساواک درامان ماندند و چندی بعد، گروه را تجدید سازمان کردند. بازماندگان گروه عبارت بودند از: علی اکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی، غفور حسنپور، رحمتالله پیرونذیری، اسکندر صادقینژاد و حمید اشرف.
اعضای ادامهدهنده گروه جزنی در بیرون از زندان، در سال ۱۳۴۹ بهآمادگی برای عملیات مسلحانه دست یافتند. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۰
🔰 سیر روشنفکری در ایران
به تعبیر آیتالله خامنهای، بهنظر میرسد که روشنفکری از اوّل بیمار به دنیا آمد و در ایران بیمار ظهور کرد. امّا شاید بتوان آنرا مداوا کرد و تفسیر صحیحی از آن ارائه داد.
روشنفکری در غرب بهصورت کلیساستیزی یا الحاد پدیدار گشت و کشورهای اسلامی نیز با نفی دینداری به سراغ تجدّد رفتند. حتی میتوان روشنفکری را نوعی بدیلسازی برای روحانیت تلقّی کرد. به همین دلیل، جریان روشنفکری با نشر مطبوعات و روزنامهها، روحانیت و رهبران دینی را واپسگرا و مخالفان اصلاحات و مدّعیان خرافه معرفی میکردند.
♦️برخی از نویسندگان معاصر، روشنفکری را فراتر رفتن از چارچوبهای سنّتی و رفتن بهسوی تحقّق ارزشهای جدید و ساختن دستگاه جدید برای تبیین وجوه مختلف زندگی و انتقاد از وضع موجود سیاسی و اجتماعی و بهکارگیری روش تعقّل و تفکّر در امور سیاست و فرهنگ و جامعه دانستهاند. با این وجود نمیتوان گفت که الحاد و بیدینی، لازمه غیر قابل انفکاک روشنفکری است و هر دو دسته دینداران و ملحدان در این جریان روشنفکری حضور دارند.
امّا روشنفکران دیندار و بیدین برخلاف جریان حاکم بر تفکّر و اندیشه جامعه حرکت میکنند و همچنین نمیتوان گفت که همیشه روشنفکران، اصلاحات را به ارمغان میآورند، البته آنها معمولاً درصدد اصلاح و تغییرند و لذا با عالمانی مانند ابنسینا و پاستور تفاوت دارند و تفاوت میان ابنسینا و سیّدجمال در همین نکته است.
🔹البته نباید از عنصر تساهل و تسامح در جریان روشنفکری سکولار غربگرا غفلت کرد. به همین دلیل، نمیتوان هر روشنفکری را مفسّر و عالم دینی دانست، امّا عالمان دین با توجّه به آگاهی از روشمندی و ضابطهمندی تفسیر میتوانند علاوه بر مفسّر دین، روشنفکر نیز باشند. و لذا روشنفکرانی که از هرمنوتیک متون مقدّس اسلام آگاهی ندارند، به تفکّر التقاطی گرفتار میشوند و با دغدغه نیازهای متغیّر جامعه و انسان، عنصر زمان و مکان را در ارزشها و باورهای دینی، بدون ضابطه دخالت میدهند.
🔸همه روشنفکران علاوه بر اینکه هیچگاه از وضع موجود جامعه خویش راضی نبودند، در واقع دو دغدغه اساسی داشتند:
ـ دغدغه اوّلشان این بود که یک نوع انحطاط و عقبماندگی و نابسامانی فرهنگی و اجتماعی در جامعه احساس میکردند. این دغدغه را هم شهید مطهری، هم شریعتی، هم بازرگان، هم میرزا ملکمخان و هم آخوندزاده داشتند.
ـ دومین دغدغهشان، دغدغه ارتباط دینداری یا سنّت با تجدّد بود، تجدّد بهمعنای نوآوری یا مدرنیته. ما چگونه مطالب نو و جدیدی را که وارد جامعه میشود با دینداری آشتی بدهیم؟ اصلاً میتوان اینها را آشتی داد؟ اگر تعارض دارند، تعارض آنها، قابل حل است یا خیر؟ دینرا کنار بزنیم یا نوآوری را؟ پس وجه مشترک همه روشنفکران این بود که وضع موجود مناسب نیست و باید تغییرش داد.
امّا راه حل گرایشهای روشنفکری متفاوت بود.
روشنفکران سکولار میگفتند: «راه درمان این است که دین را محدود یا حذف کرده و به حاشیه برانیم و در بست سراغ غرب یا شرق برویم.» کسیکه به اصالت غرب اعتقاد داشته، سکولار غربگرا و کسی که به اصالت شرق اعتقاد داشت، سکولار شرقگرا بود. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۷
🔰 سازمان چریکهای فدایی خلق
ادامه چگونگی شکلگیری سازمان...
گروه دو نیز که به گروه احمدزاده شناخته شده بود در مقایسه، تجربه مبارزه عملی کمتری داشت و شناخت عینی از حزب توده نداشتند. برخی از اعضای این گروه سابقه فعالیت در جبهه ملی در سالهای چهل را با خود داشتند، ولی تجربهٔ انقلاب کوبا و مبارزهٔ چریکی در آمریکای لاتین، جایگاه ویژهای را در این گروه به خود اختصاص داده بود.
♦️تفاوت دیدگاههای جزنی و احمدزاده
گروه جزنی و گروه احمدزاده در فاصله ماههای شهریور تا دی ۱۳۴۹ بر سر انتخاب «استراتژی و تاکتیک مبارزه مسلحانه» مباحثات طولانی داشتند. جزوه «آنچه یک انقلابی باید بداند» که در آخر تابستان ۱۳۴۹ به نام علیاکبر صفایی فراهانی درآمده بود، کلیترین برداشتهای دیدگاه اول (=دیدگاه جزنی) را بهدست میداد. جزوههای «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (بهار ۱۳۴۹)، بهقلم امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» (آخر تابستان ۱۳۴۹)، نوشته مسعود احمدزاده، دیدگاه دوم را مطرح مینمود.
هر دو گروه در پژوهشها و بررسیهای خود به این نتیجه رسیده بودند که جامعه ایران پس از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی تبدیل به جامعهای سرمایهداری شدهاست؛ بهواسطه دیکتاتوری است که تودههای زیر ستم از حرکت واماندهاند؛ و بر پیشاهنگ است که با برافروختن آتش مبارزه مسلحانه و از خود گذشتن و جانبازی، تودهها را از حالت خمودی و خموشی درآورد و «انرژی ذخیره تودهها را بهانفجار بکشاند»...
🔹گروه جزنی معتقد به کار در شهر و روستا بودند. به باور آنها، «چون هدف از اولین اقدامات مسلحانه، تغییر فضای سیاسی جامعه و بهطورکلی تبلیغ مسلحانهاست، عملیات مسلحانه در روستا و شهر میتوانند یکدیگر را کامل کنند و گذشته از آن، وجود سلولهای مسلح در کوه و شهر، بهمثابه یک عامل حمایتکننده تاکتیکی، میتواند مورد استفاده قرارگیرد… جنبش روستایی میتواند کادرهایی را که در شهر امکان ادامه مبارزه ندارند، به خود جلب کنند و با اجرای عملیات مسلحانه، قوای دشمن را در مناطق وسیعی بهخود مشغول دارد و این مناطق را بهطور وسیعی «سیاسی» کند. همچنین، جنبش چریکی شهری با برهم زدن نظم شهرها، میتواند قسمتی از قوای دشمن را تجزیه کرده و سیستم عصبی دشمن را نیز مورد آسیب قرار دهد...»
گروه جزنی (گروه جنگل) برای آغاز مبارزه مسلحانه جنگل گیلان را برگزیده بود، اما، گروه احمدزاده جنگ چریکی شهری را ترجیح میداد.
🔸گروه احمدزاده متکی بر تجارب و تئوری انقلاب برزیل، پیشنهاد سازماندهی جنگ چریکی شهری را میداد و معتقد بود که جنبش باید اول، در شهر دور بگیرد و سپس، کار در روستا، متکی به مبارزه دور گرفته در شهر، آغاز گردد و در این مرحله مبارزه، بهطور عمده از شهر به روستا منتقل گردد.
به هر حال، تماس دو گروه در سراسر پاییز ۴۹ به بحثهای تئوریک گذشت…
در دیماه ۴۹، دو گروه بر سر تنظیم برنامه مبارزات آینده به توافق رسیدند و از جمله، بر این توافق شد که گروه احمدزاده-پویان چند تن از اعضایش را برای اعزام به جنگل آماده کند. از این گروه احمد فرهودی در بهمن ۴۹ به جنگل اعزام شد و به دسته چریکی جنگل به فرماندهی علیاکبر صفایی فراهانی پیوست. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۱
🔰 گونهشناسی روشنفکری ایرانی
گونهشناسی نخست: تاریخ دقیقی برای ورود این کالای فرهنگی به ایران در اختیار نیست تا بتوانیم گونهشناسی متقنی ارایه دهیم، لیکن شاید بتوان شکست نظامی ایران از روس و اعزام دانشجویان به فرنگ در زمان عباسمیرزا و نوشتن سفرنامهها و سیاحتنامهها پس از بازگشت به وطن و تأسیس دارالفنون در سال ۱۲۶۸ قمری و آموزش دروس غیر اسلامی در آنجا و نهضت ترجمه آثار خارجی به ایرانی را زمان ظهور این پدیده به ایران دانست. با توجّه به این مقطع تاریخی، در یک گونهشناسی روشنفکری، میتوان تمام روشنفکران و جریانهای روشنفکری در ایران را به سه دسته تقسیم کرد:
۱. روشنفکران آتئیست؛
۲. روشنفکران سکولار؛
۳. روشنفکران دیندار.
♦️روشنفکران آتئیست کسانی بودند که اعتقادی به دین نداشتند.
روشنفکران سکولار به حضور دین در فعالیتهای اجتماعی اعتقاد نداشتند و اینها نیز به دو دسته کلّی تقسیم میشدند:
روشنفکران سکولار غربگرا و روشنفکران سکولار شرقگرا که ابتدا این گروه به دلیل حضور فعّال کمونیستها و نفوذ زیاد تودهایها در ایران بیشتر مورد توجّه بود.
پیدایش روشنفکری باعث شد تا جریان غرب گرایی و غربزدگی پدید آید و گونهشناسی دیگری آشکار گردد. گروهی مانند: آخونداف و ملکمخان با احساس درماندگی و بیلیاقتی به تقلید فرومایه از غرب مبتلا شدند و گروه دیگری، جریان بازگشت به خویشتن و بازگشت به اسلام را در برابر موج غربزدگی بهوجود آوردند.
🔹این جریان، رشد فزایندهای یافت و در درون خود به دو گرایش تقسیم گردید:
الف) جریان تفکیک جنبههای مثبت غرب از جنبههای منفی آن
متفکّران این جریان بر این باور بودند که تنها باید در تکنولوژی و علم و دستاوردهای مثبت تمدّن غرب با آگاهی، نه کورکورانه از غرب تبعیّت کرد، امّا با نظام ارزشی و ایدئولوژی غربی، قاطعانه باید مبارزه نمود؛ زیرا اسلام با افکار جدید سازگاری دارد و ناآگاهی از اسلام راستین و جلوگیری استعمار از ترقی کشورها، باعث عقبافتادگی مسلمانان و کشورهای آنها شده است.
مرحوم سیّدجمالالدین اسدآبادی (۱۸۷۹ م) پایهگذار این تفکّر بود. او با شعار زدودن اسلام از خرافه و لزوم آشنایی مسلمانان با پیشرفتهای علمی و فنی جدید و مبارزه با استبداد و استعمار به تبیین و تحقّق این جریان پرداخت و بزرگانی مانند: میرزا کوچکخان، شیخ فضلالله نوری، مدرس، جلال آل احمد، شهید مطهری و شریعتی، این رویکرد را ادامه دادند. امام خمینی (ره) نیز در فرمایشاتشان از این رویکرد حمایت میکردند. البته در گستره راه حل و نوع برخورد، تفاوتهای فراوانی به چشم میخورد.
🔸ب) جریان مبارزه کلّی با غرب
این جریان با دو رویکرد سنّتی و متجدّد در جامعه رواج یافت. سنّتیها بر این باور بودند که راه حلّ نجات ایران تنها با تکیهزدن به رهیافتهای سنّتی، ممکن است و هرگونه الگوگیری از راه و رسم زندگی فرنگیان، نهتنها مشکلی را حل نمیکند؛ بلکه بر مشکلات میافزاید.
رساله «شیخ و شوخ»، نمادی از غربگرایی و سنّتگرایی است که به طنز درآمده است.
متجدّدین دینی هم مانند: احمد فردید (۱۲۹۱ ـ ۱۳۷۳)، سیّدحسین نصر (۱۳۱۲ـ ...) و رضا داوری (۱۳۱۲ ـ ...) با وجود تفاوتهایی که دارند، به این جریان گرایش داشتند؛
♦️فردید، با طیکردن مقدّماتی به این نتیجه میرسد که غرب را بهعنوان یک هستیشناسی و یک شیوه زندگی باید ترک گفت.
سیّدحسین نصر با انتقاد شدید از تجدّدگرایی، به ویژگی بارز عصر جدید حمله میکند و آنرا طغیان انسان علیه خدا و جدایی عقل از نور معرفی مینماید.
رضا داوری نیز غرب را یک کلیت و مجموعهای واحد و یک نحوه تفکّر و عمل تاریخی معرفی میکند، بهگونهای که علم و تکنولوژی با باور و ارزش توأم است.
به نظر وی، تکنولوژی نهتنها مردم را ارباب خود نساخته؛ بلکه آنان را فرمانبردار خود کرده است؛ یعنی وسیله آزادی به ابزار اسارت تبدیل شده است. غرب از دیدگاه داوری، مجموعهای یکپارچه است که نمیتوان چیزهایی را به دلخواه از آن برگزید. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۸
🔰 سازمان چریکهای فدایی خلق
شکست ابتدایی در جنگل
در سال ۱۳۴۹ش که بحث جنگهای چریکی روستایی و شهری میان اعضای این دو تشکیلات به میان آمده بود، متعاقب آن جستجو برای یافتن محلی مناسب برای عملیات های چریکی آغاز شد.
آنها در قالب دستجات مختلف در پوشش گردش و سفر علمی به دهات و جنگلها و شهرستانها سفر کرده که در نهایت جنگل های شمال کشور را انتخاب و اولین گروه خود را به آنجا فرستادند تا ضمن تحقیقات بیشتر و ساختن استحکامات، در آنجا تمرین کنند و بتوانند آغازگر جنگهای چریکی روستایی و شهری باشند، اما این گروه خیلی زود به دام افتاد، زیرا زمان بسیار بدی را برای این کار انتخاب کرده بودند.
♦️زمستان سال ۱۳۴۹ برف و باران و خلوتی محیط و غیر بومی بودن افراد، زود جلب نظر کرد و از طرفی ارتباط گروه با ده شهر جهت تامین وسایل و مایحتاج به سختی انجام میگرفت و پوشش تبلیغی مناسبی نیز در محیط وجود نداشت، لذا عدهای از مردم محلی احتمال میدادند که اینها سارق باشند و بالاخره مسئله کمونیست بودن آنها با درنظر گرفتن روحیه مذهبی مردم آن مناطق و خاطرات تلخ خیانت ها و اعمال کمونیستها در نهضت جنگل، این گروه را با شکست مواجه ساخت.
🔹دستگیری و اعدام اعضای گروه
با لو رفتن و دستگیر شدن یکی از اعضای گروه که رابط بین گروه و حزب توده بود، چریکها برای نجات او به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله بردند، ولی مامورین پاسگاه، رابط را قبلاً به شهر فرستاده بودند، آنها پاسگاه را خلع سلاح کرده و بالاجبار به داخل جنگل گریختند. در پاسخ به این عملیات رژیم پهلوی با شدت عمل هر چه تمامتر جنگل را محاصره کرد و با بمبهای آتشزا، نقاط مشکوک را از درختان خلوت کرد و از راه زمین و هوا نیروهای ورزیده خود را اعزام داشت که ضمن چند برخورد مختصر، کلیه افراد گروه را دستگیر و اعدام و یا محکوم به زندانهای مختلف کرد.
🔸گروه جنگل مجموعاً ۲۲ نفربودند که
۱۷ نفر دستگیر شدند و از این ۱۷ نفر ۱۳ نفر: علی اکبر صفایی فراهانی، غفور حسنپور، هادی بندهخدا، احمدفرهودی، هوشنگ نیری، اسکندر رحیمی، جلیل انفرادی، عباس دانش، محمدهادی فاضلی، اسماعیل معینی، شعاعالدین مشیدی، ناصر سیفدلیل صفایی و محمدعلی محدث قندچی در تاریخ ۲۶ اسفند ۴۹ تیرباران شدند.
ودر بازجوئیها، شبکه شهری آنان نیز شناسائی شد و خصوصاً رهبران و افراد موثر گروه از قبیل حمید اشرف، زیبرم مفتاحی، پویان صفائی فراهانی و ... لو رفتند و رژیم ضمن چاپ عکسهای آنها برای دستگیر کننده هریک، صد هزار تومان جایزه تعیین کرد.
♦️این دو گروه در نهایت ، پس از واقعه سیاهکل و اعدام ۱۳ نفر از اعضایش در ۲۶ اسفند ۱۳۴۹، بهطور کامل بههم پیوستند و به عنوان:
«چریکهای فدایی خلق ایران»
و مدت کوتاهی بعد با عنوان:
«سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»
(سچفخا) اعلام موجودیت کردند.
ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۲
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
گونهشناسی دوم
برخی از نویسندگان با رویکرد تاریخی به هفتگونه روشنفکری دینی اشاره کردهاند:
ـ دوره اوّل، دوره تفسیر و انطباق فرهنگی است. این دوره از سده سیزدهم آغاز میشود و در مشروطه بهثمر میرسد. روشنفکران دینی مشروطه در این زمان تحت تأثیر روشنفکران غیر دینی هستند و از سرمشق غالب آن زمان؛ یعنی توجّه به ایده جامعه مدرن تبعیّت میکنند، آنگاه میکوشند مقولات اسلامی را بهگونهای تفسیر کنند که با دنیای مدرن سازگار افتد.
ـ شاخصترین چهره روشنفکر دینی مشروطه، سیّدجمالالدین اسدآبادی است.
♦️ـ دوره دوم روشنفکری دینی، در دوره اوّل و اوایل پهلوی دوم، صورت گرفته است. در این دوره کفّه ایرانشناسی و تاریخ باستانی بیش از اسلام، سنگینی میکند، بهویژه که این نوع ناسیونالیسم با تجدّدخواهی آمرانه و اقتدارگرایانه رضاخان همراه است. این مسائل از یک سو و ظهور رو به رشد کمونیستها در صحنه فرهنگ و سیاست ایران از سوی دیگر، سبب شد که روشنفکران دینگرا در واکنش به رقابت با دو نوع هویتخواهی مفرط؛ یعنی ناسیونالیسم افراطی و مارکسیسم و لنینیسم، به هویّت صنفی خویش سوق یابند.
ـ دوره سوم بیشتر معطوف به دهههای چهل و پنجاه در ایران است که مکتبگرایی و تدوین ایدئولوژی و روشنفکری ایدئولوژیک دینی سر برکشید. احساسات و علایق دینی روشنفکران در فضای نوستالژیک، رشد بومیگرایی در ایران در اعتراض به نوسازی غربگرایانه پهلوی و خالیشدن صحنه اجتماعی از شخصیتهای کاریزماتیکی چون مصدّق، زمینه را برای حضور گستردهتر روشنفکران دینی و تعبیر ایدئولوژیک از دین (جایگزین ایدئولوژیهای مارکسیستی و ملّیگرایانه) فراهم کرد. شاخصترین چهره این دوره، دکتر شریعتی است.
🔹ـ دوره چهارم حیات روشنفکران دینی با انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و با حاکمیت سنّتگرایی و شخصیت بانفوذ و کاریزماتیکی امام خمینی (ره)، روشنفکری دینی به سمت ائتلاف با سنّتگرایان پیش رفت. روشنفکران این دوره بهدلیل شرایط انقلابی، رویکرد ایدئولوژیک خود را تداوم بخشیدند.
ـ دهه اوّل انقلاب، مرحله جدیدی را برای روشنفکران دینی گشود و در این دوره که دوره پنجم است، روشنفکرانی مانند بازرگان، سحابی، میثمی، پیمان و... با فاصلهگرفتن از رویکرد مسلّطین بر قدرت، روند اعتراض و انتقاد و اعتزال را آغاز نمودند.
🔸ـ دهه دوم انقلاب، دوره ششم روشنفکری دینی را به نمایندگی سروش، با روند اعتزال و با رویکرد معرفتشناسانه دنبال کرد و زیربنای ساختاری و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی را مورد نقد قرار داد و جریان ایدئولوژیستیزی را با رهیافت بازنگری آشکار ساخت.
ـ روشنفکری دینی در دوره هفتم، روشنفکران عملگرا را بهوجود آورد.
خرداد ۷۶، نقطه عطفی برای ظهور روشنفکران عملگرا بود که با برنامه اجتماعی به صحنه سیاست بازگشتند.
البته پس از هشت سال حاکمیت اجرایی روشنفکران عملگرا و ناکارآمدی آنها در صحنه عمل و نزاعهای بیمحتوا و بیحاصل سیاسی و مشکلات اقتصادی و خستگی سیاسی توده مردم، دوباره به حاشیه رفتند و روشنفکری دینی ایدئولوژیکپذیر، دوره هشتم روشنفکری دینی را بهوجود آورد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۹
🔰 خط مشی فکری و ایدئولوژی سازمان
در حدود سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ تحولات جدیدی در جهان روی داد. و خروشچف رهبر وقت شوروی سعی کرد به آمریکا نزدیک شود. چین از این مطلب برای شعله ور ساختن آتش اختلافات مرزی و مرامی خود با شوروی بهره گرفت و سعی کرد در جهان سوم برای خود نفوذی کسب کند. نخستین افرادی که جذب این سیاست چین شدند جوانانی از سازمان جوانان حزب توده و جبهه ملی دوم بودند که بعدها سازمان چریکهای فدایی خلق را به وجود آوردند. آنها که از جبهه ملی و حزب توده نا امید شده بودند همچنین با الگو قرار دادن جنبش های آمریکای جنوبی و مرکزی به ویژه نهضت و قیام (کاسترو) و (ارنستو چگوارا) در کوبا، سعی کردند تا با استفاده از شیوه جنگ مخفی پارتیزانی در نقاط مختلف کشور، حکومت را سرنگون سازند.
♦️اما در خصوص مشی و ایدئولوژی این گروه باید گفت:
«مارکسیسم - لیننیسم ایدئولوژی رسمی این سازمان بود و هر دو گروه در کلیات زیر توافق داشتند:
- پذیرش مبارزه مسلحانه، هم در استراتژی و هم در تاکتیک.
- بیطرفی در قبال اختلافات چین و شوروی.
- کوشش برای توسعه جنبش انقلابی در ایران به مثابه وظیفهای ملی و انترناسیونالیستی.
- پذیرش برافتادن مناسبات فئودالی و چیرگی مناسبات سرمایهداری در ایران و وابستگی آن به امپریالیسم.
- ارزیابی از انقلاب ایران به مثابه انقلاب دموکراتیک - تودهای.
- باور به ضرورت سرکردگی طبقه کارگر برای پیروزی قطعی انقلاب دموکراتیک و گذار بیوقفه به انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا برای استقرار سوسیالیسم در ایران.
- نفی ضرورت مبارزه برای تشکیل حزب طبقه کارگر به عنوان امری فوری.
🔹کسانی به عضویت پذیرفته میشدند که قبلاً با ایدئولوژی طبقه کارگر آشنا شده و آن را پذیرفته باشند. مشی قهرآمیز در جهت برپا ساختن "انقلاب دمکراتیک نوین"، استراتژی گروه بود. آغاز مبارزه چریکی در جنگل و کوه، تلقی گروه از مبارزه مسلحانه در آن شرایط بود. گروه دلایل بسیاری داشت که ظاهرا از رهبری جهانی شوروی استقبال نکند. سیاست شوروی در ایران طی بیست و چند سال و رابطه غلط حزب توده با شوروی برای گروه شناخته شده بود.»
آنها در آثاری که انتشار دادهاند، مدعی شدند از رهبری جهانی شوروی استقبال نداشتهاند و سیاست شوروی بعد از استالین را مردود شناخته و بعضاً تمایلات چینی پیدا نمودهاند، ولی مدعی شدند اصل سازمان، مستقل از قطبهای جهانی کمونیسم عمل کرده است.
🔸ضربه و تجربه واقعه سیاهکل باعث شد که طرح جنگ چریکی روستائی کنار گذاشته شود،
زیرا برایشان ثابت گردید که با توجه به توافق همه همسایگان ایران و ابرقدرتها با رژیم شاه و در نتیجه عدم حمایت چریکی از کشورهای همجوار و موقعیت جغرافیایی و عدم همکاری دهنشینان و قدرت تسلط و حمایت کامل ارتش، هر گونه حرکت چریکی متمرکز به هر قیمت به شدت سرکوب خواهد شد.
بنابراین نظرها متوجه جنگ چریکی شهری شد که اعلام آن و تکمیلش از طرف سازمان مجاهدین خلق صورت گرفت. شکست سیاهکل، سازمان چریکهای فدائی خلق را به شکل پر رنگی معرفی کرد و کادر رهبری سازمان که به ناچار زندگی مخفی را آغاز کرده بود، به طور جدی به سازماندهی و عضوگیری پرداختند و پخش عکس افراد مؤثر و جایزهگذاری رژیم برای آنها ایجاد جاذبهای کرد که افراد علاقهمند به مبارزه و ماجراجو را به سوی آنها میکشاند. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
#پرونده_ویژه
🔥 #بازگشت_از_نیمه_راه (1)
روحانیون پیاده شده از قطار انقلاب
✡️ مرجعیت بر مدار سلطنت
🔺 آیت الله #سید_کاظم_شریعتمداری از مراجع تقلیدی بود که به سبب عملکردش، در سال 1361 توسط #جامعه_مدرسین_حوزه_علمیه_قم از مرجعیت خلع شد.
❇️ او از مراجعی بود که در دوران نهضت اسلامی، به طور پنهان و آشکار با رژیم پهلوی ارتباط داشت و از سلطنت محمدرضا پهلوی حمایت میکرد.
❇️ با شروع سلطنت #محمدر_ضا_شاه و آزاد شدن آذربایجان از دست نیروهای شوروی، محمدرضا شاه عازم تبریز شد. در این مسافرت بیشتر علمای شهر و طلاب، استقبال و ملاقات با شاه را حرام کردند اما سید کاظم شریعتمداری در این سفر شاه را همراهی کرد.
❇️ او در مراسم 6 خرداد 1326 در مدرسه طالبیه تبریز سخنرانی غرّایی در وصف شاه انجام داد و به همین دلیل 10 هزار تومان پول از شاه دریافت کرد!
❇️ این رفتار و سخنان شریعتمداری با واکنش جدی علمای تبریز مواجه شد. علمای آذربایجان شریعتمداری را فاسق دانسته و از آنجا اخراجش کردند. او ناچار به قم رفت و در آن شهر ساکن شد. علمای قم، به گذشته این روحانی جوان و تازه وارد، به دیده اغماض نگریستند و چندان به او سخت نگرفتند!
❇️ شریعتمداری در قم رشد کرد و پس از فوت آیت الله بروجردی با حمایت #ساواک، طرفداران مصدق و جبهه ملی به مقام #مرجعیت رسید.
❇️ در همان زمان، سران #جبههی_ملی، طی نشستی به اتفاق آراء، شریعتمداری را شایسته مقام مرجعیت شیعه دانستند و به تبلیغ او پرداختند! از همان وقت، رابطه میان ملی گرایان و شریعتمداری آغاز شد و ادامه یافت.
🖊 #حسین_کاظمی
#آنتی_سکولار
#حوزه_سکولار
#فاطمیه
@antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۳
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
گونهشناسی سوم
روشنفکری مانند سایر واژههای وارداتی، پدیدهای غربی است و با انگیزه زیر سؤالبردن دین و احکام اسلام و مبارزه با مرجعیت و عالمان دین و کشاندن جوانان به پوچی و خودباختگی و غرب باوری و رواج ایدئولوژیها و ایسمهای غربی و مراکز جاسوسی در جوامع اسلامی بهوجود آمد؛
♦️پس این گونه روشنفکری با گرایش غربزدگی در ایران ظاهر گشت و نخستین روشنفکران غربزده و خودباخته، میرزا فتحعلی آخونداف یا آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی بودند که به ترتیب در سالهای (۱۲۶۲ ـ ۱۲۹۵ ق و ۱۳۰۰ ـ ۱۳۱۳ ق) جهت بیراهه کشاندن تودههای مسلمان و خوارکردن علمای اسلامی فعالیت نمودند. سرهنگ آخوندزاده در راه اسلام زدایی، بیبندوباری، باستانگرایی، نکوهش خداپرستی و دوریگزینی از مسجد و مرجعیت و روحانیت و رواج اندیشه فراماسونری و فرنگیمآبی تلاش فراوان نمود. وی به بهانه عقلگرایی بر ضدّ تقلید از مرجعیت دینی شعار میداد.
🔹میرزا آقاخان کرمانی نیز بر این باور بود که خدایی مردم را نیافریده؛ بلکه مردم، خدایی آفریدهاند. وی همانند آخوندزاده به آیین عزاداری و سوگواری برای شهدای کربلا و بزرگداشت عاشورا تاخته و با همکاری ماسونها با الفبای فارسی ـ عربی مبارزه کرد.
روشنفکر دیگری به نام میرزا ملکمخان با راهاندازی تشکیلات فراماسونری در ایران، به اسلامستیزی زیرکانه برخاست و به نام آزادی، برادری، برابری وقانون، راه پیشرفت و پیروزی، راه اسلام و دینباوران آزادیخواه را بست.
🔸این حرکتهای روشنفکری با اهداف و انگیزه جاسوسی و ماسونی جهت استواری جدایی دین از سیاست، عقبنگاهداشتن ایران از راه وابستگی های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، شکاف میان روحانیت و مردم، پدیدآوردن کجروی در اصول اسلام و انحرافات دیگر فعالیت میکردند. ملکمخان با آزمون تلخی که از علماء با فراموشخانه داشت، به این نکته پیبرد که با مخالفت و رویارویی علما، سازمان فراماسونری نمیتواند در ایران ریشه بدواند. وی برای فریب مردم، تعدادی عمامه، به سر روحانی نماهای بیسواد و سستپایهای مانند: جمال اصفهانی، یحیی دولتآبادی، ناظمالاسلام کرمانی، تقیزاده، حاج سیّاح و غیره گذاشت و آنها را وارد سازمان کرد و بازار دینسازی و آیینتراشی را رونق بخشید. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۰
🔰 فعالیت سازمان چریکهای فدایی خلق در دهه پنجاه
دوره سالهای ۵۷–۱۳۴۹ را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد:
مرحله اول بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴ :
در این مرحله که حمید اشرف هنوز زنده بود، تزهای احمدزاده خط مشی رسمی سازمان تلقی میشد. این مرحله دو ویژگی داشت. نخست، آنکه خط مشی آن عمدتاً با عملیات نظامی ای مشخص شده بود که طرحریزی آن را کسانی بر عهده داشتند که در این خصوص کم تجربه بودند.
به گونهای که سازمان بسیاری از اعضای قابل و حرفه ای خود را از دست داد. دوم، گسترش کمی سازمان بود، فرایندی که با جذب اعضای جدید و وحدت با گروههای مسلح کوچکتر فراهم آمد.
♦️بهطور کل در این مرحله، از آنجا که برداشت سازمان از مبارزه مسلحانه بر پایه تحلیل احمدزاده قرار داشت، به تبلیغات سیاسی چندان توجهی نمیشد. و عملیات مسلحانه برای آنها بسیار گران تمام میشد. از جمله در سال ۱۳۵۰ مسعود احمد زاده توسط ساواک دستگیر و تیرباران شد. در واقع نوعی جنگ روانی بین ساواک و سازمان وجود داشت که به موجب آن هر حملهای از یک طرف، با حمله طرف مقابل پاسخ داده میشد. که در پایان این مرحله، سازمان در مبارزه خود با رژیم به بنبست رسیده بود و با وجود قربانیان فراوان و عملیات نظامی بسیار، و این که سازمان خود را به عنوان یک نیروی سیاسی – نظامی در جامعه مطرح ساخته بود، آنها قادر نبودند هیچ گونه پایگاهی در میان طبقه کارگر ایجاد کنند.
در اواسط سال پنجاه دو گرایش مبارزه چریکی احمدزاده و گرایش جزنی برای تبلیغ مسلحانه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند اما تا مقطع بیست و یکم بهمن ماه ۵۷ این دو گرایش به حیات خود در سازمان که به شدت زیر ضربههای ساواک قرار گرفته بود، ادامه دادند.
🔹مرحله دوم بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷:
در این مرحله چندین ضربه به سازمان وارد آمد. در فروردین ۱۳۵۴، جزنی به همراه شش تن از اعضای اصلی گروه جزنی – ظریفی (و دو عضو مجاهدین خلق) در زندان اوین به قتل رسیدند. همچنین به دنبال یک رشته ضربههای پی در پی، در تیر ۱۳۵۵ حمید اشرف و نه تن دیگر از رهبران و اعضای سازمان در درگیری مسلحانه با پلیس در تهران کشته شدند.
🔸در مهر ۱۳۵۵ انشعابی در سازمان رخ داد. کسانی که جدا شدند از اساس از تئوری مبارزه مسلحانه ناامید شده و به پذیرش رویکرد حزب توده روی آورده بودند. آنها خود را گروه منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نامیدند. رهبری آنها را تورج حیدری بیگوند بر عهده داشت. وی چند ماه پس از انشعاب کشته شد. اعضای دیگر فریبرز صالحی، حسین قلمبر، فرزاد دادگر، سیما بهمنش و فاطمه ایزدی بودند. این گروه، مبارزه مسلحانه را به کلی واگذاشت، و به شاخه حزب توده پیوست و به انتشار نشریه «نوید» کمک کرد. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۴
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
ادامه گونه شناسی سوم...
روشنفکران و ماسونها در نهضت مشروطه، تندترین شعارها را سرداده و علما و رهبران روحانی مشروطه را به محافظهکاری و سازشکاری متّهم میساختند، به گونهای که سیّد محمّد طباطبایی ناگزیر شد قرآن را از بغل درآورده و قسم یاد کند که ما پول نگرفته و ساکت نخواهیم شد.
♦️ماسونها یکی از روحانیون در قزوین به نام حاج میرزا مسعود شیخ الاسلامی را به دار کشیدند و شیخ فضلالله نوری را بهخاطر پشتیبانی از مشروطه مشروعه، به وسیله یکی از ماسونها به نام شیخ ابراهیم زنجانی به محاکمه کشیده و به شهادت رساندند و درپی آن سیّدعبدالله بهبهانی را ترور کردند. آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزاحسین تهرانی، از مراجع تقلید نجف، به جرم رویارویی با نقشههای فراماسونری و تلاش برای برقراری حکومت مشروطه مشروعه در ایران، به شیوهای مرموز و پنهانی، مسموم شده و به شهادت رسیدند.
🔹این گروه از روشنفکری ماسونی با چهرههای جدیدی مانند: ابوالحسن فروغی و محمّدعلی فروغی و با روی کارآمدن رضاخان، به دستور استعمار، همکاری خود را با رژیم پهلوی آغاز نمودند. گونههای دیگری از روشنفکری، در قالب حزب توده ظاهر شد و کسانی مانند اللهیار صالح با رهبری حزب ایران، نقشههای دیرینه ماسونها و روشنفکران را در برابر اسلام و روحانیون، با شگرد نوینی دنبال کردند.
روشنفکران دوره محمّدرضا پهلوی، موج ضدّ صهیونیستی و هواداری از فلسطین را که نهضت کاشانی پدید آورده بود، با شگردهایی کنترل کردند و با شعارهای ناسیونالیستی ملّت مسلمان را از رسالت جهانی خویش بازداشتند و نهضت اسلامی را به شکست کشاندند و روشنفکران و ملّیگراها در برابر نهضت کاشانی، همان شگردهایی را بکار بستند که پیشکسوتان و هممسلکان آنان مانند: میرزا ملکمخان در برابر جنبش سیّدجمال و تقیزاده در برابر نهضت مشروطه و حیدر عمواوغلی در برابر جنبش جنگل در آن مقطع بهکار بردند.
🔸روشنفکران، پس از شهریور بیست، با سقوط رژیم پلیسی رضاخان و شکست ماسونها، از به رسمیت انداختن اسلام و روحانیت به شگرد دیگری دست زدند و با بنیاننهادن حزب توده، انحراف در راه و هدف کارگران و کشاورزان پدید آوردند و با تشکیل حزب ایران، میهندوستان را از مسجد دور ساختند و سوسیالیسم خداپرست را پایهگذاری کردند تا خداپرستان دوآتشه و سیاستمداران را به جای پیروی از اسلام ناب محمّدی بهسوی اسلام التقاطی و اسلام یک بعدی بکشانند. پان ایرانیسم و حزب زحمتکشان و روشنفکران جدیدی مانند: شریعتی نیز با انگیزه اسلام منهای روحانیت و تفکّر اسلام التقاطی جریان یافتند. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۱
🔰اقدامات کلی سازمان علیه رژیم پهلوی
سازمان چریکهای فدایی خلق در طول ۷ سال رویارویی مسلحانه با رژیم سلطنتی، عملیاتهای متعددی انجام داد:
قتل سرلشکر فرسیو دادستان کل ارتش؛ کشتن فاتح، سرمایهدار معروف که به مقابله با کارگران متهم شده بود؛ قتل چند افسر بازجو و شکنجهگر ساواک؛ کشتن رئیس گارد حفاظت دانشگاه؛ بمبگذاری و انفجار در ستاد مرکزی ژاندارمری، پاسگاههای ژاندارمری، کلانتریها و مراکز پلیس، شهرداریها، حزب رستاخیز، انجمن ایران و آمریکا، سفارت خانههای آمریکا، انگلستان و عمان و دفاتر شرکتهای آمریکایی در ایران از آن جمله بود.
♦️فعالیتهای چریکهای فدایی در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی
در ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۶ در حالیکه ایران به تمامی در برابر رژیم پهلوی برخاسته بود، چریکهای فدایی، بامداد نوزدهمین روز این ماه به بهانه بزرگداشت هشتمین سالگرد واقعه سیاهکل در کلانتری چهار و ساختمان حزب رستاخیز شهرستان قم، بمبهایی منفجر ساختند. چریکها در اعلامیه توضیحی خود در اینباره خاطرنشان ساختند: «ما بدین وسیله حمایت بیدریغ مسلحانه خود را از مبارزات مردم قم و دیگر طبقات کشورمان اعلام داشتیم...».
🔹چریکهای فدایی در سال ۵۷ به مناسبتهای مختلف نظیر حادثه سینما رکس آبادان در شهریور اعلامیه منتشر کردند و در همگی آنها یادآور شدند که «مبارزه مسلحانه تنها راه رهایی خلق ایران» است. حمله به مراکز حکومتی و ترور افراد وابسته به آن از جمله اقدامات سازمان در ماههای بعد بود، اما اعلامیهها و عملیات نظامی سازمان هیچگونه واکنشی در جامعه ملتهب ایران برنمیانگیخت. شتاب حوادث بسیار تندتر از تحلیل سازمان بود. مردم همه در کار انقلاب و برچیدن بساط دیکتاتوری بودند، چریکهای فدایی اما به سبب غرق بودن در اندیشههای جزمی و سطحی خود آشکارا فرقهای و انزواجویانه عمل میکردند. چریکهای فدایی در سحرگاه ۱۴ آذر ماه، با بمب و مسلسل به اداره شهربانی در زنجان و در همین ماه، به قرارگاه شماره ۲ مرکز هدایت گشتیهای پلیس تهران حمله بردند. در همین ماه اعلامیهای با عنوان «ارتش مزدور شاه، دشمن خلق ایران» انتشار یافت. گویا آنچه برای چریکها بیشتر اهمیت داشت «سلاح» بود نه «انقلاب».
🔸در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، چریکهای فدایی کودکانه بر خواستهای خود پافشاری میکردند. روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در حالیکه همه اقشار جامعه در تأیید و حمایت از دولت موقت راهپیمایی گستردهای انجام دادند، چریکها در گوشهای از دانشگاه تهران گرد هم آمدند تا واقعه سیاهکل را گرامی دارند. در ۲۱ بهمن نیز در حالیکه زدوخورد بین مردم و همافران از یک سو و گارد شاهنشاهی از سوی دیگر آغاز شده، مردم به سرعت مسلح میشدند تا آخرین ضربهها را بر پهلوی وارد سازند، چریکهای فدایی در تنهایی در گوشهای از دانشگاه تهران شعار میدادند: «ایران را سراسر سیاهکل میکنیم»! سرانجام انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن در شرایطی پیروز شد که چریکهای فدایی از چند ماه پیش از آن درگیر این بحث بودند که آیا شرایط عینی و ذهنی برای انقلاب فراهم است یا خیر؟! ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi